انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سور بز

یوسا،  ماریو بارگاس، سور بز، ترجمه عبدالله کوثری، تهران: نشر علمی

 

یوسا تضادها را کنار هم قرار می‌دهد تا به  مفهومی دیگر برسد. او برای انتخاب نام  رمانش هم این کار را می‌کند دو کلمه متضاد سور به معنای جشن و بز که به دیکتاتور ترخیو اشاره دارد را کنار هم می‌گذارد تا همراهی مردم را با یک دیکتاتور نشان دهد. درست است رمان سور بز رمانی سیاسی است اما او  نه به دنبال واقعیت صرف نه خیال‌بافی درباره‌ی نظرات سیاسی خویش در غالب یک رمان است. او پیچیده‌گی نفوذ قدرت را در زندگی روزمره‌ی مردم به شکلی نشان می‌دهد که گویی آن‌ها اطاعت از یک دیکتاتور را برابر با حق زندگی‌شان می‌دانند. دقیقا چیزی که مد نظر یوسا است پرداختن به ارتباط پیچیده قدرت در زندگی روزمره‌ی انسانی است.

انسان‌ها خیلی دیر متوجه می‌شوند که ناآگاهانه تحت سلطه بوده‌اند و گویی کس دیگری به جای آن‌ها زندگی کرده است.  شروع رمان با بازگشت اورانیا در سن ۴۹ سالگی به زادگاهش دومینیکین است تا با پدرش سناتور اگوستین کابرال روبرو شود و انتقام خود را بگیرد. این زن بدون شور و شوق زندگی است که با دیدن زادگاهش گویی می‌خواهد زندگی نکرده‌ی خویش را یادآوری کند.

یوسا با شروع از زندگی غم‌بار اورانیا قصد دارد خواننده را به این سمت بکشاند که به نقاط ریز زندگی در ارتباط با قدرت حساس شود. اما بعد رمان به سمت اتفاقاتی معقولی می‌رود که نشان از فروپاشی نظام دیکتاتوری است. گویی با تمام شدن امید انسان‌های عادی به زندگی که دیگر شور اطاعت کورکورانه را ندارند رفته رفته ساختار قدرت هم فرو می‌ریزد. در ظاهر دین و کشیشان همراه حقیقت، نه قدرت هستند. اما گویی حقیقت و ساختار قدرت دو روی یک سکه‌اند.  در این رمان نشان داده می‌شود اگر کشیشان نظام دیکتاتوری را همراهی نکنند شرشان کنده خواهد شد. اخطاری که دیکتاتور آرژانتین به ترخیو می‌گوید: «مواظب کشیش‌ها باشید آن‌هایی که من را از قدرت انداختند اولیگارکهای شکم گنده‌ یا ارتشی‌ها نبودند، همین کلاغ سیاه‌ها بودند یا باهاشان معامله کنید یا یکباره شرشان را بکنید»(ص ۳۹). اما همان‌طور که از نظر ساختاری یک دیکتاتور ضعیف می‌شود خشونت خود را به اوج می‌رساند. در همین رابطه ترخیو می‌گوید: «سیاستمدار نباید برای تصمیماتش پشیمانی بخورد هیچ وقت از هیچ کار پشیمان نشده بود آن دو تا اسقف زنده زنده جلو کوسه‌ها می‌انداخت» (۳۳) یک دیکتاتور بیشتر تحت نفوذ نیرهای اطلاعاتی خود است. اگر حکومت بخواهد دوام بیاورد باید افرادی باشد که کورکورانه دستورات یک دیکتاتور را انجام بدهند و آن‌ها صفت بد را برعکس ترخیو نصیب خود کنند. مثلا: «جانی آیس احتیاج دارد، حاضر است دستش را توی گه فرو کند و اگر هم لازم باشد با تمام هیکل تا فرق سر توی گه برود. این مرد سپر بلای خوبی است. اگر سرگرد از پشت هوای رییس را نداشته باشد، همان بلایی سرش می‌آید که سر (پرس خیمه نس توی ونزوئلا، بانیسنا) دیکتاتور کوبا و برون توی آرژانتین آمد»(ص ۶۴-۶۳). نه تنها این افراد سپر بلا در موقعیت‌های اجتماعی –سیاسی برای ترخیو هستند بلکه فردی مانند سناتور اگوستین کابرال، دختر چهارده ساله‌اش اورانیا را به دیکتاتور ترخیو پیشکش می‌کند. در یک نظام دیکتاتوری همه‌ی طرفداران علاوه بر مردم عادی ابزار قرار می‌گیرند تا سرسپردگی بی‌چون و چرای خود را به نظام دیکتاتوری ثابت و خیال خودشان را آسوده کنند که می‌توانند موقعیت قدرت خود را برای زندگی بهتر حفظ کنند؛ زندگی که اورانیا می‌داند هرگز نداشته است.

یوسا با پرداخت به داستان‌های ریز که آن‌ها را از منابع مختلف گردآوری کرده رمان را از حالت خسته‌ کننده تحلیلی دور می‌کند و خواننده‌ی عام را هم به دنبال خود می‌کشاند؛ هر چند شاید پرداخت به داستان‌های متفاوت باعث شود رمان پاره پاره شده به نظر رسد. اما خواننده به خوبی می‌تواند بین آن‌ها ارتباطی پیدا کند. شاید بتوان گفت مهم‌ترین مساله‌ایی که در این رمان به آن پرداخت شده اورانیا و پدر بیمارش سناتور اگوستین کابرال است بعد از آن ترور ترخیو به دست چند نفر انقلابی با انگیزه‌ها و رویکردهای سیاسی متفاوت است: «کشتن هر کس، نه، کم کردن شر جبار، چرا تا به حال اصطلاح جبارکشی به گوشت خورده؟ در موارد فوق العاده، کلیسا اجازه‌ی این کار را داده، این را قدیس توماس اکویناس نوشته»(ص۴۹). به هر حال این انقلابیون باید برای خود توجیه‌هاتی داشته باشند و نویسنده نشان می‌دهد که آن‌ها از درون برای کشتن یک دیکتاتور آماده هستند در حالی تا دیروز او را اطاعت می‌کردند. یوسا بین پرداخت واقعیت‌های بیرونی و انگیزه‌های درونی شخصیت‌های داستان در رفت و آمد است. او به خوبی توانسته است ارتباط فرد و جامعه یا قدرت و انگیزه‌های درونی انسان‌ها را نشان دهد و رمانی بنویسد هم سرگرم کننده هم تحلیلی در ارتباط با سیاست. رمانی که هم لذت می‌دهد هم با طنز تلخش مخاطب را به فکر فرو می‌برد.