عکاس: نسیم کمپانی
کلیسای قدیمی در میدان کلن گوت دی (ژانویه) سال ۲۱۰۷
نوشتههای مرتبط
مسیر سوم ساحل کلن گوتCalangute Beach :
ایالت : گوا Goa
معنی کلمه کلن گوت : در برخی منابع هندی و سانسکریت آمده که این کلمه از نام الهه کالی Kali ایزد بانوی مرگ , ویرانی و نابود کننده اهریمنان و دشمنان در هندویسم گرفته شده که مردم محلی این منطقه و بخصوص ماهیگیران او را می پرستیدند اما منابع دیگر معتقدند که این نام برگرفته از زبان محلی گوا یعنی کونکانی Konkani است که به آن کالیان گوتی Kalayan Gutti یا دهکده هنر و یا دهکده صنعت می گفتند و در نهایت دیگر محققان هندی بر این باورند که چون این ساحل دارای نارگیل های آبدار و خوشمزه است و در زبان کونکانی به آن کونوالو گوت Konvallo Ghott گفته می شود این نام از این نارگیل ها آمده است.
مجسمه صاحب دیانند بندوکر نخستین فرماندار ایالت گوا پس از استقلال هند –پنجی –ایالت گوا دی ( ژانویه ) سال ۲۰۱۷
قصر تاریخی ایدالکو متعلق به دوره پادشاهان عادلشاهی ( قرن پانزده میلادی ) پنجی –ایالت گوا دی ( ژانویه) سال ۲۰۱۷
آثار تاریخی –باستانی :
۱-قلعه آگودا Aguada Fort
ساحلی کوچک ولی دنج و زیبا البته برای من اما از نظر آن چه یک گردشگر خارجی برای آن به ایالت گوا می آید چندان جذابیتی نداشت در واقع من بیشتر برای دیدن مردم و فرهنگ و معماری جنوب هند دست به این سفر زده بودم تا تفریحات ساحلی ,پس از قدم زدن در ساحل دریا برای حدود یک ربع راهم را به طرف میدان اصلی کج کرده تا یک بطری آب و یک بسته بیسکویت بخرم کلیسای کوچکی سر راهم بود به نام St .Sao Joao Bastista با دیوارهای یک دست سفید دور پنجره ها و درها به رنگ آبی رنگ شده بود خسته تر از آن بودم که سری به درون آن بزنم تصمیم گرفتم به هتل برگردم و بخوابم و فردا صبح ترو تازه برای دیدن شهر پنجی یعنی مرکز ایالت گوا راهی شوم .صبح زود از خواب برخاسته و با عجله راهی رستوران کنار هتل شدم که بوفه ای کوچک برای صبحانه داشت صبحانه سنتی هندی که شامل ماسالا چای , نان گرد چپاتی ,خوراک نخود ادویه دار با سبزیجات معطر که به آن چانا ماسالا Chana Masala می گویند , نان تست ,کره ,مربا ,پنیر ,میوه های مناطق حاره مانند موز , پاپایا , انبه و در نهایت خوراک معروف هندی به نام کر Kheer که مخلوطی از شیر,شکر ,آرد گندم و ذرت شیرین است که با ادویه جاتی چون هل سبز ,زعفران و میوه های خشکی چون کشمش ,بادام ,بادام هندی و پسته خرد شده تهیه و درواقع نوعی دسر هندی محسوب می شود,قهوه , آب پرتغال و آب انگور بر روی میز درازی چیده شده بودند همیشه عاشق صبحانه های متنوع و رنگارنگ در هند بوده ام این نوع صبحانه حسی از زندگی ,نشاط و هیجان به من منتقل می کند و باعث می شود یک روز کاملا خوب و سرشار از انرژی را شروع کنم به سمت میدان اصلی ساحل به راه افتادم در راه مغازه های متعددی وجود داشت که وسایل مختلفی را عرضه می کردند و اغلب در آن ساعت روز بسته بودند به همراه خود دوربین عکاسی و فیلمبردای خود را نیز برداشته و همه را در یک کیف بزرگ مخصوص دوربین ها گذاشته بودم طبق معمول هند سگ ها همه جا بر روی زمین خوابیده بودند ولی این بار اعتنایی به من نکردند که این مساله باعث خوشحالی من شد وگرنه دوباره ممکن بود دنبال من راه بیفتند و من مجبور بودم آنها را با ترفندی از خودم دور کنم به میدان اصلی رسیدم که در کنار آن کلیسای کوچکی به رنگ آجری دیده می شد که مجسمه هایی از کبوترهای سفید در حال پرواز بر بالای آن بود درها همه چوبی و از رنگ و روی این کلیسا معلوم بود که بسیار قدیمی اما به تازگی مرمت شده است دور تا دور آن را میله های آهنی کوتاهی به رنگ خردلی کشیده بودند تا شاید از ورود مردم به محوطه آن جلوگیری کنند و کمتر باعث تخریب آن شوند از چند نفر درباره اتوبوس پنجی سوال کردم مردی با دست اتوبوس بغل دستی را نشان داد سوار شدم و جایی کنار پنجره برای خود پیدا کردم هوا گرم و مرطوب ولی در عین حال تازه بود بر طبق روال معمول در هند خونسرد و صبور نشستم تا اتوبوس پر شود زندگی روزانه هندی ها همیشه برایم جالب بوده آن حس آرامش و صبوری که با بی خیالی در هم آمیخته است و البته همیشه این مساله خارجیان را سردرگم می کند حسی که در آن همواره شما احساس می کنید یک هندی هرگز نگران آینده خود وغمگین یا شاد از گذشته اش نیست و زندگی در حال برایش جریان دارد همیشه لبخند برلب دارد و در سکوت زندگی می کند سکوتی که همواره در طول تاریخ حتی پس از حملات متعدد مهاجمان بر آن و استعمار طولانی کشورهایی چون انگلیس , پرتغال و فرانسه ادامه داشته اما سکوت در برابر چه ؟ در برابر تقدیر آسمانی یا در برابر ظلم و نابرابری اجتماعی که هرگز در هند به انتها نرسیده و نمی رسد و مردم هند در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود به آن تن داده و آن را در هر حال به نوعی پذیرفته و خود را با آن هماهنگ کرده اند این شکل از سکوت همراه با ترس به شکل ادب و احترام نوکرمابانه و یا اطاعت بی چون و چرا در برابر هر شخص بزرگتر از خود در هر مقامی که می تواند باشد والدین ,معلم ,استاد و رئیس در فرهنگ شبه قاره هند به صورت خونسردی و بی اعتنایی همراه با صبر بی پایان خود را نشان می دهد اما شاید براستی در چنین سیستم درهم پیچیده از فقر و بی عدالتی چاره ای جز صبر نبوده است بخصوص که دین هندو نیز آن را تایید می کند زیرا سیستم کاست ( سیستم طبقات اجتماعی ) زاییده دین هندو سیستمی که در آن مردم به چهار طبقه کاملا مجزا از یکدیگر آفریده شده و هر کس باید تا دم مرگ در طبقه خود زندگی کند و گریزی هم از آن نیست اجباری که ظلمی ریشه دار را در فرهنگ و جامعه هند به شکلی سیستماتیک تولید کرده است . در این افکار بودم که اتوبوس به راه افتاد در حالی که بیشتر جاها خالی بود که البته در هند اصلا مشکلی محسوب نمی شود چون راننده در طول راه مسافران دیگر را نیز مجبور است سوار کند و به مقصد برساند اتوبوس از میان جنگل های زیبا, درختان نارگیل ,روستاهای کوچک و شالیزارهای برنج رد می شد نسیم خنک دریا بر سرو صورتم می خورد و حسی از نشاط و سرخوشی در وجودم می ریخت ,دریا ظاهر شد دریای آرام و آبی که با کشتی ها و قایق های خاص گوا در گوشه و کنار این صحنه زیبا را تزیین می کردند دلم می خواست تک تک این صحنه ها را در ذهنم برای همیشه ثبت و ضبط کرده تا در هر زمان که دلم می خواست آن ها را جلوی چشمم دوباره زنده کنم وشور شعف آن لحظه را حتی پس از گذشت مدت ها در وجودم حس کنم اتوبوس به شهر کوچک پنجی وارد شد شهری با ساختمان ها و ویلایی هایی کهن به سبک پرتغالی و هلندی که بسیار چشم نواز هستند .از اتوبوس پیاده شدم و ده روپیه به شاگرد راننده دادم می خواستم چرخی در شهر پنجی بزنم و از گذشته آن سر در بیاورم ,راهی کوچه پس کوچه های آن شدم درها ,پنچره ها ,حالت خیابان ها و وضع قرار گرفتن خانه های قدیمی در من بسیار تاثیر گذاشت فکر می کردم در پرتغال یا اسپانیا هستم البته به جز صدای بوق بلند ماشین ها و موتورها که دقیقا به یادم می آورد که در هندم و باید به سفر خود ادامه دهم من همیشه این حالت سرزنده شهرهای ساحلی را دوست داشته ام شاید بخاطر دریا که حس آزادی بی قید و شرطی در من بوجود می آورد و یا بخاطر هوای مطبوع نم داری که در آن احساس سبکی و شور زندگی هست .پس از گرفتن عکس های متعدد از گوشه و کنار شهر به سمت گوای قدیمی Old Goa که در زبان پرتغالی به آن Velha Goa می گفتند به راه افتادم این بخش از گوا دارای چندین کلیسای قدیمی ,قبرستان های کهن و موزه های زیبا می باشد,با پرداخت پانزده روپیه به ریکشا به گوای قدیمی رسیدم و واقعا از عظمت بناهای کهن آن در شگفت شدم اولین بنایی که توجه ام را به خود جلب کرد کلیسای بزرگ و قدیمی پرتغالی به نام Bom Jesus Basilica Church بود که با آجرهای سرخ ساخته شده و یونسکو آن را در فهرست میراث فرهنگ جهانی قرار داده است ,بنایی عظیم که توجه هر بیینده ای را به خود جلب می کند شروع به قدم زدن در اطراف آن کردم باغی زیبا دور تا دور آن را احاطه کرده و خاک سرخی زمین را پوشانده بود حالت عجیبی که این کلیسای قدیمی داشت مرا واقعا به گذشته طلایی این بنا برد زمانی که پرتغالی ها در قرن ۱۶ م به این منطقه پای گذارده و شروع به ساخت بناهایی کم نظیر کردند داخل کلیسا واقعا باشکوه و عظیم بود باز هم برای نگه داشتن خاطره ها عکس گرفتم روبروی این بنای سرخ کلیسای سفید رنگ و زیبایی دیگری زیر نور آفتاب می درخشید از خیابان رد شدم و وارد حیاط باغ کلیسای Se Cathedral شدم در متنی خوانده بودم بزرگترین کلیسای شبه قاره هند می باشد باز هم عکاسی و این دفعه فیلمبرداری نیز به آن اضافه شد بخشی از کلیسا و صومعه قدیمی St. Francis Assisi Church And Convent که در سال ۱۹۶۴ میلادی به موزه باستان شناسی ایالت گوا و گالری هنری تبدیل شده این مساله برایم بسیار جالب بود که کلیسا تبدیل به موزه شود با پرداخت ده روپیه که برای هندی ها و خارجی ها قیمتش یکسان است وارد موزه شدم چندین مجسمه بزرگ نظرم را جلب کرد در مقابل هر مجسمه یک عکس سیاه و سفید قرار داده بودند که نشان می داد این مجسمه ها در گذشته بیرون از موزه در فضای باز قرار داشته اند اما بعدها دولت هند تصمیم به انتقال آنها به داخل موزه گرفت یعنی در واقع پرتغالی ها آن ها را در بیرون محوطه نصب کرده بودند و سپس دولت هند آن ها را تغییر مکان داده و از بیرون به درون آورده حرکتی بسیار عجیب از دولت هند! واقعا نمی دانستم چرا این اتفاق افتاده تصمیم گرفتم علت را جویا شوم از یک زوج هندی که فهمیدم اهل دهلی هستند پرسیدم چرا این اتفاق برای این مجسمه های تاریخی افتاده ؟ خانم که کودکی را با خود می کشید گفت شاید برای اینکه در اثر باد و باران تخریب نشوند و با لبخندی راهش را کشید و رفت و مرا در جمعی از سوالات بی پاسخ تنها گذاشت البته این می توانست علت خوبی باشد اما کافی نبود به سمت مسئول موزه به راه افتادم تا جواب خود را از او که مردی در حدود پنجاه ساله بود بپرسم او با لبخندی چنین توضیح داد که درواقع پس از استقلال هند تمام مجسمه هایی که نماد استعمار بودند از جای خویش کنده و به درون موزه انتقال داده شدند و به جای آن نمادی از آزادی هند جایگزین آنها شد پس در نهایت علت این نقل و انتقالات روشن شد پاک کردن چهره استعمار از شهر ,اکنون به جای مجسمه آلفونسو دی آلبوکورکیو نمادی به شکل چهار شاخه که بر روی پایه های سنگی نصب شده را می توان دید که به آن ” آزاد میدان Azad Maidan ” می گویند این موزه از هشت گالری متنوع تشکیل شده و در بدو ورود مجسمه برنزی عظیم آلفونسو دی آلبوکورکیو Alfonso De Albuquerque قرار دارد او اولین فرمانروای پرتغالی منطقه گوا از سال ۱۵۱۰ میلادی و دریادار بزرگ اقیانوس هند بود که با قدرت تمام انحصار تجارت در اقیانوس هند را از اعراب گرفت و قدرت تجاری ایشان در این منطقه درهم شکست و به جای آن نفوذ و قدرت پرتغالی ها را در ناحیه گوا و اقیانوس هند جایگزین آن کرد. در تالار اصلی چندین اثر تاریخی از شهر باستانی کادامبا Kadamba که در منطقه چندور Chandor در جنوب ایالت گوا واقع شده و در کاوش های باستان شناسی سال ۱۹۷۴ م بدست آمده بودند ,دیده می شد .
جلوی موزه باستانشناسی ایالتی گوا در Old Goa دی ( ژانویه) سال ۲۰۱۷
این موزه دارای هشت گالری کاملا مجزا از یکدیگر بودند و هر کدام از این گالری ها موضوع و مبحث ویژه ای را شامل می شدند
هشت گالری این موزه بدین شکل تقسیم بندی شده اند :
۱- گالری شماره یک : گالری نقشه ها , کتب متعدد و کتیبه های باستانی که سعی در معرفی ایالت گوا در دوران پیش از تاریخ و دوران باستان دارد
۲-گالری شماره دو : در این گالری بقایای معبد باستانی سپتاکوت ایشوارا Saptakoteshwara وجود دارد ,این معبد یکی از شش معبدی است که به شیوا یکی از خدایان سه گانه دین هندو در منطقه کونکن Konkan که شامل سواحل غرب ایالت ماهاراشترا می باشد , اختصاص یافته است
۳- گالری شماره سه : در این گالری مجسمه های باستانی خدایان و الهه های هندو که مهم ترین آن ها تندیس خدای خورشید سوریا Surya و گانش Ganesh خدای فیل شکل قرار داده شده است ,سه مجسمه دیگر نشان دهنده ویتالا Vetala یا موجودات خفاش مانند ماوراء الطبیعی و ارواح شیطانی هستند که اکثرا از آینده خبر می دهند و می توانند وارد جسم افراد زنده شده و آنان را به کارهای ناشایست وادار کنند ایشان در اسطوره شناسی هندو در مکانی به نام چرنال Charnal در زیر زمین زندگی می کنند
۴- گالری شاره چهار : در این گالری مجسمه مردی که در حالت سمادی Samadhi ( حالتی که در آن پاها به شکل چهار زانو جمع شده ,پشت کاملا صاف ,چشم ها بسته , انگشت دست ها درهم رفته و کف دست ها باز بر روی رانها قرار می گیرد ) نشسته و مجسمه دیگر نشان دهنده رسم ساتی Sathi یا سوزانده شدن زن به همراه همسر مرده در آتش می باشد
۵-گالری شماره پنج : در این گالری نسخ خطی و کتیبه هایی به خط فارسی و عربی از پادشاهان ایرانی سلسله عادلشاهیان در منطقه بیجاپور و همینطور نسخ خطی به زبان مراتی از قرن ۱۶- ۱۷ م وجود دارد
۶-گالری شماره شش : در این گالری نقاشی های زیبایی از فرمانروایان و شخصیت های معروف پرتغالی چون کوم جو دی کاسترو Com Joao De Castro چهارمین نایب السلطنه گوا ,واسکو دو گاما کاشف و جهانگرد مشهور و هم چنین مناظری از شهر کهن پنجی قرار دارد هم چنین در این گالری سکه های پرتغالی ,هندی و عربی نیز نگهداری می شود
۷-گالری شماره هفت : در این گالری نقاشی های مذهبی از وقایع مسیحیت و قدیسین مسیحی وجود دارد
۸-گالری شماره هشت : در این گالری یک کشتی بزرگ چوبی پرتغالی از قرن ۱۶ م و لنگرگاه آن به تماشا گذاشته شده است , دیوارهای این گالری تماما با نقاشی هایی از کشتی های پرتغالی ,عربی و هندی پوشانیده شده است
در حال تماشای عکس های زیبای قدیمی از گوا بودم که چشمم به دو عکس جالب افتاد یکی از مسجدی بسیار کهن که در زیر آن نوشته بود صفا مسجد Safa Masjid و دیگری معبدی باستانی که نوشته زیر عکس آن را منگیشی تمپیل Mangeshi Temple ( معبد منگیشی ) معرفی می کرد و زیر هر دو عکس ذکر شده بود پوندا Ponda تصمیم گرفتم حداقل از تنها مسجد تاریخی ایالت گوا و معبد باستانی منگیشی دیدن کنم پس از موزه خارج شده و به سمت جاده به راه افتادم بر سر جاده اتوبوس های بسیاری به مقاصد مختلف در حرکت بودند اتوبوس پوندا نیز از جلوی من گذر کرد طبق معمول در هند دستم را بالا بردم و به دنبال اتوبوس شروع به دویدن کردم کاری که همه هندی ها در طول زندگی خود بارها و بارها انجام می دهند در هر حال اتوبوس نگه داشت و من سوار شدم ده روپیه دیگر دادم و بعد از پانزده دقیقه با پوندا رسیدم .
مسجد تاریخی صفا در شهر پوندا –ایالت گوا دی ( ژانویه) سال ۲۰۱۷
مسیر چهارم شهر پونداPonda :
ایالت : گوا Goa
معنی کلمه پوندا : در زبان مراتی Marathi که زبان ایالت ماهاراشترا Maharashtra در غرب هند می باشد به معنی نیشکر است
- صفا مسجد Safa Masjid
اتوبوس در حال گذر از روستاهای زیبا و سرسبزی بود که زیر آفتاب دی ماه هند می درخشیدند و مرا واقعا به وجد آورده بودند نه این که اولین بار بود که این صحنه ها را میدیدم نه بلکه هند هر زمان و هر لحظه و شاید تا آخر عمرم مرا به وجد آورد و حیران خود کند سر خود را چند بار به سمت شاگرد راننده کرده و با دست می پرسیدم اینجا و او با خونسردی کله خود را به شکل هندی ها تکان می داد که یعنی نه بنشین خودم خبرت می کنم درنهایت پس از یک ربع با صدای بلند گفت پوندا که آخرین مقصد بود ,پس از پانزده دقیقه اتوبوس سواری به شهر کوچک پوندا رسیدم و شاگرد راننده با دست جایی را نشان داد که یعنی از این راه به سمت مسجد برو با خوشحالی به راه افتادم و به سمت راهی که مسجد در آن جا قرار داشت روان شدم از چندین پله سنگی پایین رفتم تا به محوطه مسجد برسم در واقع مسجد در باغ بزرگ بدون حصر و دیواری قرار داشت که واقعا چشم را نوازش می داد معماری مسجد تاریخی و کهن پوندا اصلا شباهتی به آن چه ما مسجد می خوانیم نداشت و بیشتر از معماری محلی نشات گرفته بود سقفی شیروانی داشت با دیوارهایی کاملا سفید پنجره ها و برخی طاقچه های بیرونی آن به شکل هلالی بودند ,این مسجد که به نام صفا مسجد Safa Masjid یا به قول هندی ها صفا مسجید یا صفا شاهوری مسجید Safa Shahori Masjid معروف است صفا مسجد در سال ۱۵۶۰ م یعنی در زمان پادشاهی سلسله ایرانی و شیعه عادلشاهیان بنا نهاده شد عادلشاهیان در جنوب هند بخصوص منطقه بیجاپور حکومت بلامنازعی داشتند به جز معماری زیبا و چشمگیر این مسجد استخر بزرگی نیز در جلوی مسجد قرار داشت که دارای آب سبز رنگی بود رنگ سبز استخر با رنگ درخت ها و سبزه های محیط اطراف که همه به رنگ سبز درخشانی بودند زیبایی تحسین برانگیزی را برای هر بیینده ای ایجاد می کرد چندین قبر قدیمی که بر روی آن ها آیاتی از قران نوشته شده بود نیز در اطراف محوطه وجود داشت ,شروع به قدم زدن در باغ و اطراف مسجد کردم و طبق معمول همه سفرهایم عکس گرفتن از در و دیوار و زمین و زمان شروع شد , به نظر من فقط عکس هست که می تواند گویای یک سفر واقعی باشد و هم چنین برای یک جهانگرد , یک سفر نامه نویس و یک گردشگر می تواند حاوی اطلاعاتی باشد که او را همواره در مسیر درست راهنمایی می کند زیرا احساس عکاس در زمان عکس گرفتن و هم چنین منظور او از گرفتن عکس از هر چیزی که توجه اش را به خود جلب کرده می تواند نشان دهنده فلسفه زندگی او و شیوه تفکرش درباره خودش و دنیای اطرافش باشد در زیر سایه درختی قدیمی نشستم تا بیینم در واقع چه خبر است دو سه نفر در حیاط باغ مسجد بر روی چمن ها دراز کشیده بودند و یک سگ هم برای خود ول می گشت ,نکته جالب این که در هند در تمامی معابد ,مساجد ,کلیساها و دیگر اماکن مذهبی همبستگی انسان و حیوان را می توان به خوبی دید میمون ها ,سگ ها ,بزها و مارها همه جا حضور دارند و مردم نیز با آنان بدرفتاری نمی کنند در واقع باور دارند که اینان نیز جز جدایی ناپذیر تمدن و زندگی روزمره ما هستند پس باید آن ها را پذیرا باشیم , به آن ها احترام بگذاریم و با آنها زندگی کنیم .
مسجد صفا –پوندا –ایالت گوا دی ( ژانویه) سال ۲۰۱۷
قصد کردم دوباره سری به پنجی مرکز ایالت گوا بزنم پس به پا خاسته و از پله های بیرونی مسجد بالا رفته وارد جاده شدم و به سمت ایستگاه اتوبوس به راه افتادم بر حسب اتفاق اتوبوس پنجی در راه حرکت بود که دوباره و به شیوه هندی ها شروع به دویدن به دنبال آن کردم و فریاد زدم روکو روکو که در زبان هندی به معنی نگه دار یا بایست است اتوبوس نگه داشت و من سوار شدم ساعت سه بعداز ظهر بود در اتوبوس خلوت جایی برای نشستن پیدا کردم.
سر در ورودی صفا مسجد –پوندا- ایالت گوا دی ( ژانویه) سال ۲۱۰۷
در بین راه در جاده به سمت پنجی دو دختر خارجی که بعدا فهمیدم آلمانی هستند نیز سوار اتوبوس شدند چون قیافه و ظاهرم چندان شبیه هندی ها نبود پرسیدند کجایی هستی گفتم ایرانی با تعجب به یکدیگر نگاه کردند و گفتند اوه ایرانی هستی تنها سفر می کنی؟ گفتم بله پرسیدند آیا ممکن است که یک زن ایرانی بتواند به تنهایی سفر کند ؟ من هم گفتم بله الان بسیاری از زنان ایرانی تنها زندگی و سفر می کنند و جای تعجب هم نیست و پس از آن شروع به صحبت درباره سفر در هند برای زنان تنها کردیم که البته صحبت جالبی بود چرا که هند کلا کشور امنی برای زنان نیست چه زنان هندی چه زنان خارجی همواره باید از خود بشدت مراقبت کنند ,در این کشور ارزش و اهمیت زنان بسیار پایین تر از مردان است و هر کس مرد سالاری واقعی را می خواهد ببیند باید سری به هند بزند بر طبق آماری که هر سال دولت هند منتشر می کند خشونت های جنسی و جسمی زنان در هند بسیار بالاست در راستای همین مساله دولت هند بیانیه ای برای محافطت از زنان گردشگر خارجی صادر کرده که در آن به چند نکته کلیدی اشاره شده مثل رعایت پوشش مناسب ,عدم استفاده از وسایل آرایشی و سادگی ظاهری ,تنها بیرون نرفتن در شب , بازدید از مکان های دور افتاده به تنهایی حتی در شهرهای بزرگ و در نهایت گرم نگرفتن با مردان هندی که می تواند خطرآفرین باشد ,پس از صحبتی نسبتا طولانی با این دو مسافر آلمانی بالاخره به شهر پنجی رسیدیم و آنها به راه خود رفتند و من هم به راه خود بسیار گرسنه بودم برای خوردن خوراکی ساده راهی رستوران کوچک کاملا گیاهی شدم و دستور خوراک خوشمزه ماسالا دوسا Masala Dosa را دادم که همیشه عاشق آن بوده ام ماسالا دوسا در واقع نان برنجی نازکی است که در روغن سرخ شده و سپس در میان آن سیب زمینی پخته ,نخود فرنگی پخته و دانه لوبیای سفید هندی له شده را قرار داده و مانند بقچه ای می پیچند این خوراک را معمولا با سسی که در زبان هندی به آن چتنی Chatni می گویند و از موادی چون نارگیل , گوجه فرنگی و نعناع که با ادویه جات هندی مخلوط شده تهیه می شود .صورتم از شدت خوشحالی گل انداخته بود حتی بوی این خوراک دلپذیر نیز مرا از خود بی خود می کرد هندی ها در میانه غذا آب نمی نوشند قبل یا پس از اتمام غذا این کار را انجام می دهند که بسیار هم کار درستی است من هم از عادت ایشان پیروی کرده و کمی آب نوشیدم و سپس با دست راست شروع به خوردن این خوراک لذیذ کردم در هند می توانید آب معدنی سفارش دهید یا آب معمولی که همان آب شیر است بستگی به شما دارد البته کسی از خوردن آب شیر نمرده نمونه آن خود بنده ولی برای احتیاط آب معدنی بنوشید خوراک خوشمزه به پایان رسید دوباره کمی آب نوشیده و به سمت پیشخوان رستوران رفتم چهل روپیه پرداخت کرده و از رازیانه های رنگ شده خوشمزه که هندی ها پس از هر غذایی می جوند تا به هضم غذا کمک کند برداشته و در دهان خود گذاردم و بار دیگر از این همه خوشی های به ظاهر ساده و در باطن عمیق مسرور شدم .تا ساعت هفت وقت داشتم که عکاسی کنم یا هر کار دیگر که دوست دارم که ناگهان چشمم به ساختمانی زیبا و قدیمی خورد بنایی یک دست سفید با سقف شیروانی که با سفال های آجری پوشانیده و به سبک معماری گوا ساخته شده بود نزدیک تر رفتم تا ببینم این بنا چه می تواند باشد.
قصر ایدالکو دی ( ژانویه) سال ۲۱۰۷
تابلوی بزرگی بیرون ساختمان نصب کرده و روی آن نوشته شده بود :
” نمایشگاه هنر مدرن گوا” تصمیم گرفتم نگاهی به داخل آن بیندازم وارد شده و از پسری هندی که داخل ساختمان نزدیک در نشسته بود فهمیدم بازدید از آن کاملا رایگان است این قصر قدیمی که نامش ایدالکو Idalcao است و از بناهایی است که یوسف عادلشاه خان از پادشاهان سلسله ایرانی شیعه عادلشاهیان در جنوب دستور ساخت آن را صادر کرده بود ,این قصر در سال ۱۵۰۰ م بنا نهاده و معماری آن مخلوطی از معماری اسلامی و معماری جنوب هند است نام اصلی آن قصر عادلشاه بوده که بعدها در تلفظ پرتغالی تغییر یافته و ایدالکو شده است ,دیوارهای یک دست سفید قصر با تابلوهای نقاشی مدرن تزیین شده بود پس از پیمودن اتاق ها و حیاط های تو در تو به سمت طبقه دوم آن رفتم که بهشتی از عکس ها و نقاشی های قدیمی گوا را به نمایش گذارده بود.
نقاشی از مردم گوا در قرن ۱۸ میلادی قصر ایدالکو دی ( ژانویه) ۲۰۱۷
نقاشی از مرد پارسی ( زرتشتی) قرن ۱۸ میلادی قصر ایدالکو دی (ژانویه) سال ۲۰۱۷
من به شخصه عاشق عکس ها و نقاشی های قدیمی از مردم و مکان های کهن هستم زیرا فقط در آن ها می توان باقی مانده فرهنگ از یاد رفته و یا در حال از ناپدید شدن در دنیای مدرن را مشاهده کرد . تمامی آن عکس ها و نقاشی ها عموما نشان دهنده مردم و اقوام قدیم در گوا ,پوشاک منحصر به فرد آنان ,سبک و روش زندگی مردم این ناحیه بین قرن ۱۶ تا ۲۰ میلادی , شخصیت های برجسته خارجی و هندی مقیم گوا بودند,پرسیدم می توانم عکس بگیرم جواب منفی بود با حالتی ملتمسانه جلوش ایستادم و سوالم را دوباره با لحنی مودبانه تر تکرار کردم مرد نگاهی به من و اطراف کرد و با نگاهی ناراضی گفت بگیر در نهایت فکر کنم چون تنها بازدید کننده قصر فقط شخص خودم بودم او هم چندان اهمیتی به قوانین عجیبی که به او ابلاغ شده بود نکرد و من هم تا توانستم عکس گرفتم در تمامی سفرهایم به سرتاسر جهان همیشه دفترچه کوچکی به همراه دارم که بسیار کمک حالم در یاداشت برداری از اسامی مختلف و یا آدرس ها می باشد شروع به نوشتن اسامی و توضیحات نوشته شده در زیر عکس ها و نقاشی ها کردم اسامی پوشاک ,خوراک و قبایل ساکن در منطقه گوا و دیگر چیزهای مهم همواره از این کار بسیار لذت می برم یاداشت برداری از دنیای کهن ناپدید شده این امکان را به شما می دهد تا بتوانید در گوگل در فرصتی مناسب به جستجوی درباره آن ها بپردازید و اطلاعات لازم را کسب کنید ساعت شش بود به سمت ایستگاه اتوبوس به راه افتادم از قصر تا ایستگاه اتوبوس پیاده ده دقیقه بیشتر نبود بود پایم از پیاده روی های طولانی آن روز و کفش تابستانی پلاستیکی نامناسب به درد آمده بود لنگان لنگان وارد ایستگاه شدم و اتوبوس کلن گوت را پیدا کرده سوار شدم ,هوای نسبتا گرم و شرجی خواب آلوده ام کرده بود کمی چشمانم را بر روی هم گذاردم تا آرامش بگیرم ولی یادم افتاد در هند نباید زیاد خواب آلوده باشم زیرا امکان دزدی فراوان است کمی آب خوردم و شق و رق نشستم و مواظب بودم مردی کنارم ننشیند زیرا همانطور که گفتم اذیت و آزار جنسی در هند زیاد هست و باید سعی کنید که کنار خانمی بنشینید یا خانمی کنار شما بنشیند این بهترین حالت است ولی اگر پیش نیامد مواظب خودتون باشید بله در هر صورت بغل دست من خالی ماند که گفتم بهتر به کلن گوت رسیدم در میدان اصلی پیاده شده و به سمت هتلم به راه افتادم ساعت هفت و نیم به هتل رسیده و واقعا لنگان و نالان وارد اتاقم شدم ,تصمیم گرفتم پس از دوش و شام بخوابم و استراحتی به پاهای مجروح و درد آلود خودم بدهم به خودم هم قول دادم کفش هایم را برای فردا حتما عوض کنم تا دوباره به این وضع اسفناک دچار نشده و بتوانم حداقل پیاده روی لذت بخشی داشته باشم .