احمد جلالى فراهانى
نوشتن درباره آثار محمدعلی اسلامى ندوشن و خدمات ارزنده او به فرهنگ و هنر این مرزوبوم کار صعب و دشوارى است. چه در انتخاب عنوان مناسب و درخور براى این رند خلوتگزیده مطمئناً هر قلمى وامیماند. با این حال بنا به روایتى، شاید بتوان محمدعلى اسلامى ندوشن را یک سفرنامه نویس قهار، قصهگویی مسلط، محققى کامل و مترجمى جامع دانست که در هر کدام از وادیهای نقد و داستان و ترجمه و تحقیق و سفرنامه ید طولایى دارد و در هر کدام از این وادیها بسیط است و صاحبنظر…..
نوشتههای مرتبط
– متولد ۱۳۰۷ یکى از روستاهاى توابع یزد
– تحصیلات ابتدایى را در یزد میگذراند و دوران دبیرستان را در دبیرستان البرز تهران.
– سال۱۳۲۵ ورود به دانشکده حقوق دانشگاه تهران
– سال۱۳۲۹ فارغالتحصیل
– سال۱۳۳۴ گذراندن دورههای فوقلیسانس و دکتراى حقوق بینالملل در پاریس و لندن
– پس از بازگشت به ایران بهعنوان مشاور حقوقى و فرهنگى دانشگاه تهران استخدام میشود.
– او در طول سالیان مختلف زندگیاش سفرهاى متعددى به کشورهاى مختلف جهان داشته و سفرنامههایش از بینظیرترین سفرنامههای معاصر است تا جایى که به خاطر آنها لقب «سلطان نثر معاصر» را به او میدهند.
– دکتر سلطان حمید سلطان درباره سفرنامه افغانستان دکتر اسلامى گفته است من خودم افغانى هستم ولى براى خودم عجیب بود که ایشان درباره هراتیها چیزهایى نوشتهاند که ما خودمان هرگز به آنها فکر نکردهایم.
– محمدعلی اسلامی ندوشن، برخی از آثار خود را با امضای مستعار «م. دیدهور» چاپ و منتشر ساخته است.
– کتاب «ابر زمانه و ابر زلف» وی در سال ۱۳۴۲ بهعنوان کتاب برگزیده سال از سوی انجمن کتاب انتخاب شد.
– اسلامی ندوشن در مدت ۵۰ سال بیش از ۴۵ کتاب و صدها مقاله در باب فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی به رشتهٔ تحریر درآورده است.
– تأسیس فرهنگسرای فردوسی و انتشار فصلنامهٔ هستی از اقدامات او درزمینهٔ اعتلای فرهنگ و ادب فارسی میباشد.
– شیرین بیانی استاد تاریخ دانشگاه تهران و نویسنده چندین کتاب تاریخی، همسر اوست.
برخى از آثار دکتر محمدعلى اسلامى ندوشن عبارتاند از:
گفتیم و نگفتیم، کارنامه سفر چین، زندگى و مرگ پهلوانان در شاهنامه، روزها: سرگذشت (۳جلد)، در کشور شوراها (سفرنامه اتحاد جماهیر شوروى)، ماجراى پایانناپذیر حافظ، سخنها را بشنویم، ابر زمانه و ابر زلف (نمایشنامه)، آزادى مجسمه (درباره ایالاتمتحده آمریکا)، آنتونیوس و کلئوپاترا (ترجمه)، شور زندگى (زندگینامه ونسان وان گوگ)، گزیده اشعار هنرى لانگ فو، پیروزى و آینده دموکراسى و غیره
نمونهٔ اشعار:
تو را بینم که چون یک خرمن صبح
به بالا میروی آرام و آرام
من اینجا دیر ماندم، دور ماندم
به زنجیر امید نا سرانجام
تو بودی و من نبودم
نوشتن درباره آثار محمدعلی اسلامى ندوشن و خدمات ارزنده او به فرهنگ و هنر این مرزوبوم کار صعب و دشوارى است. چه در انتخاب عنوان مناسب و درخور براى این رند خلوتگزیده مطمئناً هر قلمى وامیماند. با این حال بنا به روایتى، شاید بتوان محمدعلى اسلامى ندوشن را یک سفرنامه نویس قهار، قصهگویی مسلط، محققى کامل و مترجمى جامع دانست که در هرکدام از وادیهای نقد و داستان و ترجمه و تحقیق و سفرنامه ید طولایى دارد و در هر کدام از این وادیها بسیط است و صاحبنظر..
درباره کتابهای دکتر محمدعلى اسلامى ندوشن گفتهاند که کتابهای او دریچهای را میمانند که خواننده را به جنگلى از موضوعات و عناوین متنوع و مطلوب میکشاند و روش دکتر اسلامى ندوشن در نقد و تحلیل این است که سعى میکند که آن شاخ و برگهایی که در آثار هست و اجازه نمیدهد که ما خطوط کلى را ببینیم، به کنار بزند و ما را با خطوط کلى اثر آشنا میکند و نگاه دکتر اسلامى ندوشن، نگاهى فرهنگى و تاریخی عام است که از جهانبینی خاص خود او تبعیت میکند و درعینحال از منظر روانشناختی به نقد و بررسى محیط و مطالب پیرامون خود میپردازد. درواقع کتابهای او طورى است که هم دانشکدههای ادبیات و فارغالتحصیلان آن میتوانند از آنها استفاده کنند و هم کسانى که در بیرون این دانشگاهها هستند و نگاهى عام دارند و هیچگونه تخصصى را در مسئله ادبیات دنبال نمیکنند.
دکتر محمدعلى اسلامى ندوشن متولد سال۱۳۰۷ هجرى شمسى است. درباره تولدش میگوید: «خوشبختانه من اولاً در ده به دنیا آمدم و ثانیاً در یک خانواده متوسط. دوران کوتاهى در ده تحصیل کردم، پس از آن در یزد و بعد از آن تهران و بعد هم در خارج»
در هر حال دکتر اسلامى ندوشن به دلیل فوت پدر در سن ۹ سالگى مجبور میشود که روى پاى خودش بایستد. «حوادث طورى جریان یافت که تقریباً روى پاى خودم جلو بیایم. » ثروت مختصرى که خانوادهاش داشت، کمک کرد تا بتواند درس بخواند و زندگى متوسط داشته باشد. « این همان بود که من طالب بودم؛ نه فقر و نه ثروت، یک زندگى در حد احتیاج.» او درباره همنسلانش میگوید:
«ما تنها نسلى هستیم درکل تاریخ ایران که در یک دوران استثنایى زندگى کردیم. دورانى که ایران روزگار پرتلاطمى را پشت سر گذاشت و با تنش بسیار بیشتر از ظاهرش متلاطم بود. هیچ نسلى نه قبل از ما این زندگى را دیده و نه بعد از ما خواهد دید. براى اینکه در مرز دو دوران زیستهایم: یکى مرزى که رفته است و جزو تاریخ شده است و ما بخشى از تاریخ را تشکیل دادیم و دیگر آنچه در جلو قرار داشت و در پیش است و بهسرعت در حال دگرگونى است. تنها ما بودیم که این دوران را درک کردیم. هیچ نسلى دیگر از ایران این دوران را ندیده است و نخواهد دید.»
دومین خصوصیت زمانى که دکتر اسلامى ندوشن و همنسلانش در آن زیستهاند این بود که آنها در مرز دو فرهنگ نشستند. یکى فرهنگ غربى که فرهنگ غالب در جهان است و دیگرى فرهنگ سنتى. «این هم خصیصهای است که فقط ما ایرانیان توانستیم داشته باشیم. البته هندیان و چینیان هم داشتند. کشورهایى که تمدن کهنسال داشتند، این خصوصیت را دارا شدند و مزج این دو فرهنگ و برخورد این دو فرهنگ، خصوصیتى به ما داد که من آن را یک عامل میدانم. براى اینکه فرنگیها چنین چیزى را ندارند. آنها یک فرهنگى هستند.» ازنظر دکتر اسلامى ندوشن این خصیصه تنها متعلق به کشورهایى است که یک دوران دراز تاریخى را گذراندهاند و یک کولهبار سنگین از گذشته با خود دارند. «من شخصاً این را یک امتیاز میدانم که بین این دو مرز و دو دوران قدیم و جدید و دو فرهنگ غرب و شرق چند صباحى زندگى کردم و درواقع از چیزهایى بهره گرفتم که چندگانه است.»
دکتر اسلامى ندوشن چند سال در یزد تحصیلکرده است و دو سال در دبیرستان البرز تهران. درواقع سال ورود او به تهران سال ۱۳۲۳ است. او پس از اتمام تحصیلات دبیرستانى وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران میشود. «چرا حقوق را انتخاب کردم؟ اولاً نمیخواستم یک ادیب سنتى شوم. خوش نداشتم که بروم بنشینم در کلاسهایی که درس ادبیات میدهند. همیشه دلم میخواست که بهطور آزاد با ادبیات حرکت کنم، نه آنکه یک پیوند رسمى مرا به آن اتصال دهد.» و البته همین رشته حقوق بعدها به کمک او میآید. «باعث شد تا ذهن من از ادبى بودن صرف خارج شود چون ادبیات تنها کلاس و یک حوزه معینى نیست. یک سلسله معلومات و محفوظات متعین نیست. بلکه یک جهان گسترده است. یک جهان بیرون است و در ارتباط با زندگى حرکت میکند. در ارتباط با تاریخ و سرشت انسان»
دکتر ندوشن اصلاً از انتخاب رشته حقوق پشیمان نیست. «پشیمان نیستم از اینکه به دانشکده حقوق رفتم. براى اینکه حقوق مرا با زندگى روز و اجتماع بیشتر پیوند میداد. براى خودش عالمى داشت که از دانشکده ادبیات زندهتر بود. سیاسیتر بود. ما آن موقع نه آنکه تمام فکر و ذکرمان سیاسى باشد، ولى جوان و کنجکاو بودیم. دلمان میخواست از همه چیز سر دربیاوریم. از لحاظ سیاسى دوران بسیار زندهای بود.»
با این حال پس از دانشکده حقوق دکتر اسلامى ندوشن به رشته قضایى کشیده میشود که «هیچ خوشم نمیآمد و مناسب حالم نبود. ولى بههرحال کشیده شدم.» بههرحال پاى دکتر اسلامى ندوشن به دادگسترى کشیده میشود. با این حال تمام حواسش دنیاى خارج بود و مسائلى که در بیرون، در مجلات، کتابها، بحثها و حرفهایی که پیش میآمد «تمام حواسمان به این بود که روزنامه و مجله بخوانیم و بحث و حرف داشته باشیم. برویم خیابان اسلامبول بگردیم. آن زمان قلب تهران در آنجا میزد. صبحها یک مقدارى در دانشکده با دوستان به بحث و حرف میگذشت و برمیگشتیم به کوى دانشگاه و بعد عصر که میشد به خیابان اسلامبول سر میزدیم و شب بازمیگشتیم»
بعد از سال ۱۳۲۹ دکتر اسلامى ندوشن در دادگسترى استخدام و عازم شیراز میشود که بیش از شش ماه دوام نمیآورد و به تهران بازمیگردد و روانه اروپا میشود و به فرانسه میرود. سه سال و نیم تمام. یک سال هم در انگلستان سر میکند و «مجموعاً چهار سال ونیم شد تا اینکه در آذر سال ۱۳۳۴ به ایران برگشتم. اسفند سال ۱۳۲۹ رفتم و آذر ۱۳۳۴ برگشتم و این آغاز یک دوران سرگردانى براى پیدا کردن شغل بود.» او در فرانسه حقوق بینالملل میخواند. «حقوق بینالملل یک رشته جهانى است و مسائل مهم جهانى در آن مطرح است. مباحث سیاسى است. روابط کشورهاست و البته سازمان ملل … ولى آنجا باز حواس من بیشتر در کارهاى بیرون بود. مهمترین هدفم این بود که زبان خود را جلو ببرم. براى اینکه زبان دریچهای است که انسان را به دنیاى بیرون اتصال میدهد و از محدودیت دنیاى محلى خودش خارج میکند»
پس از بازگشت موفق میشود در دانشگاه تهران براى خودش شغلى دستوپا کند و بااینحال تمام حواسش بیشتر به قلمش بود و با این همه طى چند سال در دوازده دانشکده تدریس میکند و یکى از آنها تدریس حقوق اساسى در دانشکده حقوق دانشگاه ملى (شهید بهشتى امروز) بود. «آنجا بیشتر از نتایج انقلاب فرانسه و حقوق بشر سازمان ملل صحبت میکردم. که بعد هسته مرکزى کتاب ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم را تشکیل داد.بهطورکلی همان چیزهایى را که مینوشتم درس میدادم»
پیش از استخدام و تدریس در دانشگاه ، دکتر اسلامى ندوشن در دادگسترى مشغول به کار بود که به دلیل چاپ مقالههایی تند علیه حکومت در مجله «یغما» او را منتظر خدمت میکنند. «منتظر خدمت آن زمان قانونى بود که «عنصر نامطلوب» را از اداره بیرون میکردند. ولى بهترین پیش آمد در زندگى من شد. همان زمان در چند مؤسسه و دانشکده خصوصى درس میدادم و وقت بیشترى هم برایم میماند و بهدلخواه خود زندگى میکردم. بعد وارد دانشگاه شدم. وقتى آمدم به دانشگاه تهران این درسهای متفرقه را رها کردم». او در دانشگاه تهران به دانشکده ادبیات میرود ولى در دانشکده حقوق هم حضور پیدا میکند و سالها «تاریخ تمدن و فرهنگ ایران» را درس میدهد. در دانشکده اقتصاد هم همین درس را میگیرد و در دانشکده پزشکى هم در حدود شش ماه نگارش فارسى درس میدهد که دانشجویان همه دانشکدهها و ازجمله پزشکى این درس را باید میگذراندند.
درباره درس دادن دکتر ندوشن میگوید: «البته بهترین کارى که میتوانستم در قبال نوشتن خود انجام بدهم، درس دادن بود. وقتى در سال ۱۳۴۸ وارد دانشگاه تهران شدم ، دیگر از سرگردانى شغلى بیرون آمدم. براى اینکه قبلش حقالتدریسی بودم و اگر یک روز نمیرفتم از حقالتدریس خبرى نبود. با این حال به همین وضع بیثبات راضى بودم. و تنها زمانى که مرا مجبور کردند که به دادگسترى برگردم، به فکر افتادم که بهجای دیگرى پناه ببرم زیرا قانون «انتظار خدمت» عوض شد و مرا در فشار گذاردند که برگردم به دادگسترى»
دادگسترى براى استاد ابلاغى میفرستد که مستشار استیناف مازندران بشود و به سارى برود و البته این مجازات دوم را هم دکتر قبول نمیکند و پروندهاش را به دادگاه انتظامى قضات میفرستند که کیفرش انفصال از خدمت بود. «در این حین اتفاق افتاد که با پروفسور رضا، رئیس دانشگاه تهران، آشنا شدم. وى نوشتههای مرا خوانده بود و مرا میشناخت. چند تا از کتابهایم را برایش بردم و به دفترش رفتم. «گل ما به هم گرفت» از دادگسترى تقاضا کرد که بهعنوان مشاور فرهنگى و حقوقی به دانشگاه تهران انتقال یابم. دادگسترى پذیرفت و براثر آن پرونده من در دادگاه انتظامى مختومه شد»
ورود دکتر اسلامى ندوشن به دانشگاه تهران موجب اعتراض اساتید دانشکده حقوق آن زمان میشود «که درحالیکه ما هستیم ، چرا از خارج مشاور میآورند». همان زمان پروفسور رضا اختیاراتى از هیئتامنا میگیرد که بتواند عدهای را به انتخاب خود و بدون تشریفات به دانشگاه بیاورد که ۱۲ نفر ازجمله دکتر اسلامى ندوشن ، شهید مطهرى ، مرحوم فردید و مرحوم دانشپژوه در میان این نفرات قرار داشتند..
یکى از محورهاى اصلى آثار دکتر اسلامى ندوشن فرهنگ و تمدن است و بخشى از آن در باب ایران و تمدن ایرانى که در برخى ترجمههایش به این مقوله هم پرداخته. مخصوصاً هنگامیکه وارد حوزه ادبیات تطبیقى میشود که در آن در سفرنامه نویسى و خودزندگینامه نویسى و یادداشتهای روزانه تمرکز میکند و از پربارترین کتابهای دکتر اسلامى ندوشن میتوان به سفرنامههایی که او از کشورهاى مختلف مثل چین و شوروی و اروپا نوشته است یادکرد که یکى از پر خوانندهترین انواع ادبى است . دکتر اسلامى ندوشن دراینباره میگوید: «مسئله سفرنامه نویسى برمیگردد به کنجکاوى انسان نسبت به مسائل بشرى. ارضاى کنجکاوى نیاز به تنوع و دیدن مناظر مختلف دارد که در سفر به دست میآید ذهن میتواند از طریق سفر تغذیه شود. من همیشه این علاقه را داشتم. مثلاً وقتى اولین بار خواستم از اروپا به ایران برگردم از راه زمینى برگشتم. خوب کار طولانى و مشکلى بود که بیش از بیست روز طول کشید. با قطار از پاریس تا تهران آمدم و در هر جا چند روزی توقف کردم.در کشورهایى مانند سوئیس، ایتالیا، یوگسلاوى سابق، ترکیه و… از همان زمان، این علاقهمندی براى دیدن دنیا در من بود. البته این سفرهاى زنجیرهای که من داشتم ـ که مجموعاً چهل کشور بوده است ـ بهاینعلت نیز بود که واقعاً از کشور خود دلتنگ بودم. اوضاعواحوال بهگونهای بود که آدم را ملول میکرد. فضاى کشور بسته بود. میخواستم با سفر خود را مشغول کنم»
او اولین سفرش را زمانى انجام میدهد که در دادگسترى منتظر خدمت میشود و دانشگاه هاروارد آمریکا برای سمینار بینالمللی خود برحسب اتفاق او را دعوت میکند واو میرود و اولین سفرنامهاش بانام «آزادى مجسمه» هم در همین سفر اتفاق میافتد «سفرى بود که دو ماه ونیم طول کشید.حدود ۴۰ روز آمریکا بودم و از راه خاور دور با هواپیما برگشتم که درواقع یک سفر دور دنیا شد که رفتم به ژاپن، تایوان، سیام، هندوستان وکشمیر»
در همان سال البته سفر دیگرى را به انگلستان به دعوت بریتیش کونسیل انجام میدهد.روش سفرنامه نویسى دکتر اسلامى ندوشن هم خواندنى است.میگوید «اصولاً روش به این صورت بود: صبح که براى برنامه روزانه میرفتیم، همیشه یادداشت و قلم در جیبم بود و فیالمجلس تندنویسى میکردم. شب که به خانه میآمدم، این قلماندازها تنظیم میشد.بازهم با سرعت و دستوپاشکسته. مجموع این یک دفترچه میشد. بعد که برمیگشتم سر فرصت ، بعضى از آنها را بر کاغذ میآوردم و بهصورت نهایى درمیآمد»
البته دکتر اسلامى ندوشن الگوى خاصى در سفرنامه نویسى نداشته اما تحت تأثیر سفرنامه ناصرخسرو بوده است. «سالها پیش آن را خوانده بودم که خیلى نمونه خوبى است. متجددانه است . ممکن است بین کتابهای خارجى هم مطالبى از نویسندگان که سفر کرده بودند خوانده باشم، اما الگوى خاصى نداشتم. البته الگو هم لازم ندارد. سفر مشاهده است، آدم میبیند و آن چیزهایى که در نظرش و یادداشت کردنى میآید را یادداشت میکند و آن چیزى که گفتنى است را انتخاب میکند و بعد روى کاغذ میآورد»
با اینکه دکتر اسلامى ندوشن را «سلطان نثر معاصر» مینامند، و بااینکه او مترجمى تواناست و در سفرنامههایش هم خیلى به داستاننویسی نزدیک میشود اما هرگز رمان ننوشته . خودش دراینباره میگوید «رمان پرورده تخیل نویسنده است.در مورد رمان و داستان من یک آزمایشهایی کردم، ولى رها کردم. به خاطر اینکه دو سه کار نمیخواستم بکنم. بعضى مقتضیات ایران ایجاب میکرد که بهتر خواهد بود که مستقیم حرف بزنم. بعضاً بهصورت نوشتهای مستقیم، بهصورت مقاله، تا اینکه بروم به سمت داستان و مقدارى تخیل با نوشته همراه شود.این بود که داستان را کنار گذاشتم»
با این حال از او چند داستان در مجموعهای به نام «پنجرههای بسته» توسط انتشارات توس چاپ شده است که قبلاً اکثر آنها در مجلات چاپ شده بود.اولین آنهم در مجله پیام نو. جالب اینجاست که داستانهای او در حالى در این مجله چاپ شدهاند که «بزرگ علوى» مدیر آن بوده است. جالبتر اینکه همین اولین داستان در مجلهای با نام« جرقه» که امتیازش با لنین بوده است به زبان روسى ترجمه میشود. غیر از این یک نمایشنامه هم از دکتر ندوشن چاپ شده است که نام آن ابر زمانه و ابر زلف است که این نمایشنامه هم به زبانهای آلمانى و عربی ترجمه شدهاند. دکتر اسلامى ندوشن مهمترین چهره داستاننویسی ایران را «صادق هدایت» میداند و درباره او میگوید: «از آندره ژید سؤال کردند، مهمترین شاعر فرانسه کیست؟ گفت « افسوس : ویکتور هوگو» و من هم با افسوس باید بگویم هنوز هدایت». دکتر اسلامى ندوشن در حوزه تحقیقات ادبیاش بر حافظ و فردوسى تأکید دارد و کارهای بزرگ او بهمثابه پلى است بین ادبا و آنچه در حوزه ادبیات تطبیقى نوشته است واقعاً با همین نگاه بوده است.تلاشهای فرهنگى این محقق بزرگ همواره باعث خواهد شد که از فراموشى اصلها و بنیادهاى فرهنگى جلوگیرى شود و راه نجات ما را در برون رفتن از بنبستی که خود به دست خویش ساختهایم تنها آموزش میداند و میگوید «آموزش است که تفکر وجهان بینى ما را شکل میدهد و وقتى درست نباشد، این جهانبینی مختل میماند»
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com