«مطالعات زنان» بعد از حدود بیست سال از ورودش به ایران، اکنون به عنوان رشتهای مستقل در دو مقطع ارشد و دکترا در چندین دانشگاه ایران دانشجو میپذیرد. طبق دفترچه انتخاب رشته سال ۱۳۹۹ سازمان سنجش، دانشگاههای اصفهان، الزهرا، تهران، شهید باهنر کرمان، شهید مدنی تبریز، شیراز، علامه طباطبایی، خوارزمی، ادیان و مذاهب قم، باقر العلوم قم در برخی در گرایش حقوق زن در اسلام و برخی در گرایش زن و خانواده در مقطع ارشد و دانشگاههای تربیت مدرس و ادیان و مذاهب در گرایش حقوق زن در اسلام در مقطع دکترا اعلام آمادگی برای جذب دانشجو کردهاند. این تکثر دانشگاهها برای پذیرش، خود گواهی بر رشد این رشته در دانشگاهها است، چرا که تا همین چند سال پیش، این رشته در دانشگاههای کمتری حضور داشته است. اما شاید این تنها صورت ماجرا باشد، باید دید که به اندازهای که در ظاهر این رشته از نظر کمی رشد داشته، رشد کیفی و باطنی هم داشته است؟
حضور اندک فارغالتحصیلان «مطالعات زنان» چه در مقامهای آکادمی و چه در مقام اجرایی تا اندازهای گویای پیچیده بودن کلاف جایگاه این رشته بعد از دو دهه حضورش در دانشگاههای ایران است. در طی این سالها مقالاتی دربارۀ مسائل و مشکلات این رشته نگارش شده است و همچنین در اولین همایش ملی رشته مطالعات زنان اختصاصا به افقها، رهیافتها و راهکارهای این رشته پرداخته شد و بسیاری از این مقالات «مطالعات زنان» را میان یا بینرشتهای خواندند و بعضی از مقالات به بررسی و نقد سرفصل این رشته پرداختند که خود این پیشینه قابل ارزیابی و مقولهبندی است.
به نظر من تا جایگاه و سرشت علمی این رشته مشخص نشود، شاید راهحلها برای تغییر سرفصل برای حل چالشها راه به جایی نبرد. آنچه که در ابتدای امر باید به آن پرداخت روشن ساختن جایگاه «مطالعات زنان» در معرفت علمی است؟ پارادایم «مطالعات زنان» از چه سنخی است؟ آیا «مطالعات زنان» به بیان بیشمار «بینرشتهای یا میانرشتهای» است و اگر اینگونه است چطور بهعنوان رشتهای مستقل درنظر گرفته میشود؟ روششناسی آن چگونه است؟ وضعیت آن در ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟ چه نقشی در پیشبرد علم دارد؟ چگونه میتواند در حل مسائل و مشکلات حوزه زنان راهگشا باشد؟
اینکه «مطالعات زنان» تکرشتهای مانند رشتههای فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی نیست جای تردیدی ندارد، اما اگر تکرشتهای نیست پس از چه ماهیت علمی برخوردار است؟ برای پاسخ به این سئوالات بهتر آن دیدم تا در سلسله مقالاتی به این مسئله بپردازم تا ابتدا از رشتههای دانشگاهی شروع کنم و از شناخت و تفاوتهای کلیدواژگانی چون «knowledge»، «science»، «discipline» وارد شوم و ویژگیها و اصول پایهای تکرشتهایها را بیان کنم و بعد از آن به میانرشتگی (Interdisciplinarity)، چندرشتگی (Multidisciplinary)، درون رشتگی (Intradisciplinary)، فرارشتگی (Transdisciplinarity)، دورشتگی (Cross disciplinary)، پسارشتگی (Post-disciplinarity)، تکثررشتگی (Pluridisciplinarity) (این اصطلاحات از کتاب خورسندی طاسکوه، علی (۱۳۸۷). گفتمان میانرشتهای دانش، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی گرفته شده است) بپردازم. اینکه هر کدام از آنها دارای چه ویژگیها و خصوصیاتی هستند و چه مهارتهای را میطلبند؟ این انواع رشتگیها برحسب نیاز جوامع بهوجود آمدهاند و شناخت آنها در توسعه دانش روز و حل مسائل کاربردی میتواند کارساز باشد؛ همچنین در ادامه به شناخت «مطالعات» (studies) خواهم پرداخت. شباهتها و تفاوتهای «مطالعات زنان» با مطالعات فمینیستی چیست؟ جایگاه مطالعات زنان در میان رشته های دانشگاهی و علوم اجتماعی و انسانی آکادمیک کجاست؟
شناخت این دستهبندیها ضرورت مهمی است که در رشتههای دانشگاهی که ماهیتی غیررشتهای دارند مغفول مانده است. چگونه دانشجویی که درکی از میانرشتهایها، چند رشتهایها و فرارشتهای ها ندارد و از فلسفه آنها آگاه نیست، میتواند فهم درستی از این رشته و دروس و واحدهایی که پاس میکند داشته باشد. شاید این خود مهمترین دلیلی باشد که گاه دانشجویان این رشتهها احساس بلاتکلیفی میکنند و نمیدانند دقیقا قرار است در چه مسیری قرار بگیرند، چه بیاموزند، از دانشی که فرا میگیرند چه استفادهای کنند و با این آموختهها کجا میتوانند مفید واقع شوند؟ تکرشتهای نبودن به نوعی میتواند یک مزیت باشد، اما در ایران حداقل در رشته «مطالعات زنان» نوع برخورد آکادمیکیها با این رشته و دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته بهگونهای است که این افراد صلاحیت علمی لازم را ندارند، چون حوزه مطالعاتی مشخصی را در این رشته طی نکردهاند. نتیجه این میشود که افرادی که مدرک رشته دانشگاهی غیر از میانرشتهایها را دارند میتوانند بهعناوین مختلف هیئت علمی، پژوهشگر، مدرس مدعو، مدیر اجرایی در میانرشتهایها وارد شوند، این در حالی است که میانرشتهایها به راحتی نمیتوانند در علوم وارد شوند، این مسئله را بارها در مورد رشته «مطالعات زنان» شنیدهام که دانشآموختگان مطالعات زنان لزوماً اطلاعات کافی در مورد دروسی که میخوانند مانند جامعهشناسی زنان و حقوق زن و خانواده و غیره ندارند، چرا که میزان واحدهایی که در رابطه با این دروس پاس میکنند قابل توجه نیست.
این در حالی است که عمدتاً اساتیدی که دروس مطالعات زنان را تدریس میکنند، از اینکه دانشجویان در آن ترم چه دروس دیگری را میگذرانند و این دروس با چه اساتیدی ارائه شده است آگاهی ندارد و انسجامی بین واحدهای ارائه شده دیده نمیشود. آیا نیازی نیست که اساتیدی که در یک ترم درسی را در این رشته میپذیرند، از دورس دیگر ارائه شده و سرفصلها و اساتید آن آگاهی داشته باشند؟ مهمتر آنکه غیرتکرشتهایها به تدریسهایی غیر از تدریسهای سنتی موجود و به گفتگو و تعامل بیش از پیش دانشجویان نیازمند هستند، و حتی باید به این سئوال هم اندیشید که آیا میتوان در این حوزه، کلاسهایی داشت که فراتر از یک یا حتی دو استاد در کلاس حضور داشته باشند؟ میانرشتگیها بهعنوان ضرورت دنیای جدید، قصد در حل برخی از پیچیدگیهایی دارد که تکرشتهایها قادر به حل آن نبودند.
اعتقاد من بر این است که دانشجوی جدید الورود به چنین رشتههایی که تکرشتهای نیستند باید از جایگاه و فلسفه آنها و مسائل پیشرو آنها شناخت داشته باشد. افراد با ذهنیت تکرشتهای وارد این رشته میشوند و بنابراین در بسیاری مواقع این رشته نمیتواند نیازهای علمی آنها را برآورده سازد. این در صورتی است که برای غوطهور شدن در این رشته دانشجو باید تفکری فراتر از رشتگی داشته باشند. آیا ذهن این دانشجویان برای ترکیب علوم و نگاهی چندگانه ورزیده شده است؟ آیا قادر به شکستن مرزها است؟ تاریخچه میانرشتگی و اهداف و ضرورت و کاربردش باید برای دانشجویان این عرصه روشن شود. مبانی نظری میانرشتگی مانند «نظریه پیچیدگی» و «نظریه آشوب» از مباحث بسیار مهمی است که میتواند در گسترش دانش جدید و فهم آن تاثیر عمیقی داشته باشد. این حوزه به مهارتهایی فراتر از مهارتهای صرف دانشگاهی مثل روش تحقیق نیاز دارد، مهارتهای همچون تفکر «نقادانه»، «خلاقانه» و «حل مسئله»، نه اینکه تکرشتهایها به چنین مهارتهایی نیاز ندارد، اما لزوم حضور این مهارتها در حوزه میانرشتگی به دلیل اینکه تا اندازهای از مطالعات نظری صرف فاصله میگیرند بیشتر حس میشود. دانشجوی «مطالعات زنان» باید قادر باشد از مقام مفعولیت یک دانشجو بیرون بیاید و فاعلیت بیشتری در جامعه پیدا کند و این تحقق نخواهد یافت جز اینکه با ماهیت فلسفی رشتهای شناخت بیشتری پیدا کند.
سیده فاطمه آقامیری
۱۴/۷/۹۹
دکتری مطالعات زنان (گرایش مطالعات نظری جنسیت) از دانشگاه ادیان و مذاهب
پست قبلی