انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مفاهیم کلیدی در بدن و جامعه (۳): ظاهر و زیبایی

تعریف:

ظاهر شیوه‌ایست که ما با آن در جهان حاضر می‌شویم، به عبارت دیگر چیزی که به نظر می‌رسیم. به هر حال، ظاهر هرگز تنها راهی نیست که ما بی‌واسطه‌ به نظر می‌رسیم. گاهی اوقات، ظاهر در بنیادی‌ترین سطوح شکل می‌گیرد. ما هر روزه در شیوه‌ای که با دنیا مواجه خواهیم شد، (خواه آگاهانه یا ناآگاهانه)انتخاب‌های حساب‌شده‌ای از فعالیت‌های بنیادین آراستن شخصی به تغییر از طریق جنبه‌های جراحی ظاهرمان ایجاد می‌کنیم. زیبایی یک اصطلاح ارتباطی است: این اصطلاح در فهم است؛ [یعنی] در هنجارهای اجتماعی‌ای تفسیر می‌شود که در یک قالب ویژه‌ای قابل ارزشیابی است؛ و عاملی برای تأثیرگزاری بر مردمی است که خودشان را شکل می‌دهند و ظاهرشان را برای مواجهه با آن هنجارها تغییر می‌دهند.

*************************************

جرج هربرت مید، جامعه‌شناس آمریکایی یکی از بنیانگزاران نظریه تعامل نمادین بود که درون چیزی که او شکل داد، مفهوم هویت او قرار دارد[۱]. این ایده‌ها در نهایت با ظاهر به مثابه تجسم «خود» در جامعه و به عنوان امر بیان‌شده در و از خلال «برای من» و «من». «من» خود ماست که از درون درک می‌شود و «برای من» راهی است که دیگران ما را از خلال آن می‌فهمند. «برای من»، مستلزم درجه‌ای از بازشکل‌گیری رفتار ظاهری ما در پیش‌بینی قضاوت‌های دیگران است زمانی که درجامعه قرار می‌گیریم. مفهوم جلوی صحنه[۲] اروین گافمن[۳] به لحاظ تبیین تئوری با چگونگی شکل‌گیری ظاهر ما مرتبط است که به موجب آن او استدلال می‎‌کرد که ما ظاهر خود را تغییر می‌دهیم برای آنکه در موقعیت اجتماعی متناسب به نظر برسیم، برخی اوقات با احساسات درونی‌مان این مسئله در تناقض است. این گرایش برای سازگاری بدن‌های ما برای مواجه‌شدن با انتظارات اجتماعی می‌تواند براساس شکل‌دادن ظاهر جسمانی ما بر مبنای وزن نسبی که به نظر دیگران می‌دهیم، گسترش یابد. بنابراین، ما ممکن است احساس کنیم که مجبویم تا ظاهر خود را برای مواجهه با قضاوت‌های بیرونی بر آن تغییر دهیم و این می‌تواند مستلزم معیارهای زیبایی باشد یا خیر. برای مثال، تغییرکردن ظاهر افراد یا اتخاذ مد خاص مورد تأییدگروه لزوماً مطابق با نشانگرهای اجتماعی وسیع‌تری از استانداردهای زیبایی نیست. با وجود این، فشار همتایان به راحتی نتایج قابل مشاهده‌ای بر ظاهر کسانی دارد که در جستجوی تأیید گروه هستند، از [۴]EMO  گرفته تا علاقمندان [ماشین] فِراری[۵].

مفاهیم بیشتری مرتبط با ظاهر وجود دارد که برای بدن در جامعه مهم هستند. دو مورد اصلی‌تر شامل اقتباس هوچیلد[۶] از ایده‌های گافمن در ارتباط با کار صورت به مقولات وی از بازیگری سطحی و عمیق است. بازیگری سطحی به شیوه‌ای ارجاع می‌دهد که افراد در موقعیت‌هایی که نیازمندند تا دوستانه، یاری‌رسان و همدل درنظر دیگران ظاهر شوند (مانند مهمان‌نوازی، فروش، پرستاری) ممکن است کار صورت را برای تغییر ظاهرشان به سازگاری با نیازمندی‌ها اجرا کنند. برای مثال یک دستیار فروش ممکن است لبخند بزند و برای مشتری دلپذیر باشد زمانی که آنها امر دیگری را  احساس کنند (آنها خوب نیستند و روز بدی داشته‌اند) و یا زمانی که مشتری با آنها خوب نیست (عصبانیت یا رنجش خود را پنهان می‌کنند). این یک سطح بنیادی از توانایی حرکت به سوی چیزی است که «ظرافت اجتماعی[۷]» نامیده می‌شود: بیشتر ما از استراتژی‌هایی شبیه کار صورت در زندگی روزمره‌مان استفاده می‌کنیم.

فعالیت عمیق مستلزم تلاش برای سرکوب واکنش‌های بی‌واسطه ما برای سطوحی عمیق‌تر است و شامل شخص می‌شود که نه تنها ظاهر واقعی دیگری دارد بلکه احساس درونی او را تغییر می‌دهد تا احساسات خود را مطابق با کار کند. این تاکتیکی آشنا برای آموزش بسیاری از ادیانست- یعنی احساس دلسوزی حتی (یا به ویژه) نسبت به کسانی که از نظر ما ناخوشایند هستند. در مسیحیت، چنین اعمالی با عنوان «در صورت حمله یا توهین به شما، از قصاص خودداری کنید[۸]»، در بودایسم با عنوان «رهایی[۹]» شناخته می‌شود. همچنین این مفهوم در نظریه‌های روش بازیگری نیز وجود دارد (که ناشی از کار استانیسلاوسکی[۱۰] معلم نمایش روسی است) که بازیگران بر یک شخصیت جستجو کرده و با آن «زندگی» می‌کنند، اغلب به حدی می‌رسد که زندگی تصورشده شخصیت را به طور موقت به دست می‌آورد (چنانچه به رابرت داونی جونیور[۱۱] در سینمایی تندر استوایی[۱۲] تذکر داده شده است). در عمل، هوچیلد استدلال می‌کند که این مسئله می‌تواند برای کسانی که احساسات خود را تغییر می‌دهند، به عواقب ناسالمی منجر شود، با استرس و فرسودگی عاطفی در بسیاری از حرفه‌ها مشاهده می‌شود که به چنین اصلاح شخصی نیاز دارند. سخت نیست که ببینیم این مسئله مستلزم انتظارات عمومی نیز هست: از زنان در بسیاری از جوامع انتظار می‌رود بخشنده‌تر، مهربان‌تر، صبورتر و سازگارتر باشند و بنابراین کار صورت و بدن به عنوان استعداد یا مسئولیت آنها تلقی می‌شود.

به قول معروف زیبایی در چشمان بیننده است اما می‌تواند اوج ظهور احساس مورد تأیید جامعه هم باشد. یعنی تأیید اجتماعی وسیع‌تری از بیان ویژه‌ای از زیبایی که اشکالی از فشار برای دست­یابی به آن هنجار را تشکیل می‌دهد.

پژوهشگران اجتماعی  فمینست حرف‌های بیشتری برای فشار روی زنان برای   هماهنگی با معیارهای ظاهری دارند که بر مفاهیم زیبایی دلالت دارد (و البته چیزی که زیبا نیست)[۱۳]. تحقیقات اجتماعی نشان داده که  زیبایی و تغییر شکل ظاهری در اختلالات خوردن[۱۴] و تجربه‌های زیسته از جنسیت، قومیت، اختلاف و معلولیت نقش دارد[۱۵]. نوآمی ولف[۱۶] بحث می‌کند که در اسطوره زیبایی[۱۷] (۱۹۹۰) زنان بر گفتمان زیبایی محاط‌شده‌اند و معیارهای کلیشه‌ای زیبایی که توسط صنایع آرایشی ترویج می‌شود، نه فقط خودشان بلکه برای همه زنان رعایت و اعلام می‌شود. بنابراین کسانی که به لحاظ اجتماعی به هنجارهای ظاهری می‌پیوندند در گستره و قدرت آن گرفتار می‌شوند.

مردان جوان به طور فزاینده‌ای توسط گفتمان ظاهر تحت تأثیر قرار می‌گیرند که تکیه‌گاه اصلی صنایع آرایشی است. کمپانی‌هایی که مرطوب‌کننده‌ها و پاک‌کننده‌هایی را برای زنان در طول صدسال اخیر تولید کرده و بازیگران مشهور هالیودی«زمخت[۱۸]» را به عنوان سخنگویان در کمپین‌هایی برای محصولات زیبایی مردانه به کار گرفته‌اند.

محتوای پیام‌های مرتبط با آگهی‌های بازرگانی با چیزهایی که برای زنان بازنمایی می‌شوند بسیار متفاوت است- و سرسختانه ناهمگن است- در حالی که محصولات  موجود در شیشه‌ها عملاً از چیزهایی که در بازارهای زنانه فروخته می‌شود، غیر قابل تشخیص است. در قرن نوزدهم آداب معاشرت نیازمند «اسب‌ها عرق می‌کنند، مردان  عرق می‌کنند و زنان می‌درخشند[۱۹]» بود. امروزه زنان «مرطوب‌کننده» و «ضد پیری» استفاده می‌کنند اما مردان با جت‌اسکی و پاراگلاید، «هیدراته» تمرین می‌کنند تا «با خشکی مبارزه کنند» و بر ظاهر «خستگی» پیروز شوند (اسب‌ها هنوز عرق می‌کنند).

تعداد مردان جوانی که از اختلالات خوردن رنج می‌برند، به طور فزاینده‌ای در حال رشد است و دقیقاً همان‌طور که «لاغری» از زمان محبوبیت توییگی[۲۰] در دهه ۱۹۶۰ میلادی، مدل محبوب زن‌ها بوده[۲۱]، به طور فزاینده‌ای ایده‌آل در مدل‌های مردانه نوجوانی است. کنایه‌آمیز است که مشاهدات رایج در مطبوعات، طی دهه ۱۹۹۰م که طراحان برای برای سبک بدن مردان جوان در نظرگرفته‌اند که در اولویت‌های آنان، زنان جوان دوجنسیتی کم‌وزن هستند و اکنون باید محبوبیت مردان جوان دوجنسیتی را به همان اندازه در پیمایش‌ها نشان دهد. به هر حال، ایده‌آل‌هایی برای «زیبایی» مدانه و ظاهر در هزاره‌ها وجود داشته، البته با ظواهری کاملاً متفاوت.

همانطور که باختین (۱۹۸۴) بحث کرده است، بدن مردانه در شکل عالی خود دیده می‌شود که عضلانی، کنترل‌شده و به طور غیرقابل ورودی «محرمانه» است- مانند یک قطعه مجسمه کلاسیک. در مقابل، بدن زن نرم، غیرقابل کنترل و به طور مداوم «باز» است- مانند شخصیت‌های زن کارناوالی در نوشته‌های رابله[۲۲]، که بدن آنها مجاری بازی برای تولد و جنسیت است و خویشتن‌دار نیست. بدن ایده آل مردانه در نزد باختین نیازی به توصیف آشکار ندارد: آنها سکوتی ایده‌آل دارند (سفید، دگرجنسگرایانه، توانمند) هستند و تمام بدن‌های دیگر از آن تمیز پیدا می‌کنند.

سندر گیلمان[۲۳] در کارش درباره تفاوت و آسیب‌شناسی (۱۹۸۵) نشان می‌دهد که این مسئله نه تنها یک بخش از تفاوت‌یابی میان زنان و مردان است، بلکه همه مردان «دیگر» با ایده‌آل‌های دگرجنس‌خواهانه و هنجارهای آن مطابقت ندارند. در سطح فردی این مسئله می‌تواند به یک «هویت تباه‌شده»، برای برخی منجر شود و به فشارهایی اجتماعی و فرهنگی برای «ظاهر»ی سفید وارد شود. تلاش‌های مایکل جکسون برای آنکه به نظر هرچه بیشتر پوست و صورتش سفیدتر دیده شود، او را به سوی چندین عمل جراحی سوق داد. برای دیگران، شبیه هوبسن[۲۴] (۲۰۰۵)، می‌تواند به بازنمایی زیبایی منجر شود که چالشی ایده‌ال برای غربی‌هاست. چنانچه ما می‌توانیم ببینیم در این مثال از کمپانی‌های مرطوب‌کننده‌سازی برای مردان، ایده‌آل‌های مردانه در طیفی از بدن‌های مردانه باقی ماند: مردان در آگهی‌های بازرگانی مردانه بوده و کاملاً در کنترل بدن‌هایشان هستند[۲۵]. بیش از ۲۰ سال یا حتی بیشتر، فشار بر مردان برای همسازی با ایده‌آل‌های مردانه‌ای بود که شناخته شده است و مردانگی هنجار چالشی داشت که بخشی از پروژه وسیع‌تر مطالعات جنسیتی و پسااستعماری بود[۲۶].

[۱] – ۱۹۳۴

[۲] – face work

[۳] – Erving Goffman (1963, 1971)

 -[۴]  سبک خاصی از موسیقی راک- م

[۵] – Ferrari

[۶] Hochschild -1983

[۷] – social graces

[۸] – turning the other cheek

[۹] – letting go

[۱۰] – Stanislawski

[۱۱] – Robert Downey Jr

[۱۲] – Tropic Thunder

[۱۳] – Gimlin, 2002

[۱۴] – ن. ک به [مدخل] بی‌اشتهایی، پرخوری و چاقی

[۱۵]  – ن. ک به [مدخل‌های] استعمار / پسااستعمار، تفاوت، ناتوانی / توانایی ، جنسیت / جنس ، نژاد / قوم‌گرایی

[۱۶] – Naomi Wolf

[۱۷] – Beauty Myth

[۱۸] – rugged

[۱۹] – Horses sweat, men perspire and ladies glow

[۲۰]– لزلی لائسون معروف به توییگی نوجوانی با مشخصه یک بدن لاغر، مژه‌های بلند، ظاهرا دوجنسیتی و با چشمانی درشت در دهه ۶۰ میلادی به عنوان یک مدل، خواننده و بازیگر انگلیسی بسیار معروف شد.

[۲۱] – Hepworth, 1999

[۲۲] – Rabelais

[۲۳] Sander Gilman

[۲۴] –  Hobson

[۲۵] – ن. ک به [مدخل‌های] جنسیت، جنس و سکسوالیتی

[۲۶] – ن. ک به [مدخل‌های] استعمارگرایی و پسااستعمارگرایی