انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سبک در انسانشناسی هنر

رزمن، پاول و ویزگراو، برگردان پرستو جوزانی

هنر، در بین کارکرد های ارتباطی، می ­تواند از لحاظ سبک سنجیده شود. کارکرد هنر نقشی ا­ست که در جامعه بازی می­کند، هنر، که از طریق محتوایش ارتباط برقرار می­ کند، در آیین­ ها، انتقال ارتباطات، و لذت زیبایی به کار رفته می­شود. ساختار ترکیب کننده­ ی اجزا و راهی­ برای کنار هم قرار دادن آنهاست. این {ساختار} سبک {هنری} است. برای نمونه، هنر ساحل شمال غربی با سبک خاصی مشخص شده است، همان­ طور که از تصاویر این بخش پیداست. چه مشخصه ­هایی آن سبک را به طور خاص متفاوت می­کند؟ هنر منطقه ی ساحل شمال غربی در درجه ی اول تراشکاری سه بعدی روی چوب است. این {امر} بی ­شک در ارتباط با این واقعیت است که جوامع ساحل شمال غربی در جنگل­ های بارانی ساحل شمالی واقع شده­ اند، جایی که درختان عظیمی مانند سرو و صنوبر ماده ی خام عمده ­ای را برای تراشکاری آماده کرده­ اند. رنگ مورد استفاده در هنر ساحل شمال غربی غالباً زرد، سیاه، قرمز، و سبز-آبی، همراه با چوب طبیعی بی ­رنگ­ به عنوان رنگ پس زمینه است. ماده ی رنگی مورد استفاده از مواد طبیعی-قارچ­ها، دانه­ها، اُکر، خزه، و زغال چوب ساخته شده است. برای تولید سبز-آبی خاص مصرفی مس محلی را در ادرار می ­گذارند تا زنگ بزند.

به خاطر تأکید بر مجسمه ­سازی فرم ­های دایره، مستطیل، بیضی، چرخشی و منحنی، حتی روی سطح صاف، غالب هستند. در هم پیچیدن فرم­ های حیوان و گاهی انسان، مانند آنچه بر ستون­ های توتمی یافت می ­شود، معمول است. فرانتس بواس[۱] اشاره می کند که طرح حیوانات در هنر ساحل شمال غربی با تأکید بر خصیصه­ های اصلی- چشم­ ها، لب­ ها، گوش­ ها، باله ­ها، پرها و دم­ ها مشخص می ­شود (۱۹۵۵). هر یک از گونه­ های حیوانی از وال کشنده تا سنجاقک با بازنمایی خصیصه­ های منحصر به فرد آن گونه­ ها می ­توانند شناخته شوند. بدین ترتیب، منقار تراشیده خصیصه ی متمایز عقاب، و پوزه خصیصه ی متمایز گرگ است. همان تکنیک­ های تراشکاری­ چوب برای استفاده در سایر [مواد]، مانند سنگ، استخوان، و فلز سازگار شده بود. هنرمندان ساحل شمال غربی در کنار تراشکاری مدور، همچنین روی سطوح دو بعدی نیز کار می ­کردند. تغییر فرم از سه بعدی به دو بعدی نیازمند تبدیل طرح است. تکنیک سازگار شده برای طرح­ های دو بعدی شکاف بازنمایی خوانده می شوند. نقاشی روی جلوی خانه­ های سیمشیان[۲]­ در تصویر تکنیک را نشان می­دهد. خرس دو نیم شده است و دو طرف آن برای درست کردن جلوی خانه کنار یکدیگر قرار گرفته ­اند. این [تصویر] خرس را بازنمایی می ­کند –دو طرف در برش عرضی- اما همراه یکدیگر یک خرس را شکل می ­دهند که به جلو نگاه می ­کند. دو مشخصه ی دیگر سبک هنری ساحل شمال غربی نیز مهم هستند. عناصر طرح تمام سطح را پوشش می­ دهند، بدون هیچ فضای خالی، و اشکال چشم مانند به عنوان پرکننده و در محل اتصالات استفاده شده ­اند. تصویر چشم­ ها در ماسک ­ها نشان دهنده ی اهمیت زیاد آنها در جامعه ی ساحل شمال غربی است. تمام این خصیصه ­ها، با یکدیگر، سبک متمایز هنر ساحل شمال غربی را شکل می­ دهند.

برای مفهوم سبک وجهی سلسله مراتبی وجود دارد. یک نفر می ­تواند از سبک فردی هنرمند صحبت کند، [یعنی] خصیصه­ هایی که کار یک هنرمند خاص را مشخص می­کند. گاهی سبک هنری یک روستا، شهر، یا منطقه می­تواند شناخته شده باشد. رجوع به سبک هنری یک جامعه، مانند کواکیوتل، بیشتر رایج است. برخی خصیصه ­های عمومی سبک هنری یک منطقه ی وسیع را ترسیم می­ کنند همان­ طور که در بالا برای ساحل شمال غربی نشان دادیم. هنرمندان معاصر ساحل شمال غربی، مانند تراشکار برجسته هیدایی[۳] بیل رید[۴]، از محتوای سنتی و سبک متمایز ساحل شمال غربی استفاده می­کنند اما جنبه ی فردی خود را بدان اضافه می ­کنند. بنابراین سبک هر هنرمند متفاوت است، همان­طور که برای هنرمندان معاصر اروپایی و آمریکایی ]متفاوت[ است. مجسمه ی برنزی، با پوششی شبیه به سنگ لوح، توسط بیل رید، با عنوان “روح هیدا گوایی” در تصویر زیر نمونه ­ای از ترکیب تم­ های سنتی از اسطوره ­های هیدا، همراه با نبوغ یک هنرمند خلاق است.

مفهوم سلسله مراتبی سبک در هنر جوامع پیچیده به کار می­رود. می ­توان از سبک هنر رنساس [۵]صحبت کرد، به طور مشخص از رنسانس ایتالیا، از مکتب ­های ونیز[۶] یا فلورانس[۷]، و از سبک خاص رافائل[۸]، که متفاوت از تینتورتو[۹] است. مفهوم سبک را می­ توان در هر سطحی به کار بست. [این مفهوم] همچنین برای موسیقی و ادبیات، که ساختار سلسله مراتبی مشابهی دارند، قابل اطلاق است.

 

 

این مطلب ترجمه ی صفحه­ های ۲۸۲-۲۸۴ از کتاب زیر است:

Rosman, Abraham & Rubel, Paula G. & Weisgrau, Maxine (2009) THE TAPESTRY OF CULTURE : An Introduction to Cultural Anthropology; New York: Altamira

 

[۱] – Franz Boas

[۲] – Tsimshian

[۳] – Haida

[۴] Bill Reid

[۵] – Renaissance

[۶] – Venice

[۷] – Florence

[۸] – Raphael

[۹] – Tintoretto