انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ساخت هویت اجتماعی: دیدگاه اجتماعی سازی زبان (۲)

الینور آکس ترجمه ی مهسا شیخان

ساخت هویت اجتماعی از جمله مسائل مطرح در حوزه اجتماعی سازی زبان به شمار می رود. مقاله حاضر بخش دوم ترجمه مقاله الینور آکس است که با تکیه بر اولین مطالعات اجتماعی سازی کودکان در سامون در گینه نو مفهوم هویت را به عنوان یک برساخته اجتماعی و در حوزه مطالعات و رویکردهای ساخت و اجتماعی سازی زبان تبیین می کند.

۴. ساخت هویت اجتماعی در کودکی

درک هویت اجتماعی به عنوان یک ساخت اجتماعی که در قالب تعامل استنباط و کسب می شود از طریق نمایش و اثبات مواضع و کنش ها، از دیدگاه یک نوزاد و یا کودک که کم کم نظم اجتماعی را یاد می گیرد معنای موجهی دارد. حتی قبل از تولد، جنین از حرکت و تون صدای مادرانشان آگاه هستند. این احساسات، زیربناهای ادراکی اولیه نوزادان در درک دیگر افراد است . و از زمان تولد به بعد، نوزادان اشیاء، خود و دیگران، را از طریق فعالیت های سنسوری موتور و تعامل با آن اشیاء در جهان می شناسند.

کنش های نوزدادن مثل لمس، دسترسی، مکیدن، نه تنها راه های دانستن اشیاء است، بلکه ابعاد مفهومی زیربنایی بازنمایی کودکان از اشیاء شکل می دهد. برای مثال، کنش ها در درک کودکان از اشیاء بسیار بنیادی هستند مثل عامل و مفعول(پیاژه ۱۹۵۲؛ برون، ژولی، و سیلویا ۱۹۷۶؛ برونر ۱۹۸۶). اشیاء می توانند لمس کنند و خود قابل لمس هستند، قابل دسترسی هستند، متحول می کنند و خود قابل تحول هستند، و، در مورد اشیاء انسانی، تعامل کننده هستند و قابل تعامل. این هویت های حسی مکانیکی برخی از اولین هویت هایی هستند که یک کودک در زندگی می سازد، و این هویت ها اشتقاق کنش ها در دنیا هستند.

مواضع نیز از جمله عوامل زیربنایی مفاهیم کودک از اشیاء جاندار و بی جان است. در طول سال اول زندگی، نوزادان کم کم شاخص های قراردادی احساسی صورت و عروضی را تشخیص داده و آن ها را به کار می گیرد (هالیدی ۱۹۷۵؛ کامپس و استنبرگ ۱۹۸۱؛ کراتندن ۱۹۶۸). علاوه بر این، آن ها کم کم انواع خاصی از احساسات با اشیاء خاصی در دنیا همراه می کنند. برای مثال، مطالعات توسعه ای شناخت اجتماعی نشان می دهند که نوزادان در زمان رو به رویی با یک فرد و یا شیئ جدید از راه های احساسی کمک می گیرند تا با فردی که شبیه مادرشان است ارتباط برقرار کنند قبل از اینکه تصمیم بگیرند که آیا باید به آن فرد جدید نزدیک شوند و اینکه چگونه می توانند با وی ارتباط برقرار کنند. این رفتار که ارجاع اجتماعی خوانده می شود، درک کودکان از افراد و اشیاء جدید را که با مواضع احساسی مادران هدایت می شود را بیان می کند (کامپو و استنبرگ ۱۹۸۱؛ سروف، شورک، موتی، لاروسکی، و فرونییر ۱۹۸۴). و یا، به بیانی دیگر، زمانی که مادران یک موضع احساسی خاص در قبال یک شیئ و یا یک فرد می گیرند، تلاش می کنند تا یک ارتباط اجتماعی را میان کودک خود و آن شیئ و یا فرد ایجاد کنند. زمانی که کودک به اشیاء جدید عکس العمل نشان می دهد (با رفتن به سمت آن شیئ و یا اجتناب از آن) به راه هایی که با بیان احساسی مادر خود سازگار است؛ ساخت مادر خود را از اینکه کودک چگونه باید به برخی اشیاء مرتبط شوند را تایید می کنند. بدین روش، مادر و کودک مشترکا ارتباطی را میان کودک و فرد و یا کودک و شیئ در دنیا می سازند (ویگوتسکی ۱۹۷۸). ساخت مشترک آن ها در طول تعاملات لحظه-به-لحظه تولید می شود و نوزادان را به راه هایی که آن ها باید در مورد افراد پیرامون شان فکر کنند اجتماعی سازی می کند، و برای کودک مدل هایی از به کار گیری نمایش احساسی را برای خلق، تحول، و یا تخریب ارتباطات و هویت های اجتماعی فراهم می کند.

یک نوزاد ظرفیت خود را برای مفهوم سازی و یاد آوری توسعه می دهد، آن ها با همگام سازی کنش ها و مواضع خاص شروع به ساختاربندی هویت های خود و دیگران می کنند. برخی کنش ها و مواضع خاص تکرار شونده که با افرادی خاص نمایش داده می شوند و به صورت روزمره توسط دیگران تایید می شوند تبدیل به دانش تجربی کودک از آن هویت های اجتماعی بنیادی می شوند، هویت هایی از قبیل مادر، پدر، دختر، پسر، خویشاوند جوانتر، و آنچه که در قالب خانواده مفهوم پیدا می کند (اینزوورت، ۱۹۸۲؛ دان ۱۹۸۴، ۱۹۸۶). یک مثال از اینکه چگونه هویت اجتماعی به صورتی مشترک ساخته می شود و اجتماعی می شود از طریق نمایش و تایید کنش های خاص از تحقیقات حوزه اجتماعی سازی زبان در جوامع سنتی غرب سامون به دست آمده اند (آکس ۱۹۸۸). همانند بسیاری جوامع، اهالی سامون غربی به اولین کلمه ای کودک یاد می گیرند بسیار علاقه مندند. و، باز هم، همانند بسیار جوامع, سامون غربی در مورد اینکه اولین کلمه چه خواهد بود انتظاراتی دارند. زمانی که از آن ها در مورد اولین کلمه سئوال شد و چنین کلماتی در خانواده، هر پرستار کودک سامون کلمات مشابهی را ارائه دادند. اولین کلمه تا (tae)، جزیی از عبارت “این.. را بخور” (eat shit!) بود. در اجتماع سامون، اولین صداهای معنادار کودکان به عنوان یک کنش خاص اجتماعی تفسیر و تایید می شد، مثل یک قرارداد ناسزا گفتن. نوزاد ها به صورت دائمی در این حالت تفسیر می شدند و یک هویت اجتماعی ناسزاگو که مورد انتظار جامعه شان بود را شکل می دادند. یک مادر نقش دیگران را در ساخت هویت کودک به عنوان ناسزاگو به شکل زیر بیان می کند:

 

مادر: می دانید، زمانی که کودکان سامونی چیزی می گویند [اوه اوه]

مادر: آن وقت سامون ((مکث)) زنان می دانیند

مادر: و یا مردم سامون [گفت “آوه! او گفت “تائه” (خنده) تائه]

اینور: آها

مادر: پس حتما این اولین کلمه ای است که آن ها می دانند

الینور: هااام

مادر: تائه. و بنابراین ((حرف اضافه تاکییدی))، ما- ما بررگسالان…

((تائه))

((خنده))

((مکث))

خوب ما میدونیم. ما میدونیم

الینور: هام

مادر: ((آروم)) که بچه ام شروع می کنه کلمه تائه را اول می گه

الیونر: آره… خیلی فحش میده

مادر: خله. این اولین لغته اما ((مکث)) برای یک بچه

مادر: برای یه بچه معنی نمیده

الینور: هام

مادر: اون که نمیدونه. ما اون کلمه رو ترجمه می کنیم به او کلمه

مادر: چون ما می دونیم تائه چه معنی میده

الینور: هام

مادر: اما یه بچه اینو نمیدونه

..

مادر: خوب اونا بزرگ میشن و معنی اش رو می فهنن

الینور: هام هام

مادر: وقتی ما عصبانی میشیم اینو استفاده می کنیم

مادر: بچه هم یاد میگیره!

 

مفهومی اجتماعی فرهنگی از کودک سامونی به عنوان یک کودک ذاتا وحشی و گستاخ وجود دارد که زیربنای تمامی تفاسیر اولین کلمات کودک را به عنوان ناسزا شکل می دهد. اما نکته اصلی این مسئله مفهوم کودک به عنوان یک ناسزاگو است که از طریق تعاملات اولیه اجتماعی به صورتی مشترک ساخته، حفظ، و اجتماعی سازی می شود. بنا به گفته این مادر سامونی، دیگران اولین کلمات را در قالب کنش ناسزاگویی “ترجمه” می کنند، و نهایتا آن کودک به همان ناسزاگویی تبدیل می شود که از او “ذاتا” انتظار می رود.

یک مثال دیگر از اینکه چگونه کودکان هویت های اجتماعی را از طریق آخرین کنش های ابراز شده درک می کنند از طریق مطالعات اجتماعی سازی زبان بر روی خانواده های آفریقایی هنگام صرف شام با کودکان محقق شد (آکس، تیلور، رودولف، و اسمیت، ۱۹۹۲؛ آکس و تیلور ۱۹۹۲ الف، ۱۹۹۲ ب). یک فعالیت نمونه این شام های خانوادگی با کودکان است که به صورت مشترک روایت های داستانی و گزارش رویدادهای روزانه را بازتولید می کند. آن هایی که در برنامه صرف شام شرکت می کنند تنها در تصدیق رویدادهای روایت نشده سر خود را به علامت تصدیق تکان نمی دهند. بلکه، آن ها با این کنش به صورتی فعالانه روایت های مهم مادی مثل محیط، رویدادهای محرک، بیان های روانشناختی، و کنش ها و نتایج آن ها را در میان دیگر بخش های روایت به صورت مکمل می افزاید. آن ها همچنین روایت هایی را در مورد دیگر اعضای حاضر خانواده بیان می کنند، و شیوه ای را که در آن پیش کسوت ها می کوشند تا یک مشکل روایی را حل کنند، و یا روایت های افراد دیگر را از آن رویدادهای روایی به چالش بکشند، و بدین صورت در طی صرف شام، روایت ها با کمک افراد حاضر دوباره و به صورتی مشترک بازسازی می شود. چنین بازگویی مشترک و مشتاقانه روایت، در دید ما، بخش سازنده خانواده است. افرادی که در صرف شام خانوادگی شرکت می کنند نه تنها از طریق شرکت در فعالیت با هم غذا خوردن بلکه از طریق فعالیت های با هم روایت کردن خود را به صورت یک خانواده شکل می دهند. این کنش هایی که یک روایت را می سازند همان کنش هایی هستند که یک خانواده را می سازند. بسیاری دانشمندان توجه کرده اند که قدرت اجتماعی سازی روایت برای کودکانی که آن ها را می شنوند بسیار مهم است، اما آن ها بیشتر بر پیام های اجتماعی سازی موجود در محتوای روایت ها توجه می کنند. نکته مطالعه روایت های شام خانوادگی این است که، فراتر از محتوا، این تعامل روایت است که کنش های روایی را از افراد مختلف برای شکل دهی به یک روایت- هر شب کنار هم جمع می کند- و کودکان را در درک مفهوم خانواده کمک می کند. البته این درست است که خانواده از دیدگاه حقوقی نهادهایی مستقل از داستان های روایت شده مشترک تعریف می شود. اما از دیدگاه یک کودک، یک خانواده، آن کنشی روایی است که انجام می دهد. برای برخی کودکان، خانواده عبارتند از آن افرادی که به صورت همزمان شام می خورند و در بازگویی و بازروایی رویدادها و داستان هایی که خود آن ها به عنوان تجربه دست اول تجربه نکرده اند شرکت می کنند. و یا، برای همان کودکان، این کنش ها و فعالیت ها ممکن است در طی یک دوران و زمان تاریخی تخریب شود، و بنابراین بازنمایی آن ها را از خانواده متحول کند. در برخی موارد، این تحول ممکن است تدریجی باشد؛ یا، همانند مداخلات اقتصادی و یا مالی و یا بالینی، این تحول ممکن است افراطی و یا رادیکال باشد. در تمامی موارد، هویت خانواده محصول کنش های برساخته مشترک است.

۵. مطالعات همبستگی زبان و هویت اجتماعی

دیدگاه هویت اجتماعی به عنوان یک نتیجه استنتاجی از کنش ها و مواضع کدگذاری شده زبانی در قبال تحلیل های جامعه شناسانه زبان که هویت های اجتماعی را به صورت از پیش داده شده ارائه می دهد بسیار محدود است، و این تمامی مطالعات همبستگی زبان و هویت اجتماعی، ساختارهای هویت های اجتماعی از پیش تعیین شده، کلمه ای، و یا ساختارهای گفتمانی را در بر می گیرد. با تمرکز انحصاری بر هویت های اجتماعی بدین شیوه، محققان معناها، و هم بافت های اجتماعی دیگر – مثل مواضع و کنش های اجتماعی – و ساختارهای زبانیی را که این مواضع و کنش ها را را کد گذاری می کنند را مشاهده نمی کنند، و بدین ترتیب، به دلیل انتظارات فرهنگی سیستماتیک که برخی کنش ها و مواضع با ساختارهای زبانی کدگذاری می شوند و به برخی هویت های اجتماعی متصل می شوند، این ساختارهای زبانی با هویت های اجتماعی ارتباطی عقلانی پیدا می کنند. بنابراین، از یک دیدگاه ساخت اجتماعی، این قراردادی نیست که یک سخنور برای نشان دادن هویت جنسیتی زن یک ساختار زبانی خاص مثل پرسش برچسبی (tag question)را به کار ببرد، اگر این نوع پرسش ها منابع زبانی برای ساخت کنشی در تقاضای تایید و موضع تردید باشد و اگر آن کنش و موضع به صورت قراردادی به تحقق اجتماعی سیاسی محلی زن بودن مرتبط باشد (آکس ۱۹۹۲).

اغلب این مسئله نشان داده شده است که هویت اجتماعی و رفتار زبانی و ارتباط این دو بسیار با هم تنیده نیستند و اینکه با کمک ساختارهای زبانی نمی توان به دیدگاهیی از یک یا چند هویت اجتماعی به صورت مستقیم رسید (آیروین ۱۹۷۴؛ براون و لوینسون ۱۹۷۹). مطالعات همبستگی زبان و هویت اجتماعی بر میانگین بسامد و یا احتمال کاربرد تمرکز دارند و در نتیجه نمی توانند برای پاسخ به این سئوال که چرا برخی از این کاربردهای ثبت شده و اغلب ساختار زبانی توضیحی ارائه می کنند، با این حال، برخی از دیگر هویت های اجتماعی از همان ساختارها به ندرت استفاده می کنند، و باز این سئوال مطرح می شود که چرا افرادی با هویت های مفروض دیگر و متفاوت همان ساختارها را به کار می برند.

در رویکردی که ماهیتی ساخت اجتماعی دارد، ما می توانیم برخی از این تنوعات را درک کنیم. ما ابتدا به انواع کنش ها و مواضع ویژگی های زبانی مورد بحث که به ساخت یک هویت کمک می کنند تمرکز می کنیم و این مسئله را مطرح می کنیم که اگر این تغییرات در بسامد ساختارهای زبانی خاص رخ دهد بدان دلیل است که سخنوران تلاش می کنند که انواع مختلف و خاصی از کنش ها و مواضع اجتماعی را شکل دهند. تنها در آن زمان ما می توانیم بپرسیم که چرا برخی سخنگویان خاص این مواضع و کنش های خاص اجتماعی را شکل می دهند و اغلب این کار را به شکلی خاص و متفاوت از بقیه انجام می دهند؟ آیا بدان دلیل است که حقوق اجتماعی فرهنگی و یا الزاماتی برای ساخت این کنش ها و یا مواضع در ترجیح بر سایر مواضع و یا کنش ها وجود دارد؟ آیا این بدان دلیل است که جامعه به امکان تنوع مواضع و کنش ها در درون یک هویت اجتماعی خاص اجازه می دهد، بدین صورت که افراد ممکن است کنش ها و مواضع خود را برای ساخت خود و دیگران نشان دهند، برای مثال، انواع متفاوتی از والدین، انواع مختلفی از دانش آموزان، و یا انواع خاصی از بیگانگان؟ یا آیا طرفین مکالمه می توانند کنش ها و مواضعی را نشان دهند و یا بسازند، برای مثال، انواع مختلفی از خانواده، کلاس های درس، و یا، به صورت جهانی تر، انواع متفاوتی از جوامع؟ یا آیا به این دلیل است که برخی سخنوران از طریق تغییر سیستماتیک کنش ها و مواضع خود بیشتر از بقیه برای تغییر انتظارت اجتماعی در مورد یک هویت اجتماعی خاص تلاش و مبارزه می کنند؟ یا ما تنوعات زبانی را تنها به این دلیل که برخی سخنوران الزاما یک هویت ثابت اجتماعی را در طول یک تعامل با همان مخاطبان حفظ نمی کنند درک می کنیم؟ همان سخنگویان ممکن است کنش ها و مواضع خود را به دفعات زیادی تغییر دهند، و با این کار، هویت های اجتماعی خود و دیگران را در مدت زمان کوتاهی دوباره کشف کنند. آیا هویت های اجتماعی در طول تعاملات اجتماعی باز می شوند، و در پاسخ به کنش ها و مواضع دیگر متحول می شوند و نیز به دلیل نوسانات و تحولاتی که سخنگو تصمیم می گیرد که در آن ها شرکت کند و یا نه؟

رویکرد ساخت اجتماعی به هویت اجتماعی، ساخت اجتماعی را در طول زمان تعامل مطالعه می کند، در طول یک دوره تاریخی، و حتی در طول یک دوره توسعه ای. چنین مطالعه ای به صورت غیر قراردادی نشان می دهند که چگونه زبان به یک هویت اجتماعی متصل است. با قرار دادن ریشه مطالعات هویت اجتماعی در تولید تعاملی کنش ها و مواضع، رویکرد ساخت اجتماعی به ما این امکان را می دهد که بتوانیم شرایط هستی شناسانه زندگی در جامعه را عمیق تر مطالعه کنیم. بدون اینکه خیلی واضح به نظر برسد، می توانیم “بحران های هویتی” را در قالب استرس های افراد در مورد عدم توانایی و یا ناکامی در کسب برخی هویت ها از طریق شکست دیگران در تایید آن کنش ها و احساسات ابراز شده درک کنیم. در رویکرد ساخت اجتماعی، می توانیم بررسی کنیم که چگونه نمایش ها و عکس العمل های متفاوت به کنش ها و مواضع می تواند به هویت های حرفه ای و آشنا کمک کنند. این ابراز ها و عکس المعل ها را می توان برای بررسی آنچه که آن ها در مورد نسل تعامل و نظم و ترتیب اجتماعی و ارتباطات پریشان و ناکارآمد نشان می دهند به کار برد. یک دیدگاه ساخت اجتماعی همچنین راهی را برای نشان دادن اینکه افراد چگونه زندگی های رضایت بخش را می سازند و یک حس منسجم از خود را از میان هویت های لحظه ای، قابل تغییر و چند بعدی شکل می دهند وعده می دهند. یک رویکرد ساخت اجتماعی به ما اجازه می دهد که ساخت هویت های متعدد، و کاملا سازگار را بررسی کنیم- هویت هایی که بسیار ظریف هستند و احتمالا هیچ گونه برچسبی ندارند، هویت های ترکیبی، و حتی هویت های نامشخص و محو. این تنها نوعی از ساخت است که هر زبان آموز باید آن را صورت دهد، چرا که هیچ فرمول ساده زبانی و یا اجتماعی ای وجود ندارد که نشان دهد که چگونه می توان این هویت های مناسب را شکل داد.

۶. جهان شمول های فرهنگی و تفاوت ها در ساخت زبانی هویت اجتماعی

در نهایت، رویکرد ساخت اجتماعی تفاوت ها و شباهت های بین فرهنگی در تولید و تفسیر هویت های اجتماعی را روشن می کند (گامپرز ۱۹۸۲). مقایسات بین فرهنگی را می توان در قالب قراردادهای زبانی ارائه و نشان دادن عکس العمل به کنش های خاص و بیان مواضع انجام داد، به خصوص قراردادهای زبانی برای انجام چنین کنش هایی، و در قالب قراردادهایی که کنش ها و مواضع خاص ارائه شده را به ساخت هویت های خاص اجتماعی متصل می کنند (آیروین ۱۹۷۴؛ براون و لوینسون ۱۹۷۸).

ما می توانیم به صورت نظری تفاوت های گسترده ای را در ساخت هویت های اجتماعی در بین جوامع نشان دهیم چرا که جوامع انسانی در قراردادهای زبانی متفاوتی را برای نشان دادن نقش کنش ها و مواضع در آن واحد به کار می گیرند. در عمل، با این حال، به نظر می رسد که در ساخت زبانی کنش های اجتماعی و مواضع معرفتی و احساسی شباهت های میان فرهنگی بسیاری وجود دارد.

جهان شمول های مورد بحث در ساختار زبانی کنش های اجتماعی شامل ضمائر و گرامر و تون بالارونده صدا برای ساخت تقاضاهای اطلاعاتی و خدمات و اشیاء می باشند (سییرل ۱۹۷۰؛ کلارک و لوسی ۱۹۷۵؛ گوردون و لکاف ۱۹۷۵؛ بلام-کولکا و اولستن ۱۹۸۴؛ اروین-تریپ و گوردون ۱۹۸۴؛ گودویین ۱۹۹۰)، کاربرد پرسش های برچسب و حروف اضافه برای ساخت درخواست های تاییدی به کار می روند (لکاف ۱۹۷۳)، و کاربرد جملات دستوری برای دستور دادن و شکل دادن به جلسه عمل می کنند. علاوه بر آن، احتمالا تمامی جوامعی که حروف اضافه دستوری و یا تاییدی دارند، این ساختار ها را برای ساخت کنش های توافق و یا عدم توافق و قبول به کار می برند. به علاوه، در شکل زبانی دیگر کنش ها مثل ملاقات، اطلاع دادن، تشکر، سنجش، تعریف، ادعا، پیشنهاد، در میان بقیه شباهت هایی در میان زبان ها و جوامع وجود دارد.

جهان شمول ها نیز در شاخص های زبانی معرفتی و مواضع احساسی شامل نشان دادن اطمینان نسبی و یا عدم اطمینان ظاهر می شوند (لوینسون ۱۹۸۳؛ گیون ۱۹۸۹)، و منابع مستقیم و یا غیر مستقیم دانش (شاف و نیکولاس ۱۹۸۶)، تعجب، خشم، ترس، نگرانی، هم سویی، و لذت (آکس و شیفلیین ۱۹۸۹). برای مثال، موضع اطمینان به صورت گسترده ای در گزاره های واقعیت، تعیین کننده ها، و ساختارهای زبانی پیچیده و دیگر ساختارهای پیش فرض به کار می روند (لوینسون ۱۹۸۳)، در حالیکه عدم قطعیت به صورت گسترده در بالابردن تون صدا، و ساختارهای سئوالی (لکاف ۱۹۷۲) به کار می روند. جهان شمول هادر نشان دادن شدت احساس احتمالا شامل کاربرد طولانی تر حروف صدادار، بازی با تون صدا و سرعت ارائه، کاربرد یک هجای نشان دار است (کاربرد ضمیر جمع برای یک مخاطب مفرد) و تغییر زبان (دورانتی ۱۹۸۴؛ آکس و شیفلیین ۱۹۸۹).

چنین مشترکاتی در بازنمایی کنش ها و مواضع اجتماعی نشان می دهند که افراد انسان عناصر مشترکی را از فرهنگ جهان شمول به کار می گیرند. بدان معنی که، کودکان در تمام دنیا به راه های خاصی از ساختاردهی زبانی دنیا اجتماعی سازی می شوند. این مشابهات بدنه بزرگی از مجموعه فرهنگی را برای شکل دهی به هویت های اجتماعی فراهم می کنند، و هر فردی که از مرزهای جامعه خود خارج شود این توده و انتباشته فرهنگی را با خود در جوامع دیگر حمل می کند. این همان فرهنگ عمومی بشر است که به ما اجازه می دهد که بتوانیم برخی ازکنش های گونه خود را در برخوردهای میان فرهنگی معنا کنیم.

تفاوت های میان فرهنگی در ساخت تعاملی هویت اجتماعی، به دید من، اصولا و به صورت بنیادی در ارتباطات نهفته است، که در میان کنش ها و مواضع از یک سو و هویت اجتماعی از سوی دیگر کسب می شود. و، این همان سطح است که ارتباط بین فرهنگی اغلب باز می شود (گامپرز ۱۹۸۲). اجتماعات بشری اغلب در اینکه چه مواضع و یا کنش هایی ترجیح داده می شوند و نیز منابع فرهنگی گسترده آن ها برای شکل دهی به برخی هویت های اجتماعی با هم متفاوت هستند. در یک اجتماع، یک موضع و یا کنش ممکن است به صورتی گسترده برای ساخت برخی هویت های اجتماعی به کار گرفته شود در حالیکه همان کنش و یا موضع در یک اجتماع دیگر کمتر برای شکل دهی به هویت های اجتماعی به کار می رود. برای مثال، شیفلیین و من (آکس و شیفلیین ۱۹۸۴) در میان مطالعات خود دریافتیم که ارتباطات پرستاران کودک و کودکان به صورتی متفاوت میان جوامع مختلف شکل می گیرند. در برخی جوامع، مثل طبقه متوسط آمریکا، هویت های پرستاران کودک و نوزادان از طریق کنش ها و مواضعی که به میزان زیادی تسهیلات و انطباق شناختی را ارائه می دهند، مثل کاربرد زبانی ساده تر در حضور کودک شکل می گیرد. در دیگر جوامع مثل قبیله کالولی در گینه نو، هویت پرستار کودک و نوزاد با کنش ها و مواضعی شکل می گیرد که در آن کودک تسهیلات شناختی را برای پرستار مهیا می کند (آکس ۱۹۸۸).

بر خلاف اینکه ارائه تسهیلات توسط پرستار کودک یکی از ویژگی های مهم طبقه متوسط آمریکا محسوب می شود، در جوامعی مانند سامون غربی یک پرستار کودکی که بدین ترتیب برای کودک تسهیلات فراهم کند خیلی با ظرفیت و با توانایی تلقی نمی شود. پرستاران سامون تاکید بسیاری بر روی اجتماعی سازی نوزادان به صورتی دارند که بتوانند آن ها را در فعالیت های ارتباطی که لزوم ارائه تسهیلات زبانی و شناختی است آماده کنند.

مهم است که توجه کنیم که کنش ها و مواضع تسهیلات شناختی به هیچ وجه از مجموعه رفتاری سامون جدا نیست- مثلا یک گفتمان خاص وجود دارد، که خود اعضای اجتماع آن را می دانند و تشخیص می دهند، این کنش ها و مواضع منابع ترجیحی برای ساخت هویت های پرستاران هستند. از جنبه ای به این دلیل که افراد قبیله سامون این ارائه تسهیلات را به عنوان یک نوع احترام، و کنش و موضع تسهیل کننده می بینند، شامل کاربرد یک گفتار ساده، و منابعی برای ساخت هویت های نسبتا بالا و پایین دیده می شود. با این حال، ممکن است کاربرد زبان ساده در قبال افراد خارجی بلند مرتبه مثل میسیونر ها، کارمندان دولت، معلمان و با حتی انسان شناسان به کار رود. اما نوزادان و کودکان این هویت را شکل می دهند که مخاطبان درجه دو هستند و باید توجه کنند که دیگران چه می کنند، و باید صحبت خود را برای گفتگو با پرستاران قابل فهم کنند. به بیان دیگر، با فراهم نکردن این تسهیلات، پرستاران سامون از کودکان آن کنشی را بیرون می کشند که آن ها را در رتبه های پایین اجتماع قرار می دهند. چنین تعملات پیچیده اجتماعی و زبانی کل تجربه کسب زبان و اجتماعی سازی را شکل می دهند. تعاملات راه هایی هستند که از طریق آن ها این هویت های اجتماعی ساخته می شوند و اجتماعی سازی می شوند. در آن واحد، کنش و موضع و ارائه و پاسخ به آن موضوع دانش هستند به خودی خود که باید تمام اعضای اجتماع آن را یاد بگیرند. این کل تجربی همچنین همان مرجعی است که اعضای اجتماع در حین عبور از مرزهای فرهنگی به آن رجوع می کنند.

۷. نگاهی به چالش ساخت اجتماعی

اما از نظر زبانی چه اتفاقی روی می دهد، زمانی که مسافر های فرهنگی از مرزهای فرهنگی خود عبور می کنند و هویت های جدید شکل می دهند؟ آیا آنها به ساختارهای زبانی جدیدی برای ابراز کنش ها و مواضع آشنا نیازمندند و یا به شکل دهی همان هویت های اجتماعی آشنای قدیمی؟ به بیان دیگر، آیا آن ها زبان دوم را در فرهنگ اول خود شکل می دهند؟

آیا ساختارهای زبان اول برای نشان دادن کنش ها و مواضع به صورتی خلاقانه برای ساختن هویت های فرهنگی جدید و غیر آشنا به کار می روند؟ آیا می توانیم از مخاطبان صحبت کنیم همان طور که از بین زبانی صحبت می کنیم، و چه فرآیند های تعاملی و بین زبانی وجود دارد که در طی آن برساخته های جدید و قدیمی به هویت های ترکیبی اجتماعی منجر می شوند؟ باز، به خانواده مهاجرانی که در ابتدای مقاله (۱) مطرح کردیم باز می گردیم، چگونه هویت های قدیمی، جدید و ترکیبی از هر دو به صورت تعاملی شکل می گیرند از یک لحطه تعاملی به یک لحظه دیگر در این خانواده ها؟ زمانی که کودکان مهاجران لازم است که مدام برای والدین شان ترجمه کنند، چگونه این کنش بر ساخت هویت های کودک و والدین تاثیر می گذارد، بر بر رابطه آن ها با هم، و ارتباط آن ها با دنیا؟ من این پرسش ها طرح می کنم تا دانشمندان حوزه اکتساب زبان و اجتماعی سازی زبان آن را دنبال کنند. رویکرد ساخت گرایی به هویت اجتماعی در جامعه شناسی بازنمایی شده است (تحلیل گفتگو، روش شناسی قوم نگاری،)، انسان شناسی (انسان شناسی زبانی و تفسیری)، روانشناسی (پارادایم ویگوتسکی مثل نطریه کنش و روانشناسی فرهنگی)، و در تاریخ و فلسفه علم. تنها زبانشناسی است در میان علوم اجتماعی که ساخت گرایی را شکل نداده است [احتمالا تا زمان نگارش این مقاله]. بدین ترتیب، زمان و فرصت مناسبی است برای روانشناسان توسعه ای و جامعه شناسان زبانی که با میان رشته های خود و تعهد در درک و ارتقاء دستاوردهای طرفیت های زبانی برای تمامی افراد اجتماع، چالشی ساخت گرایانه را شکل دهند.

منابع:

Ainsworth, M.D.S. (1982). Attachement: Retrospect and Prospect. In C. M. Parkes & J. Stevenson-Hinde (Eds.), The place of attachemtn in human behavior. NewYork: Basic Books.

Brown, P., & Levinson, S.C. (1978). Universals if language usage: Politeness phenomena. In E. N. Goody (Eds.), Questions and politeness strategies in social interaction (pp.56-311). Cambridge, England: Cambridge University Press.

Chafe, W., & Nicholas, J. (1986). Evidentiality: The linguistic coding of epistemology. Norwood, NJ: Ablex.

Compos, J. & Stenberg, C. (1981). Perception, appraisal, and emotion: The onset of social referencing. In M. E. Lamb & L. R. Sherrod (Eds.), Infants social cognition.Hillsdale, Nj: Lawrence Associates.

Clark, H. H. & Lucy, P. (1986) Evidentiality: The linguistic coding og epistemology. Norwood, NJ: Ablex.

Cruttenden, A. (1986). Intonation. Cambridge: Cambrige.

Dun, J. (1984). Sisters and Brothers. Cambrige: Cambrige.

Duranti, A. (1981). The Samoan fono: A sociolinguistic study (Pacific Monographs, Series B. Vol. 80). Canberra: Australian National University, Department of Linguistics.

Gumperz, J. J. (1982). Discourse Strategies. Cambridge: Cambridge.

Halliday, M. A. K. (1975). Learning how to mean. London: Arnold.

Irvine, J. T. (1990). Registering affect: Heteroglossia in the linguistic expression of emotion. In C. Lutz & L. Abu Loghud (Eds.), language and the politics of emotion (pp. 126-185). New York: Cambridge.

Lakoff, R. T. (1973). The logic of politeness, or minding your P’s and Q’s. Papers from the Ninth regional Meeting og the Chicago Linguistic Society (pp.292-305). Chicago: Chicago.

Ochs, E. (1988). Culture and language development: Language acquisition and language socialization in a Samoan village. Cambridge, England: Cambridge University Press.

Ochs, E., & Schieffelin, B. (1989). Language has a heart. Text, 9, 7-25.

Ochs, E. & Taylor, C. (1992 a). Mothers’role in the everyday reconstruction of “Father Knows the Best.”In K. Hall (Ed.), Locating power: Proceedings of the 1992 Berkeley Women and Language Conference (pp. 29-45). Lexington, MA: Heath.

Piaget, J. (1952). The origin of intelligence in children. New York: International University Press.

Rimer, S. (1992). In the race to speak English, pride is tinged with a sense of impending loss. The New York Times.

 

مهسا شیخان

ایمیل: Sheykhan.m@gmail.com

مطالب مرتبط در انسان شناسی و فرهنگ:

در زبان او بباید آمدن: پارادایم اجتماعی سازی زبان در مشاهده روزمرگی و عادتواره ها
http://anthropology.ir/node/20658.

 

ساخت هویت اجتماعی: دیدگاه اجتماعی سازی زبان (۱)
http://anthropology.ir/node/20752

 

ویژه نامه «زبان و متن»
http://www.anthropology.ir/node/18342