کاوش موجب خلق و درک دانش میشود. در این فرایند، قوه مکاشفه انسان از درون خود به بیرون میپردازد؛ به تمامی قابلیت هایی که میتواند یا ممکن است به آنها نائل آید با نگاهی به جهان پیرامون آنچه هست و آنگونه که میتواند باشد. آیا ساختن عملی جز این است؟
امر ساختن مبتنی بر عناصر کیفی فراوان چون هوش، خیال و خلاقیت بهره میبرد که در هر پژوهشی نیز مؤثرند. برای اینکه طراح بتواند فعالیتهای خود را در عرصه طراحی بهوضوح مشاهده کند و بهبود بخشد به تعریف فرایند طراحی و ساختن میپردازد. ساختن امتزاجی از ایدهها، ترسیمها و دانشی است که بهصورتی خلاقانه با یکدیگر ترکیب شدهاند. به زعم رضا سیروس صبری (۱۳۹۲، ۴۸) میتوان پنج خصوصیت را به عنوان ابزاری برای درک فعالیتهای طراحان نام برد:
نوشتههای مرتبط
«خصوصیت اول، رابطه بین سه موضوع اصلی در طراحی است. این سه موضوع عبارتاند از: خیال، ارائه و آزمودن.
خصوصیت دوم، در مورد نوع اطلاعات است که شامل دو دسته میشود. دسته اول اطلاعات تجربی که خلق خیال میشود و دسته دوم شامل دانشی برای آزمون میشود.
خصوصیت سوم، تغییراتی است که در نگرش به محصول نهایی در طول فرایند طراحی با اطلاعات جدید و معرفت کسب شده حاصل میآید. با این تعریف فرایند طراحی از تعدادی جهشهای مفهومی یا خلاقانه شکل میگیرد.
خصوصیت چهارم جهتگیری به سوی عرصه پاسخهای قابل قبول است. طراحان در صدد دستیابی به یکی از پاسخهای قابل قبول به سؤال هستند. ارزیابی میزان پاسخگویی به سؤال در در تناسب قرارگرفتن محصول در محیط و جامع بودن رابطه بین اجزای طراحی شده با یکدیگر صورت میگیرد.
خصوصیت پنجم در مورد تکرار فعالیت طراحی و ایجاد معرفت طراحانه است. این تکرار در مورد سه موضوع اصلی طراحی، تصورکردن، ارائه نمودن و آزمون کردن، اتفاق میافتد».
خیال کردن اولین فعالیت در مسیر طراحی است. تصورکردن قابل عبور از حد اطلاعات داده شده به مرحله تجسم فضایی است. برونر این فرایند را دیدن چیزی در جایی تشریح میکند که قبلاً چیزی در آنجا وجود نداشته است. این فعالیت معمولاً بهنام «خلاقیت واقعی» توسط عوام نامیده میشود. ولی براساس تعریف لغتنامه آکسفورد تصور عبارت است از: شکل دادن به تصور ذهنی یا به منصه ظهوررساندن (همانجا).
خیال کردن به معنای ایجاد تصویر ذهنی از بخشی از جهان پیرامون است. گاهی ممکن است این تصویر مبهم باشد. این تصویر معمولا بصری است. چنین تصوری معمولاً برای طراحان چارچوب وسیعی را تعریف میکند تا بتوان در آن قطعات پاسخگوی به سوالات را جای داد (همان، ۴۹).
فرضیهای در مورد سرشت خیال از آن به عنوان طرح مسأله به نوعی یاد میکند که در پیشرفت دانش بسیار مؤثر است. به این معنی که راهحلهای اصولی میتوانند در فرایند طراحی شکل گیرند. همانطور که فرضیهها در طول پژوهش تعریف دقیقتری پیدا میکند خیالات نیز در طول فعالیتهای طراحی پیشرفت و توسعه مییابند.
خیالات در طراحی فقط ذهنیت فرد نیستند بلکه از دانش و خرد حاصل از شناخت عمیق مسأله حاصل میآیند. آنها معرف دانش مربوط به پدیدهاند که برای توسعه و سازماندهی ایدهها در زمینه ادراک بصری، آموختن و زبان استفاده میشوند (همانجا).
یکی از موضوعات مهم در فعالیت آزمون کردنِ طراحیْ نگرش همزمان به گذشته و آینده است. به گذشته مینگریم تا میزان پاسخگویی پدیده را بسنجیم و به آینده مینگریم تا خیال را هرچه کاملتر و غنیتر عرضه کنیم. در گذار از ارزیابی، انتقاد و تحلیل هر ارایه طرحی، طراحان در پی جهشهای خلاقانه بعدی هستند. آزمون کردن وظیفه طراح را قابل مدیریت و کنترل مینماید که در مقابله با بینهایت گزینه برای پاسخگویی به مسأله از معیارهای خارجی و جستوجو برای یافتن میانبر استفاده نماید.
طراحان طرحشان را بر اساس خیال محور نهایی در آینده شکل میدهند. یکی از دلایل جالب بودن فرایند طراحی این است که نتیجه نهایی طراحی قبل از راههای رسیدن به آن پدید میآید. طراحان باید با بازگشت در زمان از تأثیرات آن پدیده بر محیط پیرامونش تا آنچه این تأثیرات را به وجود میآورد حرکت کنند. طراحان ابتدا آینده را پیشبینی و سپس راه رسیدن به آن را ایجاد میکنند. تصورات به ندرت کاملاً شکل گرفته بهوجود میآیند. بسیاری از تصورات توسط مجموعهای از جهشهای خلاقانه بهتر و کاملتر میشوند. در این شرایط دگردیسی طرح، ارایه طرح توسط معیارهای کیفی ارزیابی میشود و نتایج موجب بازبینی در طرح میگردد. با به وضوح رساندن خصوصیات طرح به وسیله آزمون تصورات تازهتر و براساس آنها ارائههای جدید و دقیق به وجود میآید. آزمون کردن تناقضها را در دو عرصه عیان میسازد.
این تناقضها در روابط بین عناصر طراحی در مرحله تکامل طرح و یا بین طرح و پیشنیازهای آن ظاهر میشوند. طراحان در هر زمان بر اساس اطلاعات جدید میتوانند به تکامل ایدههای خود بپردازند و موجب جهشهای مفهومی تازهتری شوند (همانجا).
معماری والاترین متبلور زندگی روزمره آدمیان است به قید تعهد در معناپردازی. معماری مهمترین نمودهای وجودی ما را که با آنها میتوانیم خویشتن و فرهنگمان را دریابیم، تأمین میکند. آثار مهم مدرنیسم تصاویری از واقعیت زندگی و بازتاب دهنده سبک زندگی تازه آزاد شده است؛ اما کارهای امروزی غالباً و صرفاً تصاویری خود ارجاعی از خودِ معماری است. آثار تحسین شده امروز غالباً بیشتر مربوط به مسائل فلسفی بازنمایی صوری است تا محتوای ذهنی. این آثار گفتمانهایی درونرشتهای هستند که زندگی واقعی را بازتاب نمیدهند (پالاسما، ۱۳۹۲، ۱۵۵).
زندگی کردن بدون هیچ نمونه و سرمشقی ساده نیست. نمونهها همواره سمت و سوی تحول و رشد را به ما نشان میدهند. افسانهها تاریخ نیستند. افسانهها مربوط به زمان حال هستند و در همین زمان خیالسازند. کسانی که رابطهشان با افسانه فرهنگیشان قطع شده است بر سر هزار راهی قرارگرفتهاند و سرگردان به دنبال راهشان میگردند. باید دانست که در وجود همگی خرد زندگی وجود دارد. به وجود آمدن همه ما حاصل از نیروی افسانههاست. این نیرو ورای نیروی دانش ماست.
افسانهها و داستانهای زندگی زمینههایی را فراهم میآورند که ما خودمان را بیابیم. سمبلها و نشانهها در اطرافمان قرار دارند. ما باید خود را در مرکز این دایره جانمایی کنیم. افسانهها به ما میآموزند که در پسزمینه پدیدهشناسانه راهی به فراسوی نیز هست.
سه ذهنیت در مورد کائنات وجود دارد. اول، در قبول هر آنچه هست. فرد میتواند وجود خود و ارزشهایش را حفظ کند اما در ته قلبش با همه چیز موافقت دارد. دوم، در رد هر آنچه هست قرار میگیرد. فرد در خروج از شرایط برنامهریزی میکند. سومین ذهنیت شکلگیری دنیایی ایدهآل در شرف وقوع است و ما میتوانیم از بازیگران آن باشیم. با تجربیات زندگی و پشتیبانی از نیکی میتوانیم به سمت دنیای خوبیها برویم. در چنین نگرشی با اعمالی چون عبادت، دعا و اعمال صالحه فرد میتواند اصول ذهنیاش را تغییر دهد. پس در مجموع سه رویکرد اسطورهای در فرهگ بشر وجود دارد. نگرش سوم در دنیای پیشرو امروز موضوعیت پیدا میکند. مردم با نقشی که ایفا میکنند به زندگی ادامه میدهند. باید نقشی داشت که با فطرت انسانی منطبق باشد(Campbell, 1988) معماری تجلی همه آن افسانهها و اسطورههاست؛ بدون آنها نمیتوان معماری مطلوب و جاودانه ساخت. کلید ساختن جاودانه فهم عالم از خلال افسانهها و اسطورههایی است که زندگی انسان را ساخته و پرداختهاند.
ساختن و اسطورهها
در شناخت هنجارهای جامعه اسطورهها جایگاه خاصی دارند. باورداشتن به این اصل ضروری است که صحنه زندگی دارای سناریویی است و معماری نیز باید پاسخگوی بهترین نحوه برگزاری این سناریو باشد. در این فرایند باید افسانه زندگی را کشف کرد. اسطورهها بر اساس باورهای جامعه شکل میگیرند. در طراحی و ارائه پیشنهاد برای هر جامعه آگاهی از باورهای آن جامعه بسیار مؤثر است. این باورها زیربنای ادبیات، هنر، علم و تاریخ آن جامعه است. این باورها نشاندهنده گذشته و حال هر جامعه است. ارتباط میان گذشته و حال و شناخت پیشینه تاریخی در ظهور هویت جامعه بسیار مؤثر است.
زمینههای اسطورهها راهکارها و لوازم زندگی ما هستند. آنها سازنده جسم و محیط ما هستند. اسطورههای زنده با همه موضوعات زندگی سروکار دارند و متناسب با سرشت دانش زمان ما هستند. مادر و فرزند از تصورات اسطورهای است. اولین تجربه هر فرد آغوش مادرش است. زمین و کائنات به مثابه مادرمان این اسطوره را از کودکی به بلوغ میرساند (Campbell, 1999). پس هماهنگی با طبیعت از اسطورههاست. چنین مشارکت ارزشمندی با محیط در زندگی شهری امروز قطع شده است.
به زعم کمپبل دو نوع بشر وجود دارد. یک نوع انسانی که عملگراست و دیگری انسانی که به جذابیتهای زیبایی نظر دارد و آن را بخش لاینفک زندگی میداند. این موضوع از نخستین آثار معنویت و نیاز به آن در انسان است و حیوانات اصولاً از آن بهرهای نبردهاند. بسیاری از اسطورهها و رسوم نیز بر این اساس بنیان یافته است.
اسطورهها بر اساس باورهای جامعه شکل میگیرند. اسطورهها به طور معمول از واقعیتهای زمانهای دور تشکیل میشوند. در طراحی و ارائه پیشنهاد برای جامعه دانش باورها اساس ادبیات، هنر، علم و تاریخ هر جامعه است. ارتباط میان حال و گذشته و شناخت پیشینه تاریخی در ظهور هویت جامعه بسیار مؤثر است. آنچه مشخص است اینکه خلق اسطورهها، امری است زمانمند.
افسانهها نیز در فرایند طراحی کارسازند. مردم در طول تاریخ نیاز به تشریح چگونگی عملکرد جهان پیرامونشان داشتهاند. میرچا الیاده میگوید مهمترین عملکرد اسطوره ایجاد مدل رفتاری در جامعه است. ادامه حیات فرهنگ هر جامعه تنها با حفظ تمامیت اسطورههای آن جامعه تحقق مییابد. بخشی از این اسطورهها را سمبلها و ارتباط میان آنها تعریف میکند. اسطورههای جوامع از دو بخش مبتنی بر واقعیت و بر اساس موضوعات کاذب ایجاد میشوند. در این مباحث تأکید ما بر اسطورههای مبتنی بر واقعیت است.
انواع اسطوره را میتوان به موضوعات کلی در مورد شکلگیری کائنات و اسطورههای طبیعت – چگونگی عملکرد جهان طبیعی مانند فصول سال، رفتار حیوانات و گیاهان – و داستانهای قهرمانانه که به ماجراجوییهای قهرمانان میپردازد، دستهبندی نمود. ولی سوال اصلی اسطورهها از چگونگی عمل کردن جهان پیرامونمان است. این اطلاعات در مورد هر جامعه خاص برای پیشنهاد بهبود شرایط بسیار ضروری است.
اسطورهها زمینهساز هویت جامعهاند. افراد جامعه با باورها و ارزشهای مشابه چارچوب هویتی خاصی دارند. قهرمانان و اسطورههای هر فرهنگ متضمن ارتباط عمیق میان افراد جامعه است. در جوامع روستایی اسطورهها بیشتر در مورد آب و هوا، گیاهان و جانوران است. افسانههای با موضوع شجاعت و دانایی قهرمانان برای مردم الهامبخش است. این امر بهویژه در سرزمین ما ایران، که در طول تاریخ مردمانی در آن میزیستهاند که نسبت به طبیعت سرزمینشان و نیز عالم ماورا پیوند عمیقی داشتهاند، حیاتی است.
منابع:
صبری، رضاسیروس (۱۳۹۲). تحول در طراحی، فرایند طراحی با اسطوره، تصور و ذهن طراحانه، تهران: پرهامنقش.
پالاسما، یوهانی (۱۳۹۲). دست متفکر، ترجمه: علی اکبری، تهران: پرهامنقش.
Campbell, Joseph (1999). Transformation of Myth through Time, Harper Perennial, NY.
Campbell, Joseph & Moyers, Bill D (1988), The Power of Myth, Doubleday (New York).