انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ساختار روانشناسی فاشیسم

باتای، ژرژ، ۱۳۹۱، ساختار روان شناختی فاشیسم (به انضمام مقاله ی قدرت و امر قدسی)، ترجمه سمانه مرادیانی، تهران: انتشارات: رخ داد نو.
یادداشت پیش رو ی یادآوری کتابی است از یک هم دانشگاهی در دانشگاه تهران. سمانه مرادیانی؛ مترجم کتاب پیشرو که در سالی که ما در آن زندگی می کنیم او به استقبال مرگ رفت.

کتاب ساختار روانشناختی فاشییسم، با یادداشتی از دبیر مجموعه و یک مقدمه ی ضد مقدمه از مترجم این اثر آغاز می شود .مترجم معتقد است باید بدون مقدمه سراغ اصل مطلب رفت و خواننده ایی که به دنبال اطلاعات ویکی پدیایی است به سراغ همان ویکی پیدیا باید برود. آثار ژرژباتای هنوز به زبان فارسی ناشناخته است و هنوز متن باتای در ایران به خوبی خوانده نشده است.و این کتاب فراخوان کوچکیست برای آشنایی با متن باتای.

بخش همسان جامعه

نویسنده به دنبال این است با نگاهی به فاشیسم یک بازنمایی از روبنای اجتماعی و روابط آن با زیر بنای اقتصادی ارائه کند. در ذیل این عنوان باتای به سراغ بخش همسان جامعه می رود و آنهم با این باور که تولید، شالوده ی همسانی اجتماعی است. باتای معتقد است در این بخش از جامعه هر عنصر به درد نخور نه از کل جامعه که از بخش همسان آن بیرون رانده می شود. بر اساس قضاوت جامعه ی همسان، هر انسان به اندازه ی آن چه تولید می کند ارزش دارد، به عبارت دیگر او یک هستی برای خود نیست، همه چیز گره می خورد به تولید و نقش فرآیند در تولید.

دولت

باتای معتقد است در دوره ی معاصر همسانی اجتماعی به طور ناگسستنی با طبقه ی بورژوا در پیوند است. باتای می گوید:” به لحاظ عملی، سازوکار ِ دولت نتیجه ی برهم کنش میان اقتدار و سازگاری است.کم کردن تفاوت ها[میان نمایندگان] به واسطه ی ایجاد مصالحه به شیوه ی پارلمانی، نشان دهنده ی تمام پیچیدگی ِ ممکنِ سازگارسازی داخلی ای است که لازمه ی همسان سازی می شوند، اما دولت نیروهایی را که نمی تواند همسان سازی شوند، با ا قتدار قاطع متوقف می کند”

نویسنده کتاب معتقد است که همسانی اجتماعی اساسا به همسانی نظام تولید وابسته است و اوضاع و احوال اقتصادی را مولفه ای می داند که مستقیما بر عناصر همسان اثر می کند و به فروپاشی آن یاری می رساند.

هستی اجتماعی دگر سان

باتای بر این باور است که در یک شرایط خاص، عناصر دگرسان، دست کم به طور فی نفسه خود را در معرض یک سانسور می یابند و آن زمانی است که آنها را بتوان به عنوان ابژه ی مشاهده ی روش مند قرار داد. اینجاست که تاثیر باتای بر فوکو را در مفاهیم مشاهده و عینی سازی – که در آثار فوکو به ویژه مراقبت و تنبیه آماده است- ببینیم.

جهان دگر سان هر چیز را که از هزینه پردازی غیر تولیدی ناشی بشود در بر می گیرد. از تولیدات زائد بدن بگیر تا اوباش و جنگجویان، طبقات اشراف و فقیر، انواع گوناگون افراد تخطی کننده یا دست کم آنها که از قوانین سرباز می زنند.(دیوانگان، پیشوایان،شاعران و…) و معتقد است که تخطی، هذیان و دیوانگی، هریک به اندازه ایی معرف عناصری از دگرسانی اند.

نویسنده، پیشواهای فاشیست را بی تردید بخشی از هستی دگرسان می داند. و معتقد است:” این حقیقت که به موجب عمل فاشیستی قوانین زیر پا گذاشته شده اند، به خودی خود آشکارترین نشانه ی طبیعت متعالی دگرسان عمل فاشیستی است”.

حقیقت ساده ی سلطه یافتن ارباب را بر پیروانش باتای متضمن دگرسانی او می داند. اقتداری که با مفاهیم متعالی گره می خورد و از هرگونه قضاوت سود گرایانه به دور است. ونویسنده معتقد است حاکمیت سیاسی از آغاز خود را هم چون یک فعالیت سادیستی نشان می دهد. باتای معتقد است که جاذبه ی نظامی به عنوان خاستگاه قدرت سلطنتی احتمالا هیچ تقدمی بر جاذبه مذهبی ندارد. و وراثت در قدرت، حکایت از چیرگی شکل مذهبی دارد.” قدرت مذهبی می تواند بر نسبت های خونی متکی باشد، در حالی که قدرت نظامی در وهله ی اول به شایستگی شخصی بستگی دارد”.

نویسنده در ادامه معتقد است که نخستین مشخصه ی قدرت فاشیستی بنیان مذهبی و نظامی توامان آن است و وجه نظامی وجه بارز آن است.

در مقاله ی ” قدرت و امر قدسی” از میشل اچ.برچمن نیز که در پیوست این کتاب آمده است، برچمن بیشتر خواسته است به این پرسش باتای پاسخی داده باشد که؛ چطور می شود که نیروهای ناراضی به سمت و سوی غایاتی سرکوبگرایانه، که بیشتر فاشیستی است تا انقلابی/سوسیالیستی، جهت داده می شوند.

این یادداشت کوتاه در بهار ۹۱ در روزنامه مردمسالاری به چاپ رسیده است و به سایت انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.

 

پرونده ی «فاشیسم» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/4507