انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ساختار تخیلی یک آرمانشهر (قسمت ششم و پایانی)

نتیجه: من تخیل می کنم؛ پس هستم!

آنچه سعی بر آن بود تا در این نوشتار بدان پرداخته شود شیوه های تولید و تکوین علم و فناوری و سپس آمیختگی آن در قالب زیست و جهان زندگی افراد و از سوی دیگر درهم تنیدگی و پیوند با ساختارهای قدرت است. جایگاه و نقش تخیل در زمان شکل گیری تصورات، طرح ها و ایده ها بر کسی پوشیده نیست، بسیار دانشمندانی بوده اند که طرح های آنها در زمانی که هنوز محقق نشده بودند بسان تصاویری مطرح می شدند که ما اکنون در کتابها، داستان ها و فیلم های علمی-تخیلی شاهد آن هستیم و چه بسیار ایده هایی که از درون مایه همین ژانر علمی تخیلی اینک به واقعیت بدل شده اند و جزئی از زندگی روزانه همگی ما هستند. در این مقاله فرض اصلی بحث بر روی محور تخیل و اشکالی است که تخیل در مقاطع و موقعیت های گوناگون به خود می گیرد، اشکال و الگوهایی که می توان هر کدام را شیوه ای از حضور و بودن در جهان معنا کرد. در این مقاله ابتدا پس از بررسی جایگاه تخیل در تولید دانش(در معنای عام و هم در معنای علمی آن) با بررسی آرای برونو لاتور به طرح مفهوم هایبرید پرداختیم؛ مفهومی که از طریق آن لاتور زندگی انسانی را با زندگی اشیاء پیوند می زند. به باور وی انسان همیشه یک موجود اجتماعی فنی است و تاریخ های موازی مربوط به انسان و غیرانسان وجود ندارد. از دید وی تنه ایک تاریخ وجود دارد و آن تاریخ اجتماعی فنی است. به بیان دیگر انسان همانقدر اجتماعی که فنی است و تکنولوژی همان اندازه فنی است که طبیعی و انسانی. در این رهگذر و امیختگی انسان تنها از مصنوعات تکنولوژی استفاده نمی کند بلکه هردو بر هم تاثیر می گذارند و انسان در مواجهه با اشیاء موجود دیگری می شود. به عبارتی می توان گفت هم انسان و هم تکنولوژی ماهیت تخیلی یکدیگر را شکل می دهند. از سوی دیگر نظریه کنشگر شبکه هر نوع تولید و دانش را در گرو یک فعالیت شبکه ای ازعوامل انسانی وغیرانسانی می داند که حاصل مشارکت، پوند و اتحاد و انسجام میان این عناصر است.

در بخش دوم با بررسی آرای فوکو سعی شد تا به ساختارهای پیوندی میان فناوری و قدرت از رهگذر دو مورد طبی سازی زندگی و عمل تغییر جنسیت پرداخته شود. قدرت با بکارگیری شیوه های دانش نوعی هنجارسازی برای محقق ساختن امر علمی می شود و در مرحله بعد همین ساختارهای علمی در خدمت قدرت اشال نوین قدرت وسلطه را بازتولید می کنند. در آرای فوکو بدن پدیدیه ای است که همواره محل نزاع ونبرد ، کنترل، انضباط بخشی و اعمال سطله بر آن است تا احت تر کنترل شود. گفتمان پزشکی از طریق وارد ساختن سیطره خود درتمامی موراد زندگی چون تولد، مرگ، زیبایی، چاقی، بیماری و … همه امور زندگی انسان را پزشکی ساخته است. طبی سازی حتی اموری که پزشکی نیستند را با برچسب امرناهنجار مانند موارد افسردگی وارد گفتمان خود می کند تا از این طریق بتوان بدن ها را کنترل کند. یکی دیگر از موارد این اعمال قدرت توسط فناوری های پزشکی عمل تغییر جنسیت است که قدرت از طریق مجاری قانونی منند پزشکی قانونی و اتاق های روان درمانی با شناسایی این افراد آن ها را با سوق دادن و تبلیغ یک تخیل آرمانی از جنسیت کاملی که بدن و ذهن در یک تمامیت از همگی امتیازهای و حقوق های شهروندی خود بهره مند می شوند افراد را به ظاهر ا انتخاب های فردی اما در باطن توسط ساختارهای قدت بطور ناخودآگاه وادار به انجام عمل جراحی می کند تا جنس سوم عنوان امر ناهنجار وارد دوگان های مشخص زبان شناختی که خود روابطی از قدت و خشونت هستند آنان را زنانه یا مردانه کند. این سیر تغییر بدن و جنسیت با انوع روش های هومون تراپی، روان درمانی، تغییر عضو جنسی و مثله شدن آن(چرا که افراد را از نوعی لذت جنسی محروم می سازد به بهای یک حنسیت مورد پذیرش اجتماعی)، پس از آن با انواع جراحی های زیبایی و ادامه هورمون تراپی و در نتیجه ایجاد بیماری های روانی چون افسردگی و انزوای اجتماعی چرا که جامع ههیچ گاه آن تخیل آرمانی را محقق نمی سازد، چرا که اتوپیایی متصور شده همواه حاصل شکافی میان امر تحقق پیذری و امر آرمانی است. همین نمونه که در شناسنامه افراد جنسیت قبلی آنان ذکر می شود این گذشته بدنی بدل به داغ ننگ می شود. در این میان دو مود طبی سازی و تغییر جنسیت علاوه بر انضباط بخشی بر بدن نوعی سیر قهقرایی مصرف تکنولوژی های پزشکی را موجب می شود که خود در خدمت بازار سودآوری و شرکت های پزشکی است.

در بخش سوم با بررسی آرای بوردیو و نقشی که کنشگران در یک رابطه دیالکتیکی میان ساختار و عاملیت با تحقق کنش در پی تمایز و تشخص هستند سعی شد مصرف فرهنگی از دستاوردهای تکنولوژیک بررسی شود. در این زمینه کنشگران با توجه به تعلق به ساختارهای طبقاتی مختلف و در نتیجه بهره مندی از انواع سرمایه ها که عادتواره های آنها را تشکیل می دهد آنها را مجهز به کنش هایی مشخص می کند از سوی دیگر میدان اجتماعی که خود میدان تعارضی است که بر سر سرمایه ها و تسلط قدرت و ارائه تمایز بر سر آن توسط کنشگران نزاع می شود همواره یک بازی ای فعال قلمداد می شود. کنشگران با توجه به شکاف میان انواع سرمایه سعی میکنند تا برخی از سرمایه ها را با هم معاوضه و ترجمه کنند. با توجه به ارزان شدن و در دسترس پذیری انواع تکنولوژی تغییرات بدنی افراد با استافده از سرمایه های اقتصادی خود سعی می کنند با انواع عمل های زیبایی، رژیم های غذایی، انجام ورزش های متنوع، حضور در ورزشگاه ها، انواع بوتاکس ها، ژل ها، تزریق ها، لیفتنگ ها، پیکرتراشی و … از بدن به مثابه اماکنی برای رشد و ذخیره سرمایه استفاده کند. به عبارتی سلیقه و عادتواره در این بین تغییر می یابد و عادتواره که خود شیوه های بدن مندی و مدیریت بدن را نیز شامل می شود طی حضور در میدان اجتماعی در نتیجه برخورد طبقاتی تغییر می یابد. فرد از طریق بدن خود سعی میکند سرمایه های نمادین خود را نشان دهد تا هرچه بیشتر بتواند شکاف ناشی از دیگر سرمایه ها و طبقه ها را با مد(مانند استفاده از لباس های فیک بجای لباس های برند و اوریجینال) و دیگر انواع آن جبران نماید. در این بین آنچه همچنان دنبال می شود به دست خود کنشگران در خدمت اهداف اقتصادی بازارهای تجاری و در نتیجه نوعی ابهام طبقاتی و غیرشفاف در هویت بدنی است، چرا که فرد میان بدن خود و دیگر سرمایه ها مانند سرمایه فرهنگی خود تعارض می بیند. در آن بین همواره برای وی بدن بعنوان یک ابژه سیال و متزلزل در نظر گرفته می شود که انواع کنترل های بدنی و پزشکی برای رسیدن به یک سطح اعتمادپذیر از بدن محقق شود. که در این بین بدن و سوژه در یک چرخش بی پایان از تغییر گرفتار می شود که نتیجه آن مسخ تخیل فردی است. به بیان ساده در جوامعه مدرن بدن به یک صنعت بی پایان بدل شده است.
در بخش چهارم و پایان این نوشتار با ارئه نقدهایی از هایدگر، بورگمان، فینبرگ، هابرماس و هاراوی سعی شد به ابعاد این هجوم تکنولوژی در زندگی روزمره پرداخته شود و در پایان راه رهایی بخشی از دید فوکو ارائه شد. هایدگر با به چالش کشیدن تکنولوزی نه خود ابزارها را که ماهیت تکنولوژی را موثر در تغییر موجودیت انسان می داند. به باور وی تکنولوژی نوعی شیوه بودن و زیست است، نوعی نگاه است که وی بدان گشتل می گوید. گشتل زمینه ای است که در آن هرچیزی به مثابه ذخیره ای برای استثمار و بهره وری در نظر گرفته می شود. بانک های ژنتیک و اسپرم خود نمونه هایی است از این استثمار بدن. ازدید هایدگر تکنولوژی نوعی سلطه بر انسان پدید می آورد، برخلاف لوتور که هیچ ذات انگاری نه برای انسان و نه فناوری در مواجهه بین این دو قائل نیست. بورگمان راه رهایی بخش را پر کردن شکافی می داند که میان ذهن و بدن رخ داده است و وی از طریق ارائه مفهوم کار و فعالیت های کانونی آن را میسر می داند. فینبرگ نیز به باور هایدگر نزدیک است و تکنولوژی را دارای این قابلیت می داند که ذات، ماهیت و چگونگی زیست ما انسانها را دگرگون کند. فینبرگ راه مواجهه با تکنولوژی را در یک سیر پایان ناپذیر در حال جانشینی و ابداع دیگر صورت های تکنولوژیک می داند. هاروی نیز با بیان نظراتی درباب انسان های سایبورگ نوع انسان پست‌مدرنی را معرفی می کند که چالش های نژادی و ژنتیک را پشت سر می گذارد و از نوعی بی هویتی جنسی صحبت می کند. و کاپرا نمونه های دخالت و دستکاری ژنتیک در حوزه کشاورزی را ناشی از فهم نادرست انسان از تکنولوژی و ژنتیک می داند که نتیجه آن ناباروری و خشکاندن حاصلخیزی خاک ها در مقابله با روش های سنتی و ارگانیک کشاورزی که موجب باروری خاک می داند معرفی می کند. و در پایان همانگونه که اشاره شد فوکو راه رهایی بخش از زندان عقلانیت مدرن را در دو طیف امتناع از پذیرش آن(وجه سلبی) و پارهسیا(وجه ایجابی) می داند.

برای فوکو تنها راه گریز انسان از زندانی خویشتن دستیابی به هویتی متکثر و انعطاف پذیر، نقش آفرینندگی و زایایی خود برای طرح زندگی و فراتر رفتن از قیود و انقیاد مدرنیته می داند. و این امر با توجه به امر تخیل و ویژگی های آن که بسان قوه محرکه یک ذهن پویا در نظر گرفته می شود یعنی بازگشت به همان تخیل اولیه و خلاق انسانی برای گذشتن از تخیل اتوپیایی که عقلانیت مدرن در جوامع لیبرال نوید آن را می دهد است که رهاورد آن جز مسخ تخیل انسانی و دیستوپیایی از آنچه روزی نوید آن را می داد بوجود نیاورده است. در این میان دانشمندان همانگونه که در تخیل شان طرح ها و تصورات زندگی آینده ما را برمی‌سازند خود وطیفه نیز دارند تا ایده هایشان را به ارزش های فرهنگی مبدل سازند و این یعنی اینکه تخیل را همچنان بارور و پویا نگه دارند نه اینکه تخیل را مسخ و سبک زیست افراد تحت انقیاد سیاسی در آورند. در پایان باید گفت علیرغم ساختار تخیلی اتوپیاها ما همچنان به آنها احتیاج داریم، زیرا آنها همیشه طرح های انتقادی درباب وضع وجود را ایجاد می کنند. اتوپیاها خود در موضع انتقادی شان می توانند تخیل را شکوفا سازند.

 

منابع
اسمارت، بری(۱۳۸۵). میشل فوکو. ترجمه لیلا جوافشانی و حسن چاووشیان. چاپ دوم. تهران: نشر آمه.
بخارایی، احمد و عاطفه توکلی خمینی(۱۳۹۵). الگوهای تخیل اجتماعی در رادیو و رسانه های تولید-کاربر مجازی. فصلنامه پژوهشه ای ارتباطی. سال ۲۳. شماره ۲ پیاپی ۸۶. صص ۱۲۴-۱۰۵.
پیردهقان، مریم(۱۳۹۶). بررسی تحلیل نقش تصویر در تخل اجتماعی ژیلبر دوران. وبسایت انسان شناسی وفرهنگ به آدرس
www.anthropology.ir/article/17518. Html
توانا، محمدعلی و محمود علی پور(۱۳۹۴). بدن، سوژه و تکنولوژی های خود: درس هایی از راه حل فوکویی برای جامعه امروز. مجله غرب شناسی بنیادی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. سال ۶. شماره ۲. صص ۲۱-۱.
توحید فام، محمد و مرضیه حسینیان امیری(۱۳۸۸). تلفیق کنش و ساختار در اندیشه گیدنز، بوردیو و هابرماس و تاثیر آن بر جامعه شناسی جدید. پژوهشنامه علوم سیاسی. سال ۴. شماره ۳. صص ۱۰۷-۷۹.
جلائی پور، حمیدرضا و جمال محمدی(۱۳۹۴). نظریه های متاخر جامعه شناسی. چاپ ششم. تهران: نشر نی.
جمشیدیها، غلامرضا و شهرام پرستش(۱۳۸۶). دیالکتیک منش ومیدان در نظریه عملی پییر بوردیو. نامه علوم اجتماعی. شماره ۳۰. صص ۳۲-۱.
ربانی خوراسگانی، علی و دیگران.(۱۳۹۰). تحلیل جامعه شناختی شیوه های تولید علم؛ تاملی در رویکردهای نوین. فصلنامه تحقیقات فرهنگی. دوره ۴. شماه ۴. زمستان ۹۰. صص ۱۵۸-۱۱۷.
ریکور، پل(۱۳۸۸). اتوپیا، سیاست و تخیل اجتماعی. ترجمه امین حامی خواه. چاپ شده در روزنامه ۸ صبح افغانستان مورخه۳۰/۳/۸۸.
سندل، مایکل(۱۳۹۴). انسان بی نقص، اخلاق در عصر مهندسی ژنتیک. ترجمه افشین خاکباز. تهران: نشر نو.
شاو، جولیا(۱۳۹۶). من دانشمندم و به فکت ها باور ندارم. ترجمه علیرضا صالحی. مجله اینترنتی ترجمان.
شریف زاده، رحمان و غلامحسین مقدم حیدری(۱۳۹۴). خروج از دوگانگی تکنولوزی خودمختار و تکنولوژی به مثابه وسیله صرف براساس دیدگاه برونو لاتور. مجله فلسفه علم. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. سال ۵. شماره ۱. صص ۵۱-۲۹.
شریف زاده، رحمان(۱۳۹۳). برساخت گرایی جمعی برونو لاتور؛ از متافیزیک سوژه-ابژه به متافیزیک مذاکره. مجله غرب شناسی بنیادی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. سال ۵. شماره ۲. صص ۸۴-۵۵.
ضرغامی، حسین(۱۳۹۳). نگاهی به جامعه شناسی بوردیو، ورزش رزمی جامعه شناسی. مجله رشد آموزش علوم اجتماعی. دوره ۱۶. شماره ۳. صص ۵۳-۴۸.
علیزاده، توحید(۱۳۹۲). تأملی در جامعه شناسی بدن. مجله علوم اجتماعی. اسفند ۹۲. شماره ۷۲. صص ۲۱-۱۳.
فوکو، میشل(۱۳۹۰). تئاتر فلسفه: گزید های از درس گفتارها، کوتاه نوشت ها و گفت و گوها. ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. تهران: نشر نی.
قاضی طباطبایی، محمود و ابوعلی ودادهیر(۱۳۸۶). جامعه شناسی علم و فناوری؛ تاملی بر تحولات اخیر جامعه شناسی علم. نامه علوم اجتماعی. شماره ۳۱. پاییز ۸۶. صص ۱۴۲-۱۲۵.
کاپرا، فریتیوف(۱۳۹۴). پیوندهای پنهان، تلفیق گستره های زیستی، شناختی و اجتماعی حیات در علم پایداری. ترجمه محمد حریری اکبری. چاپ سوم. تهران: نشر نی.
کریگان، کیت(۱۳۹۵). جامعه شناسی بدن: نظریه های مدرن، پست مدن و پساساختارگرایانه. ترجمه محسن ناصری راد. تهران: نشر نقش ونگار.
گلابی، فاطمه و علی بوداقی و پروین علی پور(۱۳۹۴). مروری تحلیلی بر تلفیق عاملیت و ساختار در اندیشه پییر بوردیو. دو فصلنامه پژوهش های جامعه شناسی معاصر. سال ۴. شماره ۶. صص ۱۴۳-۱۱۷.
گیدنز، آنتونی(۱۳۹۳). ت[دد و تشخص، جامعه و هویت شخصی در عصر جدید. ترجمه ناصر موفقیان. چاپ نهم. تهران: نشر نی.
لو بروتون، داوید(۱۳۹۲). جامعه شناسی بدن. ترجمه ناصر فکوهی. چاپ دوم. تهران: نشر ثالث.
محمدی، شادی و غلامحسین مقدم حیدری(۱۳۹۱). بازسازی و بررسی مقومات متافیزیکی نظریه عامل-شبکه برونو لاتور. مجله ذهن. شماره ۵۲. صص ۱۷۲-۱۳۹.
مستقیمی، امین(۱۳۹۱). مفاهیم کلیدی بوردیو. مجله علوم اجتماعی. شماره ۶۰. صص ۵۵-۴۸.
ممتاز، فریده(۱۳۸۳). معرفی مفهوم طبقه از دیدگاه بوردیو. پژوهشنامه علوم انسانی. شماره ۴۲-۴۱. بهار و تابستان ۸۳. صص ۱۶۰-۱۴۹.
منجمی، علیرضا و حمیدرضا آیت اللهی و مهدی معین زاده(۱۳۹۲). طبی سازی به مثابه تکنولوژی، تبیین و نقد با توجه به آرای هایدگر، برگمان و فینبرگ در باب فلسفه تکنولوژی. مجله فسلفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. سال ۳. شماره ۲. پاییز و زمستان ۹۲. صص ۱۱۸-۹۹.
مهدی زاده، محمدرضا و محمد توکل(۱۳۸۶). مطالعات علم و فناوری: مروری بر زمینه های جامعه شناسی فناوری. دو فصلنامه برنامه و بودجه. شماره ۱۰۵. صص ۱۲۴-۸۵.
هابرماس، یورگن(۱۳۹۵). مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان. ترجمه یحیی امامی. چاپ دوم. تهران: نشر نقش و نگار.

M.Thayer, Zaneta and amy L.Non(2015).Anthropoloy meets Epigenetics: current and future diretions. american anthropology. PP 1-14.

Egorova, Y. and Edgar, A. and Pattison, S. (2006) ’The meanings of genetics : accounts of biotechnology in the work of Habermas, Baudrillard and Derrida.’, International journal of the humanities., 3 (2). pp. 97-103.

Fujimura.H Joan(2003). Future Imaginaries, genome scientists as sociocultural entrepreneurs. In Genetic Nature/Caulture. Alan H. goodman & Deborah Heath & M.Susan Lindee. University of California press.