فیلیپ هوگون برگردان شهباز نخعی
ساحل درمیان آتش «جهادگران سلفی»
نوشتههای مرتبط
شش جوان سنگالی، مظنون به جهادگری، از ۲۰ فوریه گذشته از نوآکشوت (موریتانی) به داکار تحویل داده شدند. تهدید تروریستی، درچهارچوب رقابت بین القاعده و سازمان حکومت اسلامی [داعش] در آفریقای غربی گسترش می یابد. مداخلات نظامی در ساحل، شامل عملیات «برخان» (Barkhane) فرانسه، به ریشه خشونت حمله نمی کند.
گروه بوکوحرام، که در ماه مارس ۲۰۱۵ نام خود را به «حکومت اسلامی آفریقای غربی» تغییرداد، حملات مرگبار خود در نیجریه و چاد را چند برابر کرده است. درشمال قاره، «سازمان حکومت اسلامی» [داعش] به پیشرفت در لیبی ادامه می دهد و حملاتی علیه مناطق گردشگری سازماندهی می کند.
«القاعده در مغرب اسلامی» (AQMI)، که در مالی خیلی فعال است، مسئولیت سوء قصد علیه هتل اسپلاندید در اوآگادوگو (بورکینا فاسو) در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۶ را پذیرفته است. آیا کمان ساحل- صحرا از دو سوتوسط داعش درشمال و القاعده در مغرب اسلامی درشرق کشیده خواهد شد ؟ و عملیات نظامی «برخان» فرانسه، که دقیقا بین این دو قطب جریان دارد، چه عواقبی خواهد داشت؟
پس از به حاشیه رانده شدن گروه مسلح اسلامی (GIA) در الجزایر، درسال های پایانی دهه ۱۹۹۰ و بعد درپی سقوط معمر قذافی هنگام مداخله غرب در لیبی درسال ۲۰۱۱، خشونت نظامی در ساحل گسترش یافت. این دو رویداد به بازگشت مزدوران به منطقه، به ویژه توآرگ های در استخدام قذافی، و پخش سلاح های غارت شده از زرادخانه های لیبی منجرشد. درگیری هایی که درسال ۲۰۱۲ در مالی رخ داد، پای شبه نظامیانی با مطالبات بسیار متفاوت را به میدان کشاند: «جنبش ملی آزادی بخش آزاواد» (MNLA) که گروه هایی از توآرگ ها هستند که برای استقلال مبارزه می کنند، شبه نظامیان نزدیک به «القاعده در مغرب اسلامی» که خواهان برقراری خلافت هستند، «انصار دین» ایاد اک غالی توآرگ که خواستار اجرای احکام شریعت است و «جنبش اتحاد و جهاد در آفریقای غربی» (Mujao)، که درتلاش برای داشتن کنترل بر شبکه های مافیایی است (۱). امروز، شبکه های جهادی نه فقط درصدد کنترل قاچاق (اسلحه، مواد مخدر و غیره) و مبارزه با قدرت حاکم هستند، بلکه می خواهند مرزهای میراث دوران استعمار را نیز تغییر داده و پیوندهای بین اروپا و آفریقای ساحلی را بگسلند.
پس از عملیات «سروال» فرانسه که با مجوز سازمان ملل در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۲ انجام شد، پاریس عملیان «برخان» را آغاز کرد: ۳ هزارتن در ۵ کشور ساحلی (موریتانی، مالی، نیجر، چاد و بورکینا فاسو) با حمایت نیروهای آفریقایی و سازمان ملل دراین عملیات شرکت کردند. این نیروها که انبارهای اسلحه را ازبین بردند، از تدارکات گروه ها کاستند و به تهیه اطلاعات یاری رساندند، درمالی موجب گذاری نهادین نیز شدند. با این حال، آنها نتوانستند خشونت را ازبین ببرند. عملیات نظامی خارجی می تواند «موقتا» از درگیری های مسلحانه و ازدیاد شبه نظامیان جلوگیری نماید، ولی قادر به حمله به زمینه رشد آنها نیست و حتی این خطر را دارد، که بنابر خاصیت بومرنگ، مردم را علیه آنها برانگیزد و موجب سربرآوردن گروهک هایی درعین حال مافیایی، سیاسی و مذهبی شود. درواقع، شبه نظامیان در ساحل پخش شده و انواع سوء قصد ها را انجام می دهند. ازجمله آنچه که توسط گروه «المرابطون» مختار المختار در نوامبر ۲۰۱۵ در باماکو و در ژانویه ۲۰۱۶ در اوآگادوگو انجام شد. این شبه نظامیان که درعین حال مافیایی، سیاسی و مذهبی اند، به درجات مختلف وابسته به «القاعده در مغرب اسلامی» هستند.
رقابت بین شبه نظامیان
بوکوحرام در نیجریه جای جنبش پیشرو «تالاکاوا» که علیه فئودال ها مبارزه می کرد را گرفته است. این فرقه تاسیس شده توسط استاد محمد یوسف (۲)، امام آموزش یافته در عربستان سعودی که درسال ۲۰۰۹ درگذشت، پس از سرکوب خشن ارتش توسعه یافت (۳). این فرقه، که در مارس۲۰۱۵، تحت مدیریت ابوبکر شکو به صورت یک نیروی شبه نظامی جنایتکار و تروریست وابسته به داعش درآمد، گاه از توافق های محرمانه بلندمرتبه های ارتش بهره می برد. او از میان زحمت کشان بی سوادی عضوگیری می کند که حاضرند برای ۵۰ یورو بمب گذاری کنند. حوزه عملکرد بوکوحرام ایالت بورنو در نیجریه، شرق نیجر، شمال کامرون و غرب چاد است. شمار قربانیان آن از سال ۲۰۰۹، ۱۷ هزارتن برآورد شده است.
جهادگری برپایه رقابت گسترش می یابد. این امر درمورد شبه نظامیانی (به عنوان نمونه «کتیبه»ها [۴]) صادق است که برای کنترل قاچاق و عضوگیری ستیزه می کنند.
این گروه های جهادگرا، که وابسته به تشکل های اصلی هستند، برمبنای اتحادهایی موقت عمل می کنند و از نفوذپذیری مرزها، شکنندگی قدرت های سیاسی و سرویس های اطلاعاتی و امنیتی استفاده می کنند. درعین حال، دیده می شود که اگرنه جهادی فراگیر، دست کم پیروی و اطاعت از داعش – بوکوحرام، موجائو، انصار بیت المقدس در شبه جزیره سینا، مجلس شورای شباب الاسلام در لیبی، بخش هایی از الشباب در سومالی یعنی القاعده، جبهه آزادی بخش مسینه (FLM) در مالی و انصاردین وجود دارد. المرابطون ، موجائو وامضا کنندگان با خون – گروهی که درسال ۲۰۱۲ توسط مختار بالمختار ایجاد شد – بهم پیوسته و با القاعده متحد شده اند، اگرچه برخی دستجات هم به داعش پیوسته اند. این نوع رفتار بیشتر جنبه پذیرفتن برچسب و زیرپرچم قرارگرفتن دارد. تامین مالی و پیوندهای تدارکاتی با سازمان های اصلی به اثبات نرسیده است.
کمان ساحل- صحرا مستعد گسترش این جنبش ها است، زیرا آسیب پذیری های بسیاری دارد: افزایش انفجارآمیز جمعیت، شکنندگی آب هوایی، نداشتن چشم انداز آینده برای زحمت کشان شهری و جوانان در مناطق روستایی به حال خود رهاشده، سنگینی قاچاق اسلحه و مواد مخدر در مناطق بدون کنترل، اعتراضات به قدرت حاکم و فساد فراگیر، فقدان یا ناتوانی نیروهای انتظامی و ضعف ارتش (۵)، ناتوانی حکومت های درگیر دراین یا آن دوره از تاریخ خود، برای برنامه های تعدیل ساختاری و عدم توانایی در انجام وظایف حکومتی.
در شمال نیجریه، که به طور نسبی در تقسیم درآمد نفت به حال خود رها شده، محمدو بوهاری، رئیس جمهوری، که خود ازاین بخش از کشور است، فعالیت بیشتری از سلف خود گودلاک جاناتان نشان می دهد. اوکه در مارس ۲۰۱۵ انتخاب شده، علیه فساد مبارزه و همکاری منطقه ای را ترغیب می کند. بااین حال، تبانی بین برخی از مسئولان سیاسی یا ارتشی و گروههای جهادگر کاملا ازبین نرفته و خشونت همچنان ادامه دارد. در مالی، دولت آمادو تومالی توره (۲۰۱۲ – ۲۲۰۲) به طور نسبی درمورد قاچاق و فعالیت های جهادی، مادام که در شمال کشور محدود بماند، با مدارا رفتار می کند. در بورکینا فاسو، بلیز کامپوره، رئیس پیشین حکومت (۲۰۱۴- ۱۹۸۷)، آتش افروزی کرده یا آن را تغذیه می کند تا بعد بتواند به عنوان میانجی بین المللی آن را خاموش کند و به یک توافق عدم تعرض ضمنی با برخی از جریانها دست یابد. براین روال، او با میل نقش میانجی را در آزادی گروگان ها به عهده می گیرد. درسال ۲۰۱۵، انحلال هنگ امنیتی ریاست جمهوری «دولت در دولت» که توسط کودتاگر مستعجل ژیلبر دیندره انجام شد و بازسازی سرویس های اطلاعاتی موجب آسیب پذیرترشدن کشور دربرابر سوء قصدها شد.
اسلام آفریقایی، که قرن ها سابقه دارد، تحت سلطه سنی، مالکی و صوفی و دارای جنبه های برادری و رواداری است. این جریان همواره تحت نفوذ اسلام سخت گیر و بنیادگرا بوده، که در سودان یا خاور نزدیک جریان دارد و گرایش هایی مرگزا و حتی تکفیری دارد. در زمینه ای که آرمان های بزرگ (ملی گرایی، سوسیالیسم، پان عربی و پان آفریقایی) ازبین رفته، امروز شاهد رادیکال شدن اسلام یا «اسلامی شدن رادیکالیسم» بنابر تعبیر اولیویه روآ هستیم که توسط تکفیری گرایی حمایت می شود.
با این حال، عضوگیری شبه نظامیان جهادی درعرصه مذهبی و قومی هماهنگ نیست. به این ترتیب که بوکوحرام که زیرسلطه قوم کانوری است، برداشت مشابهی با هااوساس یا فولانی [رایج در آفریقای غربی] ندارد و ازمیان مسیحیان عضوگیری می کند. جذابیت جنبش های جهادگر برای برخی از جوانان را می توان با خواست گریز از دنیای آلوده به فساد، مبارزه برای نوعی «خلوص» و ابراز نفی تحقیرهای اجتماعی و سیاسی توضیح داد.
به علاوه، تامین مالی نیروهای شبه نظامی مساله ای اساسی است: کنترل منابع، قاچاق، اعمال فشار برمردم، زورگیری، باج ستانی از گروگان ها، همیاری، پدرخواندگی قدرت ها و گروه ها و فساد سیاسی و نظامی… اینها درحد خود عاملی برای ترویج خشونت است.
درگیری های مسلحانه ای که در ساحل جریان دارد، در مفهومی گسترده ناشی از تاریخی دیرپا است: مرزهایی که به واقع هرگز پس از شناسایی بین المللی در زمان استعمارزدایی مشروعیت نیافته است؛ آثار زخم های تاریخی که گاه به پیش از دوران استعمار بازمی گردد. چنین است که بوکوحرام خواهان برقراری خلافت دوران سوکوتو یا کانم بورنو (۶) می شود و جبهه آزادی بخش مسینه (FLM) خواهان استقرار امپراتوری مسینه در نیجریه و کنگو یعنی «حکومت جهادی» قرن نوزدهم است که مبنای ثروت آن تجارت بردگان بود و به خواست حکومت های دیگر – مثل هااوساس ها – توسط استعمارگران اروپایی ازبین رفت.
با آن که قدرت های غربی با آتش بازی کرده اند، خودکامگان عرب نیز در ایجاد وضعیت فعلی سهم داشته اند. تامین مالی مساجد و مدارس قرآنی با پول های عربستان سعودی یا انجمن های قطری یا دیگر کشورهای خلیج [فارس]، پیوندهای بین مراکش و MNLA، ارتباط های ممکن بین سرویس های مخفی الجزایر و روسای«القاعده در مغرب اسلامی» (۷)، درگیری بین الجزایر و مراکش درمورد صحرای مغرب و تسری جنگ عراق لیبی و سوریه از این جمله است.
آشکار است که کشورهای آفریقایی نخستین قربانیان خشونت مسلحانه هستند. تروریسم موجب تقویت رژیم های اقتدارگرا و ترجیح امنیت به زیان سرمایه گذاری های سازنده می شود و چرخه ای از خشونت، فقر و به حاشیه رانده شدن ایجاد کرده و چشم اندازهای اقتصادی را تخریب نموده است و مناطقی غیرقابل دسترس یا به حال خود رها شده پدید می آورد. این درگیری ها بافت کم توان اقتصاد موجود را تخریب نموده و مناطقی که گردشگران، سرمایه گذاران یا انسان دوستان آنها را ترک کرده اند ایجاد می کند. درگیری ها موجب افزایش شمار آوارگان، پناهجویان و مهاجرانی می شود که در چنگال مافیاها گرفتار شده اند. مانند آتش سوزی، تنش ها می تواند به سرعت گسترش یابد. در فوریه سال ۲۰۱۶، دو کشور بیش از دیگران درمعرض تهدید، ساحل عاج و سنگال بودند که درآنها اوج گیری سلفی گری دربرابر برادری سنتی و تعهد شمار – غیرقابل برآورد-ی از جوانان سنگالی پیوسته به داعش در سوریه دیده می شد. تدابیر اتخاذ شده برای تقویت زیرساخت های عمومی و گردشگری، در این دوکشور انجام شده که ازنظر تاریخی وابسته به فرانسه هستند.
اتحادیه اروپا، که درحدی زیاد دچار تفرقه است، همچنان غایب بزرگ عملیات نظامی و کمک رسانی به مناطق آسیب پذیر است. این درحالی است که تنها حمایت از اقدامات تمرکززدا در مناطق آسیب پذیر می تواند به مقابله عمیق با تروریسم بپردازد. آفریقا منطقه ای مهم برای اروپا است، نه فقط به خاطر بازارها و منابعش، بلکه همچنین به خاطر خطرهای امنیتی، زیست محیطی و جمعیتی که درمورد ساحل اولویت دارد. به عنوان نمونه، «جامعه بین المللی» می باید به تامین پول و تجهیزاتی بپردازد که صرف ایجاد نیروهای مسلح ملی و تجهیزات مورد نیاز نیروهای اطلاعاتی شود. علاوه براین که این هزینه ها ۱۰ برابر کمتر از کاربرد نیروهای خارجی است، تنها نیروهای ملی هستند که می توانند امنیت پایدار را تامین کنند.
پول هایی که توسط مهاجران حواله می شود، سرمایه گذاری های خصوصی، منابع حکومتی، کمک های عمومی برای توسعه، منابع مالی خارجی افزایش می یابد اما گرایش آنها به تمرکز بر «آفریقای مفید» و مناطق امن است. برنامه کمک های فرانسه به توسعه ازجمله کمک هایی که به حمایت از کشاورزی می شود، ناهنجاری توزیع این کمک ها را تائید می کند. این درحالی است که اولویت می باید بیشتر در پاسخگویی به نیازهای جوانان در مناطق روستایی و شهری باشد که شمار آنها تا سال ۲۰۵۰ در ساحل بیش از دوبرابر خواهد شد. این جهت گیری تازه باید اولویت را به بازسازی مناصب حکومتی و ایجاد بافت اقتصادی مولد اشتغال بدهد.
۱-
Lire Daniel Bertrand, « Conjurer la fragmentation au Mali », Le Monde diplomatique, juillet 2015.
۲- مقاله « بوکو حرام، فرقه ای کوچک که اوج می گیرد» ، لوموند دیپلماتیک آوریل ۲۰۱۲
http://ir.mondediplo.com/article1808.html
۳-
Cf. Marc-Antoine Pérouse de Montclos, « Boko Haram et le terrorisme islamiste au Nigeria : insurrection religieuse, contestation politique ou protestation sociale ? » (PDF), Questions de recherche, no 40, Centre d’études et de recherches internationales (CERI), Paris, juin 2012.
۴-
Terme utilisé par AQMI pour désigner une unité de combattants. Il a été popularisé par Jean-Christophe Rufin dans son roman Katiba, Flammarion, Paris, 2010.
۵-
Cf. Serge Michailof, Africanistan. L’Afrique en crise va-t-elle se retrouver dans nos banlieues ?, Fayard, Paris, 2015.
۶-
Respectivement, empire créé au XIXe siècle dans le nord du Nigeria et royaume musulman établi du VIIIe au XIXe siècle dans le nord du Tchad.
۷-
Cf. François Gèze et Salima Mellah, « “Al-Qaida au Maghreb”, ou la très étrange histoire du GSPC algérien », ۲۰۰۷, www.algeria-watch.org
نویسنده: Philippe Hugon
مدیر پژوهش در انستیتو روابط بین المللی و راهبردی (IRIS)، نویسنده کتاب: «درک آفریقا»،
نشر آرمان کولن، پاریس، ۲۰۱۶ (در دست انتشار)
لوموند دیپلماتیک مارس ۲۰۱۶