انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زوال پارچه‌ی ارزشمند “شال” در خلخال

محمد زینالی اناری، حمیده شهبازی

عکس از محمد زینالی: پالتوی دوخته شده از پارچه‌ی شال، از پارچه شال برای چادرهای سیاه استفاده میشده است.

شال یک محصول صنایع دستی است. این محصول از دیرباز در منطقه کلور شهرستان خلخال اردبیل تولیده شده است. این محصول بنا به داشتن تولید صنعتی و گرانی شال جای خود در پوشاک را تا جایی از دست داده که برای مستندسازی فقط یک کارگاه با یک استاد و ۹ نوآموز در این صنعت وجود داشت. این تحقیق به روش مستندسازی تجربه در شهر کلور خلخال اجرا شده و تجارب کاری بافنده‌ی ماهر این پارچه و مسائل و مشکلات محوری آن توسط محقق به دست آمد. پس از پیاده سازی، تجزیه و تحلیل آن صورت گرفته نتایج به این صورت به دست آمد. آن‌چه از شال یافته شد، پارچه ای پشمی و عمدتاً در رنگ‌های سفید و سیاه بود که بافتی متراکم داشته و از نخ پشم گوسفند تولید می‌شود. پشم گوسفند نیز در همین محل و توسط دامداران و عشایر به آن‌ها عرضه می‌شود که اکثرا در حول همین صنعت تبدیل به نخ می‌شده است. از شال می‌توان سیاه چادر، برای حفاظت آلاچیق‌های ییلاقی، پالتو و کت و شلوار زمستانی تولید و با توجه به ظرفیت‌های این منطقه از این صنعت برای ایجاد شغل و تأمین سرمایه‌های اقتصادی برای بوم نشینان این منطقه و سایر مناطق استفاده کرد.

واژگان: شال، صنایع دستی، مستندنگاری،‌احیاء، خلخال

مقدمه

تاریخ صنایع دستی در ایران گویای این جمله که “هنر در نزد ایرانیان است و بس” است. شرایط اقلیمی خاص ایران موجب ایجاد ظرفیت‌های خاص تولید در آن بوده و این منطقه را در تاریخ باستان شهره‌ی هنر تولید کرده است. رواج این شعار از مفهوم هنر به مثابه‌ی صنعت است. صنعت این مرز و بوم قبل از نفت یکی از منابع اصلی ایجاد تمدن در این منطقه بوده است. شال یکی از دیگر پارچه هایی است که در گذشته تولید می‌شده است.
اما امروزه پارچه ای کهنه و قدیمی محسوب می‌شود که فقط در تن پیرمردها یافته می‌شود. به خاطر همین موضوع نیاز به تدوین طرحی در خصوص مستندسازی تجربه‌ی فعلی تولید شال در منطقه رفت. تحقیق انجام شده، با مستندنگاری از تنها واحد تولیدی شال در منطقه‌ی خلخال انجام شده است. در این خصوص باید گفت مستند نگاری شیوه ای از تحلیل تجارب سازمانی بود که در این مورد واحد تولیدی تنها عضو سازمان تولید صنایع دستی در منطقه به شمار می‌رفت. به همین دلیل شرایط تولید فعلی شال در منطقه‌ی خلخال از نزدیک مورد مشاهده و مطالعه قرار گرفت و گزارش‌های محلی و مشاهداتی که از شرایط تولید ثبت شد وضعیت تولید آن را بیان نمود. در نهایت بر اساس متودولوژی مستندنگاری، تحلیل‌های چندگانه و تحلیل نهایی صورت گرفت. در مقاله‌ی حاضر پس از ارائه‌ی دیدگاه هایی نظری و روش کار در مستندسازی، تجربه‌ی تولید شال، تحلیل نهایی برای ارائه‌ی نظری زمینه‌های مرگ و احیای آن ارائه گردیده است.

ادبیات نظری
صنایع دستی به عنوان محصولاتی که در گذشته به عنوان تولید صنعتی محسوب می‌شده اند، جزئی از زندگی روزمره‌ی مردم بودند. با گذر زمان این نوع صنایع از زندگی متداول مردم فاصله گرفته و اکنون بیشتر زمینه ای برای ارائه‌ی هنری و تاریخی جامعه به شمار می‌رود. با این وجود عدم مشتری و امکانات بومی تولید آن‌ها موجب تضعیف چرخه‌ی اقتصادی آن می‌شود. در این خصوص شرایطی وجود دارند که می‌توان آن‌ها را زمینه‌های مهم اقتصاد صنایع دستی دانست. در این خصوص می‌توان شرایطی هم چون تغییرات صنعتی، شرایط زیست محیطی زندگی بومی، و شرایط بقای کالای سنتی را بیان کرد.

مفهوم صنایع دستی یک مفهوم متعلق به دوران مدرن است و قبل از آن این مفهوم زنده نبوده است. مفهوم صنایع دستی به منزله‌ی نوعی مفهوم مستقل وقتی ظهور می‌کند که صنایع جدید و تکنولوژی ماشینی شکل می‌گیرد و در گذشته ارزش کاربردی صنایع دستی بیش از ارزش نمادین آنها بوده است. در این دوره این صنایع با زندگی انسان‌ها درآمیخته بودند (رضوان فر، ۱۳۸۵: ۷۱ و ۷۲). غلامرضا خوشفر با تقسیم صنعت به چهار بخش بزرگ، سبک، کوچک و دستی ویژگی صنایع دستی را بیشتر در ذوق و خلاقیت و کیفیت دانسته است. صنایع دستی به بخشی از هنر و صنعت گفته می‌شود که با بهره گیری از مواد اولیه‌ی بومی و انجام کار اساسی به کمک دست و افزار دستی در مراحل مختلف تولید منجر به ساخت محصولاتی شود که هر واحد از این محصولات به شکلی ذوق هنری و خلاقیت سازنده‌ی آن را به نمایش بگذارد. به طوری که این ویژگی وجه تمایز اصلی این نوع محصولات از محصولات مشابه ماشین ساخت و کارخانه می‌باشد (خوش فر، ۱۳۷۹: ۳۳).

در بینش توسعه‌ی پایدار، محیط زیست یک سرمایه‌ی طبیعی مهم است که هم برای مصرف مستقیم و هم برای حفظ جریان تولید ضرورت دارد. بنابراین صدمه به محیط زیست به معنی کاهش مداوم سرمایه‌های یک کشور بوده و موجب کاهش کیفیت خدمات حاصل از آن شده و در نتیجه به رفاه بشر صدمه زده می‌زند. اقتصاددانان در واقع به دنبال تعیین میزان استفاده از محیط زیست به گونه ای هستند که به بقاء این سرمایه طبیعی لطمه ای وارد نکند. بر این اساس تعاریف مختلفی از توسعه پایدار ارائه شده که در آن‌ها به حفظ توانایی بهره مندی، برآوردن نیازها و به طور کلی منافع نسل‌های آینده، و حفظ ثروت‌ها یا کهن الگوهای به ارث رسیده از نسل‌های قبلی به آیندگان تأکید شده است(سوری و ابراهیمی، ۱۳۹۰: ۲۲).

محمد علی سپانی در مقاله‌ی نتیجه‌ی طرح خود بر کار روی فرش و قالی، در خصوص اهمیت هویت بخش و ارزش‌های مادی و هنری طرح‌های قالی و فرش چنین سئوال مطرح می‌کند:

آثار فرهنگی و تاریخی، به مثابه‌ی ثروت ملی با هر ثروت دیگری تفاوت دارند. زیرا افزون بر ارزش‌های مادی، هویت فردی و تاریخی ما را می‌سازند، نشانه‌های هویت ما هستند و مختصات شناسنامه‌ی ما و کشور ما به شمار می‌آیند. با آنها می‌توانیم سربلند باشیم و با آنهاست که می‌توانیم در فرهنگ جهانی ممتاز شویم. اگر این آثار از کف رود و فراموش شود به کدامین بها باز خواهد گشت؟ (اکبری و شریف، ۱۳۸۷: ۳۶)

به نظر او هم باید در خصوص احیا تدقیق نمود و هم برای آینده اصول و مبانی احیاء را در خصوص هر هنری تدوین نمود (همان). باید دانست که احیا در صنایع دستی با احیاء در حرف و صنایع دیگر متفاوت است. او در خصوص فرش و خاصه قالی دلائلی بر دقت عمل بیشتر بر عواملی همچون کیفیات خاص این صنایع تأکید و احیای سبک های روستایی و عشایری به لحاظ پشتوانه های عمیق تر فرهنگی،‌ تاریخی و گمنام، همواره کنکاشی ژرف تر را جست و جو می‌کند. در حوزه های فرش شناسی و منابع مرتبط، در اغلب موارد بازسازی عین به عین دست بافته‌ها از شاخصه های احیا تلقی شده و یا وفاداری به اصل جایگزینی عینی سازی شده است(همان،‌۳۷). در نتیجه او علاوه بر مبانی احیاء، بر آسیب‌ها و نمودهای صنایع تأکید نموده است.

کارشناسان معتقدند که بخش کثیری از اعضای جوامع روستایی و عشایری در صنایع دستی اشتغال دارند که به عنوان منبع درآمد آنها به حساب می‌آید و در صورت احیای رشته‌های منسوخ شده، امکان عرضه و فروش تولیدات آنها این صنعت می‌تواند به عنوان راهکاری برای ایجاد اشتغال و نیز جلوگیری از مهاجرت بی رویه به شهرها مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین برای تولید صنایع دستی، بیشتر از منابع داخلی استفاده می‌شود که می‌توان نیروی کار، مواد اولیه و ابزار کار را به عنوان منابعی نام برد که نزدیک به ۸۰ درصد این تولید را فراهم می‌کنند. مواد اولیه ای مانند پشم، کرک و دیگر موارد، در صورت تبدیل به صنایع فرش، گلیم، جاجیم، شال و غیره ارزش چند برابری پیدا می‌کند که این ارزش در صورت صدور نیز چند برابر می‌شود.

تجربهی زندهی صنایع دستی: بعد از نامیده شدن هنر سنتی با نام صنایع دستی، عمده این صنایع به عنوان یک هنر و اقتصاد محلی مورد توجه قرار گرفته و در عین حال صدای تنوع هویتی را نیز به گوش می رساند. ذیلا به برخی شرایط زنده تولید صنایع دستی اشاره می شود.

ترمه بافی، این نوع پارچه که در گذشته به آن “زری بافی”گفته می شد، برگرفته از پارچه های کشمیری هندی از دویست و پنجاه سال پیش در ایران رواج داشته است. ترمه اصیل ایرانی لاکی یا عنابی رنگ است و طرح بته‌جقه یا سرو خمیده جزء لاینفک آن است، امروزه به دلیل تنوع مخاطبان ترمه در رنگ های دیگر و گاهی با طرح های دیگر نیز تولید می شود. سال های پیشتر پارچه های ترمه برای درباریان و زنان متمول کاربرد داشته است و پس از چندی کاربردی تر شده، به شکل پشتی و متکای سنتی، جانماز، سفره و حتی دیوار کوب در خانه های ایرانیان دوستدار صنایع دستی حضور پیدا کرده است. این هنر بافتنی پارچه‌ی سنتی ایران، قبلاً در بیشتر شهرهای هنری ایران رواج داشته است. از یزد، کرمان، خراسان و حتی آذربایجان تنها استان یزد است که در حال حاضر این هنر را در خود می‌پرورد. مهدی رضایی [آگاه و] بافنده‌ی این پارچه در یزد که امروز از قالب‌های مدرن نیز برای این هنر استفاده می‌کند،‌ در سال‌های اخیر جایزه ممتاز صنایع دستی را در این ارتباط به خود اختصاص داده است (رضایی:‌۱۳۸۸).

نقش کیفیت در تولید عشایری، عشایر ایران به دلیل محدودیت نیازهای خانوار کوشش می‌کردند تا تمامی مایحتاج خویش را با بهره گیری از نیروی انسانی و مواد اولیه تولیدی خود فراهم سازند. با ورود بخشی از کالاهای ساخته شده مورد نیاز عشایر از بیرون ایل، پول نقش مهمی در سهولت مبادلات پیدا کرد و در پی آن تولیدات دستی و صنعتی جنبه‌ی اقتصادی یافت و به شکل وسیله ای برای نیازهای عشایر در مبادله و معاوضه در آمد (نواب اکبر و دیگران، ۱۳۷۹: ۲۳۷). نتیجه‌ی تحقیق “نواب اکبر” و دیگران این است که محصولات از لحاظ کیفیت اکثراً از نوع درجه‌ی یک کالا بوده و هم چنین بیش از نیمی از تولیدکنندگان، علت اصلی را مشارکت اقتصادی در امور خانوار اعلام نموده اند. آنها امیدوارند برای بهتر شدن کیفیت کارشان اسکان دائم داشته باشند. چیزی که در این تحقیق مرتبط به نوع آن احتمالا در نگاه سطحی برای این تحقیق مهم نباشد، محوری بودن خلاقیت طرح و رنگ محصول در کار تولیدکنندگان در بیش از ۸۷ درصد به ذهنیت و تجارب شخصی شان بازمی گردد (همان: ۲۳۶).

ترکیب جمعیتی تولید، رشته‌های صنایع دستی علی رغم طاقت فرسا بودن و صرف وقت و نیروی فراوان، غالباً شغل اصلی زنان را همچون مردان تشکیل می‌دهد. محل کار آنها بیشتر در کارگاه و گاهی در خانه می‌باشد. زنان شهر و روستا تقریبا به یک میزان به این بخش علاقه نشان می‌دهند. طی یک بررسی در آمارهای رسمی کشور، مشخص می‌شود (رستمی، ۱۳۸۳: ۵۹) نسبت و میانگین جمعیت زنان شاغل در مقایسه با مردان طی سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ در بخش صنایع دستی، ۱۰ تا ۱۲ برابر است ولی این رقم ناگهان در سال۱۳۸۱ کاهش می‌یابد و حدودا به ۵ الی ۶ برابر مردان می‌رسد. بیشترین زنان در فرش و بعد از آن در گلیم بافی، سوزن دوزی، گل دوزی و هنرهای چوبی فعالی هستند (همان: ۶۱).

تجربه موفق تولید توسط زنان هندی، زنان هندی از دیر باز به دنبال اشتغال نبوده اند، حتی آنان با داشتن تحصیلات عالی نیز تمایل زیادی به اشتغال نداشتند. تنها از دهه گذشته به این سوست که زنان به کار کردن روی آورده اند. کارآفرینی زنان در هند هنوز نوپا است و برنامه‌های آموزش کارآفرینی، زنان را به فعالیت در سه حوزه مهندسی، برق و انرژی تشویق می‌کند. زنان در ایالت گجرات شرکت‌های کوچک تولید اجاق‌های خورشیدی به راه می‌اندازند و در ایالت ارسیا به تولید خازن‌های تلویزیونی اشتغال دارند. علاوه بر راه اندازی شرکت‌های کوچک صنعتی، زنان کارآفرین در بخش‌های سنتی، مانند سوزن دوزی، ساخت و تولید عروسک و اسباب بازی، بافندگی و تولید لوازم زینتی نیز فعالیت می‌کنند (رکن الدین افتخاری و سجادی قیداری، ۱۳۸۹: ۱۰۹). علی رغم محدودیت های ویژه‌ی موجود برای کارآفرینان این منطقه، آنان با تلاش‌های جمعی در جهت آموزش‌های بیشتر توانسته اند روند توسعه‌ی سازمانی رشد این فعالیت‌ها را در این منطقه بهبود بخشند.

دیدگاه‌های فوق بیان گر این است که ترکیب جمعیت روستایی قابلیت این را دارد که از منابع موجود استفاده شود. شرایط انسانی نیز همچون تجربه ای که در هند بوده است، این توانایی را دارد که به نیروی اقتصادی تبدیل شود. به ویژه کیفیت این کالاها چیزی نیست که نهفته ماند و این مورد خود می‌تواند منجر به تولید صنایعی گردد که در دنیا بی نظیر است. صنایعی که نیمه سبک و سبک بوده و قابلیت تولید توسط عشایر و روستانشینان و همچنین حاشیه نشینان شهر را دارد و می‌تواند بخشی از طبیعت را که زیانی هم به آن ندارد تبدیل به صنعت و تولید کند. اما وضعیت فعلی در تحقیق حاضر نشان از عدم توجه به این صنعت دارد و برای تداوم و رونق آن می‌بایست دست به احیای آن زد. برای ارائه‌ی گزارشی از روند تولید این صنعت و بهره برداری از روند تجربه‌ی تولید کنونی صنایع دستی این تحقیق در بخش کلور شهر خلخال انجام شده است.

گزارشی از تجربهی تولید شال:

تجربه و مستندسازی، یکی از چالش‌های اصلی جمع آوری تجربه در سازمان‌ها است که یکی از صور دانش در عرصه سازمانی می‌باشد. مفهوم تجربه، مترادف با بیان مشاهدات؛ تجزیه و تحلیل، اندازه گیری، ثبت، مقایسه، تمثیل، طبقه بندی و تعریف فعل و انفعالات پدیده هاست. تجربه در تعریف دیگر، فرآیند مدیریت دانش و سازمان یادگیرنده تحلیلی بر نقش محصول دانش یا مهارت در یک مقطع زمانی خاص است که از طریق مشاهده و انجام کاری معین حاصل می‌شود. به عبارتی دیگر، تجربه اندوزی نیازمند درگیری مستقیم در برنامه ریزی و عمل بوده و نمی توان انتظار داشت که تجربه صرفاً از طریق خواندن و مطالعه حاصل گردد. بر این اساس مجرّب به کسی اطلاق می‌شود که در زمینه‌ای خاص از دانشی عمیق برخوردار بوده و بواسطه تمرین و تجربه چیزهایی را آموخته و در مقاطعی خاص به دلیل بروز شرایطی معین، در عمل آزموده و آبدیده شده است. محققان و صاحب نظران مدیریت دانش در سازمان بر وجود دو نوع دانش در سیستم اشاره می‌کنند دانش آشکار و دانش ضمنی. آن‌ها اظهار داشته‌اند در فرایند مدیریت دانش جهت بهره‌مندی از دانش در مرحله‌ای باید نسبت به امر ذخیره و مستندسازی دانش پرداخت. توزیع و نشر دانش و کاربرد دانش در مراحل دیگر صورت خواهد گرفت. (رستمی و شهائی، ۱۳۸۸: ۵) دانش در انجام شال‌بافی یک دانش تجربی است که در فرآیند مستندسازی و مستندنگاری می‌تواند در دست محقق قرار گیرد. لذا به این منظور انجام مستندسازی و نگاشت یافته های موجود امکان به دست آوردن تجربیات و دانش تولید بومی از پارچه های دامی برای نگه داشت میراث فرهنگی و تولید بومی و همچنین بهره‌وری از فعالیت‌های انجام گرفته خواهد بود.

مستندسازی یا مستند نگاری یکی از روشهای ماندگار کردن هنرهای دستی در تحقیقات امروزی می باشد. اما در زمینه صنایع دستی به ندرت و محدود چنین طرح هایی انجام شده است و به تازگی برای احیاء و از بین نرفتن این دست سازه های گرانبها شروع به مستندنگاری چند طرح منسوخ شده پرداخته است و متاسفانه هنوز طرح های تحقیقاتی آنچنانی در این زمینه صورت نگرفته است. این مراحل از یکدیگر جدا، اما با هم در ارتباط متقابل هستند. ثبت داده تجربه با شاخص هایی برای حفظ و احیاء صنعت شال‌بافی با توجه به شاخص‌های ویژه ای صورت می‌گیرد که در آن به دریافت تجارب و ایجاد زمینه هایی برای بهره‌وری از آن در سطح اجتماع انجام می‌گیرد. بر این اساس شناختن نوع تهیه‌ی شال، شناخت ابزارهای کار، شناخت بستر اجتماعی، شرایط کار (برای شناخت زمینه‌های تغییر و خلاقیت) و ماهیت پارچه در جمع آوری یافته‌ها مد نظر قرار می‌گیرد. دریافت این تجارب عمدتاً از طریق مصاحبه از متخصصین و آگاهان و گروه‌های کاری مرتبط و مصرف کنندگان صورت می‌گیرد که بار اصلی بر دوش یگانه تولید کننده‌ی این طرح و فیلمی از تولید کننده ای دیگر در منطقه‌ی گیلان می‌باشد.

در این طرح در مرحله‌ی اول به صورت مشاهده و جمع آوری مدارک و منابع موجود بوده که بخش عمده‌ی اطلاعات طبیعی مثل اقلیم، منابع اولیه‌ی تولید و امکانات موجود را شامل می‌گردیده است در مرحله‌ی دوم عملیات پیمایش اساس بررسی را تشکیل داده زیرا اطلاعات مطلوبی در رابطه با آن‌چه که هدف تحقیق بوده شال بافی، از منابع کتاب‌خانه‌ای حاصل نگردید. لذا بررسی در منطقه‌ی کارگاه و تجارب کاری آنان برای اطلاع از چگونگی انجام این تجربه‌ی تولیدی شکل گرفت. مرحله‌ی سوم پژوهش تحلیل، جمع بندی و ارائه‌ی پیشنهادات بر اساس یافته‌ها می باشد. شیوه‌ی بررسی این بخش از تحقیق شکل خاص خود را دارد زیرا که اطلاعات موجود در زمینه‌ی شال‌بافی بر اساس برد کم و تولید کم‌ دامنه‌ی آن است. بنا بر این شیوه‌ی پژوهش در این بخش در رابطه با علل عدم وجودی و تناسخ آن از محتوای تئوریکی و نظری الزاماً برخوردار می‌گردد. که این تحلیل بیشتر بر اساس مفروضات نظری و تجربی نگارنده شکل گرفته است(مهدوی، ۱۳۸۰).

بحث اصلی

شناخت اولیه پشم شال: مواد اولیه‌ی تولید شال از نخ پشمی است که از گوسفند به دست می‌آید. منطقه‌ی شال و کلور به علت استعداد پرورش دام و هم چنین ارتباط تولیدکنندگان این صنعت با دامداران امکان تهیه‌ی مواد اولیه را داشته است. هم اکنون نیز این منطقه دارای توانایی‌های قابل ملاحظه ای در زمینه‌ی پرورش دام است. نیاز یک پارچه برای تهیه‌ی لباسی مانند کت به دویست تار نخ است که از سه کیلو نخ پشمی به دست می‌آید. این نخ قبلا توسط عشایر یا خود تولیدکنندگان پارچه توسط چرخ نخ ریسی تولید شده است. سازمان تولید شال به صورت سنتی و به شیوه‌ی استاد شاگردی توسط نمونه‌ی مورد مشاهده انجام می‌گردد. اشاره‌ی مطلعین بر این که تولیدات صنایع دستی در این منطقه عمدتاً توسط زنان روستایی، در منزل و در کارگاه‌های شخصی که در اندرون خانه برپا می‌شده است انجام می‌شده است. کار تولید پارچه کاملا به طور بومی و به شکل ارگانیک توسط مردم تهیه می‌شود. هیچ نگاهی از بعد تحقیق صنعتی و نگاه تولیدگرایانه به این کار نبوده است. تهیه‌ی پارچه در خانه‌ها و کارگاه‌ها به صورت معیشتی و به وسیله‌ی اعضای خانواده صورت می‌گیرد. گروه‌های کاری که در شیوه‌های باستانی تولید وجود داشته است، مبین این است که تولید این محصول بسته به میزان نیاز و رونق بازار قابل افزایش بوده و خود مردم می‌توانند به شیوه‌های ابداعی گروه هایی ایجاد کنند.

از جهت این که ایجاد کار و بازار در این رشته‌ها نیاز به خلق فرصت‌های تجاری و مصرف محصولات دارد، نیاز به این است که ارتقای نوآوری و خلاقیت در محور توسعه‌ی این شغل قرار گیرد.

تاریخ و سازمان پشم شال: پاسخ اکثر مطلعین بر این بود که صنایع دستی تولیدی در این منطقه عمدتاً توسط زنان روستایی و در منزل انجام می‌شده است. کارگاه‌های شخصی که در اندرون خانه برپا می‌شده مأمن زنانی بود که در زمان‌های فراغت از کشاورزی به این فعالیت‌ها مشغول بوده اند. در این طرح تکیه‌ی ما بر صنعت دستی شال‌بافی می‌باشد که نیاز به امکانات بیشتر و در حد کارگاه کوچک خانگی داشته است و متفاوت با مهره بافی و گلدوزی بوده است. در گذشته تولید و مصرف شال در بین عشایر کوچ نشین بسیار معمول بوده و تولید و داد و ستد آن به خوبی انجام و هر تخته پارچه شال با قیمت مناسب خریداری و استفاده می شد که در این میان تولید کننده می توانست از این صنعت به عنوان منبع درآمد برای خود و خانواده اش استفاده کند.

شال پارچه ای پشمی است که از پشم گوسفند برای تهیه‌ی آن استفاده می‌شود. خود شال بصورت پارچه ضخیم است که از آن در تهیه‌ی البسه‌ی مخصوص و پوشاک گرم استفاده می‌شود. کت، پالتو، شلوار، کلاه، شال گردن، شال کمر، جلیقه و … برخی از این محصولات می‌باشند. این محصول پارچه‌ی ضخیم و تک رنگ است که از پشم گوسفندان در دستگاه شالبافی بافته می‌شود. این هنر ارزشمند تا به امروز به همان شیوه‌ی قدیمی و سنتی رواج دارد. انواع مختلف شال از نظر جنس نخ‌های تار و پور متفاوت اند و از این رو موراد استعمال مختلف داشته در منطقه‌ی کلور خلخال بدلیل سرد و مرطوب بودن محیط زندگی می‌بایست از شال در تهیه‌ی پوشاک استفاده شود. نژاد گوسفندان منطقه ترک با نژاد مناطق دیگر مثل تالش که یکی دیگر از شهرهای تولید کننده شال می باشد، تفاوت عمده دارد که البته شرایط آب و هوایی هم در آن بی تاثیر نیست. جنس پشم گوسفندان تالش تمیز تر و سفیدتر از سایر مناطق است. رنگ این پشم‌ها سفید، عاجی و سیاه است. در تالش شال نقش خاصی ندارد و کاملا یک دست سیاه یا سفید است. اما شال‌های منطقه کلور به رنگ ساده بافته می‌شود. رنگ پشم بصورت سفید، قهوه ای و سیاه خالص است که هر کدام جداگانه بافته می‌شود و هرگز رنگ‌ها را با هم مخلوط نمی کنند.

از شال، قبلاً کت و شلوار می‌بافتند. اکنون نیز این نوع کت و شلوار کهنه در تن برخی از اهالی پیدا می‌شود. یکی از بهترین انواع لباس گرم است که مردان می‌توانند بپوشند. از کت و شلوار پشمی شال، بیشتر در فصل زمستان استفاده می‌شود. مخصوصا چوپانان که با گله می‌روند. علاوه بر پوشیدن این لباس، شولا که یک نوع بالا پوش از همین جنس شال بوده است، نیز از روی آن می‌انداختند. شال گردنی هم از شال درست می کردند، مانند همان شال گردن معمولی، با این تفاوت که جنس آن کاملاً از پشم مرغوب بوده که توسط زنان و دختران بافته می شد. برای زنان هم پوشش شال کمر رواج داشت. شکل آنان مانند نوعی روسری بزرگ بود که زنان به هنگام کار در مزارع برنج آن را به کمر می‌بندند. شال برای تهیه سیاه چادر، یک نوع محصول که استفاده دیگری داشته و از آن برای ایمنی مکان‌های زیستی موقت در برابر باران استفاده می‌شد کاربرد داشته است. سیاه چادر همانند شال بود با این تفاوت که از موی بز بافته می شد. ابعاد آن بزرگتر و بصورت دو لایه بر روی خانه‌های موقتی که از چوب درست می‌شد، می‌انداختند تا مانع نفوذ نور و سرما بداخل منازل موقتی آنها که در محل “پوری” یا “آوولا” نام داشت، شود. معمولا سیاه چادرها به خاطر این که برای جلوگیری از نفوذ آب بوده، از موی بز بافته شده است. به همین دلیل این چادر‌ها به خاطر جنسیت، موی بز، انعطاف کمتری داشته. درحالیکه شال همیشه از پشم بافته شده و از انعطاف بیشتری برخوردار بوده است.

یافته‌های تجربه شناسی تولید شال

روش و ابزار تولید، ابزارهای موجود بیشتر به صورت سنتی و تولیدات چوبی و بوده و با توجه به تولید یک نمونه توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اردبیل به صورت فلزی امکان ایجاد سیستم‌های طراحی شده و غیر انسانی تر هم ممکن است. علی هذا برای این روند نیاز به گسترش شناخت از توان پارچه و نیازمندی‌های موجود برای صنعتی سازی تولید شال ضرورت توجه و تحقیق بیشتر می‌رود. ابزار اصلی تولید این پارچه نیروی انسانی است که دانش و توان تولیدکنندگان از ضرورت و تولید و توزیع این پارچه می‌تواند بستری گسترده تر از تولید آن را برایشان مفهوم سازی کند. تولیدات متنوع، رنگ سازی و مشارکت در تولید لباس‌ها و تولیدات جانبی مانند کلاه، کیف، پوشش‌های زنانه و زیبایی شناسی در طراحی محصول و … می‌تواند در جهت توسعه‌ی این محصول مورد توجه قرار گیرد.

بخشی از کار فعلا به صورت دستی، با ظریف کاری و دقت در ایجاد بافت پارچه صورت می‌گیرد و از این رو دقت و سرعت نیروی انسانی که امری آموختنی است، در بستر زمان صورت گرفته و نیاز به این است که از محصولات تولیدکنندگان در همه‌ی مراحل استقبال به عمل آید که این امر نیاز به شبکه‌ی توزیع در همه‌ی کیفیت‌ها دارد. برای دستگاه شالبافی شش عدد پایه چوبی نیاز است. دو عدد پایه کوچک در جلو برای نصب قاتک چله پیچ لازم است از دو عدد پایه بزرگ که بین دو پایه چوبی جلو و عقب قراردارد، دفتین(دفه)، شانه، ورد، و قرقره‌ها آویخته می شود و بالاخره دو عدد پایه کوچک در عقب برای غلتک پارچه مورد استفاده قرار می گیرد. تهیه و تولید ابزارهای این کار خود یکی از مهم ترین قسمت‌های کار است. توجه به تولید دستگاه تولید و اقلام دستی مورد استفاده به عنوان ابزارهای تولیدی یکی از شرایط لازم برای تولید شال است. لذا این موضوع نیز باید محور توجه قرار گیرد.

کیفیت و شرایط تولید، شال بافته شده حالتی طور مانند دارد. چنانچه شال ساده و بدون طرح باشد بافت آن سریع تر انجام می‌گیرد و بالعکس در صورت طرح دار بودن بافت زمان بر و طاقت فرسا است. عرض شال غالبا نیم متر و طول آن به دلخواه بافنده متغیر است و گاه به بیش از سه متر می رسد. البته شال را برای استفاده در تهیه پوشاک و دیگر مصنوعات برش می دهند و به هم می دوزند سپس آن را در داخل طشتی آب با شیوه ای خاص با پا می کوبند. این همان عملی است که نمدمالی هم نامیده می شود. این کار باعث ضخامت شال و در هم تنیده شدن نخ های تار و پود در هم می شود. پس از طی این مراحل می توان شال را برای تهیه تن پوش های زنانه و مردانه به کار برد. تن پوش هایی ضخیم که اجازه نفوذ سوز و سرمای زمستان را به بدن نمی دهند.

به گفته یکی از هنرمندان این رشته، رشته شالبافی از دو قرن پیش در منطقه کلور سابقه داشته است که متاسفانه این صنعت به مرور زمان به فراموشی سپرده شده و حتی افراد خبره و ماهر در این صنعت انگشت شمار می باشند که آنها هم به علت نداشتن امکانات نتوانسته اند به احیاء این صنعت زیبای ایرانی بپردازند. امروزه فقط زنان خانه دار منطقه خلخال از نخ های این شال لباس هایی را که شامل کت و شلوار، کلاه، گیوه و شال گردن است بافته و استفاده می کند.

زمینه‌ی تولید و مصرف شال، از قدیمالایام به علت کوهستانی و سرد بودن منطقه خلخال و به خاطر ضخامت و نفوذناپذیر بودن این تن پوش‌ها از سوز سرما در زمستان و باران در روزهای بارانی به جای چتر مردم این منطقه از این نوع پوشاک بیشتر استفاده می کردند و چون اکثر مردم این منطقه دامدار بودند تولید ماده اولیه شال که پشم بود به راحتی انجام می گرفت و بیشتر مردم از آن استفاده می کردند. اما امروزه بخاطر نبود امکانات و وضعیت بد اقتصادی مردم تهیه پشم مرغوب بخاطر گران بودن آن برای صنعت گران شال بافی، تولید این تن پوش‌ها میسر نیست و حتی دیگر مردم خود این منطقه نیز از این تن پوش‌ها استفاده نمی کنند و این علت اصلی فراموش شدن این صنعت دستی عظیم است.

یکی دیگر از دلایل عدم استفاده از شال، عوض شدن فرهنگ استفاده از این قبیل لباس‌ها است. بنا به دلائلی که اظهار شد، دیگر تولید کننده نمی تواند به این حرفه خود ادامه دهد. در حال حاضر متاسفانه نه تنها در منطقه کلور بلکه در نقاط دیگر کشور نیز تولید این رشته صنعت دستی از بین رفته است و تنها برای حفظ و ماندگاری آن در دستگاه شالبافی از نخ‌ها و کامواهای معمولی برای تولید شال های معمولی آن هم به ندرت استفاده می شود.

نیاز مردم و دلیل مردم برای مصرف از مهم ترین مسائلی است که می‌توان مطلع تحلیل نهایی این تحقیق را با آن شروع نمود. از طرفی تولید در روستاها امری است که بایستی در سرلوحه‌ی اشتغال روستایی قرار گیرد. هم چنین کیفیت تولید و کیفیت محصول از مهم ترین مسائلی است که در تهیه‌ی این پارچه مد نظر باید قرار گیرد. هم اکنون برخی محصولات صنعت دستی مانند فرش رنسانسی را در زیبا شناسی و تولید کیفی شاهد خود است و صنعت هایی مانند صنایع غذایی سنتی و چوب بافت‌ها و پارچه‌های هندی توانسته اند هم ضروریات کیفی و هم ضروریات مصرفی خود را به اثبات برسانند. به زعم گران بودن این پارچه، این محصول نیازمند یک سری خلاقیت‌های سازمانی و فردی می‌باشد. وجود طراحی محصول، طراحی بافت و طراحی بازار و اقناع مصرف می‌توانند ضروریت هایی باشند که در این نسل از پارچه به کلی فراموش شده اند. به طور کلی می‌توان گفت این محصول همه‌ی توانایی‌ها را دارد اما سازمانی برای تولید ندارد و آن‌چه در تولید کننده‌ی واحد آن شاهد هستیم، مبارزه برای بقای این پارچه از طریق مبارزه برای بقای خود می‌باشد.

در عین حال سازمان میراث فرهنگی خلخال توانسته است ایشان را روی پای خود نگه داشته و تعداد نه شاگرد برای برپایی این سازمان تشویق کند که امید می‌رود این وضعیت رو به توسعه برود و در این مرحله نماند که به ضرورت یک نگاه استراتژیک در امر تولید و طراحی این محصول جهت احیای آن اهتمام دارد.

تولید این محصول قبلا به دلیل برآوردن نیاز مردم به لباس گرم و پوشش‌های زیستگاهی(مانند چادر و آلاچیق) از باران بوده است که بنا به اظهار امروز به دلیل گرانی پشم گوسفند و عدم استقبال مردم از مصرف این قبیل محصولات سر بازمی تابانند. اگر چه خرید محصولات آراسته و شیک و ضخیم خود در برنامه‌ی پوشاک اغلب مردم “دارا” قرار دارد اما احتمالا به دلیل این که زمینه‌ی این محصول بومی بوده و از صنعت جهانی بهره نمی گیرد شکننده بوده و دچار رکود شده است. قبلاً از این پارچه تن‌پوش‌های ضخیمی که اجازه نفوذ سوز و سرمای زمستان را به بدن نمی‌دهند مانند کت و شلوار می‌بافتند. اکنون نیز این نوع کت و شلوار کهنه در تن برخی از اهالی پیدا می‌شود. یکی از بهترین انواع لباس گرم است که مردان می‌توانند بپوشند. به خصوص در گذشته تولید و مصرف شال در بین عشایر کوچ نشین بسیار معمول بوده و تولید و داد و ستد آن به خوبی انجام می‌شد اما اکنون با رواج پوشش‌های ارزان‌تری که از محصولات نفتی تولید می‌شود، دیگر مردم خود این منطقه نیز از این تن پوش‌ها استفاده نمی کنند.

شرایط ویژه، با توجه به بومی بودن این محصول، تولید آن یک صنعت قابل توجه در هنر سنتی و دایره‌ی توزیعاش به صورت معیشتی و خودبسنده بود. ایجاد اشتغال و ایجاد فرهنگ پوشش از قسم دیگر فوائد این محصول بوده است. اما با رونق اقتصاد ملی و وابسته شدن مردم این منطقه به تولید و مصرف ملی این شبکه از هم گسیخته و تولید این محصول به انزوا گرائیده است. از طرفی رونق تولید مدرن و مدرنیسم زدگی در نگرش مردم باعث شده تولید یا مصرف این قبیل مصنوعات را قدیمی و مخصوص پیرمردان بدانند. شاید یکی از این مسائل عدم تنوع رنگ و عدم تنوع پوشش بوده که این محصول را یک کالای مندرس و زشت و نامتناسب برای جوان و زنان دانسته است. لذا با توجه به تجاربی که در عرصه‌های دیگر تولید صنایع دستی و ظرفیتی که این تولیدات برای شادابی مردم دارند، می‌توان به فرصت هایی اندیشید که طراحان و مدیران تولید برای بهره برداری از این نوع پارچه می‌توانند بیندیشند.

مهم ترین عنصر در این منطقه توجه به زیست محیط و گرمایش این پارچه است. هم چنین خود پارچه و انعطاف پذیری آن و وجود ضعفهایی که در آن امکان دارد مانند گرانی، یک دستی و ضمختی، که شاید موجب خارش بدن گردد، می‌تواند موجب از بین رفتن جاذبه‌ی استفاده از ان در میان مردم گردد. چرا که گرانی به تنهایی عاملی کافی نیست و هم اکنون بسیاری از کالاهای صنایع دستی با قیمتی به مراتب بالاتر فرصت تولید انبوه را پیدا کرده اند.

نتیجه گیری
مرگ شال، ارزیابی از تجربه موجود: تجربه‌ی تولید شال با توجه به این که هر سازمان تولیدی نیاز به مشتری‌های دائمی برای مصرف دارد، شرایطی داشت که می‌توان گفت این صنعت در حال از بین رفتن یا “مرگ” می‌باشد. با توجه به شرایطی که در تحلیل‌های انجام شده وجود داشت، می‌توان گفت شرایطی خاص موجب این وضعیت شده اند که از آن جمله می‌توان به الف- گران بودن مواد اولیه برای صنعت گران شال بافی، ب- استفاده نکردن مردم بومی منطقه از تن پوش‌ها سنتی به دلائل عدیده، ج- تغییر مداوم فرهنگ پوشش مردم به ویژه درزمینه‌ی لباس‌های گرمایشی، د- به کار نبستن خلاقیت‌های سازمانی و فردی برای فروش محصولات این کالا به خصوص در زمینه‌ی تنوع رنگ و مدل، و- رواج پوشش‌های ارزان تری که از محصولات نفتی تولید می‌شود و هـ- رونق تولید انبوه و مدرنیسم اقتصادی در زمینه تولید و مصرف کالا.

به همین دلیل کالایی که نه توان رقابت با تولید انبوه و شیوه‌های بازاریابی آن را دارد و نه توان تهیه‌ی مواد اولیه‌ی خود را می‌تواند داشت، با نبودن شیوه‌های رقابتی در زمینه‌ی طراحی محصول و توزیع آن در بازار امکان ادامه‌ی حضور در مصرف پوشاک مردم نخواهد داشت. به این دلیل می‌توان گفت این کالا در معرض انقراض و یا “مرگ” قرار دارد.

چالشهای احیاء شال: اسپیانی آثار فرهنگی و تاریخی را نشانه‌های هویت و مختصات شناسنامه‌ی کشور دانسته و معتقد است احیا در صنایع دستی بر دقت عمل بیشتر بر عواملی همچون کیفیات خاص این صنایع تأکید و احیای سبک های روستایی و عشایری به لحاظ پشتوانه های عمیق تر فرهنگی،‌ تاریخی و گمنام تأکید دارد. اما علاوه بر دیدگاه سپانی که بیشتر بر کیفیت، هویت و جهانی شدن تاکید دارد، بر اساس مستندسازی تجربه‌ی تولید شال، می‌توان گفت احیاء سبک قدیمی تولید بدون توجه به چند عامل میسر نیست. نخست چرخه‌ی داخلی تولید در کشور که عامل از بین رفتن شرایط تولید می‌شود و اگر کالایی نیازمند تولید باشد بایست هزینه‌های دیگری برای احیای آن از منابع عمومی تأمین شود. دوم این که بخشی از تولیدات زیست بومی که قبلا سهم این کالا بود هم اکنون در اختیار آن نیست تا تولید کننده برای دوام و بقای کارگاه خود روی به کاموا نیاورد. سومین عامل که باز هم مربوط به چرخه‌ی تولید است، گران بودن این کالا و ارزان تر شدن کالاهای تولید انبوه است و این جنس شاید نتواند با تولیداتی همچون کت‌های پشم شیشه ای رقابت کند که ارزان تر و انبوه ترند. چهارمین عامل تضاد این کالا با مدرنیته و شیوه‌ی صنعتی آن است که موجب واپس رانده شدن این کالا به حافظه تاریخی و ناخود آگاه فرهنگی می‌شود. یقینا تا شرایط تولید و مصرف این کالا با زمانه تطبیق نیابد کالایی تاریخی و نوستالژیک خواهند بود. پنجمین عامل در خصوص شال که از گذشته‌های دور به عنوان پشم سفید از مهم ترین کالاهای صادراتی ایران بوده است، عدم وجود نقش و نگار در آن بوده که آن را از چرخه‌ی کالاهای زیبای صنعتی به دور رانده است. شاید مقایسه‌ی آن با چادرهای امروزی باعث شود ما به این توجه کنیم که شال پارچه ای زمستانی بوده و گاهی به عنوان دیوار و حریم گرمایشی استفاده می‌شده است که این کارکرد بالکل از میان رفته است.

پیشنهاد: برای احیای شال، ترویج و معرفی کیفیت و قابلیت این کالا به عنوان کالایی منطبق با زیست بوم سرد و راه اندازی آموزش و کارگاه‌های کوچک تولیدی و اشتغال زایی برای روستائیان می‌تواند کاری کوتاه مدت باشد. اما برای مستحکم تر کردن آینده‌ی این کالا بایست تحقیقاتی چند در زمینه‌ی تاریخ تبدیل و تحول مصرف پوشاک در منطقه و برآورد منطقه ای و هم چنین در خصوص کیفیت پارچه شال انجام گیرد. علاوه بر آن برای حفظ هویت تولید این کالا و از میان نرفتن کیفیت آن تولید بایستی استانداردهای مواد اولیه‌ی قابل استفاده‌ی آن ثبت و تدوین گردد.

فهرست منابع و مأخذ:

اسپنانی، محمدعلی ،(۱۳۸۶)، آسیب شناسی احیای طرح و نقش قالی‌های عشایری و روستایی، گلجام: فصلنامه علمی پژوهشی انجمن فرش ایران، شماره ۶۷

اکبری،‌نعمت الله، شریف، مصطفی،‌ (۱۳۸۷)، اقتصاد کشاورزی، چاپ چهارم، تهران:‌ دانشگاه علامه طباطبایی

بدری فر، منصور، (۱۳۸۶)، جغرافیای اقتصادی عمومی کشاورزی دامداری، چاپ سوم، تهران: انتشارات پیام نور

بی نا، بی تا، پشم صادراتی ایران، برگرفته از سایت مجلات تخصصی نور

بی نا، بی تا، معرفی یک کالای صادراتی : پشم، برگرفته از سایت مجلات تخصصی نور

ترنر، آر.ک.، دی پیرس و آی. باتمن، (۱۳۸۴)، اقتصاد محیط زیست، ترجمه سیاوش دهقانیان، عوض کوچکی، علی کلاهی اهری، چاپ چهارم، مشهد: دانشگاه فردوسی

حاجی پور شوشتری، عبدالحمید، (۱۳۸۶)، «مهر اصالت یونسکو برای صنایع دستی»، فصلنامه علمی و پژوهشی انجمن علمی فرش ایران، شماره شصت و هفت

خوش فر، غلامرضا، ۱۳۷۹)، «صنایع دستی و کارکرد آن در جامعه»، نشریه تعاون، شماره ۱۰۵

رستمی، مصطفی، (۱۳۸۳)، «بررسی وضعیت زنان استان مازندران در بخش صنایع دستی منطقه‌ی شاخص شهرستان ساری»،پژوهشنامه‌ی علوم انسانی و اجتماعی، سال ۴، شماره ۱۳

رضایی، ‌مهدی، (۲۰/۱۰/۱۳۸۸)، «در نهاد پارچه های ترمه اصالت ایرانی نهفته است»، سایت خوشه‌ی نساجی یزد، http://ytc.ir

رضوان فر، مرتضی، (۱۳۸۵)، «صنایع دستی و مدرنیته: تحلیلی مردم شناختی از ابعاد نظری صنایع دستی»، کتاب ماه هنر، آذر و دی

رکن الدین افتخاری، عبدالرضا، سجادی قیداری، حمداله، (۱۳۸۹)، توسعه‌ی روستایی با تأکید بر کارآفرینی تعاریف دیدگاه‌ها و تجربیات، تهران: سمت، چاپ اول

ساروخانی، باقر، (۱۳۷۳)، روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،

سوری، علی، محسن ابراهیمی، (۱۳۹۰)، اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست، چاپ ششم، همدان: نور علم

شاد قزوینی،‌ پریسا، (۱۳۸۹)، «گنج پنهان در نقش‌های گلیم گیلان»،‌ فصلنامه‌ی گنجینه‌ی اسناد،‌ سال بیستم،‌دفتر اول

فیض اللهی،‌ مریم، زهرا فنایی، (‌۱۳۸۹)، «بررسی لباس و پوشاک دوره قاجار مبتنی بر آثار مینایی به جا مانده از این دوره در موزه آذربایجان تبریز»،‌ نشریه‌ی نگره، شماره ۱۶

کرنگ، مایک، (۱۳۹۰)، جغرافیای فرهنگی، ترجمه مهدی قرخلو، چاپ پنجم، تهران: سمت

کسائی، نورالله، بی تا، «خوراک و پوشاک در آسیای مرکزی»، نشریه‌ی راهبرد فرهنگ، شماره مسلسل ۱۹

محمودی بختیاری، ‌بهروز، (۱۳۸۹)، «مستندسازی و بررسی گویش‌های ایرانی به عنوان میراث فرهنگی»، مجله‌ی زبان‌شناسی و گویش‌های خراسان دانشگاه فردوسی مشهد،‌ شماره۲

ویمر، راجر دی و دومنیک، جوزف آر، (۱۳۸۴)، تحقیق در رسانه‌های جمعی، ترجمه کاووس سیدامامی، چاپ اول، تهران: سروش