انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زندگی زیر شبح دیوار در عصر خرد

مقاله زیرنوشته یانیس واروفاکیس، اقتصاد دان و وزیر دارایی سابق یونان، مؤسس DiEM25 (جنبش دمکراسی در اروپا در ۲۰۲۵) و استاد فعلی اقتصاد در آتن است.در حالی که این سطور را می نویسم، پناه جویان افغانی، پاکستانی و سوری پشت میله های زندان های غیر انسانی آتن، پیره و جزایر اژین،‌ و ایدمون به سر می برند. حبس آنان به دلیل تصمیم اتحادیه ی اروپا به رد تقاضای پناهندگی،‌ مسدود کردن راهشان به اروپا، و بازگرداندن آن ها به کشوری است که آن ها نیز به نوبه ی خود قوانین بین المللی پناهندگان را لگد مال کرده اند: ترکیه. این زندان ها خود محبوس دیوار هایی دیگرند. در ظاهر، این دیوارها به شکل سیم های خاردار در سراسر مرز ترکی ـ یونانی و نیز اخیرا در مرز مقدونیه کشیده شده اند. وجه سیاسی این دیوار چند ماه پیش یعنی زمانی که رهبران اروپا از رییس جمهور ترکیه خواستار گشایش مرز هایشان با سوریه شدند تا پناهندگان جنگ بتوانند وارد ترکیه شوند، خود را نشان داد. و در عین حال یونان را نیز تهدید کردند که در صورت عدم بستن مرز هایش با ترکیه، مرز های شمالی یونان را با سایر کشورهای اروپایی مسدود خواهند کرد. به آسانی می توان در جزئیات این فاجعه و بی تفاوتی رهبران اروپا غرق شد لیکن باید متوجه موضوعی مهمتر بود که در مقیاس جهانی پشت این واقعه جریان دارد: کشیدن دیوار هایی به دور جهان!

منشأ جنگ سرد

دیوارها رابطه ای طولانی با آزادی از یک طرف و بندگی به اراده ی دیگری دارد. پس از ۱۹۴۵ دیوار ها عمدتا خاصیت جدا سازی یافتند. مانند آتشی که به خرمن بیفتد از برلین تا فلسطین، از قلمرو طالبان تا کشمیر و دهکده های قبرس، از کره تا خیابان های بلفاست کشیده شدند.

پس از پایان جنگ سرد، وعده ی ویران شدنشان را می شنیدیم لیکن هم اکنون بلند تر، مستحکم تر، غیر قابل نفوذ تر و طولانی تر ساخته می شوند. این دیوار ها از یک قاره به قاره ی دیگر جهانی شده اند. از کرانه های باختری تا کوسوو، از مجتمع های مسکونی محافظت شده ی مصر تا کالیفرنیا، از کشتارگاه های اتیوپی تا مرز ایالات متحده و مکزیک، دیوارهای احساسی به طور ممتد در سراسر کره ی زمین کشیده شده و اغلب در شکل دیوار هایی بتنی یا فلزی نمایان می شوند زیر شبح دیوار زندگی می کنیم. خطوط، نرده ها و دیوار ها نقشی جدید و غیر قابل شناخت یافته اند. در گذشته دشمن را مانع می شدند. اما بعد از حنگ دوم جهانی، مفاهیمی جدید برای تفکیک زاده شد.

قبل از پیدایش ف%D(?د مستقل، شهر های باستان دایما در رؤیای شکستن دیوار ها و یا لااقل نبستن دروازه ها به سر می بردند. فقط در دوران بحران دروازه ها را می بستند. هادریان و امپراطور های چین دیوار هایی عظیم ساختند ولی هر گز به منظور ممانعت از حرکت انسان نبود بلکه نمادی از محدوده های قلمرو و هشداری به مهاجمین بود.

در عصر خرد و آزادی، مدرنیته حصار هایی جدید کشید، دیوار ها و دژهای موجود عملکردی جدید یافتند: فرد را از خودکامی «دگری» رها کرد، محبت به همنوع را با حصر هایی «خوب» جایگرین کرد، مستعمرات را منفعل کرد، حدود قلمرو دولت ـ ملت ها را مشخص ساخت، بیگانه ها را حبس کرد و باور نکردنی را نهادینه کرد. بعد از ۱۹۴۵، نوعی جدیدی از تمایز با ویژگی های جدید شکل گرفت و از قاره ای به قاره ی دیگر، با خشونتی هر چه بیشتر گسترش یافت. با پرده ی آهنین اروپا آغاز شد، سپس به شرق مدیترانه، جهید و قبل از آن که مهر خود را به کشمیر بزند، خود را به فلسطین رساند. به زودی از کره سر درآورد و بالاخره به برلین برگ?%B$ت تا آن را دو نیم کند. با پیدایش مشگلات بلفاست، دیوارصلح نام گرفت. با انفجار قبرس خط سبز مستعمره را به سدی غیر قابل نفوذ مبدل کرد؛ و بعد یوگسلاوی در حال اضمحلال را طعمه ی خود کرد. رو به جنوب، در شاخ آفریقا، بر اتیوپی و اریتره دست انداخت، و در سرزمین موعود اردوی بیگاری را ساخت. در حال حاضر در جنوب ابرقدرت، حصاری دو اقیانوس را به هم متصل می کند تا راه اسپانیولی زبانان را که راهی سرزمین موعود عصر ماست، مسدود کند.

لیبرالیسم، جهانی شدن و دنیای پس از ۲۰۰۸

نوع جدید تمایز که به سرعت جهانی شد ، ریشه در مفهوم فرد آزاد و حاکمیت دولت ـ ملت دارد: فضایی به غایت مشخص درون «دیوار» که «دیگری» را خارج نگاه می دارد. سوخت این جهانی شدن،‌ مالی کردن بود یعنی روندی که طی آن نهاد های مالی‌ به تولید منابع مالی خصوصی پرداختند. سرمایه ای که از واشنگتن برای تسلط بر دنیا خرج می شد. درعینی که جهانی شدن را همان منابع مالی خصوصی وال استریت،‌ شهر و سایر نهاد های مالی تأمین می کردند، مفهوم مدرن آزادی هم در گرو استعمار دیگر ِ «بیگانه» درآمد و چهره ی زمین را دگرگون کرد. همین چندی پیش بود که جهانی شدن را محو مرزها می پنداشتند. این طور نشد و آن هم بدان دلیل که مالی شدن، به معنای واقعی، جهانی شد.

در حالی که تجارب و سرمایه از بند مرز ها رها شدند، حصار ها و دیوار ها مستحکم تر و بلند تر و دهشتناک تر شدند. مذاهب و خدایشان که مقصر معرفی می شدند در واقع سپر بلا بودند. و پارادکس در این است که هر چه دلایل بیشتری برای محو این تمایزات می یابیم، نیرو هایی که علیه آن مبارزه می کنند ضعیف تر می شوند و فرهنگمان نیز با شکاف هایی هر چه عمیق تر، و نگهبان هایی هر چه بی رحم تر این انسان گریزی را پاداش می دهد.

با این وجود امید بسیار است. ییتز به ما آموخت که هیچ انسان گراییِ واقعی نبوده که نفی خود را تجربه نکرده باشد. با این تعریف، روبرویی با زشت ترین خطوط تمایز ، همانا رودر رویی با هر آنچه نافی خواست شدید مان برای زندگی در دنیایی آزاد تر از دنیای گذشتگانمان است. افسوس که نه سیاستمداران و نه نظریه پردازان، قدرتِ این رودر رویی را دارند. تنها هنرمندان را چنین توانایی است.

دانای یتراتو این شکاف ها را با هنر عکاسی بازتابانده است[۱]. وی با اشاره به تعامل های بین انسان ها در رو، کنار و بین خطوط، در پی تحریک تقابلی زیباشناسانه در مخاطب است. هنر وی در نمایاندن ظرفیت و ت?%۸(انایی انسان در باز ایجاد حالت عادی است، آن هم در شرایطی که خطوط (از بلفاست تا نیکوزیا، از میتروویکا تا کوه های کشمیر و ساحل تیخوانا [۲]) شکاف هایی عمیق گسترانده اند. آثار وی بر یکی بودن تجربه ی انسان ( بدون توجه به محل و زمان)‌ در چینین مرز هایی است. من شخصا با عکاس به این مناطق سفر کرده و در زمان برداشتن این عکس ها در محل حضور داشته ام. در این روند، به تدریج احساسی گنگ و ناراحت کننده بر من مسلط می شد که ناشی از نابجایی مکانی بود. این احساس در مجاورت خطوطی که دانای از آن ها عکس می گرفت شدید تر بود. زمانی که در خط منترل در کشمیر مسافرت می کردیم، به درستی به یاد می آوردم که با خود گفتم این جا هیچ چیز مرا به یاد بلفاست و یا فلسطین نمی اندازد،‌ اما با نزدیک شدن به خط، احساساتی مشابه آن چه در خط اورشلیم و یا ایرلند شمالی حس کرده بودم بر من هجوم آورد. جالب آین که دیوارـ نوشته های صلح بلفاست به دیوارهای فلسطین ، کشمیر و یا تیخوانا اشاره داشت. ماه ها بعد در کشمیر چنان نوشته هایی بر دیوارهای سمنتی، به دو پارگی بلفاست رجعت می داد. و بالاخره زمانی که در آریزونا به مهندسی اسرائیلی برخوردم که از بلوک های سیمانی مشابه آنچه در بتلهایم دیده بودم، برای بنای دیوار بین ایالات متحده و مکزیک استفاده می کرد، مفهوم دیوار جهانی ساز [۳] از ذهنم خطور کرد. پس از در میان گذاشت آن با دانای، وی به برپایی نمایشگاه همت گذاشت.

ان در سال ۲۰۰۵ بود. از آن زمان، پارچه پارچگی دنیا که نتیجه ی انفجار مالی شدن بود جهانی شدن را قانون عام کرده است. دامنه ی دیوار جهانی ساز به همه جا کشیده شده است. نرده های فلزی الکتریکی و دیوار هایی که امروزه پناه جویان را در آتن، پیره، ایدمنی و اژین در بر می گیرد با بجران سال ۲۰۰۸، بیش از پیش مستحکم شده است. آنچه برای دیدنش به دور دنیا سفر می کردیم اینک در کشور خود می یابیم.

اسکار وایلد گفته بود که تنها آن چیزی زیباست که مورد دغدغه مان نیست. اما اگر زیبایند، مهمند. کار های هنری دانای به گونه ای از زیبایی بصری به مانند اسلحه ای تحلیلی استفاده می کند که در قدرت هیچ نظریه پردازی نیست. تصاویری را به نمایش می گذارد بیننده را مجبور به کنار زدن نقاب خودکفایی زده تا درتضاد بین دو طرف خط، چیزی « واقعی» و ذاتی در طبیعت خود را کشف کنیم.

یانیس واروفاکیس ـ برگردان عاطفه اولیایی

*****************

این مطلب بخشی از کتابی است که به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه انتشار این مطلب بدون اجازه کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد منابع

درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در شکل کتاب منتشر خواهد شد.