انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زندگی روزمره شهری و جشن ها ومناسبت ها

جشن ها و مناسبت ها چه جایگاهی در زندگی روزمره شهری دارند؟

زندگی روزمره هرچند به ظاهر بخشی عادی و جاری از زندگی ما انسانهاست، اما در اصل مهمترین و کلیدی ترین بخش زندگی ما نیز هست. زندگی روزمره، در زبان متداول، بارمعنایی مثبتی ندارد، معمولا درک و ارزیابی منفی ای از آن وجود دارد. روزمرگی معمولا با امر فرمایه و فرودست هم ارز دانسته می شود. اما اگر نگاهی عمیق تر بدان داشته باشیم، روزمرگی و زندگی روزمره بخشی کلیدی و حیاتی از زندگی ما انسان هاست. آنچه که انسان را از سایر موجودات متمایز می کند، ابداعات خاص او نیست،‌نبوغ منحصر به فرد انسان در این نیست که صرفا توانسته پدیده های خاصی را اختراع کند، بلکه نبوغ خاص انسان، در آنست که می تواند تمام ساعات یک شبانه روز، خودش را با امور فرهنگی معمولی مشغول نگه دارد. انسان های همیشه در حال تاملات عمیق یا ابداعات عجیب نیستند،‌آنچه که همه انسانها در آن مشترک هستند،‌گذران زندگی در شرایط عادی و جاری و معمولی انست، یعنی آنچه بدان زندگی روزمره می گوییم. هنر خلق زندگی روزمره، یکی از ابدعات اصلی انسان فرهنگی است.

به همین آیین ها و مناسبت ها و جشن ها، توقف های مقطعی در جریان زندگی روزمره هستند. آنها فرع بر این زندگی و جریان جاری آن محسوب می شوند. البته این به معنای کم اهمیت بودن آیین ها و جشن ها و مناسبت ها هم نیست. بلکه آنچه که رخ می دهد اینست که در طی جشن ها و مناسبت ها، انرژی لازم برای جریان زنگی روزمره تامین می شود. جمع بودگی های آیینی و مناسبتی، روح جمعی و وجدان اخلاقی جمعی لازم برای اداره و تداوم زندگی روزمره را تامین می کند. مناسبت ها همانند فرصت های شارژ زندگی هستند. زندگی روزمره هماننند عرصه ای است که انرژی ذخیره شده در ایام مناسبتی و آیینی، صرف می شود. از سوی دیگر در فضاهای مناسبتی و در ایام آیینی است که فرصتی بریا تخلیه فشارهای زندگی روزمره فراهم میشود. جایی که شخروندان و کنشگران می توانند فرصتی برای خروج موقتی از یکنواختی کسالت بار زندگی روزمره داشته باشند. روزمرگی، جریان اصلی زندگی است، اما عمیقا در بطن خودش هرکس را متوجه خواسته ها و نیازهای فردی خودش می کند، کم کم روح جمعی را در لابلای حال هوای روزمرگی تضعیف می کند، به همین دلیل زندگی جمعی و لازمه های آن، نیاز به شارژ شدن، باتولید شدن روح جمعی دارد، که این کار هم برای تداوم زندگی روزمره و بطور کلی برای تداوم جامعه لازم است و از طریق جشن ها مناسبت ها و آیین ها انجام می شود.

سیاست های موجود در حوزه زندگی روزمره و حیات آیینی شهرها چگونه است؟

در جامعه ما، سیاست های خیلی دقیق و مدونی برای مناسبت ها وجود ندارد، اما بطور ضمنی می توان فهمید که برخی مناسبت ها مرکزی و مهم هستند، برخی حاشیه ا و خنثی هستند، و برخی هم سرکوب شده و به حاشیه رانده می شوند. به همین دلیل علی رغم اینکه نوعی سیاست ضمنی در مورد آیین ها و جایگاه آنها در زندگی روزمره در فضاهای شهری وجود دارد، اما در کل می توان از نوعی اغتشاش هم در این سیاست ها حرف زد. شاید تکلیف جامعه ما برای الگوهای رفتاری و هنجاری مطلوب در آیین ها و مناسبت های عزاداری روشن باشد، و جامعه بداند که چگونه باید عمل کند، اما مناسبت های دیگری هم داریم که جامعه در حوزه عمومی دچار نوعی سردرگمی است، چون دقیقا نمی داند چه باید بکند و چه نباید بکند، چه کاری مجاز است و چه کاری غیر مجاز.

به همین دلیل ما باید این مساله مناسبت ها را به درستی و دقت مورد بررسی قرار بدهیم. الگوهای مجاز جشن ها مناسبت ها، در فضاهای شهری، همه مردم و همه گروه ها و اقلیت ها را شامل نمی شود، بلکه نوعی تبعیض ضمنی در آنها هست کهب رخی می توانند خیلی بیشتر از دیگران نفع ببرند و از فضاهای شهری و مناسبت های آن استفاده کنند. به عبارت دیگر وجه دیگر این تبعیض آنست که زندگی روزمره گروه هایی فرصت بیشتری برای تقویت انرژی های لازم، یا تخلیه فشارهای موجودش داشته باشد در حالیکه گروه های دیگر بسیار محدود و عموما مخفیانه این فرصت ها را باید ایجاد کنند. این مساله نوعی فشار و خمودگی را بر زندگی روزمره مردم تحمیل می کند. عملا میتوان گفت که سیاست های موجود در مورد مناسب ها و آیین ها و جشن ها، توان کافی را برای تزریق سرزندگی و پویایی و شادابی به زندگی روزمره کلیت جامعه وهمه اقشار ندارند، و صرفا برای گروه های خاصی عمل می کنند. ضمن اینکه ما به ندرت مناسبتی جمعی و عمومی داریم که فضای تعلیقی در زندگی همه گروه ها ایجاد کند و از طریق انرژی و فرصت ایجاد شده توسط آیین ها و جشن ها، گامی برای تقویت زندگی جمعی کلیت جامعه ایجاد کند. این امر بیانگر ضرورت بازاندیشی در سیاست های زندگی روزمره و مناسبت های جشنهای آنست.

البته در این زمینه یک استثنا هم هست، مناسبت های پیش بینی نشده ای که باعث می شوند که قواعد رسمی ضمنی در مورد مناسبت ها و جشن ها،‌توسط انبوه و کلیت جامعه زیرپا گذاشته شود و سیستم های نظارتی هم به دلیل بالا بودن هزینه های اجتماعی وفرهنگی مقابله با این تخلف وسیع مردمی، آن را رها کنند. به عنوان در جشن های مردمی پس از فوتبال مردم در معنای کمی وسیع آن، فضاهای عمومی یعنی خیابان ها را تسخیر میکنند، جشن می گیرند، و رفتارهایی را نشان می دهند که معمولا ممنوعه هم دانسته می شود. در این کار جمعی مردمی، نوعی تخلف بنیادین از منطق توزیع اجتماعی-سیاسی فضاها و مناسبت ها رخ می دهد، تبعیض ضمنی توزیع مناسبت ها و فضاها، کنار زده می شود و حرکتی وسیع و عمومی برای تسخیر عرصه اجتماع توسط اکثریت گروه های اجتماعی شکل می گیرد. در این حالت هست که ما زندگی روزمره، آیین ها و مناسبت ها، خصلتی جمعی به معنای وسیع کلمه پیدا کرده و در یک فرصت محدود به هم می رسند. همه گروه ها با همه سبک هیا زندگی روزمره خودشان در یک مناسبت ملی و عمومی مانند پیروزی تیم ملی فوتبال گرد هم میآیند، تا وحدتی ضمنی را جشن بگیرند، وحدتی که برای جشن گرفتن ان باید منطق تبعیض‌امیز توزیع مناسبت ها و فضاهای عمومی را کنار بزنند.

معماری شهری ما چه نسبتی با زندگی روزمره و مناسبت ها و جشن ها دارد؟

همان ابهامی که در عرصه سیاست های زندگی اجتماعی و فرهنگی زندگی روزمره شهری و مناسبت ها و ایین ها گفتیم، در این زمینه هم قابل انطباق است. فضاهای عمومی شهری هم به طور نابرابر میان گروه ها توزیع می شوند. همه گروه ها حق و فرصت برابری برای استفاده از فضاهای عمومی را ندارند. فضاهای عمومی صرفا در مناسبت های خاص و توسط گروه های خاصی قابل استفاده هستند. در جریان زندگی روزمره نمی توان این نابرابری اجتماعی و بی عدالتی را دید، ظاهر عادلانه ای در زندگی روزمره فضاهای عمومی شهری قابل مشاهده است. اما فضاهای عمومی یکی از مهمترین کارکردهایشان آنست که فرصتی به جامعه یا گروه های آن میدهند که جمع شوند،‌با هم باشند، آیینی را برپا دارند، و روح جمعی و وجدان جمعی شان را تقویت کنند. لذا در عرصه مناسبتی است که میتوان بی عدالتی و تبعیض های پشت پرده زندگی روزمره را دید. هرچند نشانه گذاری های معماری شهری در فضاهای عمومی هم این تبعیض را خیلی ضمنی نشان می دهد، چون صرفا نشان ها و نمادهای خاص گروه های ویژه ای را به نمایش می گذارد. از این منظر باید دقت کرد که فضاهای و معماری عمومی شهری را هم یم توان به عنوان مکانیسم های تجلی روح زندگی روزمره دید و هم به عنوان فضاهایی که در مناسبت ها و جشن ها، فوروان های روح جمعی گروه یا کلیت جامعه را در خود نمایش می دهند. معماری شهری، عمیقا این دو بعد را به شکل تبعیض هایی عمیقی بازتولید می کندن، البته دائما هم تلاش دارند که این تبعیض ها را نامریی کرده و کتمان کنند. لذا باید فضاهای عمومی و معماری عمومی شهری ما نیز با منطقی فراگیر طراحی و اجرا شوند، تا همه گروه ها و اجتماعات بتوانند در این فضاها فرصتی برای تجلی روح جمعی خودشان داشته باشند. هرچقدر فضاها و معماری های عمومی شهری بتوانند محملی برای تجلی و بازتولید روح جمعی گروه های بیشتری باشند، قدرت بیشتری در تقویت وجدان جمعی جامعه و ورح جمعی کلیت جامعه دارند. در مقابل، هرچقدر این معماری ها تبعیض امیزتر باشند، همبستگی عمومی جامعه را بیشتر تضعیف خوهند کرد.

برای پویایی و سرزندگی در زندگی روزمره چه باید کرد؟

به نظر می رسد برای این هدف؛‌هرچه بیشتر بتواینم فرصتی برای جشن ها و مناستب های عمومی در معنای وسیع آن و با حداکثر برابری برای گروه ها جامعه فراهم کنیم، می توان انرژی بیشتری به زندگی روزمره همه اعضای جامعه تزریق کرد. زندگی روزمره وقتی شاداب تر و سرزنده تر خواهند شد که فرصت مناسبی برای تزریق انرژی و پویایی بدان داده شود. این فرصت صرفا از دل مناسبت ها و آیین ها و جشن هاست. منطیق تبعیض آمیز موجود توان تقویت گروه های بسیار خاصی را دارد. برای عموم جامعه می بایست طرحی دیگر داشت و برنامه ای دیگر ریخت.