نظام های فرهنگی ترکیبی از ارزشها، انگیزش ها و رفتارها را برای کنشگران شکل میدهند. سیستم ارزشی و انگیزشی هر فرهنگی امر ایستا و ثابتی نیست، بلکه در طی زمان و بر حسب شرایط مختلف تحول پیدا می کند. بر همین اساس هم می توان تحول و تداوم عناصر فرهنگی را فهمید. صورتبندی نظام های ارزشی و انگیزشی هر جامعه ای، متاثر از شرایط تاریخی و اجتماعی آنست، شرایطی که در بستر آنها کنشگران اجتماعی به دنبال دستیابی به اهداف و منافع مادی و ایدئولوژیکی خودشان هستند. بر این اساس نمی توان گفت ملت یا جامعه ای، همیشه اخلاقی بوده یا همیشه به یک نحو بوده، بلکه منش غالب جامعه امری سیال و تاریخ مند است. این مساله در ایران امروز و در فضای شهرها به خوبی قابل بررسی است. فهم نظام انگیزشی و کنشی در یک جامعه مستلزم فهم الگوهای کنش (الگوی غالب شخصیت و منش اعضای جامعه) و موقعیت قواعد اخلاقی و عقلانی در آن جامعه است. در این نوشتار به بررسی مختصری از منطق شخصیت کنشگر ایرانی در عرصه اقتصادی و حیات عمومی خواهیم پرداخت.
یکی از نکاتی که امروزه در فضای زندگی اجتماعی و اقتصادی ایرانیان به شدت رواج یافته و به یک امر اپیدمیک تبدیل شده، تمایل به رشد جهشی در عرصه های کاری و اقتصادی است. این مساله بیانگر شرایطی است که افراد این تلقی را از خودشان دارند که حقشان بسیار بیشتر از آنست که دارند و به دلایلی از حقشان محروم شده اند؛ از سوی دیگر هرکس خودش را لایق بلا رقیب برای دستیابی به موقعیت ها و منافع و منابع بیشتر و بهتر می داند. اینکه او لیاقت داشتن ثروت یا پست و مقام بسیار بالاتری را دارد. این احساس محرومیت به همراه اعتماد به نفس فوق العاده، سبب میشود که کنشگر مورد نظر در زمینه اقتصادی و سیاسی به دنبال طی کردن تدریجی مراحل رشد و صبر بر طی مراحل این مسیر نباشد، بلکه به سرعت به دنبال رسیدن به جایگاه و حقوق مفروضه و به تاخیر افتاده خودش است، حقوقی که ناعادلانه از انها محروم شده است. در این فضا، منطق کنش در حیطه عمومی و اقتصادی آنست که باید یک شبه ره صد ساله رفت. بر این اساس منطق تحرک اجتماعی در جامعه امروز ایران، منطق تدریج یا لیاقت نیست، منطق جهش است، جهشی که متضمن نوعی هوش اجتماعی برای شناخت فرصت ها و استفاده حداکثری از آنهاست. فارغ از وجوه اخلاقی یا شرعی این وضعیت، مساله اصلی آنست که در این شرایط لیاقت به مفهوم داشتن مهارت یا تجربه یا تخصص نیست، بلکه مساله اصلی توان ایجاد فرصت بهره وری از منافع بر اساس قواعد غیرعقلانی و غیرحرفه ای است. در این شرایط، هوش اجتماعی و منش شخصیتی ای لازم است که می توان مصداق آن را در تیپ شخصیتی رند (در معنای منفی آن در فرهنگ ایران) دید. رندی در معنای منفی آن در فرهنگ ایرانی، الگوی غالب منش و شخصیت کار در ایران امروز است. باید رند بود از فرصت ها بهترین و بیشترین بهره را برد. در این وضعیت قاعده اصلی روابط کاری در ساختارهای مبهم و ناپیدایی است که سبب غیرعقلانی شدن هرچه بیشتر قواعد حیات جمعی در عرصه اقتصادی و زندگی عمومی می شود.
در نیتجه این شرایط که جهش قانون اصلی پیشرفت محسوب می شود و تیپ ایده آل کنشگر، رند فرصت شناس و زیرک است، جامعه از عقلانیت فاصله می گیرد؛ الگوهای عقلانی که به دنبال قانون مند کردن و ایجاد قواعد نسبتا پایدار صوری برای کنشهای انسانی است، به حاشیه رانده می شوند، و زندگی هرچه بیشتر از عقلانیت صوری در روابط اجتماعی کار و عرصه عمومی فاصله می گیرد. البته نوع خاصی از عقلانیت در این شرایط رواج گسترده پیدا می کند، یعنی عقلانیت ابزاری، به گونه ای که هدف وسیله را توجیه می کند، و چون هدف منافع فردی به هر نحو ممکن است، لذا همه چیز برای رسیدن به این اهداف مورد استفاده و به عبارت دقیق تر مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
در شرایطی که رندی شخصیت غالب و منش اصلی کنشگر ایرانی در عرصه کار و عرصه عمومی است، عقلانیت جمعی (که به دنبال خیر عمومی است) نیز به حاشیه رانده شده و زندگی قابل پیش بینی نیست. در این شرایط دو مفهوم بیش از همه در تعریف هویت و شخصیت افراد به کار گرفته می شود: خوش شانسی و زرنگی. خوش شانسی بیانگر موقعیتی است که در منطق غیر عقلانی جامعه، یک نفر بخت و اقبال آن را دارد که دائما در معض فرصت ها و منافع مادی و غیرمادی قرار بگیرد (به عبارتی دائما در معرض فرصت رانت داشتن قرار بگیرد، مانند قشر منزلتی آقازاده ها)، و زرنگی بیانگر خصیصه کنشگر است که بتواند حداکثر بهره را از این فرصت ها ببرد. با توجه به دو خصیصه که در ابتدا بدانها اشاره شد، یعنی نارضایتی کنشگر از موقعیتی که در آن هست و اعتماد به نفسی که در مرز خودشیفتگی است، کنشگر رند و زرنگ و خوش شانس، به یک موجود سیری ناپذیر تبدیل می شود، که غایت او، رسیدن به منافع بی نهایت است. در این حالت ولع سیری ناپذیری برای رسیدن به نقطه بالاتر رواج می یابد. این خصایص فرصت آرام و قرار در زندگی و لذت بردن از آرامش حال ا از افراد می گیرد. تجربه لذت های مقطعی، وجه غالب لذت بردی میشود، و تمایل به حرکت به سمت موقعیت مادی بالاتر و رسیدن به منابع و منافع بیشتر، سبب می شود که اصولا آرامش از زندگی کنشگر ایرانی رخت بر بندد، و عملا امر مادی معیار سعادتمندی او محسوب شود.
در چنین فضایی، اولین چیزی که رخ بر می بندد، اخلاقیات است، اخلاقیاتی که قرار است نوعی مکانیسم تنظیم کننده روابط انسانی بر اساس نظام ارزشی جامعه باشد، اولین عاملی است که از این محیط خارج می شود. اما با توجه به اینکه در جامعه ضرورت دارد که ارزش و اخلاق در همه جا باشند و از سوی دیگر سیستم ایرانی مدعی سیطره اخلاق و معنویت در همه امور است، غیبت اخلاق به امری محتوایی تبدیل می شود، و ظاهر اخلاقی و شرعی برای همه امور رعایت می شود، و اتفاقا هر چقدر سرمایه فرد در این عرصه ها بیشتر باشد، فرصت بیشتری برای رندی خواهند داشت. به عبارت دیگر در چنین فضایی به نام اخلاق و دین، بیشترین نفع را میتوان برد. در نتیجه چرخه ای بی پایان از فساد ایجاد می شود. در چنین موقعیتی، به تدریج وضعیت رند زرنگ رانتی، خودش را تئوریزه کرده و در نهایت توجیه میکند، به عبارت دیگر به تدریج این موقعیت اخلاق را نیز به نفع خودش دستکاری می کند و قبح امور نیز فرو می ریزد، و برخی کارها آنقدر رواج می یابد که هم علنی می شود و هم قبحش از بین می رود، مثل رانت و پارتی (ذیل عنوان سفارش). و چرخه افول و انحطاط سرعت بیشتری می گیرد.