انسان بدون زمان قابل مطالعه نیست, انسان در ارتباط تنگاتنگ با زمان است. در واقع, زمان بخشی از انسان است و انسان در درون زمان و در ارتباط با آن معنی و مفهوم پیدا می کند. اما چگونه می توان این دو مقوله, دو وجود و این دو عینیت را در ارتباط با هم مطالعه کرد؟ یعنی زمان چه نقشی برای انسان دارد و انسان در مقابل زمان چگونه نقش بازی می کند؟ زمان چه نفعی برای آدمی دارد؟ نظریۀ زمان پاسخگوی این پرسش ها خواهد بود.
هانری لوفور, بنیانگذار و نظریه پرداز نظریۀ زمان است. وی در اثر معروف و فلسفی اش «مجموعه و باقیمانده» (۱۹۸۹) و در سه جلد کتاب جالب دیگرش «زندگی روزمره در دنیای مدرن» (۱۹۶۸) سخن از مقوله ای تحت عنوان «زمان» می کند. این زمان در نزد لوفور, شاگردان و پیروانش به عنوان «نظریۀ زمان» مطرح شده است. به اعتقاد لوفور, یکی از تفاوت های بین انسان و حیوان, در وجود و داشتن زمان های خاص در نزد انسان است. یعنی انسان دارای زمان های مشخص و خاصی به شمار می آید که حیوان فاقد آنها است. برای مثال انسان برای غذا خوردن یا استراحت کردن, زمان های خاصی را اختصاص می دهد. در حالی که در نزد حیوانات تقریبا شاهد این امر نیستیم. مثلا اکثر حیوانات اولا, هر زمانی که گرسنه بشوند به سراغ تهیۀ غذا می روند. ثانیا, هیچ گونه تغییر و تحولی در شکل و محتوای غذا به وجود نمی آورند و ثالثا, بجز معدود حیوانات, بقیه به فکر اندوختن مواد غذایی نیستند. در حالی که اولا, انسان بدین گونه عمل نمی کند (یعنی هر وقت گرسنه بشود سراغ غذا نمی رود, بلکه همیشه از قبل مواد اولیۀ غذایش را تهیه کرده است) ثانیا, انسان مواد اولیه را به همان شکل خام مصرف نمی کند و ثالثا, انسان زمان های خاصی را به غذا خوردن اختصاص داده است. مثلا از طرفی زمان صبحانه, زمان نهار و زمان شام را در نظر می گیرد. از طرف دیگر, محتوا و مواد مصرفی این زمان ها به هیچ وجه یکسان نمی باشد. مردم نگارانی چون کلود لوی اشتراوس بدین مطالب از دید انسان شناسی فرهنگی پرداخته اند و تفاوت محتوای غذا را با فرهنگ های مختلف سنجیده اند. در واقع به باور کرایب “ویژگی های اصلی بشر آن است که انسانها می توانند محیط خود را تغییر دهند. آنها پیوسته و به طور منظم چهره زمین را تغییر داده اند، حال آنکه مثلا کانگوروها طی قرنهای متوالی فعالیت های روزمره یکسانی را انجام داده اند و چنین تاثیری نداشته اند. این فرایند تغییر, نوعی تلاش دسته جمعی و شامل کار کردن انسانها به صورت گروهی است. آنها با تغییر دادن محیط، خود را نیز تغییر می دهند.” (کرایب، ۱۳۷۸ : ۲۵۴)
نوشتههای مرتبط
زمان نه یک لحظه است و نه تکرار ساده یک عمل در یک دوره مشخص و خاص می باشد. زمان به باور لوفور، “یعنی اقدام به انجام دادن کاری که قابل اجرا می باشد، کاری مشخص و قابل انجام، که در یک محدوده وقتی خاص و در دوره های مشخص اجرا می شود و با اجرای آن، حرکتی کشف و عملی منسجم به نمایش در می آید.” ( لوفور، ۱۹۶۲ : ۳۴۸) وی می افزاید “زمان مهمتر از تکرار عمل است, یعنی زمان, تنها شروع و پایان یک عمل نیست, بلکه مفهوم زمان, طرح و بازشناسی شخص در ارتباط با شخص دیگر, با خود و با دیگران است.” (همان : ۳۴۴)
با توجه به محتوای این تعریف می توان گفت که «زمان» مجموعه لحظاتی مشخص و محدود است که انسان در درون آن به عمل یا اعمالی دست می زند و در گذر از این عمل، حالتی به وجود می آید که به خاطر معنی دار بودن آن، هم تفاوت بین انسان و حیوان مشخص می شود، هم تفاوت بین انسانها با یکدیگر و نیز تفاوت بین فرهنگ ها و تمدن های مختلف عیان می شود. در واقع، زمان، نهادینه شدن یک فعالیت خاص را برای انسان می رساند.
انسان ها دارای یک زمان خاص نیستند بلکه در نزد هر انسان, زمان های مختلفی وجود دارد, مانند “زمان سیر و سیاحت, زمان فکر کردن, زمان جنگ و نزاع, زمان توجه به خانواده, زمان بازی, زمان استراحت و غیره.” (همان : ۲۳۴) هر یک از این زمان ها دارای ویژگی های خاص خود هستند. بنابراین زمان ضمن اینکه به صورت اجتماعی ساخته شده و شکل می گیرد, امری فردی است و در ارتباط با یک فرد خاص قابل بررسی می باشد. اما باید در نظر داشت که “زمان در درون آگاهی فردی و اجتماعی هر انسان ساخته می شود.” (لوفور, ۱۹۸۹: ۲۳۴) در نتیجه زمان امری فردی است. همچنین “تاریخ تفکر هر انسان را می توان در کارهای روزانه او در ارتباط با جامعه اش شناخت و بررسی کرد.” (لوفور, ۱۹۶۲ : ۳۴۴)
با توجه به اینکه از سویی، شناخت و آگاهی انسانها با یکدیگر متفاوت است (یعنی انسانها مشابه یکدیگر نیستند) از سوی دیگر، محیط اجتماعی و فرهنگی افراد نیز متفاوت است، بنابراین اولا، در نزد هر انسان، نوع یا انواع خاصی از زمان وجود دارد، ثانیا، محتوای هر زمان بخصوص از فردی به فرد دیگر تغییر می کند. بدین ترتیب، همانطور که یک فرد می تواند زمانی را به موسیقی، شعر یا مطالعه اختصاص دهد، فرد دیگر می تواند زمانی را به کارهای فنی و یدی بپردازد. به علاوه، محتوای هر یک از این زمانها و ساختار آنها با یکدیگر متفاوت است، یعنی برای مثال، محتوای و ساختار زمان فلسفی در نزد همه افراد اهل فلسفه یکسان نیست. لوفور خود در این زمینه تاکید می کند که “من به عنوان یک فیلسوف، به هیچ وجه به زمان واحد، زمان مشابه و همشکل، در نزد انسانها اعتقاد ندارم، و نمی خواهم که یکسان بودن اندیشه و تفکر انسانها را تعیین کنم، بلکه به عکس، بر وجود تکثر زمانها با محتواهای مختلف در نزد انسانها تاکید دارم.” (لوفور، ۱۹۸۹ : ۲۳۵)
رمی هس که از شاگردان و پیروان مکتب لوفور است بر تعداد زمان های لوفور, زمان آموزشی را نیز در کتاب «رابطۀ آموزشی اش» (۱۹۹۴) افزوده است. وی معتقد است که انسان دارای زمان آموزشی نیز است. زمان آموزشی, زمانی است که فرد در محدودۀ آن, به یاددادن یا یادگرفتن مشغول است. لذا هیچ انسانی نمی تواند فاقد زمان آموزشی باشد. زیرا انسان در هر حال, یا در حالت یاد دادن است یا در حال یادگرفتن. البته اندازه, شکل و محتوای آن از یک فرد تا فرد دیگر فرق می کند. ناگفته پیداست که این زمان آموزشی مختص انسانهای پویا – که بیشتر در جوامع پویا مانند غرب یافت می شوند – است.
همچنین, با توجه به مطالب گفته شده, می توان نتیجه گرفت که زمان, مقوله ای غیر واقعی نیست و دارای محتوا, ساختار, حد و مرز و حافظه است. هر زمان, شکل خاصی را بیان می کند و آن شکل, خود معرف آن زمان است. به عبارتی “در هر موقعیتی معنی و مفهوم مشخصی از زمان مورد نظر است. یعنی, آن زمان یک حالت ثابت و مشخصی که در طول لحظاتی خاص, عملی انجام می شود, آن عمل را نشان می دهد. مانند فکر کردن که زمانی خاص, و دارای ساختار و حد و اندازه می باشد.” (لوفور, ۱۹۸۹ : ۶۴۸)
رابطه تنگاتنگی بین زمان و زندگی روزمره انسان وجود دارد. لوفور در این زمینه می گوید “زمانها، اصولا با محتوی خود – یعنی اعمالی که طی آنها اتفاق می افتد – زندگی روزمره انسان را معرفی و بررسی می کنند و زندگی انسان نیز در عمل, زمان را معرفی می کند و نشان می دهد.” ( لوفور, ۱۹۶۲ : ۳۵۵) زمان در زندگی روزمره، به صورت عینی، توسط کنش ها و اعمال انسان قابل رؤیت است. با توجه به اینکه اعمال و رفتار انسان در ارتباط تنگاتنگ با فرهنگ هر شخص است، لذا، زمان به عنوان مجموعه اعمال انسان توسط فرهنگ وی کنترل و هدایت می شود. لوفور در این باره می گوید “ما زمانها را در ارتباط با افراد و تاریخ زندگی آنها درک می کنیم و تاریخ زندگی هر فرد را به عنوان اثر زندگی وی می شناسیم. زندگی و تاریخ زندگی هر انسان در خلاء صورت نمی گیرد، بلکه در ارتباط با اجتماعی است که وی در آن زندگی می کند.” ( لوفور, ۱۹۶۲ : ۳۴۴) و نیز با توجه به اینکه اجتماعات و محیط اجتماعی افراد یک جامعه یکسان نیست – افراد به طبقات و گروه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی تعلق دارند – لذا، زمانهای مشابه، در عمل و در روزمرگی محتوی یکسانی ندارند.
نکتۀ دیگری که در اندیشه و گفته های لوفور می توان یافت این است که همۀ انسانها دارای زمانهای یکسان نیستند, همان طور که محتوای و اندازۀ زمان در نزد انسانها یکسان نیست. به عبارت دیگر, همان گونه که یک انسان می تواند زمانی برای موسیقی, شاعری, فلسفیدن و مطالعه داشته باشد, انسانی دیگر می تواند زمان داد و ستد, باغبانی, کارهای فنی و یدی داشته باشد. به همین قیاس, تفاوت بین جوامع, تفاوت وجود زمانهای مختلف را مطرح می کند. یعنی هر فرهنگی, زمانهای خاص را برای مردمش در نظر می گیرد. به عبارتی ویژگی هر فرهنگی, زمان خاصی را طلب می کند. جامعه ای مانند جامعۀ ما, زمان عبادت از اهم زمانهای آن است. جامعه ای مانند ژاپن کارکردن و جامعه ای دیگر, زمانی دیگر را برای مردمانش فراهم می کند.
با مقایسه با جوامع پیشرفته غربی و جهان سوم از جمله ایران می توان زمانهای مختلفی را یافت و مطرح کرد. از جمله زمانهایی که در غرب بسیار شاهد آن بوده ام, اما در ایران از آن چندان خبری نیست, زمان گفتگو است.
در یک موقعیتی در دوران دانشجویی در غرب با زمان گفتگو در بین زوجهای غربی و سپس آشنایی با نظریۀ زمان, نسبت به این زمان گفتگو علاقه مند و کنجکاو شدم. در نتیجه, در هر برخوردی از اکثر دوستان ایرانی ام این پرسش را به صورت غیر مستقیم می پرسیدم. حتی یک نفر نبود که برایم توضیح بدهد که والدینش زمانی را به گفتگو بگذرانند. همچنین, از همان ایام نسبت به زندگی داخلی غربیها حساس و علاقه مند شدم. چه به صورت پرسش های غیر مستقیم و چه به صورت مشاهده سعی کردم وجود, اندازه و محتوای این زمان را در نزد افراد آن دیار جویا شوم. متوجه شدم اکثر زن و شوهرها, بعد از کار روزانه, یا در کافه تریایی (بار) قرار می گذاشتند, یا در منزل به هنگام نوشیدن یک فنجان قهوه, گزارش کار روزانۀ خود را به همدیگر گفته و سپس مسائل مختلف را طرح و پیرامون آنها بحث می کنند. کارمندان اداره نیز زمانی را از کار دست کشیده و به گفتگو می پردازند. این زمان به نام «استراحت قهوه» که چند دقیقه ای بیش نیست, معروف است. این نمونه ها به من نشان دادند که زمان بحث و گفتگو از کارهای عادی و همیشگی غربیها (بخصوص فرانسوی ها) به شمار می رود. این در حالی است که در جامعۀ ما با کمبود و در مواقعی با فقدان زمان گفتگو در خانواده مواجه هستیم.
با تعمق و مشاهده پیرامون چگونگی زندگی روزمرۀ غربیها, بعد از مهم بودن زمان گفتگو, زمان دیگری که در بین مردم غرب بسیار رایج است «زمان مطالعۀ» روزنامه, مجله, کتاب و غیره است. بین این دو زمان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
این امر کاملا طبیعی است که برای گفتگو کردن, غیر از عادت به گفتگو داشتن می بایست مطلبی و چیزی برای گفتن نیز وجود داشته باشد. به عبارت دیگر, وقتی در جامعه ای مطالعه جایگاه خوبی نداشته باشد, زمان گفتگو نیز نمی تواند خیلی مطرح شود و در صورت طرح شدن, قوام یابد. چه گفتگو قاعدتا بعد از مطالعه فراهم می شود یا به روایت دیگر, مطالعه است که می تواند گفتگو را باب کرده و هدایت کند. در همین رابطه خبرنگاری در ایام یکی از نمایشگاه های کتاب (اردیبهشت ۱۳۷۷) ضمن مقایسه بین کشورها ارقامی را از تلویزیون مطرح می کرد. وی گفت که مصرف سالانۀ کاغذ (روزنامه, مجله, کتاب و غیره) برای هر فرد ایرانی ۸۰ گرم است و برای آلمانی ها ۱۸۰ کیلو گرم است. به همین نسبت هم باید بین مطالعه و سپس بین زمان گفتگو در این دو جامعه فاصله باشد. و به همین ترتیب است فاصله بین خیلی چیزهای دیگر در مقایسۀ ایران با کشورهای غربی وجود دارد. این است که بدنبال کمبود مطالعه در ایران, گفتگو در خانواده که اولین مکان و آموزشگاه یادگیری و جامعه پذیری است, وجود ندارد یا در صورت وجود بسیار کم و اندک است. وقتی در خانواده چنین است دیگر چه انتظاری می توان از گفتگوی بین بخش های مختلف جامعه از جمله بین مردم و مسئولان کشور داشت؟
اما آیا ما محکوم به کمبود زمان مطالعه و کم بودن زمان گفتگو در بخش های مختلف جامعه بخصوص در خانواده هستیم؟ پاسخ منفی است, ما می توانیم این زمان ها را خلق کنیم. (لوفور, ۱۹۹۹) زیرا اینگونه اعمال و رفتارها را نه غربی ها همیشه داشته اند, و نه ما همیشه فاقد آن بوده ایم. دوران درخشانی را ما در جامعۀ خود و در کارنامۀ گذشتۀ خود داریم. بدانیم که این نوع رفتارها اکتسابی هستند. لذا اینک تلاش کنیم که زمان گفتگو را جزء زمان های جامعه قرار بدهیم. برای این کار محرک زمان گفتگو, زمان مطالعه است که بدبال آن تفکر و گفتگو رونق خواهد داشت. برای مطالعه, وجود منابع مختلف مانند روزنامه, مجله و کتاب ارزان قیمت امری ضروری و الزامی است.
کشوری که منابع اطلاعاتی فراوانی داشته باشد, حتما زمان مطالعه در آن جامعه پدید خواهد آمد. و به دنبال آن حتما زمان گفتگو در جامعه رواج خواهد یافت. چنین جامعه ای, یقینا مسیر پیشرفت و توسعۀ پایدار را به سرعت خواهد پیمود. زیرا با گفتگو به راحتی می توان خیلی از موانع را از سر راه خود بر داشت.
فهرست منابع
– کرایب یان، (۱۳۷۸)، نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس. ترجمه : عباس مخبر. انتشارات آگه.
– Hess Rémi et Gabriel Weigand (1994). La relation pédagogique. Paris, Armand Colin.
– Lefebvre Henri (1962) Critique de la vie quotidienne, fondement d’une sociologie de la quotidienneté. Paris, L’Arche.
– Lefebvre Henri (1968). Critique de la vie quotidienne. Tom I, Introduction. Tom II, fondement d’une sociologie de la quotidienneté. Tom III, La vie quotidienne dans le monde moderne. Paris, Gallimard. Collection Idées.
– Lefebvre Henri (1989). La somme et le reste. Paris, Meridien Klincksiek.
– Lefebvre Henri et Norbert Guterman (1999). La conscience mystifiée. Paris, Edition Syllepse.
برای اطلاعات بیشتر در این بحث به کتاب نویسنده مقاله با عنوان:«جامعه شناسی خانواده, تحلیل روزمرگی و فضای درون خانواده», انتشارات دانژه ، تهران، ۱۳۸۶ مراجعه کنید.