لیلا عسگری
گروهی از زبانهای خویشاوند هستند که از زبان ایرانی آغازین یا ایرانی مشترک مشتق شدهاند و از قدیمترین ایام تاکنون در درون مرزهای ایران یا بیرون آن متداول بودهاند. اصطلاح زبانهای ایرانی بر اساس معیارهای زبانشناختی استوار است و ارتباطی بامرزهای جغرافیایی یا سیاسی کنونی کشور ایران ندارد. از این رو، زبانهای عربی و ترکی که در داخل مرزهای ایران بدانها سخن گفته میشود، در زمره زبانهای ایرانی نیستند، اما زبانهای آسی و پشتو که درخارج از مرزهای ایران رایج است،اعضای خانواده زبانهای ایرانی به شمار میروند. زبانهای ایرانی در جریان یک تحول طولانی به صورت زبانهای مستقل درآمدهاند. از نظر تاریخی و معیارهای زبانشناختی زبانهای ایرانی را به طور قراردادی به ۳ دوره اصلی تقسیم میکنند که از هر یک از این ادوار،اسناد و مدارکی در دست است که چگونگی تحول و تکامل آنها را نشان میدهد: ۱.دورهایرانی باستان، ۲. دوره ایرانی میانه، و ۳. ایرانی نو.
نوشتههای مرتبط
زبانهای ایرانی باستان
از زبانهای ایرانی باستان آثار مکتوب دو زبان بر جای مانده است: زبان اوستایی که قدیمترین آثار آن احتمالاً متعلق به زمانی میان قرن ۸ تا ۱۰ قبل از میلاد است؛ دیگری زبان فارسی باستان که کتیبههای شاهان هخامنشی بدان نوشته شده است. از دیگر زبانهای این دوره که آثار مکتوب از آنها در دست نیست و با استناد از منابع دیگر به وجود آنها پی برده شده است زبان مادی و سکایی است.
مادی، دولتِ ماد نخستین دولتی است که به دستِ قوم ماد در نواحی غرب و شمالِ غربِ ایران بنیاد نهاده شد و مرکز آن اکباتان (همدان کنونی) بوده است. از زبان مادی اثری باقی نمانده است و تنها واژههای پراکنده و اسامی خاص در متون یونانی و الواح شاهان آشور به ما رسیده یا در نوشتههای فارسی باستان ثبت شده است. با آنکه از این زبان اثری مکتوب باقی نمانده است، با این همه، در نوشتههای نویسندگان یونانی به داستانها و روایاتی اشاره شدهاست که ظاهراً خاستگاهی مادی دارند. از جمله روایاتِ گزنفون و کتزیاس درباره کوروش و رویدادهایی که به پایهگذاری دولتِ ماد انجامید. افزون براین، برخی از داستانهای حماسی و عاشقانهای را نویسندگانِ یونانی نقل کردهاند از قرار منشأیی مادی دارند.
سکایی، سکاها قبایل ایرانی زبانی بودند که در نیمه نخست هزاره اول پیش از میلاد از آسیای مرکزی و نواحی جنوبِ روسیه به نواحی دیگر کوچیدند. از زبان سکایی کهن جز نامهای خاص در کتیبههای آشوری یا نوشتههای مؤلّفان یونانی و کتیبههای یونانی نواحی مجاور دریای سیاه و آزُف چیزی در دست نیست.
تجزیه و تحلیل این نامهای خاص درباره ایرانی بودنِ سکاها تردیدی باقی نمیگذارد. آنان نیز مانند دیگر قبایل ایرانیزبانِ آسیای مرکزی و مادیها و پارسیان، خود را آریایی میدانستند. هردوت بعضی افسانهها و روایاتِ سکایی را نقل کرده است. افزون براین، احتمالاً داستانِ رستم، که فقط در منابع سغدی و فارسیزبان شناخته شده است، یکی از داستانهای حماسی سکایی باشد.
فارسی باستان، زبانی است که در دوره هخامنشیان زبانِ قوم پارس بوده. این قوم پس از ورود به ایران در جنوب غربی آن ساکن شدند و سپس شاهنشاهی بزرگ هخامنشی را بنیاد نهادند. تنها آثار مکتوب به این زبان کتیبههای شاهان هخامنشی است که به خط میخی نوشته شده است. اما زبانِ اداری شاهنشاهی هخامنشی ایران آرامی و ایلامی بوده است و دبیران آرامی، که نخست در خدمتِ شاهان آشور بودند، پس از تأسیس دولتِ هخامنشی به خدمتِ شاهان این سلسله درآمدند. زبانِ آرامی تا قرنها زبانِ میانجی در مکاتبات بود و از بعضی کتیبههای شاهان هخامنشی، از جمله کتیبه داریوش در بیستون، تحریری آرامی نیز در دست هست. زبانِ کتیبههای فارسی باستان، که از لحاظ ساختار دستوری به زبانِ اوستایی همانند است، زبانی بسیار ساده و عاری از تصنع و جملاتِ آن یکنواخت است و از حیث ادبی دارای اهمیتِ فراوانی نیست. تعدادی از کتیبههای بازمانده از شاهان هخامنشی تنها به زبان فارسی باستاناند و گروهی دیگر غیر از فارسی باستان به زبانهای ایلامی، بابلی و بندرت مصری باستان (به خط هیروگلیف) نیز ترجمه شدهاند. برخی از آنها عبارتاند از: کتیبه اَریارمنه (حدودِ ۶۴۰ تا ۵۹۰ قبل از میلاد)، کتیبه ارشام (حدود ۵۹۰ تا ۵۵۹ قبل از میلاد)، کتیبههای کوروش (۵۵۹ تا ۵۳۰ قبل از میلاد)، کتیبههای داریوش (۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل ازمیلاد). از داریوش چند کتیبهدر دست است که بعضی از آنها عبارتاند از: کتیبههای بیستون، کتیبههای فارس، کتیبههای نقشِ رستم، کتیبههای شوش؛ کتیبه الوند؛ کتیبههای سوئز؛ کتیبه همدان؛ کتیبههای خشایارشا (۴۸۰ تا ۴۶۵ قبل ازمیلاد)؛ کتیبه الوند؛ کتیبه وان؛ کتیبه همدان؛ کتیبههای اردشیر اول (حکومت:۴-۴۶۵ تا ۴۲۵ قبل از میلاد)؛ کتیبه داریوش دوم (حکومت: ۴۲۴ تا ۴-۴۲۵ قبل از میلاد) در شوش؛ کتیبههای اردشیر دوم (حکومت: ۴-۴۰۵ تا ۸-۳۵۹ قبل از میلاد) در شوش و همدان. کتیبه دیگری در تختِجمشید هست که شاید از اردشیر دوم یا اردشیر سوم (حکومت: ۸-۳۵۹ تا ۷-۳۳۸ قبل از میلاد) باشد. در این کتیبهها به موضوعاتی مانند ستایش اهورامزدا و درخواست کمک از او، چگونگی به سلطنت رسیدن داریوش و چیرگی او بر شورشیان، توصیف سرزمین پارس و سرزمینهای تابع شاهنشاهی هخامنشی، نام سرزمینهای تابع، نام سرزمینهای خراجگزار ایران، چگونگی ساختن بناهایی مانند کاخ شوش، و فرمان احداث کانال سوئز اشاره شده است. علاوه بر کتیبهها و لوحهها، روی سنگ وزنه و روی سکهها و گلهای پخته و بعضی ظروف نیز نوشتههایی به فارسی باستان برجای مانده است. کتیبههای فارسی باستان از نظر تاریخی و زبانشناسی اسناد بسیار پرارزشی به شمار میروند ولی از جهت ادبی از اهمیت اندکی برخوردارند. در این کتیبهها جملهها غالباً کوتاه و موجز و سادهاند و در بخشهای مختلف یک کتیبه یا کتیبههای دیگر تکرار میشوند. این کتیبهها از تخیلّات ادبی و صور خیال عاریاند. آنچه در این کتیبهها ذکر شده، اساساً مسائل مربوط به سیاست و حکومت است. اما از نوشتههای نویسندگان یونانی اینگونه استنباط میشود که در آن دوره ادبیات حماسی وجود داشته است. فارسی باستان به الفبایی نوشته شده است که بدان میخی گویند. ظاهراً داریوش بزرگ دستور داد که الفبایی برای فارسی باستان بسازند و این زبان بدان نوشته شود. خط فارسی باستان از خط اکدی گرفته شده است. الفبای فارسی باستان ۳۶ حرف و ۸ اندیشهنگار، ۲ واژه جداکن و چند نشانه برای عدد دارد. خط فارسی باستان از چپ به راست نوشته میشود.
اوستایی، زبانِ اوستایی در کنارِ فارسی باستان تنها زبانِ ایرانی باستان است که از آن آثارِ مکتوب باقی مانده است. این زبان را از آن رو اوستایی مینامند که کتابِ دینی زردشتیان، اوستا، بدان نوشته شده است و از نظر ویژگیهای صرفی و آوایی با سنسکریتِ ودایی مطابقت میکند. بهجز کتابِ اوستا و آثارِ وابسته به آن اثرِ دیگری از این زبان در دست نیست. درباره جایگاه جغرافیایی زبانِ متون اوستایی نظریاتِ گوناگونی مطرح شده است که براساسِ آنها، این زبان، در شمالِ شرقِ ایران رایج بوده است. عدهای دیگر اعتقاد دارند که زبانِ متون اوستایی متعلق به شمالِ غربِ ایران و بعضی دیگر آن را زبان ناحیه سیستان میدانند. متنهایی که اساسِ اوستا را تشکیل میدهند همه در یک زمان نوشته نشدهاند و از نظر زبانی یکدست نیستند. بعضی بخشهای آن دارای سبکی کهنتر و بهرههایی از آن دارای ویژگیهای زبانی متأخرتری است. برخی از آنها را اوستای کهن یا گاهانی میشناسند و بخش دیگر را اوستای متأخر نام نهادهاند. از این رو، متون اوستایی را بر اساسِ ویژگیها و قدمتِ زبانی میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) اوستای گاهانی، شامل گاهان، یسنهای هَپْتنگهایتی یا (یسنهای هفت فصل) و ۴ دعای مذکور در یسن بیست و هفتم است. گاهان کهنترین اثر ادبی ایرانی و شامل سرودههای زردشت است و به نظر محققان باورهای ارزشمند زردشت از میان این سرودههای زیبا و لطیف با وجود دشواری متن نمایان است. یسنهای هَپْتنگهایتی پس از گاهان کهنترین بخش اوستا به شمار میرود و یسنهای ۳۵ تا ۴۱ را تشکیل میدهد. یسنهای هَپْتنگهایتی به نثر است. نیایشهای یسن بیست و هفتم مشتمل است بر نیایشهای معروف زردشتی به نامهای اَهُونَوَر، اَشِمْ وُهُو و ینْگهههاتام.
ب) اوستای متأخر، بخش اعظم کتابِ مقدس زردشتیان را دربرمیگیرد. این متون تلفیقی از عقاید و باورهای پیش از زردشت با آموزههای زردشت است. تاریخِ نگارش اوستای متأخر به روشنی معلوم نیست. احتمالاً یشتهای کهن، یعنی قدیمیترین بخشهای اوستای متأخر، در سده ۹ یا ۸ پیش از میلاد تدوین شده باشد. اوستای متأخر بخشهای گوناگونی دارد شامل:
۱. یسْنها، به معنی « نیایش» و شامل سرودهها و نیایشهای دینی.
۲. ویسپَرَد، به معنی «همه ردان» یا «همه سروران»، شبیه به یسنها و مکمل آن و همراه با یسنها در مراسم دینی نوروز و گاهنبارها خوانده میشود.
۳. خردهاوستا، مجموعهای از نیایشهای کوتاه که اوستای کوچک نیز خوانده میشود. این مجموعه دربرگیرنده نیایشهای مردم عادی در برابر نیایشهای ویژه روحانیان است.
۴. وندیداد، تنها نسکی که به شکل کامل به دست ما رسیده است. این بخش از اوستا در واقع رسالهای درباره قوانین طهارتی، گناهان، و جرمها و کفاره آنهاست که به شیوه پرسش و پاسخ نوشته شده و درآن اهوره مزدا به پرسشهای زردشت پاسخ میدهد. گذشته از آن وندیداد چند داستان اسطورهای مانند داستان جم و ساختن زیرزمینی برای حفاظت از آفریدههای اهوره مزدا در برابر طوفان و نیز زردشت که اهریمن او را اغوا میکند و شرح کاملی از سرزمینهای مزدا آفریده را نیز شامل میشود.
۵. یشتها، مجموعهای مشتمل بر۲۱ یشت و هر یشتی به بخشهایی تقسیم میشود که «کرده» نام دارد. یشت از نظر لغوی با واژه «یسن» و «جشن» به معنی «پرستش» همریشه است. یشتها سرودههایی در ستایشِ ایزدانِ کهن ایرانی مانند مهر، ناهید و تیشترند. همه یشتها از نظر قدمت یکسان نیستند. از ویژگیهای ساختاری بارز یشتها تکرار یک عبارت در آغاز و پایان هر بند، قرینهسازی در نقلِ روایتِ اساطیری و حماسی است. یشتها به قصد نیایش ایزد یا ایزدان سروده شده که آن یشت به نام اوست. گذشته از آن در یشتها به اسطورهها اشاره شده که ایزدان در آن نقش داشتهاند، مانند نبرد میان ایزد تیشتر (ایزد باران و شعرای یمانی) و اپوش (دیو خشکسالی). از میان این یشتها ۲۱ یشت در دست است که عبارتاند از: ۱. هرمزد (اورمزد) یشت ۲. هفت تن (امشاسپند) یشت ۳. اردیبهشت یشت ۴. خرداد یشت ۵. اردویسور (آبان،ناهید) یشت ۶. خورشیدیشت ۷. ماه یشت ۸. تیشتر (تیر)یشت ۹. درواسپ (گوش) یشت ۱۰. مهر یشت ۱۱. سروش یشت ۱۲. رشن یشت ۱۳. فروردین یشت ۱۴. بهرام یشت ۱۵. وَیو (رام) یشت ۱۶. دین (چیستا) یشت ۱۷. اَشی (ارد) یشت ۱۸. اَشتاد یشت ۱۹. خره (کیان، زامیاد) یشت ۲۰) هوم یشت، ۲۱) وَنَند یشت.
گذشته از بخشهایی که در بالا نام برده شد متون مستقل دیگری نیز بر جا مانده که محققان آنها را بازمانده اوستای کهن میدانند مانند:
۱. هیربدستان و نیرنگستان، در این بخش مطالبی درباره وظایف و تکالیف هیربدان و مطالعات هیربدی آمده است. در نیرنگستان نیز به تفصیل قوانین و آیینهای دینی، برگزاری این آیینها و مراسم قربانی کردن و دعاهای خاص آنها شرح داده شده است.
۲. هادخت نسک، از دیگر نسکهای اوستاست که در آن از اهمیت دعای «اشم وهو» و چگونگی سرنوشت روان پس از مرگ سخن رفته است.
۳. اوگمدیچا، موضوع این بخش ۲۵ جمله درباره «مرگ» است.
۴. وَئثا نسک، این نسک نیز قطعات کوچکی را شامل میشود که در باره آیینهای دینی گوناگون است.
۵. آفرینپیغامبرزردشت، این متن دعاهایی است از زبان زردشت به گشتاسپ.
۶. وشتاسپ (گشتاسب) یشت، این متن خلاصهای است از قوانین دین زردشت برای آموزش آنها به گشتاسب.
هم اکنون اوستای موجود در مراسم دینی و آیینی خوانده و استفاده میشود. تنها گاهان و یشتها که به نظم نوشته شدهاند از نظر ادبی بسیار ارزشمندند و با دیگر بخشهای اوستا که ویژگی دستوری و اخلاقی دارند متفاوتاند.
زبان اوستایی به خطی نوشته شده است که بدان خط اوستایی و دین دبیره گویند. این خط از روی الفبای فارسی میانه زردشتی و فارسی میانه مسیحی ابداع شده است. قبل از اختراع خط اوستایی، متن اوستا را به طور شفاهی سینه به سینه نقل میکردند. خط «دین دبیره» که تنها برای نوشتههای دینی ساخته شد دارای ۵۳ نشانه الفبایی است. این خط از راست به چپ نوشته میشود و هر واژه با نقطهای از واژه پس از خود جدا میشود.
پایان بخش اول – ادامه دارد
منابع در آخرین بخش مقاله خواهد آمد.