انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زایش کودکی نزد ایرانیان

اگر مفهوم کودکی را یک برساخته اجتماعی بدانیم که همچون آینهای است که فرهنگ جوامع مختلف را بازنمایی میکند در مییابیم که مفهوم کودکی زاییده دنیای مدرن است و در دنیای پیشامدرن محل التفات جدی نیست. در دوران پیشامدرن، کودک همچون بزرگسال نابالغ به شمارمی آمد و کودکی در معنای کودکی محل توجه نبود. حتی اندیشمندی چون ارسطو(۳۲۲-۳۸۴ ق م)، کودک را بخشی از دارایی پدر به شمار میآورد که دخل و تصرف در آن هم ممکن بود.

گفتمان کودکی در بستر مدرنیته، معنای خود را پیدا می¬کند. به¬طور¬کلی ظهور انسان به مثابه سوژه، حاصل نسبت خاصی میان انسان و هستی در دنیای مدرن است و همانطور که تولد قهرمان و انسان سوژه محور، محصول دوره مدرن است، کودکی نیز مفهومی متأخر است. توجه به کودکی در ایران نیز، محصول تمدن جدید است. در واقع تا پیش از این، انسان ایرانی، از مفهوم کودکی، ذهنیتی نداشت اما در پی ارتباط با دنیای غرب مفهوم کودکی همراه دو مولفه وابسته بدان سلامت(بهداشت) و رشد آموزشی(سوادآموزی)مطرح شد که نمود آن را در مدارس فنی حرفه ای یا پلی تکنیک میتوان پیگرفت. در واقع با رویایی با فرهنگ پویای بیگانه در دوره مشروطه و کوشش ‌های میرزاتقی ‌خان امیرکبیر برای تاسیس دارالفنون، مفاهیم ذهنی جدیدی به دنیای ایرانیان ورود یافت. اینک، ایرانیان از طریق سفرنامه‌های بارزگانان و سیاحان و تحصیلکنندگان در فرنگ و ترجمه متون و ارتباط فرهنگی و سیاسی با مفاهیم جدیدی روبرو میشدند که تا پیش از این در زندگی آنها جایی نداشت. رفت و آمد گسترده ایرانیان به قفقاز و فراتر از آن ایشان را با شکلهای پیشرفتهتر زندگی و آموزش کودکان آشنا می ساخت. بهاینترتیب، دوران مشروطه را میتوان دوره شکلگیری نهاد کودکی دانست. به باور (محمدی و قایینی،۱۳۸۴)در دوران مشروطه، نهاد کودکی بر چهار محور عمده بهداشت، آموزش و پرورش، پوشاک و اسباب بازی، و کار و حقوق کودکان شکل ‌گرفت. در این دوره رنگ و طرح پوشاک کودکان هم در پی ارتباط با فرهنگهای دیگری چون قفقاز تغییر یافت. آموزش همگانی و طرح استفاده از یونیفورم نیز موجب تحول در چگونگی پوشاک کودکان شد و طالبوف از جمله کسانی بود که در دو کتاب «احمد» و «مسالک المحسنین» به اهمیت بازی کودکان پرداخت و در جهت دگرگونی پوشاک و یکسان سازی پوشاک در آموزش تلاشکرد. اما کانون برجسته تحول نهاد کودکی در دوره مشروطه، آموزش و پرورش است که با تأسیس دارالفنون، شکل جدیدی به خود گرفت. به تدریج برخی از آزادی‌خواهان و نخبگان دوره مشروطه، مانند میرزافتحعلی‌خان آخوندزاده، ملکم‌خان، عبدالرحیم طالبوف، حاج‌زین‌العابدین مراغه‌ای، یوسف‌خان مستشارالدوله، میرزا تقی‌خان کاشانی، میرزا حسن رشدیه، و یحیی دولت آبادی با طرح نیازهای آموزشی در چهارچوب بنیادگذاری آموزشگاه‌های نو، بهسازی خط، آموزش الفبا با روش نو و فراهم آوردن خواندنی‌های فراخور درک کودکان به رویارویی با روش‌های کهنه آموزش برخاستند. اما سفرنامهها از جمله اسناد مهم دوره مشروطه به¬شمار می¬آیند که در آنها اولین نشانههای توجه به مفهوم کودکی و دیده شدن آن وجود دارد. گزارش اولین آشنایی¬های ایرانیان با این مفهوم که در ادامه منجر به شکل گیری نهاد کودکی و برپایی آموزش نوین و حقوق کودکان شد، به صورت یک مجموعه در سفرنامه¬های ایرانیانی که به فرنگ رفته اند، موجود است.

کتاب «تاریخ اندیشه جدید ایرانی» به قلم فرامرز معتمد دزفولی(۱۳۹۱) کتابی است که که سفرنامههای ایرانیان به فرنگ را پس از تصحیح، در این مجلد گرد¬آورده¬است. در این کتاب در پای شکل گیری مفهوم کودکی نزد ایرانیان را پی می گیریم. در این کتاب با نوعی مقایسه فرهنگی مواجه می شویم. ایرانیان به فرنگ رفته با شگفتی میبینند که کودک فرنگی، فی نفسه واجد ارزش است و اعتبارش به خانوادهاش نیست: -“اگر زن حامله باشد به هر جا و در خانه هر کس که طفل متولد شود از آن است. و در انساب، اصلاب را معتبر ندانند(سفرنامه عبدالطیف شوشتری در معتمد دزفولی، ۱۳۹۱، ص۴۶)” -….”پادشاه آن خانه را جهت وضع و حمل اطفال حرامزاده قرار داده، عمله و دایه و خدمتکن و اسباب از هر جهت و هرچیز به جهت آن خانه معین و مشخص کرده که زنان بی شوهر و دختران بزرگان و غیره آنها، هریک که مرتکب دادن زنا بشوند و نطفه بههمرسد در جزو به آن خانه رفته، وضع حمل کرده و بچه را در آنجا گذاشته به مکان خود برود و آن عمله-ها که در آنجا هستند آن طفل را گرفته، سرپرستی کرده، تا به حدی که قرار داد کردهاند برسانند”.(دلیلالسفرا: میرزا محمد هادی علوی شیرازی در پیشین،ص۱۹۴) اهمیتی که به تعلیم و تربیت کودکان داده میشود از دیگر وجوه تمایزی است که سفرنامه نویسان ایرانی به آن پی می-برند: -“اکنون هر علمی از علوم نزد ایشان متداول است شاید که اطفال ایشان بیست علم را با لغات مختلفه با هم تدریس میکنند و دقیقهای اوقات ضایع نکرده و نخواهند کرد…چندین هزار مدرسه به جهت طلبه هر علمی از علوم در آن مملکت بنا نهادهاند و کرورها مخارج به جهت طلاب علوم می نمایند. علم بر لغات مختلفه نزد ایشان بسیار گرامی و معتبر است”(سفرنامه رضاقلی میرزا با انگلستان در پیشین،ص۳۴۶) -“دختران دولتمردان…از برای او چند معلم میآرند که هریک در ساعت معین از در آمده مشغول تعلیم میشود. معلم موسیقی و رقص و علم حساب و علم جغرافیا و دوخت و دوز و سایر کمالات زنانه را از مادر یاد میگیرند”.(سفرنامه خسرو میرزا به پطرزبورغ در پیشین،ص۳۲۲) -“اولا که طفل بنای حرف زدن میگذارد، حروف الف بی را به او تعلیم کرده در نهایت ناز او را پرورش میدهند و هر روزه نوکران او را به گردش برده که هوا بخورند. و هنگامی که به سن چهار پنج ساله میرسند، به الطاف و مهربانی، هر روزه آنها رادرس داده که در سن هفت سالگی هر طفلی قادر به خواندن کتاب و نوشتجات است”. (سفرنامه ولایت آزادی: میرزا صالح شیرازی در پیشین،ص ۲۸۱) اهتمام به امر بهداشت، اهمیت واکسیناسیون و بنای بیمارستانهای مجهز برای اطفال، توجه ایرانیان را به خود جلب می-کند.متن زیر مربوط به بازدید حاجی پیر زاده از یکی از این بیمارستانهاست: -“مخصوصا به اطاق اطفال رفتیم که شصت تخت رختخواب برای اطفال در اتاق بود و هر تختی یک طفل کوچکی بر روی آن خوابیده بود و تماما ناخوش بودند و خدمتکاران اطفال، زنهای محترمات بودند که محض ثواب خدمت میکردند و از برای اطفال ناخوش پستانهای مصنوعی درست کرده و از شیر گاو به آنها میخورانیدند بعضی که شیر نمیخوردند به آنها شوربا و آش میدادند و از برای بعضی اطفال که قدری بزرگتر بودند اسباب بازی حاضر کرده بودند که به اینها مشغول شوند و این اطفال کسانی هستند که بعضی قدرت و اسباب ندارند که در خانه خود دوا و غذا درست کنند و طبیب بیاورند. در آن مریضخانه از هر جهت اسباب خواب و خوراک و طبیب و خدمتکار حاضر است وجه معینی به آنها داده طفل خود را میدهند و در مریضخانه مداوا مینمایند….(سفرنامه حاجی پیرزاده در پیشین،ص۶۹۶)” خسرومیرزا به تفکیک دنیای کودکان از بزرگسالان اشاره می¬کند: -“کسانی که در خانه خود ضیافتی دارند پسران و دختران ده دوازده ساله را در ده ساعتی که عبارتست از دو ساعت به نصف شب مانده از مجلس به اوطاق خواب میفرستد”.( سفرنامه خسرو میرزا به پطرزبورغ در پیشین،ص۳۲۳) در نهایت میرزا ابراهیم صحاف باشی از پس چنین مقایسه هایی افسوس میخورد: -“بچههای ما بیچارهها تا سن پانزده سال آقا موچول هستند بعد اول ترتیب عروسیست که گوساله گاوی را جفت میکنیم با ما چه خری و متوقع هستیم که اولاد اینها همه چیز بفهمند. دختر را در قفس پرورش میدهیم به جز خوردن و خوابیدن چیز دیگرش نمیآموزیم. زمانیکه به شوهر میرود هر شب در جنگ است و میگوییم چرا با شوهرش سازش ندارد و حال آنکه تحمل زنهای ایران و مظلوم بودنشان بیش از مردهاست. افسوس که ما لذت خوراک و جماع را بیش از ترقی و تربیت فهمیدهایم.”(سفرنامه میرزا ابراهیم صحافباشی تهرانی در پیشین،ص ۸۴۵)

منابع: محمدی، محمد هادی و قایینی، زهره.(۱۳۸۴).

تاریخ ادبیات کودکان ایران (ادبیات کودکان دوره مشروطه). جلد چهارم. تهران:چیستا. معتمددزفولی، فرامرز.(۱۳۹۱).

تاریخ اندیشه جدید ایرانی، سفرنامههای ایرانیان به فرنگ(دفتر اول: آیینهآوران و عصر رویارویی با غرب. تهران: شیرازه.

فایل پیوست:

۳۰۲۰۱-۴۵۷