تابستان قبل از فرصتی کوتاه استفاده کرده و برای دیدن چند پروژه به رم، برلین، و مونیخ رفتم. Maxxi حدید در زمره انها بود. Maxxi حاصل دورانی پربار و حد فاصل زبان معماری کارهای اولیه او و دوران متاخر معماریش بشمار می اید. محکم، روان و در پرواز.
زبان معماری او در طول سالیان، جریانهای متفاوتی را تجربه کرده و دستاوردهای فضائی متمایزی را حاصل داده است که حاصل گفتگوی او با هنرمندان و معماران اوایل قرن بیستم است. دورانی که نقطه عطف تحولی عظیم در کلیه شىونات زندگی بشری و مبدأ ظهور زبان هنری و معماری بی سابقه است.
نوشتههای مرتبط
مالویچ و فینشترلین finsterlin دو چهره اصلی اند. حدید معماری را با مالویچ اغاز و با فینشترلین به پایان رساند.
کشف مالویچ حاصل نمایشگاه دهه ۶٠ میلادی هنر و معماری اوانگارد اواىل قرن روسیه در لندن بود که بعد از چهار دهه سکوت و نادیده انگاشتن ان توسط منتقدان و تاریخ نویسان به وقوع پیوست و موج عظیمی از ایده ها، راه حلها، ساختارها و برنامه های نوین برای تولید “انسان نوین “را به نمایش گذاشت که تاثیری قاطع بر نسلی از معماران جوان ان سالها از جمله پرایس، کوک، کولهاس و زنگلیس و بطور کلی مدرسه AA لندن گذاشت. حدید نیز در دهه هفتاد از طریق کولهاس و اسناد بجا مانده از نمایشگاه مذکور با این جهان نوین اشنا شده و مبدأ کار خود را بر ان استوار نمود.
فرمهای تکه تکه و در پرواز، ترکیب ازاد احجام در مقیاسهای مختلف که بصورت همزمان پیوستگی و انفصال را به نمایش میگذارند… ارکیتکتونهای مالویچ به صورت باورنکردنی پیشرواند. انها با ساختار فراکتالی که سالها جلوتر از زمانه خود است تنها از یک ذهن پیشرفته و شفاف قابل انتظارند. منظومه احجام بزرگ و کوچک دائماً در حال تکثیر و تبدیل به یکدیگرند و احساسی از رشد و توسعه را به همراه دارند. بزرگ مقیاسند و سکوت “انفجار بزرگ” را در خود دارند.
حدید قرن بیستم را معطوف به تعبیر فیزیکی و خلق زبان معماری پرکتیکال از اثار و محتوای مفهومی مالویچ نمود. او در نقاشیهایش بخوبی این زبان را از ان خود کرده و در چند پروژه مهم از جمله The Peak, Vitra, Cardiff و Cincinnati به ازمایشگری با ان پرداخت.
تغییرات بزرگ تکنولوژیکی اواخر قرن بیستم، جهش عمده ای نیز در معماری حدید ایجاد کرد و کم کم فرمهای منحنی به رپرتوار معماری او راه یافت Maxxi را میتوان مالویچ نرم نامید که به همراه پروژه های دیگری همچون Phaeno، بصورت همزمان پایان یک دوره و اغاز دوران جدیدی را مطرح می نماید.
تا اینجا معماری حدید، کنترل شده، مؤدب و مطابق اصول رسمی و تایید شده محافل علمی و اموزشی ـ بخوانید معماری خوب ـ است.
اما گسست اصلی از سوپرماتیسم مالویچ به هایپرْاکسپرسیونیسم فینشترلین در حدود سالهای ٢٠٠٣ به وقوع پیوست.
فینشترلین معمار و نقاش اکسپرسیونیست اوایل قرن بیستم المان است. طرحهای معماری او در منظر ان دوره، بحدی تند و دور از ذهن بودند که منجر به منزوی شدنش گردید. طرحهای خیال انگیز او هنوز هم عجیب و متعلق به جهانی دیگر و بصورت همزمان کودکانه و شعف انگیزند و البته منبع غنی از ترکیبات پیچیده و غیره منتظره فرمها که تنها در قرن بیست و یکم قابل شناسایی دقیق و تحلیلند.
او میگوید: “من از بیزاری غریب و غیر قابل وصف، از زندگی در مکعبها، از سطوح صاف و زوایای قاىم، از قفسه بندی وسائل خانه و مبلمان دروغین رنج می بردم. هنگامی که از خواب بیدار می شدم و در حال رویاپردازی روزانه بودم، نگاه دوخته شده من نمی توانست بهم رسیدن دیواره های افقی و عمودی را تاب بیاورد، بجای ان دلش می خواست توسط فرمهای پیچیده نوازش شود؛ چیزی مشابه حفره ها یا اندامهای غول پیکری که در رویاهای خود می بینم؛ دنیایی غنی، زنده و مهیج؛ انگونه که تنها کوه ها هر روز به ما نشان میدهند؛ یک کالیدوسکوپ که تنها در ظاهر بی نظم می نماید”.
پروژه های موزه گوگنهایم تایچونگ در تایوان و خانه اپرای گوانگزو در چین اغاز مکاشفه او با فینشترلین است که دروازه جهانی نوین را برای او می گشاید. پروژه های دیگر نیز یکی پس از دیگری به ظهور می رسند؛
Museum for Caligiari, Regium water front,
Jesolo Magic….Heyday Aliyef Center
سری مبلمانهای Ice Storm او را هم میبایست به این لیست افزود که بلند پروازانه و سرکشند.
مرگ حدید نابهنگام و غیرمنتظره بود. معماری او بر خلاف ظاهرش دلبخواهی و از سر هوس نبود، بلکه حاصل گفتگویی خلاق با تاریخ و پرسوناژهای مورد علاقه اش و پایبندی به ان در یک شبکه گسترده بود.
ایا ما هم پرسوناژی برای گفتگو می یابیم؟
نویسنده رضا دانشمیر است و مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک با سایت اتووود بازنتشر می شود.