انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زاده مهر بی‌پایان

درباره فوزیه مجد

زندگى فوزیه مجد دو وجه شاخص و مشخص دارد: هنرى و عرفانى، این دو هیچ‌وقت از هم جدا نبوده‌اند و همیشه در کنار هم حضور داشته‌اند، با این تفاوت که «مجد موسیقیدان» تا چهار دهه اول این حیات زمینى، بارز بود و مجد مجذوب خلوت‌نشین، سیطره یافته در دهه‌های بعدى این زندگى و هزاره‌های آنى حیات آینده اوست که از قید سال و ماه و تقویم رهاست…

ـ متولد ۶تیر،۱۳۱۷ تهران، آهنگساز و پژوهشگر و مؤلف

ـ آشنایى با موسیقى و یادگیرى پیانو از کودکى

ـ تحصیلات موسیقى در انگلستان (مدرسه مورتن هال) و فرانسه (دوره عالى نزد نادیا بولانژه)؛ از ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۲؛ در آهنگسازى و نوازندگى پیانو (همچنین آشنایى با نوازندگى ویولونسل)

ـ اقامت در ایران (به تشویق فریدون رهنما) و ساخت اولین آثار؛ ۱۳۵۰ـ۱۳۴۲

ـ آغاز سفرهاى پژوهشى به خراسان و سیستان و بلوچستان (۱۳۵۱) و انتشار «نفیرنامه»

ـ اجراى آثار ارکسترى او در جشن هنر شیراز: شب کودک، دوزخ شررى زرنج بیهوده ماست و …

ـ سرپرستى گروه تحقیق موسیقی‌های نواحى ایران در رادیو تلویزیون (تا ۱۳۵۸) و ساخت موسیقى دو فیلم از فریدون رهنما

– سابقهٔ تدریس در هنرستان عالی موسیقی و انستیتو موزیکولوژی تهران

– پژوهش و گردآوری موسیقی نواحی ایران و ردیف دستگاهی موسیقی ایران و نگارش مقالاتی در فصلنامهٔ موسیقی ماهور

– در سی و سومین دوره جشنواره موسیقی فجر، «جایزه باربد» بخش موسیقی نواحی به «فوزیه مجد» اهداء شد.

آثار
موسیقی فیلم
«پسر ایران از مادرش بی‌خبر است» به کارگردانی «فریدون رهنما»
«سیاوش در تخت جمشید» به کارگردانی «فریدون رهنما»

کتاب
نفیرنامه – ناشر: مؤسسه فرهنگی هنری ماهور ۱۳۹۰
سه ساخته برای پیانو: پایکوبی در دهکده سونات رومانتیک نمایشی – ناشر: ماهور ۱۳۷۸
ایرانا برای ستاره‌ها: گفتگو ۸۸ برای پیانو – ناشر: ماهور ۱۳۷۷
پرما برای پیانو – ناشر: ماهور ۱۳۹۱
شب کوک – ناشر: سوره مهر ۱۳۹۲
سوئیت ایرانی برای پیانو – ناشر: ماهور ۱۳۸۰

آلبوم
موسیقی فیلم و نمایش به رهبری «گلنوش خالقی»
شب کوک
گر بنگری به سویم
شائری در بلوچستان
گوات و ذکر در بلوچستان
موسیقی نواحی ایران – موسیقی نوبان و زار
آلبوم موسیقی «موسیقی نواحی ایران – اربعین در بوشهر
موسیقی نواحی ایران – موسیقی تربت‌جام
موسیقی نواحی ایران – موسیقی شمال خراسان
موسیقی نواحی ایران – موسیقی شمال خراسان
موسیقی نواحی ایران – موسیقی شمال خراسان-داستان شاهزاده زرین عذار
موسیقی نواحی ایران – موسیقی عاشقی آذربایجان غربی

سید علیرضا میرعلى نقى: چه بسیار پیش آمده است که به قول احمدرضا احمدى همیشه شاعر و همیشه شاهد: «معناى نامى را نمی‌دانسته‌ام ولى وقتی‌که دانستم، آتش مرا احاطه می‌کند.» دیدارى که در آن ظهر تابستان ۱۳۷۸ به‌واسطه لطف محمدرضا درویشى در باقیمانده منزل قدیمى و زیباى خانواده مجد در «پل رومى» اتفاق افتاد، احاطه شدن در آتشى این‌چنین بود؛ دیگر براى ابد در خود می‌گیرد و به‌درستی می‌دانم که معناى «فوزیه معصومه مجد» چیست و دوباره به یاد مى آریم که نام‌ها را آدمیان بر یکدیگر نمی‌نهند، نام‌ها از آسمان فرود می‌آید و معنا و حقیقت درونى آن‌کسی هستند که حامل نام آن است.
زندگى فوزیه مجد دو وجه شاخص و مشخص دارد: هنرى و عرفانى، این دو هیچ‌وقت از هم جدا نبوده‌اند و همیشه در کنار هم حضور داشته‌اند، با این تفاوت که «مجد موسیقیدان» تا چهار دهه اول این حیات زمینى، بارز بود و مجد مجذوب خلوت‌نشین، سیطره یافته در دهه‌های بعدى این زندگى و هزاره‌های آنى حیات آینده اوست که از قید سال و ماه و تقویم رهاست. در این نوشته، نور روبه وجه فوزیه مجد موسیقیدان تابانده شده است.
فوزیه مجد فرزند بحران‌های بزرگ عصر خود بوده است. تولد او در برلین، در آستانه جنگ جهانى دوم بود. خانواده او به تهران آمدند تا در کشورى که به‌ظاهر امن و بی‌طرف بود، زندگى را ادامه دهند. در این خانواده پرجمعیت که حاوى تربیت‌های منضبط و اصیل ایرانى بود، تحصیلات عالى اهمیت خاص داشت. استعداد موسیقى و حس لطیف درون‌گرایی آمیخته با شهود شفاف، از کودکى او نمایان شده بود. هم‌زمان با تحصیل در مدرسه ژاندارک با جدیت به تمرین پیانو پرداخت و موسیقى را زبان درون خود یافت. اولین سفر او به انگلستان به همراه خانواده‌اش در سال‌های آخر دهه ۱۳۲۰ بود. ظاهراً دختر کوچک خانواده، تاب ماندن در غربت هنرستان تهران از حیث وجود اساتید زیاد و پرمایه، غنى و سرشار بود.
دومین اتفاق نیکو براى فوزیه مجد در همین هنرستان افتاد! آشنایى با استادى بزرگ و عارفى گوشه‌نشین امانوئل ملیک اصلانیان (۱۳۸۲ـ۱۲۹۲) پیانیست توانا و خالق اولین آثارى که با الهام از ملودی‌های ایرانى و ارمنى بر پایه‌های موسیقى مدرن استوار شده است. خانم مجد با صراحت عنوان می‌کند که ملیک اصلانیان از تمام اساتید خارجى و پیانیست‌هایی که در مدارس و دانشگاه‌های خارج کشور می‌شناخت، تواناتر و باارزش‌تر بود و نوازنده‌ای برجسته در سطح جهانى در عالی‌ترین سطح شناخته می‌شد. ملیک اصلانیان به او بعد تازه‌ای از نوازندگى ر ا آموخت، ازجمله این‌که چطور با تمرکز دقیق ذهنى می‌توان انگشتان را خالى نگه داشت و از انرژى فکر در هدایت انگشتان هنگام نوازندگى استفاده کرد. تکنیکى بدیع و مخصوص به اصلانیان که چند تن از شاگردانش وارث آن معلومات و فنون شدند.
فوزیه مجد در این دوران با نام مستعار «فلورستان» در کیهان انگلیسى نقدهاى موسیقى می‌نوشت و از اولین منتقدان جدى موسیقى در ایران به‌حساب می‌آمد. اگرچه هیچ‌وقت به سنت موسیقى ایران، چه موسیقى دستگاهى شهرى و چه موسیقی‌های نواحى ایران، تا سال‌های ۱۳۴۸ـ۱۳۴۷ توجهى نداشت تا این‌که سومین اتفاق پیش آمد: تأسیس اولین مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ملى، زیر نظر مهدى برکشلى و نورعلى برومند که اساساً ذیل تفکرى «فرانسوى» بنیاد گذاشته شده بود و بخشى از آن به پژوهش و گردآورى موسیقی‌های نواحى اختصاص داشت. خود به طنز و کنایه‌ای لطیف می‌گوید: «مانده بودند که چه کارى برایم در نظر بگیرند، مرا فرستادند به آن بخش که مخصوص این کار بود.» در همین دوران، محمدرضا لطفى و مجید کیانى زیر نظر او کار و با «مرکز» همکارى می‌کردند.
سفرهاى پژوهشى او به دو منطقه مهم ایران، خراسان و بلوچستان، از سال ۱۳۵۱ شروع شد. در این اوان باوجود گذشت ده سال از «انقلاب سفید شاه و ملت»(!) و ازهم‌پاشیدگی نظام زندگى روستایى ایران، هنوز بسترهاى فرهنگى دست‌نخورده‌ای در گوشه و کنار ایران پیدا می‌شد که براى موسیقى شناسان ارزش بسیارى داشت. پیش از فوزیه مجد، لطف‌الله مبشرى با دیدگاه مردم‌شناسی و محمدتقى مسعودیه با دیدگاه یک «اتنوموزیکولوگ»، به این سفرها رفته بودند اما این بار، مسافر «پژوهشگر» آهنگساز بود و موسیقى را از درون می‌شناخت و طبیعى بود که رویکردى مختص به خود داشته باشد.
شرح وقایع بیرونى و سیر درونى این سفرها، بیش‌ازحد این یادداشت و بخشى از آن‌ها در گفت‌وگوهایی، صداى او ضبط و نگهدارى شده است. خلاصه سخن این‌که فوزیه مجد در این سفرها، در مقام آهنگسازى تحصیل‌کرده که با ممتازترین جریان‌های موسیقى مدرن جهان اخت و آمیخته بود، به درکى شگرف از صور ازلى و زیرساخت‌های انواع موسیقى در ایران رسید و جهان موسیقایى خود را ساخت. نه با تقلید خام از میراث سنت و نه با کپی‌برداری از فرمول‌های اروپایى، بلکه با خلق مجموعه هماهنگى از صداها که تصویرگر دنیاى درون او بود؛ و نه «سنتى» بود و نه «فرنگى»؛ ایرانى بود و کاملاً مدرن، تداعی‌های سنتى و فولکلوریک در ساخته‌های او از هر آهنگساز ایرانى دیگرى کمتر است و به نمونه‌های غربى نیز کمترین شباهت را دارد. درک عنصر خالص «ایرانیت» براى او فقط از طریق مقام‌های خراسان و موسیقى شاعرى بلوچ نبود، امکان شنیدن ساز و آواز و حضور در جلسات اجرا و تدریس بزرگ‌ترین راویان موسیقى دستگاهى ایران نیز در همین سال‌ها براى او فراهم بود: تار و سه‌تار نورعلى برومند، سه‌تار سعید هرمزى و یوسف فروتن و مهدى کمالیان، کمانچه اصغر بهارى و سالخوردگان دیگرى که در سال‌های دهه ۱۳۴۰ محفوظات خود را روى نوار ضبط می‌کردند. به سفارش سازمان رادیوتلویزیون که به اهمیت فرهنگى این امور توجه داشت. خاطرات خوش دوستى با استاد مهدى کمالیان (نوازنده و سازنده برجسته سه‌تار و رئیس کارگاه ساز سازى مرکز حفظ و اشاعه) نیز از همین سال‌ها شروع شد: از حضور و نظارت بر ضبط‌های ردیف از هرمزى و فروتن تا نگارش مقاله‌ای مشترک (او و کمالیان) در کتابى نفیس که به فارسى و انگلیسى چاپ شد
مجد از چند اجراى تلویزیونى در سال‌های ۱۳۵۰ـ،۱۳۴۶ اجراهاى اصلى از آثار او در سال‌های ۱۳۵۶ـ۱۳۵۲ بود. فرصتى کم و کوتاه براى یک آهنگساز ولى بسیار پربار: ساخت موسیقى متن دو فیلم از فریدون رهنما (پسر ایران از مادرش بی‌خبر است‎/ سیاوش در تخت جمشید) با ساختى نو و استفاده‌ای تازه از سازهایى مثل تار و دف و هارپ ؛ اجرا، قطعات «شب کوک» و «دوزخ شررى زرنج بیهوده ماست» که بین شنوندگان فرهیخته‌اش را در خود ندیده بود. ولى قرار این بود که انگلستان، سال‌های سال، محل تحصیل و زندگى او باشد. سال‌های پر تب‌وتاب ملى شدن صنعت نفت و کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را در آنجا گذراند و ظاهراً دور از تمام مسائلى که به ایران و انگلستان و سیاست مربوط می‌شد. تطبیق یافتن با سیستم خشک و کلاسیک انگلیسى، کارى توان‌فرسا بود که از عهده دخترى کم‌سال و ظریف و تنها به‌دشواری برمی‌آمد و او از این دشوارى برآمد. اولین صفحه آزمایشى خود را در استودیوى کمپانى معروف میز مسترز ویس، در پانزده‌سالگی پر کرد ( این اولین اثر، حاوى اجراهاى پیانویى، در حال حاضر مفقودشده است) و دوره مدرسه مدرتون هال را با جدیت گذراند. در تمام این سال‌ها و سال‌های پیش از آن، گوش او از فضا و نوع موسیقى در ایران، چه فولکلور و چه «رسمى» (موسیقى رادیو تهران) و چه موسیقی‌های دیگر اعم از مطربى قدیم و پاپ نوآمده و…، برکنار ماند و شاید این فرصتى استثنایى بود که بتواند جهان موسیقایى خود را دور از هرگونه دخالت حافظه و خاطره و تداعى، شکل دهد، نکته‌ای که در ریشه‌یابی جهان موسیقایى او بسیار بااهمیت است.
هیچ‌کدام از آهنگسازان ایرانى (آن‌ها که در هر سطحى از تحصیلات کنسرواتوارى برخوردار بوده‌اند) چنین فرصتى را نداشته‌اند. در سال‌های تحصیل، سروکار او همه با موسیقى کلاسیک غرب بود و نکته مهم‌تر این‌که او نه ستایشگر موسیقى کلاسیک شد و نه مثل ده‌ها نفر همتایان ایرانى و شرقى خود، مجذوب رمانتیک‌ها و نئورومانتیک ها باقى ماند. (درحالی‌که هر موسیقیدان جوانى در آن سن، کم‌وبیش رمانتیک است!!)، علاقه او به ابوسى و رادل و مسیان، خیلى بیشتر بوده است تا مثلاً بتهون و موتسارت و شوپن. گرچه ساز تخصصى او پیانو بود ( و ساز دومش ویولونسل) و سروکار داشتن با پیانو، یعنى در فضاى بتهون و شوپن و لیت و راخمانت رایستن، ولى جهان موسیقى درون فوزیه مجد از همان اول هم شیفته آن آزادى و رهایى ویژه‌ای است که موسیقى مدرن به انسان قرن بیستم اعطا کرده است؛ و چنین درون موشکاف و پویایى هیچ‌وقت نمی‌توانست در قیدوبند فرمول‌های کلاسیک و رمانتیک باقى بماند؛ اگرچه آن نوع موسیقى را خوب می‌شناخت. اولین تجربه رویارویى او با عرفان هند، دیدار کوتاهى از ماهاریشى در یکى از مؤسسات آموزش لندن بود، ظاهراً تازمان پیوند عمیق او با عرفان هند هنوز بیست سالى راه باقى مانده بود، ولى اولین شعله‌های آشنایى و حسن نزدیکى با عرفان هند مربوط به همان سال‌ها بوده است. او بعد از اتمام تحصیلات در انگلستان به فرانسه رفت و فرصت درس خواندن در کلاس استاد مشهور «نادیابولانژه» را به دست آورد. فرانسه سال‌های ،۱۹۶۰ به‌ویژه پاریس، هنوز هم جولانگاه هنر مدرن بود. اگرچه از سال‌های ۱۹۴۰ به بعد دیگر مقام اول درزمینهٔ هنر مدرن، دیگر نه از آن پاریس بلکه متعلق به نیویورک بود. ولى پاریس هنوز هم شهرى افسانه‌ای و پرطرفدار حساب می‌شد. همان هنگام، در انگلستان و آمریکا ( جهان انگلیسی‌زبان) جریان معروف به Beat Generation باقدرت پدیدار شده بود ولى آن سالک تنها و پرکار، کشش در خود براى پیوستن و حتى توجه کردن به این جریان احساس نمی‌کرد و بیشتر در پى کشف دنیاى درون و صداهاى مخصوص خودش بود؛ که سال‌ها بعد در آثارش طنین انداخت. آثارى که فرصت شنیدن آن‌ها براى عده بسیار کمى فراهم شده بود.
ظاهراً پاریس اوایل سال‌های ۱۹۶۰ محیط دلخواهى براى آهنگسازى جوان تشخیص داده شده بود و او دلیلى براى بازگشت و اقامت در ایران را نمی‌دید. بخش مهم زندگی‌اش در خارج از ایران سپرى شده بود و طبیعتاً هیچ دل‌بستگی نوستالژیکى نسبت به این ملک نمی‌توانست در او وجود داشته باشد. تا این‌که اتفاق مهم رخ داد: آشنایى با فریدون رهنما، شاعر و فیلم‌ساز و منتقد برجسته مجله «کاج و سینما»، مسلط به فرهنگ فرانسوى و از برجسته‌ترین ایرانشناسان. نابغه‌ای خلاق و بی‌تاب و چندبعدی که خانه و زندگى و شخصیتش، پناهگاه استعدادهاى جوان بود. افراد بسیارى زیر سایه لطف رهنما بالیدند و قد کشیدند و اکنون که سى سال از جوان‌مرگی او می‌گذرد هنوز هم با اشتیاق و احترام و غمخوارى از او یاد می‌کنند. فریدون رهنما، آهنگساز بیست‌وچندساله را از منظرى بدیع ـ درواقع جهان درون خودش که در شعرها و فیلم‌هایش ترسیم شده ـ با «ایران» آشنا کرد و نتیجه این دیدار جادویى و عجیب، تغییر مسیر سرنوشت فوزیه مجد بود. این ابتداى راه او براى رسیدن به مقام آهنگساز مدرن ایرانى بود. او اولین بار بانوى ایرانى است که در این راه رفته، و هنوز هم برجسته‌ترین رهروى راهى است که راهنماى آن، فریدون رهنما بود.
در بازگشت به ایران، فوزیه مجد به تدریس هارمونى در هنرستان عالى موسیقى پرداخت و آثارى نوشت که آن زمان شگفتى بسیارى برانگیخت و نشریات معتبر خارجى درباره آن آثار، مقاله و یادداشت نوشتند. مهم‌تر از همه براى خواننده فارسی‌زبان، انتشار متن درخشان و یگانه «نفیر نامه» بود که ابتدا بدون نام او روى جلد و سپس با نام او در جشن شیراز به چاپ رسید. این نوشته که از بسیارى جهات، منحصربه‌فرد و غیرقابل تقلید است، تبلور شعور و شهود نویسنده آن از موقعیت تاریخى و معنوى موسیقى در ایران است و معیارى دست‌نیافتنی از دانش فنى، ادراک بی‌مرز و شهود صاعقه آسا را پیش چشم می‌گذارد.
پس از انقلاب در سال ،۱۳۵۸ او که آرام و فروتن و بى جاه‌طلبی، به پژوهش و خلاقیت مشغول بود، از پشت میز کارش به کنج منزل پرتاب شد.
تحمل ویرانى آن همه بناها و بنیادهایى که با کار شبانه‌روزی براى حفظ و نگهدارى میراث موسیقى هنرى نواحى ایران از یک‌سو و قوام دادن موسیقى مدرن ایرانى از سوى دیگر، سخت دشوار و از حد تحمل انسانى حساس و ظریف بیرون بود؛ ولى آهنگساز ‎/ پژوهشگر زمان ما، با نیرویى فراطبیعت از عهده آن برآمد و با اتفاقى دیگر، که به‌زعم او «زاده آن مهر بی‌پایان» است، دوره درخشان و بی‌انتهای زندگى درونى او آغاز شد. فوزیه مجد به ساختن و نواختن و نوشتن ادامه داد. انتشار آثار پیانویى (نت‌ها)، اجراى برخى آثار پیانویى (با همکارى خانم حکیم آوا پیانیست برجسته ایرانى)، انتشار چند حلقه از سی‌دی‌های دوره پژوهش و سفر در همین سال‌ها صورت گرفته و با وقفه‌هایی ناخواسته، ادامه پیدا خواهد کرد.
***
او اولین اثر آهنگسازی حرفه‌ای خود را در سن ۱۵ سالگی به سفارش مدرسه «مورتون هال» ساخت که در استودیوی کمپانی معروف «هیز مسترز وویس» ضبط شد. روزنامه «لیورپول دِیلی پست ‏(en)‏» دربارهٔ این اثر نوشت:
رویداد موسیقایی بسیار مهمی در مدرسه مورتون‌هال نزدیک آزوستری به وقوع پیوست … برنامه با صحنه باله «امیردخت» که توسط دانشجوی کنونی مدرسه، فوزیه مجد – یک دختر ایرانی پانزده‌ساله– ساخته شده بود به پایان رسید که برای فردی به این جوانی، آینده‌ای چشمگیر را نوید می‌دهد.

– در آذر ۱۳۸۶ از فوزیه مجد در کنار رامبد صدیف به‌عنوان پژوهشگر موسیقی، توسط کمیته موسیقی «ایکم»، در خانه هنرمندان ایران تجلیل به عمل آمد.

 

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com