رورتی را باید فیلسوف ادبیات و دقیقتر فیلسوف رمان خواند، آن هم بدان دلیل که بیشتر از هر فیلسوفی بر دفاع از رمان نگاشته است. روشنفکر مورد نظر رورتی روشنفکر ادبی ست، که در برابر روشنفکر فلسفی قرار میگیرد.(بهیان: دیکنز،رورتی و کوندرا). روشنفکر ادبی که اصطلاحی جعل شده از رورتی ست اندیشهاش را برمحور تخیل بشری میچرخاند و معتقد است جهانی که تخیل درآن جریان ندارد ارزش زیستن ندارد. این روشنفکر به جایی تفکر در مفاهیم بنیادی و خودشناسی به سبک فیلسوفان کلاسیک به ایدهی گسترش خود میاندیشد، گسترشی که در امتداد آشنایی با شیوههای دیگر انسان بودن قرار. هرچه انسان کتاب و در اندیشهی رورتی رمان بخواند، بیشتر با شیوههای دیگر انسان بودن آشنا شده و این آشنایی موجب گسترش دید معرفتی و سازگاری بیشتر بین آدمهاخواهد شد. مدینهی فاضلهی رورتی جمعی از انسانهایی جورواجور و متعدد است که در رمانهای دیکنز و کوندرا حضور دارند و به جای پرسش از چیستی انسانی و هستی شناسی و معرفتشناسی به چگونه زیستن و چگونگی درک دیگری میاندیشند. معروفترین مثالی که رورتی در باب رمان و فلسفه مطرح میکند، مثالی ست که در مقاله «هایدگر و کوندرا و دیکنز» بیان میدارد. مثال رورتی بر جهانی تخیلی میگردد که بر اثر حادثهی کل جهان غرب را از بین میبرد و بعد از مدتی دربهای سر به مهر آثار غرب خیالی و تخریب شده را آیندگان میگشایند. اگر تنها آثار دو متفکر، هایدگر و دیکنز باقی بمانند کدام مجموعه بیشترین کمک را به آیندگان میکند تا غربی که در حال از بین رفته را بهتر بشناسد. با آدمایش آشنا شوند، از رفتار و خلقیات و ارزشهایشان باخبر شوند، و در کل درکی کافی و وافی از زندگی آنان داشته باشند؟. در پاسخ به این پرسش رورتی، آثار دیکنز را انتخاب میکند. دیکنزی که به مردم کمک میکند به جای رسالهی فلسفی،رمان و بخصوص رمانهای که گویای اعتراض اخلاقی هستند بخوانند. با خواندن آثار دیکنز توسط آیندگان خیالی رورتی، آنان میتوانند امید به آزادی و برابری را مهمترین میراث غرب بدانند، نه تکنولوژی و دست آوردهای تمدن را.(رورتی،۱۳۷۳). رمان در منظر رورتی نمود جهان کنونی ماست. وجود تفاسیر با آدمهای متعدد، ظهور و افول سیستمهای معرفتی و پدید آمدن آدمهایی گوناگون تنها از دریچهی رمان است که بازگو میشود.
به زعم رورتی افلاطون جهانی ماورای حسی پدید آورد تا از فراز آن بتواند آتن را نظارهگر باشد و آگوستین شهر خدا را به تصور آورد تا بتواند از ورای آن به قرون تاریک نظر افکند. هایدگر معتقد است خود را از پیشینهی متافیزیکی فلسفه کنار میکشد و از بیرون آن به هستی مینگرد، اما در عوض، در اندیشهی خود غوطهور میشود، داستان خاصی از گمشدگی مفهوم «هستی» نقل میکند، که یگانه داستان با اهمیت اوست. او خود را با غیبت از عرصهی عمل، منجی عصر خویش میسازد. افلاطون و هایدگر هر دو به پس مینگرند، ولی هر دو امید دارند که بتوانند از آنچه بدان مینگرند فاصله بگیرند و خود را از وجود آن پاک کنند. در اندیشهی رورتی این نوع دیدگاه مختص «نظریه پرداز شوخ طبع» است. در چنین اندیشهی متفکرین خود را ختم فلسفه یا فلسفهی خاص معرفی میکنند، اسلاف خود را متفکرینی میدانند که سراسر در اشتباهات معرفتی خود غوطهور شدهاند و مهمتر از همه آنان معتقدند که درچنین جریانی نهایت و انتهایی آناند. یا به عبارتی دیگر کسی بعد از وی نخواهد آمد که اندیشههایش را توصیف کند و یا اشتباهات فکری او را که ناشی از گذار و احتمال و خطاست بیان کند. رورتی افلاطون، هگل، نیچه و هایدگر را از این دسته متفکرین مینامد. هگل فلسفهی خود را پایان و اختتامی برای فلسفه میداند و معتقد است فلسفه در اندیشه های وی به خود آگاهی میرسد. نیچه تمامی افکار اسلاف خود را بیماری و پریشانی فکری میخواند، هایدگر تفکر خود را ختم متافیزیک میداند و فلسفهی خود را تفکر ضد متافزیکی میخواند. رورتی در برابر «نظریه پرداز شوخ طبع»، مفهوم «رمان نویس شوخ طبع» را مطرح میکند که به نقل قوی از میلان کوندار اشاره دارد. کوندار میگوید:«منطق رمان با منطق فلسفه تفاوت دارد؛ رمان زادهی روح نظری نیست، بلکه زادهی روحی طنزآمیز است….. هنری که الهام گرفته از خندهی خدایان است، ماهیتاً به خدمت جزمهای ایدئولوژیک درنمیآید، بلکه با آنها درمیافتد. رمان هر شب، پنهلوپهوار تور بافتهی عالمان و فلاسفه و فرهیختگان را از هم میشکافد». آنچه رمان نویس نمایش میدهد، جهانی ست از تفاوتها و تلاش آدم برای درک آنها (همان،۱۳۷۳). رمان نویس شوخ طبع رورتی، خود را نیز جزء این پروسه میداند و مانند فلاسفه ادعای جدایی از آن را ندارد، پس به جای تخریب متافیزیک، ظهور ابر انسان یا فیلسوف شاه از مفاهیمی مدد میگیرد که در توصیف حالات گوناگون بشریست. در پی یافتن چگونه برخورد کردن با جهانی ست که بر نسبیتها و درک متقابل تاکید دارد. مارسل پروست نمونهی عالی این نوع رمان نویس است. به زعم رورتی آنچه در پروست اهمیت دارد، توصیف مردمانی ست که با آنها برخورد میکند. آنها دوستان، خدمتکاران، والدین و عاشقها هستند. آدمهای پروست فقط یک مجموعه را تشکیل میدهند. مجموعهای که جهان را از دیدگاه متفاوت میبینند. این نوع دیدن و در واقع این هنر را میتوان دموکراتیکترین هنر دانست. رمان به همگان اجازهی خود نمایی و سخنرانی در مورد خود و درک خود از زندگی میدهد و موازی با آن اختیار گزینش را برایش فراهم میکند. فلاسفه در طول دوران نگاهی تک ساختی به مفاهیم داشتهاند و جهان را تنها از یک دیدگاه که آن هم دیدگاه خود است تبین کردهاند. آنان به شدت برموضع خود پافشاری میکنند و تا بدان جا پیش میروند که جز اندیشهی خود را بیمارگونه و اشتباهات بچهگانه میخوانند. در اندیشهی رورتی روشنفکر ادبی خود را در هر زمان بیشتر از پیش گسترش میدهد، این گستردگی را در شناخت و درک آدمهای پیرامونش میجوید و باور دارد جهانی که در ادراک وی است، در اندیشههای دیگران نیست، پس باید در جستجویی آن به زندگی آدمهای دیگر رجوع کند. از غم و شادیهایشان، ازعشق و تنفرشان، از امید و نومیدیشان و از زیست جهانشان بپرسد، و اجازهی ظهور به چنین آدمهای را در جهان خود بدهد.
نوشتههای مرتبط
منابع:
بهیان، شاپور.مقاله: دیکنز، رورتی و کوندرا…. سایت: http://www.nilgoon.org/articles/Behyan_Kundera_Rorty_01.html
رورتی، ریچارد. هایدگر و کوندرا و دیکنز. ترجمه: هاله لاجوردی. ارغنون،بهار ۱۳۷۳، شماره ۱
صفحه نویسنده در انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/node/24504