واژه فارسی زمستان مرکب از zam « زمستان» و پسوند زمان -istān است، این واژه در اوستا به صورت zaēn،zayan و نیز zyam « زمستان» باقی مانده است، در فارسی میانه نیز صورتهای zam ، zamistān و damistān «زمستان» آمده است. در دیگر زبانهای ایرانی میانه نیز زمستان صورتهای مشابه و ریشه یکسان دارد مانند: سغدی ‘zmy، zmyy، zm’k « زمستان» پارتی zmg « زمستان»، ختنی ysumi خوارزمیzmk’nc و … در متن بندهشن بخشی که درباره آفرینش مادی است زمستان اینگونه به کار رفته است:
Panjom gōspand dād pad haftād ud panj roz čiyōn az rōz ī Ohrmazd māh ī Ābān tā rōz ī Day-pad-Mihr māh ī Day panj rōz ī abar pād tā rōz ī Wahram ān panj rōz gāhānbar u-š nām Mēdyārim kē-š wizārišn ēn ku-š hanbār zamestān ī dāmān ī xwēš rāy paydāg bekard.
نوشتههای مرتبط
«پنجم، گوسفند را آفرید به هفتاد و پنج روز که از روز هرمزد، ماه آبان تا روز دی به مهر، ماه دی است پنج روز درنگ کرد تا [روز بهرام ]. آن پنج روز گاهنبار و او را مدیاریم است که او را گزارش این که انبار زمستان را برای دامهای خویش فراهم بکرد.»
ریشه هند و اروپایی *ĝheim-*ĝhiōm به معنی « زمستان، برف» است. این واژه هند و اروپایی کهن کاملا در معنای « زمستان» بازسازی شده است، واژهای با ریشه بسیار کهن که به طور گسترده در میان زبانهای هند و اروپایی رایج است. ریشه زمستان فارسی نیز برگرفته از همین ریشه هند و اروپایی است. در لاتینی hiems «زمستان»، پروسی کهن semo «زمستان»، لیتوانیایی žiemâ « زمستان»، لتونیایی ziema «زمستان»، اسلاوی کهن zima «زمستان»، روسی zima «زمستان»، آلبانیاییdimer « زمستان»، یونانی χειμών αμίεχ ارمنی jiwn «برف»، هیتیایی giemi « در زمستان»،gimmant- « زمستان»، giman(i)ye- «گذراندن زمستان»، اوستایی zyâ « زمستان» هندی باستان یا سنسکریت héman «در زمستان»، hemantá « در زمستان»، تخاریA śárme (‹*śämre ) «زمستان»، تخاریB śámprāye « زمستان».
در زبانها و گویشهای معاصر ایرانی نیز واژه زمستان با صورتهای مشابهی رایج است مانند: کردی zivistan، zistan، بلوچی zamistān، zimistān، مازندرانی zemesun ، و … در برخی از گونهها این واژه به معنی «برف» هم کاربرد دارد مانند: وخی zem « برف، زمستان».
در دورههایی سال در ایران به دو دوره تقسیم میشده زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه که بر اساس اوستا همان دو ماه نیز سرد بوده است، و یکی از دلایل مهم مهاجرت هند و اروپاییان سردی هوا بوده است. در گاهشماری ایرانی باستان پنجمین گاهنبار در اوستا maidyairya- « میان زمستان» و در فارسی میانه medyarim نامیده میشود از دویست و ششمین تا دویست و نود روز سال جشن میگرفتند این که این عید را عید زمستانی را میانه سال میخواندند. پنجمین آفرینش بنا به تقویم امروزی از ۲۵ مهر تا ۹ مهر و با پنج روز درنگ تا ۱۴ دی ادامه داشته است.
واژه مربوط با زمستان
زمهریر(zamharir) که به معنی «سرمای شدید» و یا به باور قدما «جای بسیار سرد که کافران را با سرما میآزارند» با واژه زمستان همریشه است.
جشنهای زمستانی
شب یلدا ( شب چله)
دی یکی از نامهای خداوند به معنی آفریدگار است، در این ماه جشنهای بسیاری برگزار میشده. چنانکه در شب نخستین روز ماه دی و شب اول زمستان که طولانیترین شب سال است، جشنی به نام شب یلدا یا شب چله برگزار میشده است که تا به امروز نیز رواج دارد.
خرم روز
هنگامی که نام روز با نام ماه همانند میشده ایرانیان آن روز را جشن میگرفتند. ار این رو به سبب مصادف شدن نخستین روز از ماه دی که به نام هرمزد نامگذاری شده با نام این ماه جشنی به نام خرم روز برگزار میشده است.در این روز پادشاه تخت را رها و آزادانه به کارهای مردم رسیدگی میکرده است ، به نقل از بیرونی این جشن را نود روز نیز نامیدهاند زیرا تا نوروز ۹۰ روز فاصله بوده است.
سیر سور
در روز چهاردهم دی که به نام ایزد گوش (اوستا gəuš، فارسی میانه gōš نیز gōšurwan ایزد حامی چهار پایان سودمند، که نام او به معنی روان گاو است ) نامیده شده جشن دیگری برگزار میشده به نام سیرسور به معنی جشن سیر در این روز برای دفع دیوان همراه غذا سیر خورده میشده و از خوردن چربی نیز پرهیز میکردهاند.
بتیکان
از دیگر جشنهای دی ماه جشن بتیکان بوده است که در پانزدهم یعنی دی به مهر که دیبگان نامیده میشده برگزار میکردهاند. در این روز برای دفع موجودات زیانرسان پیکری از گل ساخته و آن را پشت خانه میگذاشتهاند. در بامداد این روز نیز سیب میخوردند و نرگس میبوییدند و در شامگاه سوسن دود میکردهاند تا در تمام سال به دور از فقر و خشکسالی باشند. البته به گفته بیرونی و گردیزی این آیین از آنجا که نشانی از بتپرستی داشته است در سدههای چهارم و پنجم منسوخ شده است.
کاوکلیل
روز شانزدهم دی ماه به نام ایزد مهر( اوستایی miθra ) نامگذاری شده است. با توجه به منابع اسلامی این روز درامزینان یا کاکثل و یا کاوکلیل نام داشته است. بر اساس روایتها دراین روز ایران از ترکستان جدا شده و مردم گاوهایی را که تورانیان برده بودند، پسگرفتهاند و فریدون نیز گاوهایی را که در بند ضحاک بوده، رها ساخته. بدینسان ایرانیان نوشیدن شیر گاو را سودمند میدانستهاند. همه این روایتها که به نوعی با گاو در ارتباطاند به ایزد مهر برمیگردند. جشن گاهنبار چهارم که به آفرینش گاو مربوط است نیز در این ماه قرار دارد.
از دیگر جشنهای ماه دی در روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم بوده که به نام آفریدگار نامگذاری شده.
بهمنگان
جشن دومین روز ماه به نام ایزد بهمن ( اوستایی vohumanah «اندیشه نیک» ) از امشاسپندان است که اهورهمزدا پدر اوست و او را نخستین آفریننده دادار میدانند. به سبب این همنامی روز و ماه جشنی به نام بهمنگان یا بهمنجه برگزار میشده است که با خواندن نیایشهای دینی و خوردن و آشامیدن همراه بوده است. در این روز آشی به نام بهمنگان و به آشنایان و همسایگان میدادند از دیگر رسمهای بهمنگان خوردن گیاهی است به نام بهمن که با شیر و نوعی شیرینی همراه بوده است. از آنجا که او موکل چهارپایان سودمند بوده است، در این روز از خوردن گوشت پرهیز می شده است.
برسده،
پنجمین روز از ماه بهمن سپندارمذ روز برسده، نوسده یا نوسره نامیده شده است.در منابع ارتباط این روز با جشن سده که در آبان روز از ماه بهمن است اطلاعاتی داده نشده است.
سده
جشن سده را در شبی که میان روزهای دهم و یازدهم برگزار میکردهاند، در این جشن مردم آتشها برمیافروختند و با خوردن و آشامیدن به شادی میپرداختند. درباره این روز روایتهای متعددی نقل شده است که یکی از آنها پیدایش آتش است. در تقویم کنونی جشن سده در دهم بهمن واقع است و تعطیل رسمی زرتشتیان ایران است.
بادروز
در بیست و دوم این ماه نیز عیدی به نام باد روز ( اوستا vāta ، فارسی میانه wād) بوده است. سراسر یشت ۱۵ اوستا ویژه ایزد باد است. ایزد باد در این یشتها همچون خدای سرنوشتبخش نیکی و بدی است، او در وندیداد خدای مرگ است.
آفریجگان
در روز سیام انیران روز ( اوستا anaγra- raučah ، فارسی میانه anγar به معنی «روشنی بیآغاز، روشنی ازلی» انغر روشن برترین بهشت یا جهان روشن هرمزد است، روشن بخشاینده و درخشان و ایزد واپسین هر ماه. در این روز جشن آفریجگان یا آبریزگان که از جشنهایی برای بارانخواهی بوده برگزار میشده است که تا قرن پنچم هجری نیز در اصفهان مرسوم بوده است و مردم با جشن و شادی به روی یکدیگر آب می پاشیدند.
اسفندارمذ
پنجمین روز ماه اسفند، به نام اسفندارمذ ( اوستایی، spəntā Armaiti ( ایزد بانوی بزرگ و فرشته نگاهبان زمین است که نیبرگ معنی نام او را « اندیشه سازگار» میداند. در این روز برای بزرگداشت او که یکی از امشاسپندان است جشنی برگزار میشده است. ارمنیان او را ایزد باروری میدانند.
فروردگان
آخرین جشن سال ایام فروردگان یا پروردگان و فروردیگان هم آمده که با جشن فروردینگان که در روز نوزدهم ماه فروردین برگزار میشده، متفاوت است. این جشن نیز از جشنهای کهن ایرانیان است که در بزرگداشت روانهای درگذشتگان برگزار میشده است. در این ایام که گاهنبار ششم یا جشن آفرینش انسان هم است، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده. در این ماه آیینهای دیگری نیز رایج بوده که برخی ازآنها مانند چهارشنبه سوری، خانهتکانی ، تهیه سبزه هنوز هم برگزار میشود، اما شماری از آنها کاملا از بین رفته و منسوخ شده است.
منابع
بهار، مهرداد ۱۳۷۶ پژوهشی در اساطیر ایران ( پاره نخست و پاره دویم)، تهران: آگه
بهرامی، عسکر (۱۳۸۳ )جشن های ایرانیان. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی
تقیزاده ، حسن (۱۳۱۶) گاهشماری در ایران قدیم، تهران:به اهتمام کتابخانه تهران.
حسن دوست، محمد (۱۳۸۳) فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی جلد اول (آ-ت)تهران: نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
نیبرگ، ساموئل (۱۳۸۲) دینهای ایران باستان، ترجمه سیفالدین نجمآبادی. کرمان: دانشگاه شهید باهنر (کرمان)
Abaev V.I.( 1958-1995) Istorika- etimologicheski slovar’ osetinskogo yazyka, I-V Moskva- Leningrad.
Pakzad,F. ( 2005) Bundahišn, Zoroastriche Kosmogomie und Kosmologie. Band1, Kritische, Edditin. Tehran.
Mallory J. P. &D. Q. Adams (2006) The Oxford Introduction to Proto-Indo-European and the
Proto-Indo-European World. Oxford, University press.
Mallory J. P. &D. Q. Adams(1997) Encyclopedia Indo-European Culture. London & Chicago,Fitzeroy Dearborn,