انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ریشه‌شناسی واژه آسمان ( سنگ)

لیلا عسگری

واژه فارسی آسمان اسم مذکری است که صورت فارسی باستان آن asman- « آسمان»، اوستایی asman- «آسمان، سنگ» سنسکریت áśman- «سنگ؛ آسمان »، هندو اروپایی آغازین *akmen/mon- از ak- «تیز، سنگ» (← کنتb 173). و فارسی میانه asmān «آسمان»( نیبرگ۳۲) است. واژه آسمان در اوستایی و سنسکریت به معنای سنگ نیز است، و از نظر ریشه‌شناسی آسمان را برگرفته از سنگ می‌دانند، این هم‌معنایی به باوری در دوران باستان بر‌می‌گردد، در آن دوره آسمان را از جنس سنگی یکپارچه می‌دانستند، که همچون گنبدی بر فراز زمین قرار گرفته است. آسمان در فارسی باستان در حالت مفعولی مفرد مذکر asmān-am (براندشتاین- مایرهوفر Hb 107) آمده است، چنانکه در کتیبه نقش رستم در بند ۲ دیده می‌شود:

Baga vazraka Auramazdā hya imām būmin adā hya avam asmānam adā hya martiyam adā hya šiyātam adā martiyahyā hya Dārayavaum xšāyaθiyam…

«خدای بزرگ اهوره مزدا است که این زمین را آفرید، آن آسمان را آفرید، که انسان را آفرید، که شادی را برای انسان آفرید، که داریوش را شاه کرد … »
آسمانasman- «آسمان، سنگ» از ایزدان اوستایی است و روز بیست و هفتم هر ماه به نام اوست و او ثروت می‌بخشد. این واژه بارها در اوستا به کار رفته است مانند متنی به نام بغان یسن که تفسیری است بر سه دعای معروف زردشتی (اَهُونَوَر، اشِم‌وُهو، یِنْگْهِه‌هاتام) که در آنجا به آفرینش‌های غیر مادی پیش از آسمان اشاره شده است:
Para asməm āpəm para ząm para gąm para uruuarąm para ātrəm ahurahe mazdā puϑrəm para narəm ašauuanəm para daēuuāišca xrafstrāiš mašiiāišca vīspəm ahūm astuuantəm para vīspa vohu mazdaδāta aša.čiθra?

«پیش از ‹آفرینش › آسمان، پیش از آب، پیش از زمین، پیش از گاو، پیش از گیاه، پیش از آتش- پسر اهورامزدا- پیش از مرد پارسا، پیش از درندگان زیانکار – دیوان و مردمان- پیش از‹ آفرینش› همه هستی مادی پیش از‹ آفرینش› همه خوبی‌های مزدا آفریده راست سرشت؟ » (۱۹/۲).
در اسطوره آفرینش، آسمان نخستین آفریده مادی است و بعد از او آفریده‌های دیگر مانند آب، زمین، و … آفریده شده‌اند. به این نکته در بندهش (آفرینش آغازین یا بنیادین) یکی از متن‌های فارسی میانه که مهم‌ترین فصل‌های آن مربوط به آفرینش است، اشاره شده:
Az dām ī gētīg nazdist āsmān dudīgar āb sidīgar zamīg čahārom urwar panjom gōspand šašom mardōm haftom xwad Ohrmazd.(1.53)
«از آفریدگان مادی نخست آسمان، دیگر آب، سدیگر زمین، چهارم گیاه، پنجم گوسفند، ششم مردم، هفتم خود، هرمزد [بود]. »
از دیگر ویژ‌گی‌های آسمان آن است که در نبرد با اهریمن وظیفه زندانی ساختن اهریمن و دیوان را دارد. آسمان طبقه‌های متعددی دارد در باور‌های کهن‌تر آسمان دارای ۴ پایه و بعد‌ها ۶ و ۷ پایه داشته است که به ترتیب نزدیکی به زمین عبارتند از: ابر پایه، سپهر اختران، ستارگان نیامیزنده، بهشت که ماه بدان پایه ایستد، گرودمان که انغْر روشن ( روشنی بی‌آغاز) خوانده شود و خورشید بدان پایه ایستد، گاه امشاسپندان، و هفتم روشنی بیکران که جایگاه هرمزد است. از دیگر صفت‌های آسمان غیر از سنگی، فلزی بودن آن است. آسمان را به سبب درخشندگی و شفافی گاهی فلزی دانسته‌اند. باور دیگر تخم‌مرغ شکل بودن آسمان در اساطیر زردشتی است که از اعتقادی هندو اروپایی سرچشمه گرفته است. در کهن‌ترین اساطیر هندی آمده که از عدم تخم‌مرغی پدید آمد یک‌سال بر جای بماند و سپس دو نیمه گشت، نیمی سیمین که زمین شد و نیمی زرین که آسمان گشت.

برخی واژه‌های همریشه و مربوط
سنگ
واژه فارسی سنگ برگرفته از اوستایی ašn- :asan-، «سنگ، آسمان» (بارتلمه،AiW 207) و فارسی باستان asan- «سنگ»، نیز aθga- (aθanga-)است. هندواروپایی­آغازی *aken- « تیز»؛ قس. asman، نیز نک. Asagarta- )کنت ۱۷۳a). هندی­باستان áśman- «سنگ، آسمان». براندشتاین-مایرهوفر: اسم مذکر، «سنگ» ‍[ با asman- پیوند دارد؛ یا با یک –s- غیر ایرانی جنوبی که از آن ساخت aθanga- از صورت *a′k-en-، یا صورت پارسی است در کنار صورت آریایی *aśman- (فارسی باستان asman-) از ریشۀ متصور *aśvan- ‍](Hb 107). فارسی میانه sang (مکنزی۷۴). در کتیبه داریوش در شوش بند ۴۵-۴۹ واژه سنگ این‌گونه به کار رفته است:
iyā abariya stūnā aθagainiya tyā idā kartā avadašā abariya martiyā karnuvakā tyaiy aθagam akunavatā avaiy Yauna uta Spardiyā
«ستون‌های سنگی که در اینجا به کار رفته از دهکده‌ای ابیرادو نام در عیلام، از آنجا آورده شد. مردان سنگ تراشی که سنگ‌کاری کردند، آنان ایونیایی و ساردی بودند.»

همانگونه که گفته شد در اوستا asan- ašn- به دو معنی «سنگ و آسمان» است در ارت (ارد) یشت، یشتی در ستایش اَشی، ایزد بانوی ثروت و برکت، در بند بیست که جزء بندهایی است درباره ملاقات زردشت با اَشی، واژه سنگ این‌گونه به کار است:
ǰainti mąm aša ahuna vairya avavata snaiϑiša yaϑa asma katō.masā
او با [نماز] «اَهون وَیرًیَه … » – رزم افزاری که چون سنگی است همچندِ خانه‌ای – مرا بسوخت.

ارداویراف‌نامه یکی از متن‌های فارسی میانه و از مهم‌ترین منابع برای شناخت آموزه‌ها درباره جهان دیگر در ایران باستان است. این متن شرح سفر ارداویراف از جهان دیگر است. واژه سنگ در فصل ۵۵ بند ۱این‌گونه امده است:
ēg dīd ruvān ī druvandān kē-šān pādifrāh ī gōnag gōnag čiyōn vafr ud snēxr ud sarmāg ī saxt ud garmāg ī āhaxš tēz sōzāg ud dušgandaīh ud sang ud xākestar tagarg ud vārān ud abāīg vas anāgīh
«پس دیدم روان دروندان که [برای آنها] پادفره گونه گونه [بود] چون برف و سرمای سخت و گرمای آتشی که تیز می‌سوزاند و بدبویی و سنگ و خاکستر و تگرگ و باران و بسیار بدبختی‌های دیگر.»
.

منابع
بهار، مهرداد (۱۳۷۶) پژوهشی در اساطیر ایران ( پاره نخست و دویم). تهران: آگه.
تفضلی، احمد (۱۳۷۶) تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران: سخن.
ژینیو، فیلیپ (۱۳۷۲) ارداویراف‌نامه. ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار ، تهران: شرکت انتشارات معین، انجمن ایران‌شناسی فرانسه.
عریان، سعید (۱۳۷۱) متون پهلوی، تهران: انتشارات کتابخانه ملی جمهوری اسلامی.
کنت، رولان گراب، (۱۳۸۴) فارسی باستان: دستور زبان، متون واژه‌نامه، ترجمه و تحقیق سعید عریان، تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری پژوهشکده زبان و گویش: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اداره کل امور فرهنگی.
میرفخرایی، مهشید (۱۳۸۱) بغان یسن، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
دوستخواه، جلیل (۱۳۷۰) اوستا کهن‌ترین سرود‌ها و متن‌های ایرانی، تهران: مروارید.
Bailey, H.W. ( 1979) Dictionary of Khotan Saka, Cambridge
Bartholomae Chr. (1940) Altiranisches Wörterbuch, Strassburg.
Kent R.G.( 1953) Old Persian ( Gerammar-Texts-Lexicon), New Haven.
Mackenzie D. N. ( 1971). A concise Pahlavi Dictionary, Oxford.
Nyberg H.S ( 1969-1974) A manual of Pahlavi, I-II, Wiesbaden.
Pakzad,F. ( 2005) Bundahišn, Zoroastriche Kosmogomie und Kosmologie. Band1, Kritische, Edditin. Tehran.
مطلب فوق از سایت قبلی انسان شناسی و فرهنگ بازنشر می شود.