انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رویارویی های واقعی و جنگ های زرگری انتخابات آمریکا: «میلیاردر یقه آبی» رودرروی قدیسه مظهر تقوا

نویسنده: Thomas Frank

فرستاده ویژه لوموند دیپلوماتیک، نویسنده: «چرا فقیران به جناح راست رای می دهند»، (نشر آرگون، مارسی، ٢٠١۶) و اخیرا: «گوش کنید، لیبرال یا آنچه برای حزب مردم رخ داد؟» (نشر متروپولیتن، نیویورک، ٢٠١۶).

برگردان: شهباز نخعی

 

با فاصله یک هفته، دو گردهمایی ماه ژوئیه گذشته، گاه بدون آن که تعمدی درکار باشد، وضعیت کنونی سیاست در ایالات متحده را آشکار کرد. درسوی جمهوری خواهان، مردی بدون هرگونه ملاحظه قراردارد که کادرهای حزب نیز با او چالش دارند. درسوی دموکرات ها، نامزدی بدون هیچ برنامه سیاسی، بجز میل به ازمیدان به در کردن رقیب به هر قیمت، صداقتی را به نمایش می گذارد که هیچ رای دهنده ای آن را باور نمی کند.

 

به دشواری می توان محلی بدتر از کلیولند در اوهایو را برای برگزاری گردهمایی ملی حزب جمهوری خواه تصور کرد. دراین شهر کارگری، که پایگاه سنتی دموکرات ها ست، هرگوشه خیابان یادآور آن است که سیاست اقتصادی جمهوری خواهان دربخش مهمی از چهل سال گذشته سبب نابودی دنیای کارگری شده است.

پیشتر، این شهر تجسم قدرت صنعتی ایالات متحده بود. جان راکفلر در آن شرکت استاندارد اویل را تاسیس کرد و شهری بود که در آن پولاد، خودرو و فرآورده های شیمیایی تولید می شد. نتیجه این چنین صنعتی چنان آلودگی ای بود که رودخانه به طور مکرر آتش می گرفت… اما کلیولند درسال ٢٠١۶ تبدیل به یک ویرانه شده است. درحالی که گریز طبقات متوسط به سوی حومه شهر مرکز آن را خالی از سکنه کرده، انتقال صنایع به مکزیک و «جنوب» شمار شغل های کارگری را به شدت کاهش داده است. درسال ١٩٢٠، کلیولند درشمار ۵ شهر بزرگ آمریکا بود، اکنون در ردیف چهل و هشتم قراردارد و آنچه آن را متمایز می کند شمار املاک ضبط شده و خانه های خالی است.

ما برای آماده شدن جهت گردهمایی جمهوری خواه، از محله صنعتی قدیمی درشرق شهر بازدید می کنیم و از شیشه خودروی دارای تهویه منظره کارخانه های مخروبه و ساختمان های پوشیده از علف های هرز را می بینیم. [ازجمله] موسسه «فیشربادی»، سازنده بدنه خودرو که درسال ١٩٣۶ پس از یک اعتصاب به پیروزی بزرگ جنبش کارگری انجامید، تبدیل به خوابگاه «مرکز کاریابی کلیولند» شده که پذیرای جوانان بیکار و محروم است. دورتر، درجاده، انبوهی از عروسک های پارچه ای و صلیب یاد نوجوانانی را که در تصادفات جاده ای کشته شده اند گرامی می دارد. همه جا، زمین های بایر، خیابان های بی روح و قطعه زمین هایی که در آنها علف هرز روئیده به چشم می خورد.

حتی محله های مسکونی نیز نیمه خالی به نظر می آیند. درحومه زیبای شهر که افراد درحال دویدن هستند، هیچ کودکی روی چمن های به خوبی نگهداری شده بازی نمی کند. در یک رستوران مجارستانی، حتی گربه ای نیز دیده نمی شود. در یک سوپرمارکت، هیچ کس پای صندوق نیست. در قلب مرکز شهر کلیولند، می توان خودرو را در هرجایی نگهداشت، هیچ کس چیزی نمی گوید.

درزمان عادی، سازماندهی یک گردهمایی جمهوری خواه درچنین شهری مستلزم ازچشم پنهان کردن ویرانه ها با گذر از یک پل بزرگراهی با درخواست حذف هزینه های تجهیزات است. اما ٢٠١۶ سالی مانند سال های دیگر نیست زیرا حزب جمهوری خواه میلیاردر عوام فریب دونالد ترامپ را به عنوان نامزد ریاست جمهوری برگزیده و برای او کلیولند صحنه ای دلخواه است. شهر کلیولند با چشم انداز هایی که اثرات گزینه های اقتصادی دهه های اخیر، سقوط صنایع، توافق های مبادله آزاد را برخود دارند، نماد یک کلان شهر آمریکایی است که می تواند روزی «بزرگی» ای را بازیابد که بساز و بفروش نامزد ریاست جمهوری وعده آن را برای سراسر آمریکا می دهد: («باز آمریکار را بزرگ کنیم»).

آمریکای بهترین، آمریکای خیانت دیده!

با این حال، محله ای وجود دارد که هنوز چیزی شبیه به تراکم جمعیت در آن وجود دارد: «خیابان چهارم شرقی» که از نوسازی های سال های دهه ١٩٩٠ به وجود آمده است. درتابستان می توان درآن ردیفی از رستوران های کوچک دارای ایوان را دید. اما، دراین ماه ژوئیه، از «خیابان چهارم شرقی» به عنوان راهرویی برای رفتن به سوی «ورزشگاه کوییکن لونز» استفاده می شود که گردهمایی جمهوری خواهان در آن برگزار می گردد: نمایشی سیاسی که درآن فروشندگان دوره گرد، نمایندگان حزب، روزنامه نگاران و تظاهر کنندگان درهم می لولند و عابران کنجکاو آیفون خود را درمی آورند و از این نمایش گذرا تصویر برمی دارند.

حضور دوربین های تلویزیون جمعی از تظاهرکنندگان و متعصبان اعلام کننده آخرالزمان را جذب می کند که نوشته های خود را درهوا تکان می دهند و منتظر لحظه جادویی ای هستند که تصویرشان درسراسر کشور پخش شود. مردی که یک کلاه قرمز با نوشته «ترامپ» برسر دارد، درحالی که به نرده یک رستوران تکیه کرده و کنار یک غرفه «ذن» ایستاده که رهگذران را به نقاشی با انگشت دعوت می کند تا «برای گسترش کنجکاوی آرامش یابند». با این حال، آنچه که در این تابلو چیرگی دارد، یادآور شیوه رفتار آقای ترامپ، آمیختگی واکنش های مهارنشده و گفته های عامیانه است. تی شرت هایی که نامزد جمهوری خواه را با انگشتی که جهات مختلف را نشان می دهد و تی شرت های دیگری که نشان می دهد هیلاری کلینتون و مونیکا لوینسکی چگونه از آقای ویلیام [بیل] کلینتون پذیرایی می کنند یا تی شرت دیگری که روی آن یک کاپوت به شکل پرچم ستاره دار آمریکا نقاشی شده است. بر برخی از سنجاق سینه ها نیز نوشته شده: «سازمان حکومت اسلامی [داعش] را تاحد مرگ بمباران کنید».

هرچه به محل برگزاری گردهمایی نزدیک تر می شویم، بیشتر حس می کنیم که در منطقه سبز بغداد قرارداریم. درواقع می باید از میان دالانی تشکیل شده از پلیس هایی که تنگ هم ایستاده اند گذرکرد و به نرده ها رسید. مجوز ها یک، دو، سه، چهار، پنج و شش بار کنترل می شود. سپس، دستگاه دستگاه فلزیاب و سرانجام رسیدن به تالار.

صفت «خالی» به خوبی گردهمایی جمهوری خواهان را توصیف می کند. به جز شب آخر، مرکز ورزشگاه چندان پر نیست. فزون براین، کیفیت سخنرانی ها مطلوب نیست و بیشتر سخنرانان زحمت از پیش آماده کردن متن سخنرانی را به خود نداده اند. هیچ یک از افراد سرشناس حزب حضور ندارد: نه آقای ویلارد میت رامنی، نه آقای جان مک کین ، نه هیچ یک از اعضای خانواده بوش.

البته، چند چهره جمهوری خواه سخنرانی می کنند، اما اینها سخنرانان خوبی نیستند. آقای پل رایان، رئیس مجلس نمایندگان دستور جلسه را اعلام می کند. حتی آقای میچ مک کانل، سناتور کنتاکی هنگامی که از موفقیت های خود به عنوان رئیس اکثریت جمهوری خواه سخن می گوید هو می شود. آقای کریس کریستی، فرماندار نیوجرسی، در سخنرانی آغازین خود از اشتباهات دیپلوماتیک خانم هیلاری کلینتون در زمان تصدی وزارت امورخارجه انتقاد می کند بدون آن که توجه داشته باشد که این امر با آنچه که دونالد ترامپ، به ویژه درمورد روسیه و اوکراین، به عنوان سستی و انفعال به خانم کلینتون نسبت می دهد در تناقض است. در نبود مراسم رسمی، نمایندگان حزب جمهوری خواه صدای مجریان رادیویی فوق محافظه کاری را می شنوند که حاضران را به تحسین این یا آن اقدام شجاعانه و وطن پرستانه تشویق می کنند و سپس نفرت آنان را نسبت به خیانت ها و اقدامات جنایتکارانه برمی انگیزند! به آمریکا خیانت شده! ما باید آمریکا را نجات دهیم! همه برای این سخنرانی های اصیل و روایت های ماجراجویانه کف می زنند. سپس نوبت به والدین عزاداری می رسد که عزیزان خود را به خاطر راهزنان تحت حمایت چپ ها، کسانی مانند مهاجران غیرقانونی، از دست داده اند.

برای قاطعیت بیشتر لحن سخنرانی ها تندتر می شود. آمریکای شجاع، آمریکای قربانی، مدیران دموکراتی که خیره سرانه از «نامیدن دشمن به نام واقعی» خودداری می کنند. شماری از نمایندگان از شنیدن صدای منقطع خانم پاتریسیا اسمیت، مادر یک کارمند کشته شده در حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی (لیبی) در سپتامبر سال ٢٠١٢، به لرزه در می آیند که با فریاد می گوید: «من شخص هیلاری کلینتون را مسئول مرگ فرزندم می دانم. او چگونه توانست چنین چیزی را به یک خانواده آمریکایی روادارد؟». افراد شرکت کننده در گردهمایی در کابوسی از نابودی ملی براثر خیانت دموکرات ها فرومی روند.

اما شاید باید این کارهای عجیب و غریب را نوعی تفریح و سرگرمی تعبیرکرد. هنگامی که نمایندگان یک گردهمایی سیاسی نظر خود را درمورد خانم کلینتون با سردادن شعار «بازداشت شود» ابراز می کنند، بی تردید نباید آنها را جدی گرفت. فزون براین، هنگامی که نواختن سرود ملی آغاز می شود، افراد مجاور ما مشغول خوردن ذرت بوداده هستند. چند لحظه بعد، پیرزنی با چهره ای شیرین و لطیف می پرسد آیا می تواند برای نشستن و برخاستن به شانه من تکیه کند. کمی بعد، بلند شدن صدای ضعیفش را شنیدم که با هیجان فریاد می زد «بازداشت شود».

 

تحقیر عمومی یک زبان باز تکزاسی

بخت با برخی از مسئولان حزب جمهوری خواه در هفته جشن در کلیولند یار نبود. به عنوان نمونه آقای تد کروز، سناتور تکزاس، رقیب ناموفق آقای ترامپ در مرحله مقدماتی، تجسم واقعی یک سیاستمدار- بازیگر است. او آنقدر متظاهر، خودشیرین و عوام فریب است که حتی همکاران سناتورش هم قادر به تحملش نیستند. در شب سوم گردهمایی، او رشته کلام را به دست گرفت و سخنان اخلاق مداری گفت که راست گراها شیفته شنیدن آنند. او داستان متاثرکننده پلیسی که درحال انجام وظیفه کشته شده بود و «فرزند عزیزش که هق هق گریه های خود را فرو می داد » را شرح داد و سپس سخنانی درخشان درباره قدرت آزادی بیان کرد که می تواند همه مشکلات ما را حل کند. اما، جمعیت پس از بیست دقیقه شنیدن حرف های او پی برد که او هنوز حمایت خود از آقای ترامپ را اعلام نکرده است. بعد هنگامی که زبان باز تکزاسی به نتیجه گیری از سخنان خود، با همان ترتیبی که آغاز کرده بود، پرداخت نمایندگان به خروش آمدند. آنها که از اشک های تمساح او به ستوه آمده بودند برخاستند و فریاد زندن: «از ترامپ حمایت کن!». ما حتی یکی از نمایندگان را دیدیم که نوشته خود را به شکل بلندگو لوله کرده و به سوی جایگاه سخنران گرفته بود. در آن زمان، این سوداگرابتذال راست مذهبی درحین هوکردن حاضران ناگزیر به ترک صحنه شد.

حزب جمهوری خواه «او» دیگر وجود ندارد. رد و اثر به جا مانده از انحراف وبه بیراهه رفتن، میلیاردها دلار سرمایه گذاری را به باد داده است. تمام پول هایی که درطول چهل سال گذشته صرف شد تا حزب جمهوری خواه ابزاری کارآمد برای یک درصد کذائی جمعیت از ثروتمندترین ها باشد. تمام پول های اختصاص یافته به لابی گرهای واشنگتن، آموزش ایدئولوژیک قانونگذاران حکومتی، مجموعه هایی که صدایشان میلیون ها کارگر را به برنامه هایی برخلاف منافعشان جذب کردند؛ همه اینها در چندماه برباد رفت.

این از آن جهت است که در کلیولند جنگ های فرهنگی، تکیه گاه اصلی راست آمریکایی، به حاشیه رانده شده است. آقای پتر تی یل، یکی از بنیانگذاران خدمات پرداخت در فضای مجازی «پی پل»، حتی هنگامی که همجنس گرایی خود را اعلام کرد، همه به احترام او از جا برخاستند: («من به همجنس گرا بودن افتخار می کنم، به جمهوری خواه بودن افتخار می کنم، اما پیش از همه به آمریکایی بودن افتخار می کنم». یکی دیگر از پایه های حزب جمهوری خواه، هوادارمبادله آزاد نیز به جایگاه سخنرانی آمد. دیگر کسی از هزینه های اجتماعی شکایتی نکرد و فقط آقای اسکات واکر، فرماندار اصلاح ناپذیر ویسکانسین، با احتیاط سندیکاها را زیر سئوال برد.

دموکرات ها، طبقه ای که زاده شده تا حکمرانی کند

آقای ترامپ جریان سیاسی خود را «حزب کارگران» توصیف و تاکید کرد که درکار خویش به مشکلات اقتصادی مردم عادی اولویت خواهد داد. انتقاد مکرر او از توافق های بازرگانی که صنعت آمریکا را ازبین برده، صحنه ای بهتر از کلیولند نمی توانست بیابد. نتیجه این که کسی که توییت های حاوی ناسزاهای نژادپرستانه می فرستد، کسی که می خواهد مالیات ثروتمندان را کاهش دهد و محصولات خود را در خارج تولید می کند، خود را حامی کارگران آمریکا معرفی می کند. به همین اندازه تعجب برانگیز نیز این بود که، در مدت هفتاد دقیقه سخنرانی، او تقریبا … معقول به نظر آمد.

البته، او کوشید دیدگاهی روان پریشانه از تروریسم و بزهکاری ارایه کند؛ اما ترس عمومی که او آن را بازتاب می دهد واقعی است. طبقه متوسط آمریکا، عمدتا به خاطر توافق های بازرگانی غیرعادلانه و بی تفاوتی شگفت انگیز مقامات دموکرات در واشنگتن نسبت به طبقات عادی مردم دچار از هم پاشیدگی شده است. ازاین رو، برای بخش بزرگی از کشور این درست است که اقتصاد دیگر درست عمل نمی کند و دموکراسی به یک مضحکه درخدمت قدرتمندان شباهت یافته است. آقای ترامپ بر این نظر بسیاری از آمریکایی ها با صراحت دامن می زند: «موسسات بزرگ، نخبگان مطبوعات و سرمایه داران به خاطر این از رقیب من حمایت می کنند که او نظام موجود را به همین شکل فعلی حفظ خواهد کرد. آنها به او پول می دهند زیرا هرچه او می کند را تحت کنترل دارند. آنها نخ های او را مانند یک عروسک خیمه شب بازی می کشند».

سپس نوبت به تعهد سپردن به طبقات مردمی می رسد که هیچ بهره ای از رونق اقتصادی نبرده اند: «من با کارگران اخراج شده از کارخانه دیدار کردم و جماعاتی را دیدم که براثر بی عدالتی های ناهنجار توافق های بازرگانی ما زیر فشار له شده اند». و با نقل قول هوشمندانه از فرانکلین روزولت، آقای ترامپ می خروشد که: «اینها مردان و زنان فراموش شده کشور ما هستند. کسانی که سخت کار می کنند اما صدا ندارند. من صدای شما هستم». کمی پس از سخنان وی، یک نظرسنجی نشان داد که این تازه کار سیاسی و دلقک عامی، با خانم کلینتون به برابری رسیده است.

شعار رسمی گردهمایی دموکرات ها، که یک هفته بعد در فیلادلفیا برگزار شد «اتحاد قدرت می آورد» بود. پیامی تلویحی برای هواداران تلخکام آقای برنی ساندرز، سناتور چپ گرایی که در انتخابات مقدماتی مغلوب خانم کلینتون شد. اما موضوع اصلی این گردهمایی کیفیت خاصی است که از دوران کودکی شاخصه زندگی خانم کلینتون است: تقوا.

تقوایی سوزان و سخت؛ تقوایی متفرعن، بی نقص، متعالی و فرشته آسا که هیچ کس نمی تواند رویای برابری با آن را درسر بپرورد. کسانی که در «مرکز وست فارگو» روی صحنه ظاهر می شوند بهترین ها هستند. این پیام حاکم بر فیلادلفیا است. کسانی که آشکارا نه تنها از هیولاهای جمهوری خواه، بلکه مختصر و مفید از همه بهتر هستند. طبقه ای از انسان های اخلاق مدار و پایبند به وظایف خود که منکر آن نمی توان شد و کسانی که برای حکمرانی زاده شده اند.

سازمان دهندگان گردهمایی دموکرات، زیر آوار این احساسات تشخص آمیز می خواهند که مردم نیز به نوبه خود احساس تقوا کنند و پرتو تعالی ای که از صحنه می تابد، بر حاضران در کنگره نیز تسری یابد. پیشخوانی انواع تنقلات بدون گلوتن می فروشد؛ دستشویی ها مختلط هستند و فضایی برای شیردادن به نوزادان درنظر گرفته شده است. اگر به این بیاندیشیم که چه کسی این فکر مسخره را می کند که یک نوزاد را به این محل بیاورد، بی گمان می توان به درجه اخلاق مداری دموکرات ها پی برد.

اما این درجه از راست کرداری و صداقت با رشته ای از رویدادهای آزارنده نقض و نفی می شود. اعضای کنگره ازطریق مطبوعات درمی یابند که ضیافت ها توسط موسسات وال استریت سازماندهی شده و آنها به آن دعوت نشده اند. سازمان دهندگان گردهمایی با موسسه «اوبر» توافق کرده اند که تاکسی های آن نزدیک تر به تالار بایستند درحالی که این موسسه درزمینه بی ثبات سازی شغل نقشی برجسته دارد. گردهمایی لبریز از جمعیت است. جلوی هردر ورودی صف های دراز از افراد خشمگین وجود دارد که خواستار ورود به محل گردهمایی هستند. شب آخر، یکی از ماموران انتظامات چندتن از این افراد ناشکیبا را به سوی صندلی ها راهنمایی می کند، اما چند دقیقه بعد، ماموری دیگر می آید و با درخواست مجوز از ایشان می کوشد آنها را به ترک محل وادارد. درحالی که این پیکار تنازع برای حذف افراد کم خاصیت جریان دارد، خانم کلینتون بر روی همه صفحه های تالار بزرگ مشغول اعلام این است که «کشور بیش از پیش به مهربانی و محبت نیاز دارد».

نمایش چهارروز به درازا می کشد. روی صحنه، سخنرانان یکی پس از دیگری چنان با شور و احساس سخن می گویند که دسته ای از دانش آموزان دبیرستانی را تداعی می کنند که درحال اجرای نمایشی از شکسپیر هستند یا واعظانی قرن نوزدهمی که فرود آمدن فرشتگان از آسمان را نوید می دهند. این سخنرانان، تحت تاثیر اصالت گفته هایشان، می کوشند بلاغتی در سطح پیام خود داشته باشند.

برای پی بردن به دلیل های این همنوایی راه دور نباید رفت: گردهمایی باید تاکیدی بر نیکی ذاتی دموکرات هایی باشد که درعمل سابقه درخشانی نیز ندارند. به عنوان نمونه، چند روز پیش از آن، چندین پیام افشا شده تاکید کرد که کمیته ملی دموکرات، که قاعدتا باید در دوره انتخابات مقدماتی بیطرف باشد، عملا دست به تخریب آقای ساندرز نامزد دموکرات زده است.

ازاین بدتر، شماری از مشکلاتی که هواداران حزب را نگران می کند و سخنرانان پی درپی آنها را افشا می کنند، ناشی از سیاست های رئیس جمهوری دموکرات کنونی، یا یکی از اسلاف مشهور او… یعنی همسر نامزد کنونی ریاست جمهوری است.

به عنوان مشت نمونه خروار به سه مورد اشاره می شود. دهها نماینده نوشته هایی را درمخالفت با توافق مشارکت ماورای اقیانوس آرام (TPP) تکان می دهند. با این حال، در سومین روز گردهمایی بخشی از آنان آقای باراک اوباما را به عنوان: «یکی از بهترین رئیس جمهوری هایی که تاکنون داشته ایم» تحسین می کنند و به نظر جو بایدن، معاون رئیس جمهوری این توافق نقطه اوج دوران کار او است. شب پیش هووارد دین، فرماندار پیشین ورمونت، اعلام می کرد: «ما به رئیس جمهوری نیاز داریم که پیگیر آن باشد که ثروتمندترین افراد نیز به همان مقرراتی پایبند باشند که طبقه متوسط، که سخت کار می کنند از آنها تبعیت می نمایند » … این حرف درست پس از آن زده شد که حاضران در گردهمایی برای فردی به نام اریک هولدر کف زدند. این فرد که در سال های ٢٠١۵ – ٢٠٠٩ وزیر دادگستری بود، به خاطر سستی و تعلل در تعقیب بانکدارانی که مسئول تقلب های مالی بودند مورد انتقاد قرارگرفته بود.

سرانجام، در سخنرانی- برنامه ی گردهمایی، خانم الیزابت وارن، سناتور ماساچوست، چالش هایی را که اعضای طبقه کارگر با آنها روبرو هستند برشمرد و سپس اعلام کرد: «بورس رکورد ها را می شکند. سود موسسات در بیشترین حد است. مدیران کل این موسسات دهها میلیون دلار به دست می آورند. اما این دستاوردها اثر مثبت برای خانواده هایی مثل شما که سخت کار می کنید ندارد. آیا برخی از شما فکر نمی کنید که مشکلی وجود دارد؟». «برخی از شما»؟ همه اینها در زمانی رخ داده که آقای اوباما ساکن کاخ سفید بوده است. اگر درآن شب رئیس جمهوری دربرابر تلویزیون خود نشسته بود، احتمالا خود را هدف این انتقادها حس نمی کرد، زیرا در تشخیص خانم سناتور سهیم نبود. هنگامی نیز که خانم وارن به محکوم کردن آقای ترامپ به خاطر اراده اش برای «محدود کردن مقررات مالی» پرداخت، یادآوری این نکته را از قلم انداخت که مشکل اصلی دراین مورد دو دهه پیش توسط آقای ویلیام [بیل] کلینتون ایجاد شد. کسی که شامگاه فردای آن شب همگان به احترامش از جا برخاستند…

گذشته خانم کلینتون با دقت بازنویسی شده است. درباره برخی از بخش های کوتاه زندگی حرفه ای اش تعبیرهایی طولانی شده تا این احساس را به وجود آورد که او زندگی اش را وقف پیکارهای نیکوکارانه کرده است. بخش هایی دیگر، که زمان و اثر بیشتری دارند، مانند سال هایی که به عنوان وکیل متخصص در حقوق موسسات کارکرده، به نظر محو و کمرنگ می آیند. درمورد دستاورد اصلی دوران ریاست جمهوری شوهرش، که اخیرا درباره آن لاف می زند که درآن تاحدی زیاد مشارکت داشته، به سکوت برگزار می شود. توافق مبادله آزاد آمریکای شمالی (Alena) از روایت رسمی حذف می شود، زیرا با گفتمان درمورد توجه فوق العاده خانم کلینتون به سرنوشت زنان و کودکان، حذف کمک دولت فدرال به خانواده های تک سرپرست، که درسال ١٩٩۶ توسط شوهرش امضا شد، تناقض دارد.

با این وصف، چه باقی می ماند؟ یک تقوای اخلاقی مبهم مانند رودخانه ای پایان ناپذیر، که ربطی به میراث اخیر حزب دموکرات ندارد، برجسته می شود. از مردمی سخن گفته می شود که موفق شده اند بر معلولیت ها یا مشکلات جسمانی خود فایق آیند و در رودررویی با تروریسم یا جراحت های وحشتناک جان سالم به دربرند. برخی دیگر به «نوآوری و روحیه تشکیلاتی» که توسط رئیس جمهوری برآن تاکید شد باور دارند. او آرزو کرد که «هر آمریکایی بتواند رئیس جمهوری را درآغوش بفشارد»، کسانی که در عراق جنگیدند و در تایید «هیلاری» و قابلیت های راهبردی و نظامی اش فریاد تحسین آمیز سر می دادند.

سیل اشک برگونه های اندوهگین جاری می شود. یک ویدیو داستان یک مهاجر غیرقانونی پیشین را حکایت می کند که دعوت شده داستان خود را بیان کند و سه بار حرف هایش براثر هق هق گریه قطع می شود. ویدیویی دیگر دختر کوچک گریانی را نشان می دهد که از این هراس دارد که مبادا پدرومادرش اخراج شوند. هنگامی که هیلاری او را روی زانوی خود می نشاند و وعده می دهد که از او حمایت کند، باز سیل اشک ها جاری می شود، اما این بار از چشم های کسانی که درکنار هیلاری کلینتون مظهر تقوا و حمایت گری نشسته اند.

نامزد ریاست جمهوری که مرتب تسبیح می اندازد

او مشفق، با حسن نیت و متعالی نیز هست. مردان و زنان جمع شده در فیلادلفیا، علاوه براین که مدیران و مالکانی شگفت انگیز هستند، به موفقیت هایی فوق العاده نیز دست یافته اند. داستان یک پلیس نیز نقل می شود که پیش از کشته شدن درحال انجام وظیفه، همه هدیه های کریسمس خود را بسته بندی کرده بود. یکی از تواناترین سخنرانان گردهمایی، جو بایدن معاون رئیس جمهوری، به نوبه خود ارزیابی می کند که وام های دریافتی دانشجویان – که مانند طوقی بر گردنشان سنگینی می کند – درواقع برای آن است که «مانع از آن شود که پدر و مادر با رد درخواست وام بانکی» روبرو شوند.

سرانجام خانم کلینتون به عنوان تاج سر این نمایش طولانی برصحنه ظاهر می شود و بر حاضران رشته تسبیحی از سخنان کلیشه ای و تهییج کننده می بارد. ژرفای ابتذال سخنانش موجب چندین بار به پا خاستن همگان می شود.

سخنران اعلام می کند که ملت با چالشی خیلی جدی رودررو است، یک «لحظه حقیقت». آری، از «با هم بودن» چرا که «آمریکا در خطر است». «نیروهایی قدرتمند تهدید می کنند که ما را از یکدیگر جدا کنند. بر ما است که آیا می خواهیم همه با هم برای بزرگ شدن کار کنیم».

نام تهدید دونالد ترامپ است. خانم کلینتون او را متهم می کند که «می خواهد ما را از بقیه دنیا – و نیز از یکدیگر – جدا کند». خطر تنها اخلاقی نیست: به رفاه کشور نیز مربوط می شود: «آمریکا نیاز دارد که هریک از ما نیرو، استعداد و بلندپروازی خود را به میدان آورد تا ملت بتواند بهتر و قویتر شود، این چیزی است که من عمیقا به آن باور دارم».

نامزد ریاست جمهوری سپس فلسفه خود را بیان می کند: «هرکار خوبی که می توانید، برای هرتعداد از مردم که می توانید، به هر شکلی که می توانید و تا هر زمان که می توانید انجام دهید». او اطمینان می دهد که به جزییات هم توجه دارد و می تواند راه حل هایی عمل گرایانه و پیشرو برای مشکلات مشخص بیابد. او در تلاش برای پاسخگویی به محرومیت کارگران کلیولند وعده «شغل های خوب بیشتر و افزایش حقوق» می دهد و خطوط اصلی برنامه خود را برای حل بخشی از مشکلات شرح می دهد: «من اطمینان دارم که سعادت آمریکا درگرو سعادت طبقات متوسط است. فکر می کنم اقتصاد ما چنان که باید خوب عمل نمی کند. به این خاطر ما باید قاضی ای را برای دیوان عالی کشور انتخاب کنیم که قادر باشد ما را از شر سیاست حکمروایی پول خلاص کند و حق رای را به جای محدود کردن آن گسترش دهد».

جمعیت حاضر در فیلادلفیا، حتی اگر تناقضی هم بین مشکلات و راه حل ها بیابد، واکنشی نسبت به آن نشان نمی دهد، شاید به این دلیل که مانند سخنران می داند که مشکل اصلی و عامل تعیین کننده طبقه متوسط درحال تضعیف شدن نیست. نه، حد و مرز واقعی جداکننده دو تشکل سیاسی، امسال و برای همیشه، برمبنای چیزی بی نهایت مهم تر است: خندق بین نیک و بد. خوب ها در یک حزب و خبیث ها در دیگری.

از این رو است که برای دموکرات ها، نیکی نه یک موضوع فرعی بلکه مسئله ای اساسی است. انتخابات سال ٢٠١۶ رودررویی تقوا و ابتذال خواهد بود. خانم کلینتون هشدار می دهد: «ما دربرابر همه گفتمان های زیانبار، همه حرف هایی که بخواهد بین ما تفرقه ایجاد کند ایستادگی می کنیم». گویی می خواهد بسیاری از رفتارهای غیرقابل پیش بینی حریفش درمورد معلولان، مکزیکی هاو سیاهان را یادآوری کند. او نتیجه گیری می کند که: «در اساس، همواره به این نتیجه می رسیم که دونالد ترامپ قادر به درک این نیست که: آمریکا بزرگ است زیرا آمریکا خوب است».

تقوای دموکرات چنین است. هنگامی که انتخابات ٢٠١۶ را مرور می کنم، به یاد خواهم آورد که در هنگام گذر پیاده از پارکینگ عظیم «مرکز ولز فارگو» در فیلادلفیا، با حرارتی سوزان که آسفالت آن را تشدید می کرد چه احساسی داشتم. احساسی چنان شدید که تقریبا مغز را فلج می کرد. ما با زحمت پیش می رفتیم؛ نرده هایی امنیتی گام های ما را هدایت می کرد. در آن سوی حصار، فردی توانسته بود یک اتوبوس مدرسه را پارک کند و از آنجا مردم را به سوی تالار گردهمایی سوق می دهد. بلندگوی دستی او طنین کلماتش درمورد اهمیت آموزش و نوآوری را در فضا می پراکند.

من همچنین به تابلوی تبلیغاتی ای فکر خواهم کرد که از یک قطار در حومه کلیولند دیده می شد و روی آن می شد یکی از شعارهای هذیان آلود راست آمریکا را خواند: «آنچه را که رسانه های چپ می گویند باور نکنید». این تابلو در مجاورت بزرگراهی پر سروصدا با یک پارکینگ بزرگ و پنج خط راه آهن بود. همه هیاهوی تولید صنعتی و حمل و نقل از این کوره سوزان برمی خاست. این پیام خطاب به چه کسی بود؟ به کارکنان کارخانه فورد که احتمالا از آنجا دور نبودند؟ به فردی که در لوکوموتیو قطار باری رودرروی ما بود؟ دعوتی ساده برای تسلیم روان پریشی شدن، بدون مخاطب مشخص که از دور به چشم می آمد و فاقد هرگونه معنا بود.