انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روش مردم نگاری (قوم نگاری)(۳)

مردم­نگاری (قوم­نگاری)(۳)

سامال عرفانی

بخش سوم و پایانی

-معرفی و بکارگیری افراد:

برای این مرحله که در آن افرادی را می­گیرید، بهتر است اینگونه آغاز نمایید که بطور خلاصه درباره تحقیق و اینکه چرا از اهمیت برخوردار است برایشان توضیح دهید. بسیار مهم است به­گونه­ای برای مشارکت­کنندگان توضیحاتتان را ارائه دهید که برای آنها قابل درک باشد یعنی به زبانی که برای آنها آشنا است. اما هرگز برای تاکید بر ارزش و ارتباط تحقیق، از مرعوب­ساختن مردم استفاده ننماید.

گاهی در برخی از انواع رویکردهای مردم­نگارانه مانند تحقیق عملی، به مشارکت­کنندگان گفته­خواهد شد که تحقیق تاثیر مستقیم بر زندگی آنها خواهد داشت. برای مثال ویلیام فوت وایت(۱۹۹۳) به مشارکت­کنندگان در تحقیقش چنین توضیح داد که حداقل کاری که می­تواند برای آنها انجام دهد آن است که بعد از اتمام کار، زمانی که تبدیل به یک کتاب شد، دیگران آن را خواهند خواند و شاید کسی پیدا بشود که به آنها کمک کند که مسئله­شان را حل نمایند.

گاهی تصمیم­گیری درباره­ی اینکه با چه­کسی سخن بگوییم، یا سوالاتمان را بپرسیم و یا مصاحبه نماییم، دشوار است. بهتر است با کسانی حرف بزنید، که بدانید وی بنحوی بازنمایاننده­ی دیگر اعضای گروه است. اُرایلی (۲۰۰۹) معتقد است که بجای اینکه خود را محدود سازید، بهتر است که با هر­کسی از هر­دسته­ای، همه­ی انواع شخصیت­ها، همه­ی نقش­ها، در همه موقعیت­های ممکن سخن بگویید. و البته بسیار مهم است با آن کسانی نیز گفتگو کرده­باشید که کمتر برای گفتگو آماده­اند، پنهانند، خجالتی­اند. تنها گفتگو­کردن با افراد کنجکاو و پر­سروصدا، مفید نخواهد بود.

مصاحبه با اطلاع­دهندگان کلیدی از آنجا مهم است که آنها مشتاق به همکاری، سرشار از اطلاعات و نظر هستند. محافظان دروازه­ها نیز مهم هستند زیرا می­توانند به کمک کنند که با افراد و یا گروه­های پنهان­شده، ارتباط برقرار­سازیم.

-آشکار بودن و یا پنهان بودن:

یکی از مواردی که باید درباره­ی آن تصمیم بگیرید آن است که می­خواهید چقدر نااشکار بمانید. آشکار بودن یعنی آنکه به راحتی درباره تحقیق و اهداف آن، برای مشارکت کنندگان توضیح­دهید. اما نااشکار بودن یعنی اینکه تحقیق پوشیده است و بدون اینکه مشارکت­کنندگان درباره آن بدانند و یا از انگیزه­های محقق، آگاهی کامل داشته­باشند، انجام می­گیرد.

بسیاری از مردم­نگاران معتقدند که بنابه دلایل اخلاقی، کسی نباید تحقیق پنهانی انجام دهد. عده­ای از مردم­نگاران در پاسخ می­گویند اما بدون پنهانی انجام دادن برخی مردم­نگاری­ها، چگونه می­توان درباره موضوعات غیرقانونی و پنهانی، مطالعه کرد. مشاهده­ مشارکتی، اغلب اوقات در تحقیقات آشکار استفاده می­شود البته با این امید که مشارکت­کنندگان حضور ما را فراموش کرده و زندگی عادی خویش را انجام دهند. بنابراین دسترسی، شامل توضیح آشکار درباره تحقیق و داشتن یک نقش نیمه آشکار محقق می­شود( در اینجا مشارکت­کنندگان می­دانند که شما درحال چه کاری هستید، اما همیشه این را در مغزشان ندارند و گاه آن را فراموش می­کنند).

-معرفی خود:

باید درباره­ی اینکه خود، ایده­ها و افکارتان درباره­ی موضوع معینی را چگونه معرفی سازید، بیاندیشید، زیرا نحوه این معرفی بر کیفیت دسترسی شما به دیگران، تاثیر خواهدگذاشت. بهرحال سعی کنید که به گونه­ای خود را معرفی سازید که واردبکار بنظر برسید، البته اگر خیلی وارد و مطلع بنظر آیید، آنها را خواهید ترساند، و اگر خیلی ناآگاه بنظر آیید، شما را بی­علاقه به موضوع نشان خواهد داد.

کافی است که مشارکت­کنندگان دریابند که شما به زندگی آنها مشتاقید و با ذهنی باز راه و رسم زندگی آنان را مطالعه می­کنید، یعنی به قضاوت آنها نمی­نشینید.

-بیرون آمدن:

در انتها مفید خواهد بود که دراین باره بیاندیشیم که چگونه از جامعه مورد تحقیق خارج شویم. بعد از اتمام مردم­نگاری فورا آنجا را ترک نکنید و به خانه­تان برنگردید، زیرا در این حالت به گروه مورد مطالعه­تان این حس را خواهید داد که همه چیز تمام شده و هیچ تداومی در کار نیست. از طرف دیگر نیز اگر بخواهید برای همیشه آنجا بمانید، خطر بومی شدن شما را تهدید می­کند و شما حس فاصله و عینیت را از دست خواهید داد و یا اینکه در اصل چرا به آنجا رفته­بودید. این مساله برای بسیاری از مردم­نگاران روی­می­دهد، زیرا مدت زیادی را با آن جامعه بسر­برده­اند، خود را با جامعه تطبیق داده­اند، و مشارکت­کنندگان اکنون دوستانش هستند.

دیگر ابعاد قابل توجه مردم­نگاری
۱- نحوه پرسیدن سوالات:
الف) دوسویگی: مردم­نگاری تنها شامل مشارکت و مشاهده و گوش­سپردن نمی­شود، بلکه پرسیدن سوالات و گوش­دادن به پاسخ­های آن، نیز بخشی از مردم­نگاری است. همه­ی ما در طول روز و انجام امور روزمره­مان به مکالمه و پرسش­ و پاسخ می­پردازیم و این عمل بخشی از زندگی روزمره­ ما است. مردم­نگاران نیز در جستجوی درک فهم پاسخگو، و تفسیر وقایع و اعمال، به گفتگوها گوش می­سپارند تا بتوانند سوالات مربوط به مبحث را بسازند و یا به آرامی مکالمه را به جهت پاسخ گرفتن سوالاتشان هدایت سازند. لازم نیست که مصاحبه از پیش تعیین شده و رسمی باشد. مردم­نگار اگر دقت کند می­بیند که در زمین تحقیق، مردم مورد مطالعه بارها درباره­ی موضوع مورد نظر وی سخن می­گویند، در اینجا مردم­نگار باید گوش بزنگ باشد و در این لحظات سوال بپرسد و از آنها بخواهد که سخنشان را توضیح داده و یا احساسشان را توضیح دهند.
ب) زمان مناسب برای طرح سوالات: بسیاری از مردم­نگاران جوان دوست­دارند که بدانند چه زمان­هایی نباید سوالی بپرسند و تنها به مشاهده قناعت نمایند. بسیار مهم است که همیشه حواستان به بافت، احساس مشارکت­کنندگان و آگاه بودن به­اندازه کفایت مشارکت­کنندگان درباره موضوع باشد تا بدانید سوالاتی که توسط آنها نادیده­گرفته­خواهند شد کدام­ها هستند که آن سوالات را نپرسید. لذا پرسیدن در مردم­نگاری ابتدا بسیار منفعلانه روی می­دهند و به مرور که زمان می­گذرد، شما در پرسیدن سوالات فعالتر می­گردید. بادقت و به آرامی شروع به پرسیدن سوال کنید. هرچه زمان بیشتر بگذرد، ما بیشتر درباره­ی موقعیت می­دانیم، لذا می­توانیم سوالات عمیق­تر و بهتر و دقیق­تری را بپرسیم و هم اینکه می­فهمیم که از چه کسی چه سوالاتی را بپرسیم. زمان به شما کمک می­کند که اعتماد مشارکت­کنندگان را بدست آورید و نیز قواعد سخن گفتن در آن جامعه را نیز خواهید فهمید و اینکه در این جامعه چه­چیزهایی تابو می­باشند و اینکه درباره­ی چه مسائلی و با چه شیوه­ای می­توانید سوال کنید، بدون آنکه کسی را ناراحت سازید. به­یاد­داشته باشید که تنها آنچه که آنها از آن سخن می­گویند جالب است، بلکه اینکه آنها چگونه درباره آن سخن می­گویند، چه زمانی، چه چیز را نمی­گویند، و اینکه دراین­باره با چه­کسی حرف می­زنند و با چه­کسی نه، همگی از اهمیت برخوردارند که اینها تنها با مصاحبه مستقیم بدست نمی­آید بلکه این اطلاعات با مشاهده مشارکتی طولانی مدت، و انجام کار­میدانی در طول گفتگو­های طولانی بدست خواهند آمد.
پ) شکل سوالات: نکته دیگر مربوط به این است که آیا از سوالات مستقیم استفاده کنید یا غیر­مستقیم. این مساله بسیار بستگی دارد به جامعه­ای که آنرا مطالعه می­نمایید. برای مثال، دیگل بارلِی(۱۹۸۳)، متوجه شد که نمی­تواند در تحقیقش میان قبایل غنا، سوالات مستقیم بپرسد، زیرا آنها به سوالات مستقیم پاسخ نمی­دهند و حتی این گونه سوال پرسیدن را را مودبانه نمی­دانند. پرسیدن سوالات مستقیم از کودکان نیز نمی­تواند چندان ثمربخش باشد، بهمین دلیل روش­های غیرمستقیم بسیار مثمرثمرتر خواهند بود. برای مثال می­توانید به مطالعه خانم پاتریسیا هندرسون(۲۰۰۶) برروی یتیمان بیماری ایدز در آفریقای جنوبی، مراجعه­نمایید. در میان قبیله­ای که وی مطالعه نمود، کودکان یادگرفته­اند که با بزرگتر­ها زیاد سخن نگویند و در پاسخ دادن به پرسش­های بزرگتر­ها، کوتاه پاسخ­دهند. به­همین دلیل وی، از یکسری نمایش در سر­کلاس­ها استفاده کرد، که مصاحبه مردم­نگاری در خلال این نمایش­ها صورت می­پذیرفت. در­خلال این نمایش­ها، بچه­ها کم­کم احساس راحتی پیدا کردند، و بالاخره در یک سفر یک هفته­ای، آنها نمایشنامه­ای آماده­کردند که در آن از تجارب زندگی­شان سخن می­گفتند.
دلیل دیگری که ممکن است از همان اول شروع به پرسیدن سوالات مستقیم نکنیم آن است که، از همان اول تمامی تم­ها معلوم نیستند، بلکه در خلال گفتگوهای معمولی و همیشگی، تم­ یا تم­ها خود را نشان دهند و آنگاه است که شما شروع می­کنید به پرسیدن سوالات مشخص، مستقیم و عمیق درباره­ی آن تم.

۲-قواعد تهیه و تنظیم فیش­ها
در مردم­نگاری داده­های گرداوری شده را به صورت فیش طبقه­بندی می­کنیم. در این فیش­ها باید نحوه ورود به جامعه، گرفتن مجوز، کروکی­ها، نقشه­ها، آمارها، عکس­ها و حتی فیلم ها را نوشت. اما بطور کلی نکات زیر را باید درباره فیش­ها رعایت کرد:
– نوع سند را مشخص سازیم( فیش مشاهده، فیش مصاحبه، فیش عکس و…)
– آن را شماره­گذاری نماییم ( مثلا فیش شماره ۳ مشاهده)
– شرح فیش ( مثلا زن در حال شستن لباس است)
– در زیر فیش، ماخذ ذکر گردد ( مثلا عرفانی، ۱۳۸۹)
– در فیش، محل و زمان تهیه فیش ذکر گردد( روستای الف، در ۲۰ کیلومتری تهران، یک شنبه، ۳۰ مرداد ۱۳۸۹).

۳- زمان مورد نیاز برای مردمنگاری
در مورد زمان لازم برای انجام مردم­نگاری باید گفت که مردم­نگاری از ماه­ها تا سال­ها طول می­کشد. اما بهرحال یک مشاهده­ی عمیق است. عده­ای برآنند که بهترین مدت زمان برای انجام مردم­نگاری، یک سال کامل است، زیرا در این حالت می­توان زندگی مردم را در فصول مختلف مشاهده کرد و تمامی مسائل آنان را دریافت.

۴- مخاطرات مردمنگاری
در انتها بد نیست اشاره­ای داشته باشیم به این نکته که برخی تهدیدات، محققان در زمین تحقیق را تهدید می­کنند. از این تهدیدات می­توان به خشونت فیزیکی، فشار عاطفی، مشکلات حقوقی برخاسته از ” دانش کثیف” درباره فعالیت­های غیرمشروع، اشاره نمود( فِرِل و هام،۱۹۹۸).

مردمنگاری در بوته­ی نقد:
الف) نقد اثباتی:
اولین انتقداتی که متوجه مردمنگاری شده­اند از ناحیه جریان اثباتی بوده است. این اتقاد نه تنها متوجه روش مردم­نگاری بوده بلکه بطور کل روش­های کیفی را نشانه می­رود و آن دلبخواهی بودن روش کیفی است. و ایراد بعدی تفسیر پذیری بیش از اندازه روش های کیفی است. نقطه حمله به روش کیفی عموما به موضوع عدم امکان تعمیم پذیری آنها مربوط می شود. اما روش کیفی اصولا بر اساس دیگری استوار است ، انسانها متفاوتند و  تبدیل به واحدهای یکسان نمی شوند ، باید به شکل ژرف و عمیق با هریک از آنها وارد  گفتگو و ارتباط شویم .
پاسخ روش کیفی به انتقادات پوزیتویستی به این صورت است  که درست است که واحدهای انتخاب شده بر اساس عملی دلبخواهانه انجام گرفته اند،  اما این دلبخواهی بودن دارای منطق خاص خود است که بر گویا بودن نمونه ها  تاکید می کند. به همین دلیل نیز پژوهشگر باید در روش کیفی،  نمونه برداری را توجیه کند . و اگر نمونه برداری براساس روش های صرفا اتفاقی انجام شود اعتبار خود را از دست می دهد. در نمونه گیری کیفی اتفاق کاملا بی ربط است . چون در این حالت گویای هیچ چیز نیست. در نمونه گیری کیفی باید نمونه تعمدی باشد و به­دلایل خاصی انتخاب شود. به عبارت دیگر نمونه­ها باید نمونه­های گویا باشند. مردم­نگاری یک روش تکراری و استقرایی است ( اُرایلی،۲۰۰۹).

ب) مردم­نگاری انتقادی:
پست­مدرنیسم مستقیما به شیوه­ی مردم­نگاری حمله کرد، زیرا در ان مردم­نگار در رابطه سلطه با افراد مورد تحقیق قرارداشت. پست­مدرنیسم می­پرسد آیا مردم­نگاری توانسته از از گذشته میسیونری و استعمارگرانه­ی خویش جدا گردد؟
مردم­نگاری انتقادی تلاش می­کند تا پیش­فرض­های ناروا را آشکار کند و روابط قدرت را نشان دهد. و البته آنها بیان می­دارند که هر تلاشی در جهت بازنمایی، پیامدهایی به­دنبال دارد که این پیامدها بی­طرف و خنثی نیستند(مدیسون،۲۰۰۵).
مردم­نگاری انتقادی، مردم­نگار را قادر می­سازد که بتواند عملا انتخاب نماید، انتخاب میان شیوه­های نگریستن به دنیا و قضاوت کردن برخی جهان­بینی­­ها که کدامیک عادلانه­تر، و یا حتی صادقانه­تر هستند. اما باید هشیار بود که مردم­نگاری انتقادی را با مکتب انتقادی فرانکفورت که جامعه­ی سرمایه­دارانه را نقد می­نماید، اشتباه گرفت.
در مردم­نگاری انتقادی، مردم­نگار تنها به سادگی به­دنبال توضیح معانی کنش­ها در درون یک بافت خاص نیست، بلکه وی همچنین به دنبال معانیِ معناها است ( توماس،۱۹۹۳) و اینکه این معانی چگونه با ساختار گسترده­تر قدرت و کنترل ارتباط می­یابند.
مردم­نگاری انتقادی نیز برپایه داده­ها فربه از طریق مشاهدات مستقیم و ثابت و دیگر شیوه­های جمع­آوری داده، استوار است، اما تفاوت اساسی آن در این است که مردم­نگاری انتقادی، این کار را منتقدانه انجام می­دهد.
روش­های مردم­نگاری انتقادی:
مدیسون (۲۰۰۵:۵) درباره مرحله آغاز انجام مردم­نگاری انتقادی چنین می­نویسد« مردم­نگاری انتقادی با یک بحث هستی­شناسانه برروی آرایه وسیعی از شواهد تجربی پیش­تر جمع­آوری شده، آغاز می­شود مبنی براینکه برخی گروه­های اجتماعی نسبت به دیگر گروه­ها در شرایط نامساعدتری بسر می­برند و همراه با یک ” شفقت نسبت به موجودات زنده”. سپس آنها داده­ها را تفسیر می­نمایند تا دریابند که مشارکت­کنندگان چگونه آنها را درک می­کنند، سپس داده­ها را بازتنظیم می­نمایند تا عمق پنهان بهره­کشی، قدرت و شرایط نامساعد را آشکار­سازند. و تمام این کارها را بازتابانه انجام می­دهند، یعنی با این نگاه که آیا ایده­ها و افکار خودشان برکارشان تاثیر گذاشته­است. و در انتها آنها به مطالعه­شان نگاه کرده و از خود می­پرسند ” خب که چی؟” (اُرایلی،۵۴:۲۰۰۹). در اینجاست که مفهوم بازتابندگی برای مردم­نگاری پست­مدرن مطرح می­شود. بازتابندگی یعنی بازتابندگی دررابطه پژوهشگر با موضوع مورد پژوهش. یعنی تولید هر دانشی محصول مجموعه­ای از شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و…است. بازتابندگی یعنی رجوع به «خود».
در بازتابندگی مردم­نگارانه، پژوهشگر ضمن شرح و توصیف موضوع، خود را نیز تشریح کرده و زندگینامه­ای از خویش نیز ارائه می­دهد که در رابطه با موضوع قابل درک­تر می­شود.
مردم­نگاران انتقادی:
نانسی شپرهیوج یک انسان­شناس پزشکی است که سالها مردم­نگاری انتقادی انجام داده­است. کارهای او بر روی خشونت در زندگی روزمره تمرکز دارد. مرگ بدون گریه: خشونت زندگی روزمره در برزیل (۱۹۹۳) درباره زندگی زنان و کودکانی در سرازیری شهر فاولا در کشور برزیل است که وی بمدت ۲۵ سال در آنجا مطالعات خویش را انجام داد. وی در این مطالعه، ایده بحث­انگیز عشق مادرانه را آنگونه که در غرب جریان دارد به چالش می­کشد و نشان می­دهد که اسطوره­ی عشق مادرانه، یک اسطوره­ی بورژوازانه­ی لوکس غربی است، و این زنان مورد بررسی وی، نمی­توانند آن را بپذیرند و نمی­توانند بپذیرند که کودکانشان زنده خواهند­ماند.
جیم توماس نیز از کسانی است که در این حیطه کار کرده­است. کار میدانی وی در زندان­های آمریکا انجام شد. یک موضوع انتقادی که پس از جمع­آوری مجموعه بزرگی از روایت­های زندانیان، ظهور کرد، موضوع هویت نژادی بود که از این طریق وی نژاد­پرستی نهادینه شده را شناسایی کرد. « نژادپرستی در زندان­ها روی می­دهد نه تنها به دلیل اعمال تبعیض­آمیز، بلکه همچنین به این خاطر که نژاد یک فرد، هم دلالت ضمنی دارد و هم اینکه مجموعه­ای از معانی را مشخص می­سازد که تعیین می­سازد که یک فرد چگونه زمان را طی می­کند» (۵۲:۱۹۹۳). به عبارت دیگر، نژاد یک زندانی در اینکه چگونه دوران زندانش را بگذارند، تعیین­کننده­است. سفیدها در زندان­ها اقلیت­اند و همیشه حق با آنها است، بهمین دلیل غیرسفیدپوستان، در زندان دسته­هایی را تشکیل می­دهند که در این دسته­ها احساس می­کنند که دیگران آنها را می­فهمند و البته همین دسته­ها خود سبب پدید آمدن درگیری­ها در زندان­ها می­شوند.
مطالعه باربارا اِرنریشز (۲۰۰۱) نیز یکی دیگر از کارهای مردم­نگاری انتقادی است که در آن وی به مشاغل کم­درامد در آمریکا می­پردازد که به نقد اصلاحات رفاهی در آمریکا پرداخته و زندگی در فقر را مردم­نگاری می­کند.
مانند کارهای میشل لیریس. بعدها موضوع بازتابندگی را در کارهای گیرتز و نانسی شپرهیوج و … می­بینیم( فکوهی،۱۳۸۱). « تفسیرگرایانی همچون کلیفورد گیرتز(۱۹۷۳) فرهنگ­ها را به صورت متن­های معنی داری در نظر می­گیرند که بومیان پیوسته آنها را «می­خوانند» و مردم­نگاران باید از معانی­شان سر درآورند. به نظر گیرتز، انسان­شناسان می­توانند هرچیز فرهنگی که توجهشان را جلب می­کند، انتخاب کنند و جزئیاتش را ثبت کنند و به تفصیل شرح دهند تا خوانندگان از معانی موجود در فرهنگ مورد بررسی اطلاع پیداکنند. معانی با صورت­های نمادین همگانی، مانند واژه­ها
،مناسک و رسوم خود را نشان دهند( کتاک۱۳۸۶ص۶۲).

منابع:

۱. سیلورمن، دیوید؛ روش تحقیق کیفی در جامعه‌شناسی، محسن ثلاثی، تهران، تبیان، ۱۳۷۹، چاپ اول.

۲. رفیعی، حسن و دیگران؛ روش‌های تحقیق بین رشته‌ای در اعتیاد، تهران، دانژه، ۱۳۸۷، چاپ اول، ص۱۳۳-۱۳۲.

۳. رحمان­زاده، مهدی (؟) تحقیق کیفی،
۴. http://www.pajoohe.com/fa/index.php
۵. ریویر،کلود(۱۳۸۱) درآمدی بر انسان­شناسی، ترجمه ناصر فکوهی، نشر نی، تهران.
۶. پرتی، ژ.پلتو (۱۳۷۵) روش تحقیق در انسان­شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، تهران.
۷. کتاک، کندارد فیلیپ(۱۳۸۶) انسان­شناسی، کشف تفاوت­های انسانی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی.
۸. مارشال، کاترین و گرچن ب.راس من؛ روش تحقیق کیفی، تهران، پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص۹.
۹. فکوهی، ناصر (۱۳۸۱) تاریخ اندیشه و نظریه­های انسان­شناسی، نشر نی، تهران.
۱۰. فلیک،اوه (۱۳۸۸) درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمه هادی جلیلی، نشر نی، چاپ دوم.
۱۱. نفیسی، نهال (۱۳۸۹) کارگاه روش تحقیق (مردم­نگاری)، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
۱۲. مونوگرافی،
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-browse_categories.php

۱۳. قوم­نگاری چیست؟
http://article.oxinads.com

۱۴. Adler, P.A. and Adler, P (1998) ” Observational Techniques,” in N. Denzin and Y.S Lincoln (eds), Collective and Iterpreting Materials. London: Sage. Pp. 79-110.

۱۵. Adler, P. A. (1985) Wheeling and Dealing: an Ethnography of an Upper-Level Drug Dealing and Smuggling Community. New York: Columbia University Press.

۱۶. Atkinson, P. (1995) Medical Talk and Medical Work: A Liturgy of Clinic. London: Sage.

۱۷. Banton, M. (1977) The Idea of Race. London: Tavistock.

۱۸. Barley, N. (1983) The Innocent Anthropologist. Notes from a Mud Hut. London: Penguin.

۱۹. Berg, B. L. (2004) Qualitative Research Methods for the Social Sciences, 5th edn. Bostone: Pearson.

Thompson, P. (1988) The Voice of the Past, 2edn. Oxford: Oxford University Press.

۲۰. Bloor. Michael, Wood. Fiona (2006) Keywords in Qualitative Methods, SAGE Publication.

۲۱. Brix, H. James (2006) Encyclopedia of Anthropology, Vol 2, Sage Publications.

۲۲. B.Marvasti,Amir (2004), Qualitative Research in Sociology- An Introduction, Sage Publication.

۲۳. Brix, H.James (editor) (2006 ) Encyclopedya of Anthropology, Sage Publications.

۲۴. Coffey, A. (1999) The Ethnographic self. London: Sage.

۲۵. Denzin, N.K. (1989b) The Research Act (3rd edn). Englewood Cliffs, NJ: Prenice Hall.

۲۶. Denzin, N.K. (1997) Interpretive Ethnography: Ethnographic Practices for the 21st Century. Thousand Oaks, CA: SAGE.

۲۷. Desmond, M. (2006) ‘Becoming a firefighter’, Ethnography, 7[4]: 387-421.

۲۸. Ehrenreich, B. (2001) Nickel and Dimed. On (not) Getting by in America. New York: Metropolitan Books.

۲۹.

۳۰. Ferrell, J. and Hamm, M. (1998) Ethnography at the edge: Crime, Deviance and Field Research. Boston: Northeastern University Press.

۳۱. Hammersley, M. and Atkinson, P. (1995) Ethnography-Pricipels in Practice (2nd edn). London, New York: Routledge.

۳۲. Henderson, P. C (2006) ‘south African AIDS orphans: examining assumptions around vulnerability from the perspective of rural children and youth’, Childhood, 13[3]: 303-27.

۳۳. Madisob, D. S. (2005) Critical Ethnography: Method, Ethics and Performance. London: Sage.

۳۴.

۳۵. Malinowski, B. (1922) Argonats of the Western Pacific: an Account of Native Enterprise and Adventure in the Archipelagoes of Melanesian New Guinea. London: Routledge.

۳۶. Malinowski, B (1961) (orig 1922) Argonets of the Western Pacific. New York: Dutton.

۳۷. Moore, s. (2000) ‘Research, reality and “hanging around””, Sociology Review, 10(3): 8-13.

۳۸. O’Reilly, Karen (2009) Key Concepts in Ethnography,Tausand Oaks,California, Sag.

۳۹. O’Reilly, K. (2005) Ethnographic Methods. London: Routledge.

۴۰. Rock, P. (2001) ‘Symbolic interactionism and ethnography’, in P.Atkinson, A. Coffey, S. Delamont, J. Lofland, and L. Lofland (eds) Handbook of Ethnography. London: Sage, pp. 26-38.

۴۱. Scheper- Hughes, N. (1993) Death without Weeping: the Violance of Everyday Life in Brazil. Berkeley, CA: University of California Press.

۴۲. Spradley, J.P (1980) Participant Observation. New York: Rinehart and Winston.

۴۳. Taylor, A (1993) Women Drug Users: An Ethnography of a Femaile Injecting Community. Oxford: Clarendon Press.

۴۴. Thomas, J. (1993) Doing Critical Ethnography. Qualitative Research Methods Series, 26. London: Sage.

۴۵. Vanderstoep, Scott W. and Johnston, Deirdre D.(2009), Reaserch Methods for Every Day Life,blending Qualitative and Quantitative Approaches, Published by Jossey-Bass.

۴۶. Wight, D. (1993) Workers Not Wasters: Masculine Respectability, Cosumption and Employment in Central Scotland. Edinburgh: Edinburgh University Press.

۴۷. Whyte, W.F. (1993) Street Corner Society: the Social Structure of an Italian Slum, 4th edn. Chicago: University of Chicago Press.

۴۸. Wolcott, H.F. (1990) writing up Qualitative Research. London: Sage.

۴۹. Urry, J. (1984)’ A history of field methods’, in R. F. Ellen [ed.] Ethnographic Research. A Guide to General Conduct. New York: Academic Press, pp. 35-61.