مردمنگاری (قومنگاری)(۳)
سامال عرفانی
نوشتههای مرتبط
بخش سوم و پایانی
-معرفی و بکارگیری افراد:
برای این مرحله که در آن افرادی را میگیرید، بهتر است اینگونه آغاز نمایید که بطور خلاصه درباره تحقیق و اینکه چرا از اهمیت برخوردار است برایشان توضیح دهید. بسیار مهم است بهگونهای برای مشارکتکنندگان توضیحاتتان را ارائه دهید که برای آنها قابل درک باشد یعنی به زبانی که برای آنها آشنا است. اما هرگز برای تاکید بر ارزش و ارتباط تحقیق، از مرعوبساختن مردم استفاده ننماید.
گاهی در برخی از انواع رویکردهای مردمنگارانه مانند تحقیق عملی، به مشارکتکنندگان گفتهخواهد شد که تحقیق تاثیر مستقیم بر زندگی آنها خواهد داشت. برای مثال ویلیام فوت وایت(۱۹۹۳) به مشارکتکنندگان در تحقیقش چنین توضیح داد که حداقل کاری که میتواند برای آنها انجام دهد آن است که بعد از اتمام کار، زمانی که تبدیل به یک کتاب شد، دیگران آن را خواهند خواند و شاید کسی پیدا بشود که به آنها کمک کند که مسئلهشان را حل نمایند.
گاهی تصمیمگیری دربارهی اینکه با چهکسی سخن بگوییم، یا سوالاتمان را بپرسیم و یا مصاحبه نماییم، دشوار است. بهتر است با کسانی حرف بزنید، که بدانید وی بنحوی بازنمایانندهی دیگر اعضای گروه است. اُرایلی (۲۰۰۹) معتقد است که بجای اینکه خود را محدود سازید، بهتر است که با هرکسی از هردستهای، همهی انواع شخصیتها، همهی نقشها، در همه موقعیتهای ممکن سخن بگویید. و البته بسیار مهم است با آن کسانی نیز گفتگو کردهباشید که کمتر برای گفتگو آمادهاند، پنهانند، خجالتیاند. تنها گفتگوکردن با افراد کنجکاو و پرسروصدا، مفید نخواهد بود.
مصاحبه با اطلاعدهندگان کلیدی از آنجا مهم است که آنها مشتاق به همکاری، سرشار از اطلاعات و نظر هستند. محافظان دروازهها نیز مهم هستند زیرا میتوانند به کمک کنند که با افراد و یا گروههای پنهانشده، ارتباط برقرارسازیم.
-آشکار بودن و یا پنهان بودن:
یکی از مواردی که باید دربارهی آن تصمیم بگیرید آن است که میخواهید چقدر نااشکار بمانید. آشکار بودن یعنی آنکه به راحتی درباره تحقیق و اهداف آن، برای مشارکت کنندگان توضیحدهید. اما نااشکار بودن یعنی اینکه تحقیق پوشیده است و بدون اینکه مشارکتکنندگان درباره آن بدانند و یا از انگیزههای محقق، آگاهی کامل داشتهباشند، انجام میگیرد.
بسیاری از مردمنگاران معتقدند که بنابه دلایل اخلاقی، کسی نباید تحقیق پنهانی انجام دهد. عدهای از مردمنگاران در پاسخ میگویند اما بدون پنهانی انجام دادن برخی مردمنگاریها، چگونه میتوان درباره موضوعات غیرقانونی و پنهانی، مطالعه کرد. مشاهده مشارکتی، اغلب اوقات در تحقیقات آشکار استفاده میشود البته با این امید که مشارکتکنندگان حضور ما را فراموش کرده و زندگی عادی خویش را انجام دهند. بنابراین دسترسی، شامل توضیح آشکار درباره تحقیق و داشتن یک نقش نیمه آشکار محقق میشود( در اینجا مشارکتکنندگان میدانند که شما درحال چه کاری هستید، اما همیشه این را در مغزشان ندارند و گاه آن را فراموش میکنند).
-معرفی خود:
باید دربارهی اینکه خود، ایدهها و افکارتان دربارهی موضوع معینی را چگونه معرفی سازید، بیاندیشید، زیرا نحوه این معرفی بر کیفیت دسترسی شما به دیگران، تاثیر خواهدگذاشت. بهرحال سعی کنید که به گونهای خود را معرفی سازید که واردبکار بنظر برسید، البته اگر خیلی وارد و مطلع بنظر آیید، آنها را خواهید ترساند، و اگر خیلی ناآگاه بنظر آیید، شما را بیعلاقه به موضوع نشان خواهد داد.
کافی است که مشارکتکنندگان دریابند که شما به زندگی آنها مشتاقید و با ذهنی باز راه و رسم زندگی آنان را مطالعه میکنید، یعنی به قضاوت آنها نمینشینید.
-بیرون آمدن:
در انتها مفید خواهد بود که دراین باره بیاندیشیم که چگونه از جامعه مورد تحقیق خارج شویم. بعد از اتمام مردمنگاری فورا آنجا را ترک نکنید و به خانهتان برنگردید، زیرا در این حالت به گروه مورد مطالعهتان این حس را خواهید داد که همه چیز تمام شده و هیچ تداومی در کار نیست. از طرف دیگر نیز اگر بخواهید برای همیشه آنجا بمانید، خطر بومی شدن شما را تهدید میکند و شما حس فاصله و عینیت را از دست خواهید داد و یا اینکه در اصل چرا به آنجا رفتهبودید. این مساله برای بسیاری از مردمنگاران رویمیدهد، زیرا مدت زیادی را با آن جامعه بسربردهاند، خود را با جامعه تطبیق دادهاند، و مشارکتکنندگان اکنون دوستانش هستند.
دیگر ابعاد قابل توجه مردمنگاری
۱- نحوه پرسیدن سوالات:
الف) دوسویگی: مردمنگاری تنها شامل مشارکت و مشاهده و گوشسپردن نمیشود، بلکه پرسیدن سوالات و گوشدادن به پاسخهای آن، نیز بخشی از مردمنگاری است. همهی ما در طول روز و انجام امور روزمرهمان به مکالمه و پرسش و پاسخ میپردازیم و این عمل بخشی از زندگی روزمره ما است. مردمنگاران نیز در جستجوی درک فهم پاسخگو، و تفسیر وقایع و اعمال، به گفتگوها گوش میسپارند تا بتوانند سوالات مربوط به مبحث را بسازند و یا به آرامی مکالمه را به جهت پاسخ گرفتن سوالاتشان هدایت سازند. لازم نیست که مصاحبه از پیش تعیین شده و رسمی باشد. مردمنگار اگر دقت کند میبیند که در زمین تحقیق، مردم مورد مطالعه بارها دربارهی موضوع مورد نظر وی سخن میگویند، در اینجا مردمنگار باید گوش بزنگ باشد و در این لحظات سوال بپرسد و از آنها بخواهد که سخنشان را توضیح داده و یا احساسشان را توضیح دهند.
ب) زمان مناسب برای طرح سوالات: بسیاری از مردمنگاران جوان دوستدارند که بدانند چه زمانهایی نباید سوالی بپرسند و تنها به مشاهده قناعت نمایند. بسیار مهم است که همیشه حواستان به بافت، احساس مشارکتکنندگان و آگاه بودن بهاندازه کفایت مشارکتکنندگان درباره موضوع باشد تا بدانید سوالاتی که توسط آنها نادیدهگرفتهخواهند شد کدامها هستند که آن سوالات را نپرسید. لذا پرسیدن در مردمنگاری ابتدا بسیار منفعلانه روی میدهند و به مرور که زمان میگذرد، شما در پرسیدن سوالات فعالتر میگردید. بادقت و به آرامی شروع به پرسیدن سوال کنید. هرچه زمان بیشتر بگذرد، ما بیشتر دربارهی موقعیت میدانیم، لذا میتوانیم سوالات عمیقتر و بهتر و دقیقتری را بپرسیم و هم اینکه میفهمیم که از چه کسی چه سوالاتی را بپرسیم. زمان به شما کمک میکند که اعتماد مشارکتکنندگان را بدست آورید و نیز قواعد سخن گفتن در آن جامعه را نیز خواهید فهمید و اینکه در این جامعه چهچیزهایی تابو میباشند و اینکه دربارهی چه مسائلی و با چه شیوهای میتوانید سوال کنید، بدون آنکه کسی را ناراحت سازید. بهیادداشته باشید که تنها آنچه که آنها از آن سخن میگویند جالب است، بلکه اینکه آنها چگونه درباره آن سخن میگویند، چه زمانی، چه چیز را نمیگویند، و اینکه دراینباره با چهکسی حرف میزنند و با چهکسی نه، همگی از اهمیت برخوردارند که اینها تنها با مصاحبه مستقیم بدست نمیآید بلکه این اطلاعات با مشاهده مشارکتی طولانی مدت، و انجام کارمیدانی در طول گفتگوهای طولانی بدست خواهند آمد.
پ) شکل سوالات: نکته دیگر مربوط به این است که آیا از سوالات مستقیم استفاده کنید یا غیرمستقیم. این مساله بسیار بستگی دارد به جامعهای که آنرا مطالعه مینمایید. برای مثال، دیگل بارلِی(۱۹۸۳)، متوجه شد که نمیتواند در تحقیقش میان قبایل غنا، سوالات مستقیم بپرسد، زیرا آنها به سوالات مستقیم پاسخ نمیدهند و حتی این گونه سوال پرسیدن را را مودبانه نمیدانند. پرسیدن سوالات مستقیم از کودکان نیز نمیتواند چندان ثمربخش باشد، بهمین دلیل روشهای غیرمستقیم بسیار مثمرثمرتر خواهند بود. برای مثال میتوانید به مطالعه خانم پاتریسیا هندرسون(۲۰۰۶) برروی یتیمان بیماری ایدز در آفریقای جنوبی، مراجعهنمایید. در میان قبیلهای که وی مطالعه نمود، کودکان یادگرفتهاند که با بزرگترها زیاد سخن نگویند و در پاسخ دادن به پرسشهای بزرگترها، کوتاه پاسخدهند. بههمین دلیل وی، از یکسری نمایش در سرکلاسها استفاده کرد، که مصاحبه مردمنگاری در خلال این نمایشها صورت میپذیرفت. درخلال این نمایشها، بچهها کمکم احساس راحتی پیدا کردند، و بالاخره در یک سفر یک هفتهای، آنها نمایشنامهای آمادهکردند که در آن از تجارب زندگیشان سخن میگفتند.
دلیل دیگری که ممکن است از همان اول شروع به پرسیدن سوالات مستقیم نکنیم آن است که، از همان اول تمامی تمها معلوم نیستند، بلکه در خلال گفتگوهای معمولی و همیشگی، تم یا تمها خود را نشان دهند و آنگاه است که شما شروع میکنید به پرسیدن سوالات مشخص، مستقیم و عمیق دربارهی آن تم.
۲-قواعد تهیه و تنظیم فیشها
در مردمنگاری دادههای گرداوری شده را به صورت فیش طبقهبندی میکنیم. در این فیشها باید نحوه ورود به جامعه، گرفتن مجوز، کروکیها، نقشهها، آمارها، عکسها و حتی فیلم ها را نوشت. اما بطور کلی نکات زیر را باید درباره فیشها رعایت کرد:
– نوع سند را مشخص سازیم( فیش مشاهده، فیش مصاحبه، فیش عکس و…)
– آن را شمارهگذاری نماییم ( مثلا فیش شماره ۳ مشاهده)
– شرح فیش ( مثلا زن در حال شستن لباس است)
– در زیر فیش، ماخذ ذکر گردد ( مثلا عرفانی، ۱۳۸۹)
– در فیش، محل و زمان تهیه فیش ذکر گردد( روستای الف، در ۲۰ کیلومتری تهران، یک شنبه، ۳۰ مرداد ۱۳۸۹).
۳- زمان مورد نیاز برای مردمنگاری
در مورد زمان لازم برای انجام مردمنگاری باید گفت که مردمنگاری از ماهها تا سالها طول میکشد. اما بهرحال یک مشاهدهی عمیق است. عدهای برآنند که بهترین مدت زمان برای انجام مردمنگاری، یک سال کامل است، زیرا در این حالت میتوان زندگی مردم را در فصول مختلف مشاهده کرد و تمامی مسائل آنان را دریافت.
۴- مخاطرات مردمنگاری
در انتها بد نیست اشارهای داشته باشیم به این نکته که برخی تهدیدات، محققان در زمین تحقیق را تهدید میکنند. از این تهدیدات میتوان به خشونت فیزیکی، فشار عاطفی، مشکلات حقوقی برخاسته از ” دانش کثیف” درباره فعالیتهای غیرمشروع، اشاره نمود( فِرِل و هام،۱۹۹۸).
مردمنگاری در بوتهی نقد:
الف) نقد اثباتی:
اولین انتقداتی که متوجه مردمنگاری شدهاند از ناحیه جریان اثباتی بوده است. این اتقاد نه تنها متوجه روش مردمنگاری بوده بلکه بطور کل روشهای کیفی را نشانه میرود و آن دلبخواهی بودن روش کیفی است. و ایراد بعدی تفسیر پذیری بیش از اندازه روش های کیفی است. نقطه حمله به روش کیفی عموما به موضوع عدم امکان تعمیم پذیری آنها مربوط می شود. اما روش کیفی اصولا بر اساس دیگری استوار است ، انسانها متفاوتند و تبدیل به واحدهای یکسان نمی شوند ، باید به شکل ژرف و عمیق با هریک از آنها وارد گفتگو و ارتباط شویم .
پاسخ روش کیفی به انتقادات پوزیتویستی به این صورت است که درست است که واحدهای انتخاب شده بر اساس عملی دلبخواهانه انجام گرفته اند، اما این دلبخواهی بودن دارای منطق خاص خود است که بر گویا بودن نمونه ها تاکید می کند. به همین دلیل نیز پژوهشگر باید در روش کیفی، نمونه برداری را توجیه کند . و اگر نمونه برداری براساس روش های صرفا اتفاقی انجام شود اعتبار خود را از دست می دهد. در نمونه گیری کیفی اتفاق کاملا بی ربط است . چون در این حالت گویای هیچ چیز نیست. در نمونه گیری کیفی باید نمونه تعمدی باشد و بهدلایل خاصی انتخاب شود. به عبارت دیگر نمونهها باید نمونههای گویا باشند. مردمنگاری یک روش تکراری و استقرایی است ( اُرایلی،۲۰۰۹).
ب) مردمنگاری انتقادی:
پستمدرنیسم مستقیما به شیوهی مردمنگاری حمله کرد، زیرا در ان مردمنگار در رابطه سلطه با افراد مورد تحقیق قرارداشت. پستمدرنیسم میپرسد آیا مردمنگاری توانسته از از گذشته میسیونری و استعمارگرانهی خویش جدا گردد؟
مردمنگاری انتقادی تلاش میکند تا پیشفرضهای ناروا را آشکار کند و روابط قدرت را نشان دهد. و البته آنها بیان میدارند که هر تلاشی در جهت بازنمایی، پیامدهایی بهدنبال دارد که این پیامدها بیطرف و خنثی نیستند(مدیسون،۲۰۰۵).
مردمنگاری انتقادی، مردمنگار را قادر میسازد که بتواند عملا انتخاب نماید، انتخاب میان شیوههای نگریستن به دنیا و قضاوت کردن برخی جهانبینیها که کدامیک عادلانهتر، و یا حتی صادقانهتر هستند. اما باید هشیار بود که مردمنگاری انتقادی را با مکتب انتقادی فرانکفورت که جامعهی سرمایهدارانه را نقد مینماید، اشتباه گرفت.
در مردمنگاری انتقادی، مردمنگار تنها به سادگی بهدنبال توضیح معانی کنشها در درون یک بافت خاص نیست، بلکه وی همچنین به دنبال معانیِ معناها است ( توماس،۱۹۹۳) و اینکه این معانی چگونه با ساختار گستردهتر قدرت و کنترل ارتباط مییابند.
مردمنگاری انتقادی نیز برپایه دادهها فربه از طریق مشاهدات مستقیم و ثابت و دیگر شیوههای جمعآوری داده، استوار است، اما تفاوت اساسی آن در این است که مردمنگاری انتقادی، این کار را منتقدانه انجام میدهد.
روشهای مردمنگاری انتقادی:
مدیسون (۲۰۰۵:۵) درباره مرحله آغاز انجام مردمنگاری انتقادی چنین مینویسد« مردمنگاری انتقادی با یک بحث هستیشناسانه برروی آرایه وسیعی از شواهد تجربی پیشتر جمعآوری شده، آغاز میشود مبنی براینکه برخی گروههای اجتماعی نسبت به دیگر گروهها در شرایط نامساعدتری بسر میبرند و همراه با یک ” شفقت نسبت به موجودات زنده”. سپس آنها دادهها را تفسیر مینمایند تا دریابند که مشارکتکنندگان چگونه آنها را درک میکنند، سپس دادهها را بازتنظیم مینمایند تا عمق پنهان بهرهکشی، قدرت و شرایط نامساعد را آشکارسازند. و تمام این کارها را بازتابانه انجام میدهند، یعنی با این نگاه که آیا ایدهها و افکار خودشان برکارشان تاثیر گذاشتهاست. و در انتها آنها به مطالعهشان نگاه کرده و از خود میپرسند ” خب که چی؟” (اُرایلی،۵۴:۲۰۰۹). در اینجاست که مفهوم بازتابندگی برای مردمنگاری پستمدرن مطرح میشود. بازتابندگی یعنی بازتابندگی دررابطه پژوهشگر با موضوع مورد پژوهش. یعنی تولید هر دانشی محصول مجموعهای از شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و…است. بازتابندگی یعنی رجوع به «خود».
در بازتابندگی مردمنگارانه، پژوهشگر ضمن شرح و توصیف موضوع، خود را نیز تشریح کرده و زندگینامهای از خویش نیز ارائه میدهد که در رابطه با موضوع قابل درکتر میشود.
مردمنگاران انتقادی:
نانسی شپرهیوج یک انسانشناس پزشکی است که سالها مردمنگاری انتقادی انجام دادهاست. کارهای او بر روی خشونت در زندگی روزمره تمرکز دارد. مرگ بدون گریه: خشونت زندگی روزمره در برزیل (۱۹۹۳) درباره زندگی زنان و کودکانی در سرازیری شهر فاولا در کشور برزیل است که وی بمدت ۲۵ سال در آنجا مطالعات خویش را انجام داد. وی در این مطالعه، ایده بحثانگیز عشق مادرانه را آنگونه که در غرب جریان دارد به چالش میکشد و نشان میدهد که اسطورهی عشق مادرانه، یک اسطورهی بورژوازانهی لوکس غربی است، و این زنان مورد بررسی وی، نمیتوانند آن را بپذیرند و نمیتوانند بپذیرند که کودکانشان زنده خواهندماند.
جیم توماس نیز از کسانی است که در این حیطه کار کردهاست. کار میدانی وی در زندانهای آمریکا انجام شد. یک موضوع انتقادی که پس از جمعآوری مجموعه بزرگی از روایتهای زندانیان، ظهور کرد، موضوع هویت نژادی بود که از این طریق وی نژادپرستی نهادینه شده را شناسایی کرد. « نژادپرستی در زندانها روی میدهد نه تنها به دلیل اعمال تبعیضآمیز، بلکه همچنین به این خاطر که نژاد یک فرد، هم دلالت ضمنی دارد و هم اینکه مجموعهای از معانی را مشخص میسازد که تعیین میسازد که یک فرد چگونه زمان را طی میکند» (۵۲:۱۹۹۳). به عبارت دیگر، نژاد یک زندانی در اینکه چگونه دوران زندانش را بگذارند، تعیینکنندهاست. سفیدها در زندانها اقلیتاند و همیشه حق با آنها است، بهمین دلیل غیرسفیدپوستان، در زندان دستههایی را تشکیل میدهند که در این دستهها احساس میکنند که دیگران آنها را میفهمند و البته همین دستهها خود سبب پدید آمدن درگیریها در زندانها میشوند.
مطالعه باربارا اِرنریشز (۲۰۰۱) نیز یکی دیگر از کارهای مردمنگاری انتقادی است که در آن وی به مشاغل کمدرامد در آمریکا میپردازد که به نقد اصلاحات رفاهی در آمریکا پرداخته و زندگی در فقر را مردمنگاری میکند.
مانند کارهای میشل لیریس. بعدها موضوع بازتابندگی را در کارهای گیرتز و نانسی شپرهیوج و … میبینیم( فکوهی،۱۳۸۱). « تفسیرگرایانی همچون کلیفورد گیرتز(۱۹۷۳) فرهنگها را به صورت متنهای معنی داری در نظر میگیرند که بومیان پیوسته آنها را «میخوانند» و مردمنگاران باید از معانیشان سر درآورند. به نظر گیرتز، انسانشناسان میتوانند هرچیز فرهنگی که توجهشان را جلب میکند، انتخاب کنند و جزئیاتش را ثبت کنند و به تفصیل شرح دهند تا خوانندگان از معانی موجود در فرهنگ مورد بررسی اطلاع پیداکنند. معانی با صورتهای نمادین همگانی، مانند واژهها
،مناسک و رسوم خود را نشان دهند( کتاک۱۳۸۶ص۶۲).
منابع:
۱. سیلورمن، دیوید؛ روش تحقیق کیفی در جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، تبیان، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۲. رفیعی، حسن و دیگران؛ روشهای تحقیق بین رشتهای در اعتیاد، تهران، دانژه، ۱۳۸۷، چاپ اول، ص۱۳۳-۱۳۲.
۳. رحمانزاده، مهدی (؟) تحقیق کیفی،
۴. http://www.pajoohe.com/fa/index.php
۵. ریویر،کلود(۱۳۸۱) درآمدی بر انسانشناسی، ترجمه ناصر فکوهی، نشر نی، تهران.
۶. پرتی، ژ.پلتو (۱۳۷۵) روش تحقیق در انسانشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، تهران.
۷. کتاک، کندارد فیلیپ(۱۳۸۶) انسانشناسی، کشف تفاوتهای انسانی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی.
۸. مارشال، کاترین و گرچن ب.راس من؛ روش تحقیق کیفی، تهران، پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص۹.
۹. فکوهی، ناصر (۱۳۸۱) تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، نشر نی، تهران.
۱۰. فلیک،اوه (۱۳۸۸) درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمه هادی جلیلی، نشر نی، چاپ دوم.
۱۱. نفیسی، نهال (۱۳۸۹) کارگاه روش تحقیق (مردمنگاری)، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
۱۲. مونوگرافی،
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-browse_categories.php
۱۳. قومنگاری چیست؟
http://article.oxinads.com
۱۴. Adler, P.A. and Adler, P (1998) ” Observational Techniques,” in N. Denzin and Y.S Lincoln (eds), Collective and Iterpreting Materials. London: Sage. Pp. 79-110.
۱۵. Adler, P. A. (1985) Wheeling and Dealing: an Ethnography of an Upper-Level Drug Dealing and Smuggling Community. New York: Columbia University Press.
۱۶. Atkinson, P. (1995) Medical Talk and Medical Work: A Liturgy of Clinic. London: Sage.
۱۷. Banton, M. (1977) The Idea of Race. London: Tavistock.
۱۸. Barley, N. (1983) The Innocent Anthropologist. Notes from a Mud Hut. London: Penguin.
۱۹. Berg, B. L. (2004) Qualitative Research Methods for the Social Sciences, 5th edn. Bostone: Pearson.
Thompson, P. (1988) The Voice of the Past, 2edn. Oxford: Oxford University Press.
۲۰. Bloor. Michael, Wood. Fiona (2006) Keywords in Qualitative Methods, SAGE Publication.
۲۱. Brix, H. James (2006) Encyclopedia of Anthropology, Vol 2, Sage Publications.
۲۲. B.Marvasti,Amir (2004), Qualitative Research in Sociology- An Introduction, Sage Publication.
۲۳. Brix, H.James (editor) (2006 ) Encyclopedya of Anthropology, Sage Publications.
۲۴. Coffey, A. (1999) The Ethnographic self. London: Sage.
۲۵. Denzin, N.K. (1989b) The Research Act (3rd edn). Englewood Cliffs, NJ: Prenice Hall.
۲۶. Denzin, N.K. (1997) Interpretive Ethnography: Ethnographic Practices for the 21st Century. Thousand Oaks, CA: SAGE.
۲۷. Desmond, M. (2006) ‘Becoming a firefighter’, Ethnography, 7[4]: 387-421.
۲۸. Ehrenreich, B. (2001) Nickel and Dimed. On (not) Getting by in America. New York: Metropolitan Books.
۲۹.
۳۰. Ferrell, J. and Hamm, M. (1998) Ethnography at the edge: Crime, Deviance and Field Research. Boston: Northeastern University Press.
۳۱. Hammersley, M. and Atkinson, P. (1995) Ethnography-Pricipels in Practice (2nd edn). London, New York: Routledge.
۳۲. Henderson, P. C (2006) ‘south African AIDS orphans: examining assumptions around vulnerability from the perspective of rural children and youth’, Childhood, 13[3]: 303-27.
۳۳. Madisob, D. S. (2005) Critical Ethnography: Method, Ethics and Performance. London: Sage.
۳۴.
۳۵. Malinowski, B. (1922) Argonats of the Western Pacific: an Account of Native Enterprise and Adventure in the Archipelagoes of Melanesian New Guinea. London: Routledge.
۳۶. Malinowski, B (1961) (orig 1922) Argonets of the Western Pacific. New York: Dutton.
۳۷. Moore, s. (2000) ‘Research, reality and “hanging around””, Sociology Review, 10(3): 8-13.
۳۸. O’Reilly, Karen (2009) Key Concepts in Ethnography,Tausand Oaks,California, Sag.
۳۹. O’Reilly, K. (2005) Ethnographic Methods. London: Routledge.
۴۰. Rock, P. (2001) ‘Symbolic interactionism and ethnography’, in P.Atkinson, A. Coffey, S. Delamont, J. Lofland, and L. Lofland (eds) Handbook of Ethnography. London: Sage, pp. 26-38.
۴۱. Scheper- Hughes, N. (1993) Death without Weeping: the Violance of Everyday Life in Brazil. Berkeley, CA: University of California Press.
۴۲. Spradley, J.P (1980) Participant Observation. New York: Rinehart and Winston.
۴۳. Taylor, A (1993) Women Drug Users: An Ethnography of a Femaile Injecting Community. Oxford: Clarendon Press.
۴۴. Thomas, J. (1993) Doing Critical Ethnography. Qualitative Research Methods Series, 26. London: Sage.
۴۵. Vanderstoep, Scott W. and Johnston, Deirdre D.(2009), Reaserch Methods for Every Day Life,blending Qualitative and Quantitative Approaches, Published by Jossey-Bass.
۴۶. Wight, D. (1993) Workers Not Wasters: Masculine Respectability, Cosumption and Employment in Central Scotland. Edinburgh: Edinburgh University Press.
۴۷. Whyte, W.F. (1993) Street Corner Society: the Social Structure of an Italian Slum, 4th edn. Chicago: University of Chicago Press.
۴۸. Wolcott, H.F. (1990) writing up Qualitative Research. London: Sage.
۴۹. Urry, J. (1984)’ A history of field methods’, in R. F. Ellen [ed.] Ethnographic Research. A Guide to General Conduct. New York: Academic Press, pp. 35-61.