انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روش‌شناسی فمنیست و سکسوالیته جوانان

روش شناسی فمینیستی و سکسوالیته جوانان

ترجمه و تلخیص: نفیسه ایمانی

مطالعه سکسوالیته(Sexuality) از حاشیه تحقیق اجتماعی به سمت جریان اصلی حرکت کرده، در همین زمان، روش‌شناسی فمنیست به عنوان یک حوزه بحث زنده معاصر گسترش یافته است. در این فصل، مفاهیمی از این دو حوزه را از خلال بحثی پیرامون تحقیق فمنیستی در سکسوالیته جوانان مطرح می‌کنیم. ما دو مطالعه جوانان و دگرجنس‌خواهی(Heterosexuality)را منعکس می‌کنیم، که در زمینه بیماری همه‌گیر ایدز انجام شده‌اند و با خطرپذیری دگرجنس‌خواهی ارتباط می‌یابند: طرح زنان، خطر و ایدز(‌WRAP) و طرح مردان، خطر و ایدز(MRAP).

اولین مطالعه، WRAP، در اواخر دهه ۱۹۸۰ شروع شده، وقتی که ترس از ایدز در انگلستان به تدریج گسترش می‌یافت و توجه رسانه‌ها بر آلودگی «عموم» توسط اعضای «گروه‌های پرخطر» – مردان همجنس‌گرا (و دوجنسی)، مصرف‌کنندگان داروهای درون‌وریدی، کارگران جنسی، و کسانی که با خون آلوده به HIV در مراحل اولیه سرایت در ارتباط بوده‌اند. مفهوم سیاسی کلیدی این بود که تحدید این تعداد کم «پرخطر» برای محافظت از تعداد زیادی «بی‌گناه» لازم است. در این زمان در غرب، دگرجنس‌خواهان به دنبال داشتن نزدیکی جنسی کم‌خطر به لحاظ عفونت HIV بودند، هر چند گزاش‌ها از بخش‌هایی از آفریقا، ایالات متحده آمریکا و جاهای دیگر، این را روشن کرد که HIV از طریق کنش‌های جنسی بین ‌جنسی «بهنجار» گسترش داشته است(Gross,1988,Heyward And Curran,1988; ADDS Newsletter,1990b,p.5).

با وجود این که اعداد کوچک بودند، رشد ثابت انتقال بین جنسی HIV در انگلستان را نشان می‌دادند. مفهوم «گروه‌های پرخطر» حین اضطراب اخلاقی دهه ۱۹۸۰ ایجاد شد، امکان توضیح چگونگی شیوع HIV/AIDS، چگونگی تاثیرگذاشتن بر زنان، و چگونگی بررسی واگیری را محدود کرد. اولین تحقیقات جنبه‌های اجتماعی AIDS به سمت این نتیجه‌‌گیری رفتند که دگرجنس‌خواهی به خوبی شناخته نشده است. روشن شد که برای توضیح کنش‌ها و روابط جنسی بیش از هویت جنسی تحقیق لازم است.
پاسخ‌های رسمی و عمومی به همه‌گیری AIDS به فقدان دانش درباره کنش‌های جنسی در فرهنگ‌های غربی و ناآگاهی از شیوه‌های کنش جنسی بین دو جنس توجه داشتند. ارتباط بین فهم جامعه‌شناختی رفتار جنسی و سیاست‌های ترویج رابطه ایمن‌تر به خوبی تثبیت نشده بود، و به خصوص در مورد زنان جوان وجود نداشت.

احتمال این که یک همه‌گیری بین جنسی گسترده به سرعت در انگلستان اتفاق افتد بعید بود، ولی در مورد کنش‌های جنسی زنان جوان، شیوه‌هایی که آن‌ها به طور جنسی فعال می‌شدند، چگونگی گفتگو در مورد نزدیکی‌های جنسی‌شان، خطرهایی که می‌پذیرند یا از آن‌ها اجتناب می‌کنند، آگاهی بسیار کمی وجود داشت.ما می‌خواستیم مفهوم «گروه‌های خطر» را با بحث در مورد این که سکسوالیته زنان باید از خلال تحلیل کنش‌های جنسی‌شان نه نوع و تعداد شرکایشان فهمیده شود، به چالش بکشیم. با وجود این که کنش‌های جنسی خصوصی نمی‌توانستند مستقیما در دسترس باشند، امکان اینکه از زنان جوان بخواهیم در مورد سکسوالیته‌شان صحبت کنند وجود داشت.

ما از طریق سکسوالیته نه تنها به کنش‌های جنسی، بلکه همچنین به آگاهی و عقاید افراد درباره رابطه جنسی، به خصوص آنچه طبیعی، درست و مطلوب می‌دانند، پی می‌بریم. سکسوالیته شامل هویت‌های جنسی در همه گونه‌های فرهنگی و تاریخی آن است. در حالی که نزدیکی جنسی ملاقات دو بدن است، این کنش‌های بدنی با ایده‌ها و ارزش‌ها معنا یافته‌ و در روابط اجتماعی جای گرفته‌اند.

ما به عنوان محقق بررسی کردیم که عدم توازن در قدرت نسبی مردان و زنان در جامعه انگلستان به خوبی در مطالعات فمنیستی احراز شده و عدم توازن در روابط جنسی و گفتگو در مورد کنش‌های جنسی نیز پیش‌بینی شده است(Sharpe,1994) نظرات مردان درباره زنان، نظرات زنان درباره مردان و انتظارات آنان از یکدیگر، می‌تواند به عنوان عوامل حساس که بر گفتگو در مورد رابطه جنسی ایمن‌تر موثر است، درنظر گرفته شود. یک بخش به خوبی مستند شده از خشونت جنسی و بارداری‌های ناخواسته که زنان تجربه کرده‌اند نشان می‌دهد که زنان جوان نمی‌توانند به سادگی کنترل موثری بر روابط بین جنسی ایمن‌تر داشته باشند(Kelly,1988; Stanko,1985) تعریف متداول از «رابطه جنسی مناسب» به عنوان کنش دخول واژینال و ارگاسم مردانه، «رابطه جنسی ایمن» تر را به مقوله پیش‌نوازی منتسب می‌کند. یک مطالعه سکسوالیته زنان جوان نشان داد سهم ارزشمندی از آگاهی در مورد چگونگی کنش‌های ایمن‌تر جنسی می‌تواند به طور موثرتری ارتقا یابد. در مقیاس جهانی آمیزش بین جنسی به عنوان بیشترین واسطه انتقال ایدز محسوب شده و این انتقال بسیار گسترده با عوامل اجتماعی که کنترل آمیزش بین جنسی را به زنان تحمیل می‌کند، تسهیل شده است(Panos Institue, 1991; Doyal, 1994, p.14).

روش‌شناسی فمنیست و تجربه جوانان
مطالعه روی نیازهای جنسی زنان جوان یک طرح فمنیستی نیست. طرح ما به این عنوان فمنیستی بود که هدفمان بررسی روابط قدرت جنسیتی به عنوان وجه ساختاری روابط جنسی جوانان بود و این دیدگاه را از طریق مطالعات فمنیستی موجود زیادی مربوط به روابط اجتماعی توجیه کرده بودیم. ما همانند جان اکر(Joan Acker,1989:238) از این مبنا شروع کرده بودیم که «پای جنسیت در قوانین بنیادین زندگی اجتماعی در میان است».
هدف ما اثبات ارزش در نظر گرفتن جنسیت به عنوان مرکز هر فهمی از دگرجنس‌خواهی، همچنین افزایش اطلاعات سیاست‌محور در مورد خطرپذیری و رابطه جنسی ایمن‌تر است که بتواند وارد آموزش جوانان شود. چارچوب نظریه فمنیستی که ما به کار بردیم با انعکاس روش‌های مناسب برای دسترسی به سکسوالیته و اهمیت اخلاق در کنش‌های تحقیق کامل شد. تحقیق اولیه ما بر زنان جوان، ما را به این نتیجه رساند که کنش‌ها و ایده‌های بین جنسی زنان جوان درباره خطرپذیری نمی‌تواند مستقل از ایده‌‌ها و تجاربشان از روابط با مردان و برساخت اجتماعی مردانگی درک شود. بنابراین چنین رهیافت فمنیستی را با اصول مطالعه بعدی از مردان جوان(‌MRAP) انطباق دادیم.
در این فصل تلاش می‌کنیم پیوندهای بین مطالعه سکسوالیته جوانان و نتایجی که از داده‌ها گرفته‌ایم را در چارچوب فرضیات فمنیستی توضیح دهیم. گزارش جوانان از ایده‌ها و تجارب‌شان منبع غنی از داده‌ها را به ما داد که توانستیم تصویر دقیقی از دامنه کنش‌های جنسی، عقاید و فهم‌های جنسی به دست آوریم تا فهم آن‌ها را از HIV و بیماری‌های انتقالی جنسی ثبت کنیم؛ مفاهیم آن‌ها از خطر و خطر در کنش جنسی، رهیافت‌های آن‌ها به روابط و مسئولیت‌پذیری درون آن‌ها و توانایی‌شان برای برقراری ارتباط موثر ایده‌هایشان در مورد ایمنی در روابط جنسی را ثبت کنیم. اما معنادهی به این داده‌ها چند مساله تفسیری ایجاد کرد.
فمنیست‌ها روش‌شناسی‌های غالب تحقیق علوم اجتماعی قرن بیستم را مردمحور، و ناتوان از فهم شیوه‌های تجارب زنان از زندگی که با فهم مردان متفاوت است، در نظر گرفته‌اند. این نقد بر دانش مردمحور فمنیست‌ها را به شیوه‌های جدید از تفکر درباره چیستی و چگونگی دانایی، روابط بین عینیت و ذهنیت، تجربه‌گرایی و واقع‌گرایی، نظریه مدرن و پست مدرن و همچنین درباره این که چطور رقابت مطالبه دانش می‌تواند توجیه شود، کشانده است. مسائل چگونگی ارائه گزارش از روابط جنسیتی وقتی که زنان و مردان از طریق طبقه، «نژاد»، قومیت و سایر تمایزات از هم جدا شده‌اند، در این فرایند، حساس است.
انطباق با روش‌شناسی فمنیستی مستلزم زمینه‌مند کردن مطالعه در تجارب عینی دگرجنس‌خواهی است. این تجربه عینی ارزشمند ممکن است وجوه ستیزه‌جویانه‌تر تحقیق فمنیستی باشد و درون فمنیسم بیشتر بحث شده باشد(به عنوان مثال Stanley And Wise,1991; Harding,1991) اما ما احساس نمی‌کردیم می‌توانیم گزارشات عینی از تجربه به دست آوریم که به سادگی درست باشند. فمنیست‌ها می‌پرسند آیا موقعیت‌های اجتماعی جنسیتی ما (موقعیت‌های اجتماعی روزمره و تجربه به عنوان زن یا مرد) هم به عنوان عضو جامعه و هم محقق اجتماعی در آنچه ما می‌توانیم یا می‌خواهیم «ببینیم» تفاوت ایجاد می‌کند. در دل روش‌شناسی ما دو فرضیه وجود دارد:
۱- ذهنیت اظهارات شخصی از خطرپذیری جنسی نمی‌تواند توسط عینیت فرضی محقق کنترل شود، عینیتی که از استدلال و قواعد منطقی روش نتیجه شده است. این مساله به علت عینیت ناشی از فرایند تحقیق است که هرگز کاملا قابل تفکیک از ذهنیت محقق نیست.
۲- دانش ذهنی به تنهایی قابل اتکا یا مترادف با دانش عمومی نیست؛ تجارب و ایده‌های زندگی اجتماعی افراد می‌تواند محدود شود. اما دانش سکسوالیته نمی‌تواند منحصرا از استدلال استنباط شود، دانش ذهنی سهم مهمی از دانش عمومی را تامین می‌کند.
مساله محقق اجتماعی(یا هر محقق دیگری) این است که شیوه معنادار کردن اطلاعاتش را اعتباریابی کند. ما توضیح دادیم که دریافت تجربه روزمره دگرجنس‌خواهی به طور جدی به خصوص در توانمندسازی محققان برای فهمیدن پیچیدگی فهم انسان‌ها از تجربه خودشان و فرایند اجتماعی که افراد را به هم ارتباط می‌دهد و از هم تفکیک می‌کند و دگرجنس‌خواهی را روشن می‌کند، مولد است.
اظهارات ذهنی جوانان از تجربه‌شان چنان که آن‌ها فهمیده‌اند نمی‌تواند گزارشات واقعی از کنش جنسی یا دسترسی مستقیم به امنیت واقعی و کنش‌های مفید را فراهم کند. تحقیق ما نمی‌تواند توصیف یک نمونه رفتار جنسی باشد که بتوان به سادگی تعمیم داد، زیرا نسخه‌های مصاحبه به سادگی برای خودشان حرف نمی‌زنند. مصاحبه‌ها تعاملات اجتماعی پیچیده هستند که خود محققان و ایده‌هایشان را می‌رسانند و هنگامی که ما مصاحبه‌ها را تفسیر می‌کنیم مفاهیم و ایده‌ها را به تفسیر می‌آوریم(Holland And Ramazanoglu, 1994). ما به عنوان محققان فمنیست گزارشات مصاحبه جوانان را در چارچوب برساخت اجتماعی از جنسیت و سکسوالیته در نظر گرفتیم که ممکن است آن‌ها خودشان از آن آگاه یا ناآگاه باشند(به این نکته برمی‌گردیم).
در این طرح شرح داده‌ایم که چگونه افراد درباره ایده‌ها و تجاربشان در پرتوی مفاهیم فمنیستی از روابط قدرت جنسیتی سخن می‌گویند. این به معنی توجه نظام‌مند فرایند خود ما در نظریه‌پردازی برای نشان دادن این است که چطور بین پاسخ‌های پرسشنامه یا پیاده شده مصاحبه و نتیجه‌گیری کلی بر عواملی که کنش‌های جنسی ایمن‌تر را ترویج یا از آن منع می‌کند، حرکت کرده‌ایم. تحقیق ما می‌تواند تنها به اندازه سوالاتی که پرسیده‌ایم و فرضیاتی که داشته‌ایم خوب باشد.
بر اساس نظریه فمنیستی در چارچوب پرسش‌های ما، فرضیات کلیدی در عقاید غالب در مورد دگرجنس‌خواهی تعریف کرده‌ایم. ما یک پارادایم پدرسالار درون آنچه مفهوم عمومی سکسوالیته جوانان جای گرفته، تعریف کردیم. این پارادایم به حدی قوی است که باید برای نشان دادن آن، آن را تعریف و مختل کنیم. این فرایند از هم گسستن فرضیات مفهوم عمومی دگرجنس‌خواهی را نه به عنوان وضعیت طبیعی بلکه به عنوان یک نهاد اجتماعی با یک تاریخ مشخص نشان می‌دهد. بررسی این نهاد و معنای آن از طریق گزارشات مصاحبه ما را قادر می‌کند که توضیح دهیم دگرجنس‌خواهی در انگلستان مردمحود است و کنش‌های جنسی ناایمن بین جوانان را تشویق می‌کند.
فرضیه کلیدی درباره خطرپذیری که درون چارچوب پدرسالار تفکر ایجاد شده و باید به چالش کشیده شود این بود: تمرکز بر رفتار فردی، الگوی «انتخاب عقلانی»(rational-choice) ارتقای سلامت، این ایده که مردان و زنان در تعامل جنسی به طور برابر شریک هستند.
با تاکید بر نابرابری‌های جنسیتی، برساخت اجتماعی زنانگی و مردانگی و حد سلطه مردانه در روابط بین جنسی، مفهوم «انتخاب عقلانی» در رابطه جنسی ایمن‌تر را به چالش کشیدیم. توانایی زنان برای انتخاب کنش‌های ایمن‌تر جنسی، یا برای اجتناب از کنش ناایمن( یا هر چیز دیگر) یک مطالبه از انتخاب آزاد بین دو امر مساوی نبود بلکه مذاکره‌ای درون روابط اجتماعی به لحاظ ساختاری نابرابر بود.
دیدگاه فمنیستی زنان جوانی را که در مقابل خطر بارداری، HIV یا بیماری‌های مقاربتی از خود محافظت نمی‌کنند به عنوان افراد قرار گرفته در روابط اجتماعی در نظر می‌گیرد(Sharp,1987; Lees,1993). زنان جوان به تنهایی نزدیکی جنسی محافظت‌نشده نداشتند، و در نیازها و شهواتشان در ساختارهای اجتماعی که به طور نظام‌مند مرد را بر زن اولویت می‌دهد، مشارکت داشتند(Fine,1988;Lesko,1988).تمرکز ما بر اظهارات جوانان از تجاربشان، بیش از تمرکز بر «واقعیت» رفتار آن‌ها بود و دسترسی کیفی و سیاسی متفاوتی نسبت به چرایی و چگونگی خطرپذیری زنان جوان در اختیار ما گذاشت.
این رهیافت بر دو پایه قرار دارد. اول آن که سکسوالیته به طور اجتماعی برساخت شده و دوم این که این فرایند برساخت اجتماعی در انگلستان امربین جنسی را بر اساس کنش جنسی مردانه و نیازهای جنسی مرد تعریف کرده است. این دو گزاره مفهوم پدرسالارانه روابط بین جنسی به عنوان تصمیم‌گیری شخصی دو فرد برابر را زیر سوال می‌برد. دانش فمنیستی از سکسوالیته زنان تاثیر محدودی بر تشکیلات پزشکی یا سیاست‌های آموزشی سلامت داشته است. در نتیجه، عوامل اجتماعی تاثیرگذار بر روابط بین عقاید و کنش‌های بین جنسی، تولید هویت‌های جنسی و کنش‌های جنسی ایمن و ناایمن تا حد زیادی بدون توضیح باقی مانده است.
تحلیل اظهارات جوانان از سکسوالیته‌شان، نشان داد که آن‌ها مفاهیم دگرجنس‌خواهی را در مورد این که مردان و زنان دارای ارزش‌های متفاوت هستند و نقش‌های خیلی متفاوتی بازی می‌کنند، کاملا پذیرفته‌اند. مردان به عنوان هدایت‌کننده سکسوالیته و فعالی که نیاز دارد به ارضای فیزیکی برسد، در نظر گرفته شده‌اند. زنان در این برساخت مفعول‌های منفعل شهوات مردان هستند، که ارضایشان به طور عمده به ارضای شریک مذکر وابسته است. هویت‌های جنسی مونث به طور بنیادین بر حسب روابط اجتماعی زنان با مردان از طریق این نقش منفعل تعریف شده است. یک زن توانمند مستقل با تمایلات جنسی فعال خودش که به دنبال لذت و ایمنی جنسی طبق معیار خودش باشد، یک زن «بهنجار» نیست، بلکه منحرف جنسی و یک خطر اجتماعی است. جوانان به خوبی از فشار روی زنان برای محافظت از خودشان از این خطر آگاه بودند.
مثال ارائه کاندوم در یک تعامل جنسی و تقاضای یک شریک برای استفاده از آن این نکته را نشان می‌دهد. الگوی «انتخاب عقلانی» رفتار شخصی معانی اجتماعی استفاده از کاندوم را که جوانان باید مدیریت کنند، نشان نمی‌دهد. پیامی که توسط یک مرد با ارائه کاندوم اظهار می‌شود می‌تواند این باشد که یک شریک مسئول و حامی است. بنابراین اگر خجالت بکشد، ممکن است از لحاظ جنسی بی‌تجربه یا بی‌مهارت، یا به عنوان کسی که به زن اعتماد ندارد و او را منبع خطر می‌داند، شناخته شود. اگر زن با اطمینان کاندوم ارائه کند، پیام این خواهد بود که او از نظر جنسی آگاه و باتجربه است و خطرات را در نظر گرفته پس به مردی که با اوست اعتماد ندارد. هم کاندوم و هم اطمینان او مردانگی شریک و تبعیت زن از او را به چالش می‌کشد. خجالت زن در این موقعیت پاسخ زنانه مناسبی به رفتار غیرزنانه او خواهد بود(Holland et al., 1991).
معانی تقاضای مرد برای استفاده از کاندوم می‌تواند تقویت‌کننده جنبه خاصی از کنش بین جنسی و تجسم اهمیت آن در نظر گرفته شود. کاندوم می‌تواند کنش جنسی ایمن‌تری بدون تخریب تعاریف دگرجنس‌خواهی که به تجربه مردانه اولویت می‌دهد، فراهم کند. استدلال شده است که ایدز، امکاناتی برای تعاریف و فهم جدیدی از کنش جنسی فراهم می‌کند(Coward, 1987; Scott, 1987; Segal, 1987) ولی ما شواهد کمی از چنین تغیراتی بین گزارش‌های جوانان از کنش‌هایشان پیدا کردیم.
برای نشان دادن این مساله مهم است که آنچه را فوکو(Foucault: 1991, p.28) میکروفیزیک قدرت (the micro-physics of power) نامیده است در روابط جنسی زنان جوان نشان دهیم. فوکو جنسیت را به عنوان منبع قدرت و مرد را قدرتمند نمی‌دانست. او «شبکه روابط قدرت» را به عنوان «قالب‌ریزی بافت متراکمی که از بین دستگاه‌ها و نهادها، بدون این که کاملا در آن‌ها مستقر شود، عبور می‌کند» می‌دید(Foucault, 1984, p.96). گر چه فوکو روابط قدرت جنسیتی را نادیده گرفته است، جانا ساویکی(Jana Sawicki: 1991, p. 24) می‌گوید «با به کارگیری این تحلیل صعودی، فوکو نشان می‌دهد که سازوکارهای قدرت در سطح خرد اجتماعی چطور بخشی از شبکه غالب روابط قدرت شده‌اند». مساله ما تعریف سازوکارهایی بود که مرد و زن را درون چنین نظام مستحکمی از سلطه مردانه دگرجنس‌خواهی می‌کشد. اگر رابطه جنسی ایمن‌تر ترویج شود، چطور این سلطه می‌تواند باقی بماند(Ramazanoglu and Holland, 1993).
فمنیست‌ها توضیح می‌دهند که آنچه در تحقیق فمنیست حتی در صورت استفاده از فنون تحقیق دیگر، تمایز ایجاد می‌کند، تمایز در رهیافت‌های فمنیست است که به چگونگی فهم فرایند تحقیق و نتایجی که از آن گرفته می‌شود، بستگی دارد.
Janet Holland, Caroline Ramazanoglu, Sue Sharpe And Rachel Thomson(1999), “Feminist Methodology and Young People’s Sexuality” In Richard Parker And Peter Aggleton:Culture, Society and Sexuality, UCL Press, London.