رولان بارت – برگردانِ آرزو مختاریان
۱ ژانویه ۱۹۷۸
نوشتههای مرتبط
اورت، اندوهِ شدید و دائم؛ ساییدگیِ مدام. قلمرو سوگواری عمیقتر میشود. اوائل، عجیب، نسبت به کشف این موقعیتِ جدید (انزوا) علاقهای حس میکردم.
۸ ژانویه
همه “بسیار لطف دارند” – ولی من همچنان احساس تنهایی (“وانهاده شدگی”) میکنم.
۱۶ ژانویه ۱۹۷۸
یادداشتهای کمتر– ولی: پریشانی – ناخوشیِ دائم که با پریشانی منقطع میشود (امروز، پریشانی. این ناخوشی را نمیشود نوشت).
همه چیز برایم عذابِ الیم است. کوچکترین چیزْ در من حس وانهادگی را بیدار میکند.
تحمل دیگران، دنیادوستیِ دیگران، دنیای دیگران را ندارم. تصمیمِ اینکه از دیگران کناره بگیرم {دیگر تحمل دنیای Y را ندارم.} وسوسهام میکند.
۱۶ ژانویه ۱۹۷۸
دنیای من: مات و بیجلا. واقعاً هیچ چیز اینجا طنین ندارد – هیچ چیز تبلور ندارد.
۱۷ ژانویه ۱۹۷۸
دیشب، کابوس: مامان گرفتارِ ناخوشیها.
۱۸ ژانویه ۱۹۷۸
بیدرمان آن است که هم مرا از هم میدرد و هم در بر میگیرد (هیچ احتمال هیستریکی برای اینکه با رنج کشیدن باجخواهی کنم، نیست، چون تمام شد و رفت)
۲۲ ژانویه ۱۹۷۸
من نه آرزومند که محتاجِ انزوا هستم.
بخشهای دیگر “روزنوشتِ عزا”:
روزنوشتِ عزا (یادداشتهای رولان بارت) – بخش اول: اکتبر
روزنوشت عزا (یادداشتهای رولان بارت)- بخش دوم: نوامبر
روزنوشت عزا(یادداشتهای رولان بارت) – بخش سوم: دسامبر
پروندهی «رولان بارت» در انسانشناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/2761
پروندهی آرزو مختاریان در انسانشناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/28579