انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روایت یک پزشک از طب سنتی و مدرن

به عنوان پزشک اورژانس پنج سال مشغول کار در اورژانس و مراکز درمان سرپایی بودم که کم کم صحبت از طب سنتی و روشهای آن بالا گرفت.برای فهم دقیق تر این مبحث در کلاسهای مربوط به آن که با همکاری پژوهشگاه گیاهان دارویی و اساتید دانشکده طب سنتی برگزار می شد شرکت کردم.پنج سال بعدی امکان بررسی درمان با هر دو روش طب سنتی و مدرن و استفاده از دارو و روشهای درمان هر دو سبک را داشتم.در عین حال مواجهه مستقیم با بیماران آشنایی مناسبی از میزان رضایت آنها و انتظارشان از طب سنتی را برایم فراهم می کرد.طب سنتی دامنه وسیعی از پزشکی و نگرش فلسفی خاص خود و سطوح مختلف جسمی و ذهنی را در بر می گیرد. در اینجا به مقایسه ای بر اساس کاربرد و مشاهده آن بر اساس یافته های شخصی ام پرداخته ام.

***

آنچه امروزه ازطب می دانیم و می آموزیم طب کلاسیک نامیده می شود.در این معنا تعبیری که از کلاسیک داریم به قدیمی پهلو می زند.که مناسب به نظر نمی رسد.بعد از اکتشافات متعدد پاستور در زمینه دیدن میکروبها در معنای کلی موجودات ذره بینی و ساخت واکسنها و کشف روشهای ضد عفونی و گندزدایی توسط ادوارد جنر پزشکی پا به دوران مدرن گذاشت.چیزی که تا امروز امتداد دارد.در این توالی طب کلاسیک به دوران لباسهای آلوده جراحی،عدم حضور داروهای بیهوشی،و درمان مبتنی بر مشاهده چشمی صرف و با اندک کمکی از حواس بویایی یا چشایی در بررسی ترشحات بیمار و از آنها کمتر شنوایی و لامسه اشاره دارد.پزشکی کلاسیک هرچند قرنها تجربه و کارکرد در دوران میانی تاریخ داشت با رو به رو شدن با همه گیریهای بزرگ همچون طاعون اروپا وبا و سیاه زخم به دلیل نداشتن تصویری درست از شکل گیری بیماری بدون کارکرد مشخصی تنها به نظاره رخدادها پرداخت.به بیان ساده طب کلاسیک یاری رسان انفرادی و راه حل مشکلات نه چندان پیچیده زیستی بود.این امر خالی از هر تعصبی تنها با توجه بر متوسط طول عمر انسان امروزی نسبت به انسانهای قرون پیش قابل درک است.البته از شواهد غیر مستند وجود انسانهای طویل عمری که افراد با نقل سینه به سینه آنها و برای حفظ امکان بقا طولانی خود در هر بار روایت چند ده سالی بر آن می افزایند در می گذریم.

در پزشکی گذشته توجه خاصی بر بهداشت نبود.و دستورات بهداشتی از شرعیات و دستورات اخلاقی مایه می گرفتند.در قدیم هم متناسب جمعیت جوامع پزشکان متعددی در کار درمان بودند که امروزه نه نام نشانی از آنها و نه از روشهای درمانی ایشان باقیست.این به تعبیری پزشکان قدیم تنها در درمان اولیه ها و یا احیانن درمان هر از گاهی موارد کمی پیچیده تر به یاری بارها آزمون و خطا توانا بودند.اینان پزشکانی خود خوانده یا نهایتن شاگردان قدیمی یک پزشک خود خوانده دیگر بودند.این سبک تحفه ای به دنیای امروز نفرستاد.وهمین است که اگر برای درمان به سراغ روشهای قدیمی برویم و با توصیه های این گروه برخورد کنیم گاه به نتایج غلط و گاه به دستوراتی کاملن متناقض و در تداخل می رسیم.

اما در گذشته پزشکان ارزشمندی در بیشتر جوامع کهن حاضر بودند که ما در فرهنگ خود آنها را از جمله مفاخر می دانیم و به راستی چنین اند.این افراد فارغ از زمان زیست شان اقدام به تحصیل علوم طبیعی پیش از طب کردند.یعنی در ابتدا اساسن به سراغ این رفتند که انسان به عنوان ساختاری زنده از چه اجزایی ساخته شده است.و سپس به بررسی تغییرات آن در هنگام بروز بیماریها پرداختند.اینها با توجه و دسته بندی علائم هر مرض دستاوردی ارزشمند از طب را فراهم کردند.از جمله این افراد در دورانها و مکانهای مختلف جالینوس و رازی و ابن سینا برای ما آشناترند.آنها با توجه به نقصان ذاتی نبود پیشرفتهای فیزیکی و ابزارسازی در ساخت انواع لوازم پزشکی شامل عدسی ها و لوازم تشخیص صدا و بررسی های شیمیایی و اسکن ها گامهای ارزشمند و نتایج قابل انتقال تا دنیای مدرن را به دست آوردند.از اینرو کتابهای آنها تا قرن هجده و نوزده تدریس میشد و امروزه دوباره باز خوانی و بررسی میشود.

آنچه امروز ما را در رابطه با طب قدیم سرگردان می کند برخورد با سبکی خودخوانده از طبابت است که تنها با شنیدن علائم درد و ناراحتی بدون هیچ دانشی در رابطه با فیزیولوژی و نحوه کارکرد بدن و حتی توانایی جمع بندی مجموع علائم در قالب یک بیماری مشخص اقدام به تجویزهای آزمون و خطایی از انواع و اقسام گیاهان و عرقیجات و روشهای ماساژ می کند.خوب است بدانیم در تشخیص و علت شکایت سردرد در طب عمومی صدها صفحه و در رشته های تخصصی مربوط هزاران صفحه مطلب وجود دارد و انتظار درمان آن بدون تشخیص درست تنها با مصرف یک لیوان جوشانده توقعی عجیب است.اما در همین مورد با مراجعه به کتب قدیمی بزرگان طب به موارد متعدد دسته بندی و روشهای مختلف درمانی بر می خوریم که بی شک و آزموده شده همچنان در دوران ما می توانند درمان کاملی را به ارمغان بیاورند.

نحوه جمع آوری و فرآوری گیاهان در طب قدیم روشهای خاص خود را دارد.به عنوان مثال انواع مختلفی از گیاه نعنا وجود دارد که بعضی فقط خاصیت درمانی دارد.هرچند در مشاهده بی دقت تمام انواع آنها را نعنا با ارزشی یکسان قلمداد خواهیم کرد.مهم است که گیاه دارویی در منطقه خشک یا منطقه مرطوب روییده است که مشخصن در میزان اسانس و مواد موثره آن تفاوت های محسوس ایجاد می کند.گیاه خود رو است یا کاشته شده،از سر شاخه ها بدست آمده و از چین نخست گیاه است و … .پزشکان قدیم تاکید بر جمع آوری مستقیم گیاه توسط خود پزشک و فرآوری شخصی آن داشتند.و این کار را در روند درمان از ارکان بسیار اثرگذار می دانستند.آنها همچنین بر اتکا و اتصال طبیب به عنوان واسطه شفا به منبع خیر که بسته به آیین مورد پرستششان از ذاتی یکتا تا حقیقتی محض و خیراندیش را شامل می شد تاکید فراوان داشتند.وبه عبارتی تمام علوم حاصل شده از استادان طبابت را بدون اهدا و جاری شدن اجازه درمان از سوی آن منبع برتر را بی حاصل می دانستند.

امروزه با رواج بیشتر روشهای درمان قدیم این سوال به ذهن می رسد که چطور یک گیاه خاص می تواند در درمان موارد مختلفی موثر باشد؟

پاسخ در ساختار شیمیایی است.یک قرص مشخص مثلن استامینوفن تنها شامل ماده استامینوفن و بعضی نگه دارنده ها جهت شکل پذیری و ماندگاری طولانی تر است.اما یک عصاره گیاه شامل مجموعه ترکیبهای ساده و پیچیده و آلی و معدنی موجود در کل بافتهای آن گیاه است.به بیانی عصاره گیاه شامل چندین دارو است به جای آنچه که در قرصهای رایج تک دارویی موجود است.و بدیهی است که هر کدام از این ترکیبات بر بخش خاصی اثرگذار است.البته برای اثربخشی بیشتر و در موارد خاص فرآیندهای تغلیظ بر ترکیبات گیاهی انجام می شود.که خواصی اختصاصی تر به آنها می دهد.

طب مدرن دنیای ما با کسب موفقیت در آزمونهای بزرگ درمانی به سادگی حاضر به پذیرش توصیه ای خارج از حوزه یافته های خود نیست.و باید دانست در این زمینه تجربه شیرین رهایی از دوران سلطه عقاید کلیسایی و جوامع غیربهداشتی و آلوده و ورود به دنیای تمیز مدرن به شدت این مقاومت را تقویت می کند. به ویژه که در بررسی بسیاری روشهای قدیم درمانی باید به روش تحقیق و فرآوری خود آنها گامهای تحقیق را پیمود.همانطور که در دستگاه درجه معادلات رادیان را نمی توان حل و بررسی کرد.

از طرفی باید بدانیم که طب قدیم اساسن به دلیل تقدم زمانی برخوردی با بیماریهای حال حاضر نداشته و شاید روشی در کنترل و درمان آنها هم نداشته باشد.به علاوه واضح است که امکان جراحی و انواع تصویر برداریهای امروزی میدان دید شفاف تر و حوزه عملکرد وسیعی را در اختیار هر دو سبک درمانی قرار می دهد.که تعصب در برابر استفاده از آنها بی مورد است.

در سالهای اخیر عدم توانایی پزشکی مدرن در درمان موفق بعضی امراض از قبیل سرطانها و ام اس و … گروهی را از این بخش پزشکی نا امید و دلزده کرده است.ولی باید بدانیم در طب قدیم هم درمانی مشخص و سازمان یافته و پربازده برای این امراض به چشم نمی خورد.و در بیشتر موارد گزارشات شفا با درمانهای موردی که حتی می توان به کاربرد روشهای درمانی ذهنی اشاره کرد بر می خوریم.که خود از سطحی فراتر از هر دو سبک پزشکی است.ودر این روشها تنها به واسطه قابل درکی از دارو که می تواند گیاهی خاص یا دارویی شیمیایی خاصی باشد اکتفا می شود.که این بخش نهایتن سهم به سزایی در درمان در برابر روشی ذهنی ندارد.

اما برای ما بهتر است حال که در این مقطع زمانی امکان برخورداری از هر دو سبک درمان را داریم با تلفیقی علمی و بهره گیری از دانایان هر دو سبک اقدام به ارتقا کیفیت زیستی خود کنیم.