روایت مردمنگارانه تاثیر کرونا بر زیست شبانه شهری در تهران- ماه رمضان از افطار تا سحر
امروزه در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان زیست شبانه جایگاه ویژهای دارد، این در حالیست که این پدیده شهری در تهران همواره با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است، از سویی در تهران طی ماه رمضان هر ساله از افطار تا سحر زیست شبانه رونق بسیاری داشت و حداقل در این ایام شهروندان میتوانستند، از چنین فضایی استفاده کنند، اما امسال با توجه به شیوع ویروس کرونا، عملا زیست شبانه در ماه رمضان در شهر تهران به محاق رفته و میتوان گفت، این ویروس تاثیر شگرفی در زیست شهری در ایام ماه رمضال امسال گذاشته است.
شهر و زیست شبانه
مراکز شهری نماد و عرصه اصلی تعاملات اجتماعی و هویت اجتماعی شهروندان میباشد که نقش مهمی در تقویت حیات مدنی و خاطرات جمعی ساکنان شهر ایفا می کند. در واقع مرکز شهرها را می توان قلب و موتور توسعه شهر دانست، زیرا بخش عمده ای از سرمایه ها و منابع انسانی، اجتماعی، اقتصادی و کالبدی شهر در فضای محدود آن متمرکز شده است. اگر پویایی موجود در این فضا مبتنی بر جریان سالم ورودی ها و خروجی ها، متناسب با توان، نیاز و خواست کل شهر باشد، خود به عامل حرکت و توسعه کل شهر نیز تبدیل می شود و در حالت عکس ممکن است سرابی باشد برای بلعیدن اندک منابع توسعه شهری، به بیانی ساده تر، مراکز شهری پویا این نوید را می دهند که ساکنانش صاحب جامعه ای جذاب و سالم برای زندگی، محیط شغلی پررونقی برای کار، و محیطی پرانگیزه برای اقدامات تفریحی می باشند.
این در حالی است که اغلب مراکز شهری به دلیل تمرکز فعالیت های اداری، تجاری، و خدماتی در آنها در روز فضاهایی فعال و پر جنب و جوش بوده و در شب به مکان هایی خلوت، بی روح و حتی ترسناک تبدیل می گردند. ظرفیت بالای فراغتی تفریحی مراکز شهری و نقش تعیین کنندهی آنها به عنوان مکانی برای بروز و حضور حیات مدنی در عرصه های کالبدی، فضایی، مکانی و زمانی، ضرورت توجه به زندگی شبانه مراکز شهری را روشن می سازد
سیر تحول شهر در شب
پیش از پیشرفت انسان در تکنولوژی های مربوط به روشنایی، شهرها محکوم به خاموشی در شب بودند و همواره ترس از شب و اعمال مجرمانه ای که در آن بوقوع می پیوست، در اذهان وجود داشت. پس از دهه ۱۹۰۰ روشنایی الکتریکی بصورت گسترده در شهرهای اروپایی ظهور پیدا کرد. شهرهای بزرگ بر سر استفاده از اوقات شبانگاهی جهت جذب بازدید کنندگان و توریسم با یکدیگر رقابت می کردند و به این منظور از تفریحات پر زرق و برق و با شکوه بهره می گرفتند. اولین تبلیغات در این زمینه، در مورد برج ایفل در طول نمایشگاه جهانی ۱۹۹۰ ظهور پیدا کرد. پیدایش آسمان خراش ها در شهرهای آمریکا (اولین نمونه در ۱۸۸۲ در شیکاگو ساخته شد) با خط افق های گسترده و روشنایی مداوم، حاکی از گذار به مدرنیته بوده و بعنوان برندهای شهری مورد استفاده قرار گرفتند، شکاف بین روز و شب بتدریج از میان رفته و مناظر شهری جدید پدید آمده، که منجر به ایجاد تصویری جدید از شد.
برنامه ریزی فرهنگی، حامی ترویج اقتصاد شبانه بعنوان راه حلی برای ترس از وقوع جرم و ویرانی شهری است، بویژه بر عواید مثبت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در نتیجه استراتژی های تجدید حیات شهری فرهنگ گرا، بوجود می آید و همچنین ایجاد فضاهای عمومی پویا، زیست پذیر، خلاق و تجاری، در قلب شهر، تاکید دارد. مطابق با توصیه های برنامه ریزی فرهنگی، موفقیت در ایجاد تسهیلات مربوط به اقتصاد شبانه پویا میتواند؛ ارائه دهنده راه حل هایی برای مشکلات مربوط به قانون و نظم باشد،منجر به توسعه فرهنگی و سرزندگی اجتماع شود، منجر به احیای محدوده های زوال یافته درون شهر شود، منجر به ارتقای اقتصاد محلی شود (از طریق توریسم و رشد اشتغال و فرصت های بیشتری را برای تولید و مصرف هنر و فرهنگ فراهم آورد.
شکلگیری شهر ۲۴ ساعته
ایده شهر ۲۴ ساعته رویکرد نسبتا جدیدی است که به منظور رفع مشکلات مراکز شهری از طریق تجدید حیات مرکز شهر و ایجاد مراکز شهری ایمن و سرزنده، بوجود آمد. ایده اولیه حول این موضوع بود که اقتصاد شبانه، چگونه می تواند شهرهای پسا صنعتی را دگرگون کرده، مراکز شهری امن تری را در هنگام شب بوجود بیاورد و پویایی را به خیابان هایی که پس از ۵ بعدازظهر حیات خود را از دست داده اند، برگرداند. این ایده دربردارنده ابعاد اجتماعی و فرهنگی شهر بوده و گرایش به احیای زندگی شبانه شهر از طریق توسعه سیاست های فرهنگی دارد.
عملکرد ایده شهر ۲۴ ساعته در مراکز شهری بر سه فرض استوار است؛
اول: اگر مردم در ساعاتی فراتر از زمان مرسوم درگیر فعالیتهای فرهنگی و فراغتی شوند، جمعیت مرکز شهر افزایش می یابد. بنابراین فراهم شدن آلترناتیوهای جذاب متعدد منجر به تشویق افرادی خواهد شد که تا کنون از مرکز شهر استفاده نمی کردند. این افزایش استفاده از مرکز شهری در شب، اثرات مضاعفی بر اقتصاد محلی خواهد داشت.
دوم: الگوهای اشتغال بر اساس اقتصاد مصرفی، تغییر خواهند کرد و فرصت های اشتغال بر مبنای عملکردهای فرهنگی و فراغتی ایجاد خواهند شد.
سوم: یک مرکز شهری سرزنده و پویا، جاذب سرمایه گذاری خواهد بود و در صورتی که تجارب مثبتی از فضا برای بازدید کنندگان بوجود آید. توریسم نیز توسعه خواهد یافت.
موانع، مزایا و معایب زیست شبانه شهری
در مسیر ۲۴ ساعته شدن شهرها و پس از آن موانع و مشکلاتی ممکن است وجود داشته باشد. موانعی از قبیل؛ مراکز شهری تک عملکردی (با تمرکز بر نقش اداری و خرده فروشی) ،پیاده مدار نبودن مراکز شهری، حمل و نقل همگانی ضعیف و ناکارآمد در هنگام شب ، قوانین محدود کننده در زمینه صدور انواع مجوزها و پروانه های کسب و کار و مراکز شهری در معرض مصرف کنندگان محدود و کم درآمد،وجود دارد.
همچنین مزایای زیست شبانه برای شهرها شامل مواردی نظیر رونق اقتصادی و اشتغال در ساعات طولانی تر، رفع نیاز های شهروندان و نویت کاری ارائه خدمات خارج از ساعات کاری معمول، افزایش امنیت برای زنان و بهبود امنیت در شب به دلیل شلوغی و روشنایی بیشتر شهر، کاهش ترافیک و توزیع عبور و مرور در ساعات بیشتری از شبانه روز، میشود.
از سویی معایب این امر شامل مواردی همچون ایجاد خطر برای سلامتی،مشکلات سلامتی در اثر افزایش ساعات کاری،بر هم زدن نظم بدن در کنترل چرخه خواب و بیداری، ناهنجاری های اجتماعی تاثیر کار در ساعات غیر معمول بر زندگی زناشویی و اجتماعی افراد،رفتارهای پر سر و صدا در مجاورت مراکز فعالیت های شبانه، أشغال ریختن در خیابان ها، هزینه های اضافی نظیر هزینه های حفظ نظم و آرامش، خدمات رسانی، پشتیبانی مراکز فعالیتی شبانه و ایجاد حمل ونقل عمومی، است.
تهران و زیست شبانه
در دوهه اخیر زیست شبانه در پایتخت دارای فراز و نشیبهای بسیاری بوده و دست آخر این موضوع مورد مخالت نهادهای حاکمیتی قرار گرفت، درحالیکه شهرداری و شورای شهر تهران به دنبال آن بودند زیست شبانه در نقاطی از تهران را اجرایی کنند، اما متاسفانه به دلیل موانعی که در این رابطه وجود داشت، عملا این موضوع سرانجام خاصی نداشت، این در حالیست که طی سه سال اخیر اجرای زیست شبانه در ماه رمضان و از افطار تا سحر به مرحله اجرا گذاشته شد و حداقل در این ۳۰ روز، برای شهروندان تهرانی این امکان وجود داشت تجربه متفاوتی از زیست شبانه داشته باشند، اما امسال به دلیل شیوع کرونا عملا زیست شبانه در تهران شکل نگرفت و این امر تاثیراتی بسیاری را به دنبال داشت، از جمله اینکه مردم در خانهها ماندند و مشاغلی از جمله رستورانها و کسب و کارهای عرضه کننده مواد خوراکی با رکود شدیدی روبرو شدند.
حال در ادامه روایت اتنوگرافیک و مردمنگارانه تاثیر کرونا بر زیست شبانه شهری در تهران طی ماه رمضان از افطار تا سحر را میخوانید:
تهران- یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ماه- ساعت هشت شب- میدان فاطمی
دیدن مغازه طباخی تقریبا خالی از مشتری آنهم در اوقات افطار کمی شوکه کننده است، هر سال طباخی راک در نزدیکی میدان فاطمی دم افطار با جمعیت زیادی روبرو است که شاید بیشترآنها نیز روزه نباشند، اما به دلیل ازدحام و لذتی که صرف کله و پاچه در آن شلوغی دارد زحمت صف ایستادن حتی برای نیمساعت را تحمل میکردند تا از لذت خوردن در بین سایر مردم بهره ببرند، اما امسال طباخی تقریبا خالی از جمعیت بود، به داخل مغاره رفتم، تقریبا میزها یک درمیان صندلیهایشان به حالت برعکس روی میزها قرار داده شده بود، به سراغ مالک طباخی میرویم و از او علت این کار را جویا میشوم، وی با اشاره به اینکه بر اساس دستور وزارت بهداشت باید سعی شود کسی در مغازه چیزی نخورد، میگوید: «اما ما برای رفاه حال مردم با حفظ فاصلهگذاری اجتماعی، میزها را یکی در میان با فاصله سه متری از هم، آماده کردهایم، اما تقریبا هیچکس تمایل ندارد، در مغازه چیزی بخورد.»
در زمانی که من در مغازه به سر میبردم،تنها یک نفر برای خرید کله وپاچه مراجعه کرد، نکته جالب توجه نیز این بود که برخی از مردم مراجعه میکردند و کله پاچه را به صورت آماده و خام تهیه میکردند تا خود در منزل آن را با رعایت اصول بهداشتی طبخ کنند،امری که به گفته صاحب مغازه تا قبل از کرونا سابقه نداشته است،همچنین به گفته کارکنان طباخی مراجعه مردم و فروش آنها در ماه رمضان امسال نسبت به رمضان سال گذشته بیش از ۸۵ درصد کاهش یافته است و آنها دیگر تا سحر به فعالیت خود ادامه نمیدهند، چراکه در این چند شب گذشته از ۱۲ نیمه شب به بعد تا سحر مشتری نداشتند و به همین دلیل فعالیت روزانه آنها تنها چهار ساعت در روز است که برای آنها این مسئله بسیار زیانبار بوده است.
بعد از خروج از طباخی راک در خیابان کاج به سمت خیابان و میدان فاطمی حرکت میکنم، در پیاده رو مردم چندانی را نمیتوان مشاهده کرده، اکثر آنهایی که در خیبان نیز تردد میکنند، ماسک دارند و این خود نشان دهنده این است که چهره مردم در شهر با هیبت کرونایی تغییر زیادی کرده است، در میدان فاطمی اکثر رستورانها و فستفودهاخالی از مشتری هستند، اما برای اینکه به نتیجه قطعیتری برای تاثیر کرونا بر زیست شبانه در تهران دست یابم، باید به صورت پاتوقهای بیشتری در پایتخت سر بزنم.
مسیر خود را به سمت خیابان ولیعصر تغییر میدهم، همچنان خیابان نسبتا خلوت است، اما نکته جالب این است که رستورانها و فستفودها باز هستند، اما مشتری ندارند، ولی در مقابل تمامی کافهها بر اساس دستور وزارت بهداشت تعطیل هستند، این در حالیست که کافی شاپها یکی از مکانهای اصلی تجمع جوانان و دانشجویان در ایام افطار تا سحر در ماه رمضان بوده است، همچنان به میسر خود ادامه میدهم تا به تقاطع خیابان مطهری میرسم، مقصد نهایی خیابان نیلوفر و اغذیهفروشیهای آن است که همیشه شلوغ و پر ازدحام هستند.
در طول مسیر بازهم اکثر فست فودها و رستورانها باز هستند، اما تمام صندلیهای آنها جمع شده به دلیل رعایت بهداشت و فاصلهگذاری اجتماعی، غذا تنها به صورت بیرون بر ارائه میشود، وقتی به خیابان نیلوفر میرسیم، با فضایی روبرو میشوم، که برای اولین آن را مشاهده میکنم، همیشه وقتی برای غذا خوردن به فستفودها و رستورانهای این خیایان میآمدم، با انبوهی از خودروها روبرو میشدم که دوبله و سوبله پارک کرده بودند و مردمی که در صف سفارش غذا منتظر بودند، اما الان که کرونا آمده، جمعیت به صورت پراکنده حضور دارد و جلوی مغازهها خلوت است و جای پارک نیز به وفور پیدا میشود، اگر شما سال پیش ماه رمضان به میدان نیلوفر میآمدید، به هیچ عنوان جا برای سوزان انداختن نبود، اما اکنون به دلیل کرونا بسیاری از مردم ترجیح میدهند، در خانه بمانند و قید زیست شبانه تهران در رمضان را زدهاند.
مشهورترین مغازه خیابان نیلوفر، به “فری کثیف” معروف است، این اغذیه فروشی طی سالیان گذشته در ماه رمضان از افطار تا خود همیشه صف بوده ، اما امسال زمانی که من رفتم داخل مغازه تنها یک نفر درون مغازه بود، با کسی که پشت دخل بود، باب گفتگو را باز میکنم و از او میپرسم مراجعه مردم به اینجا بعد از باز شدن و به خصوص در ایام رمضان چگونه است، وی میگوید: «زمان زیادی نیست که مغازه را باز کردهایم، اما میزان مشتریان یک صدم ماه رمضان سال گذشته نیست و در چند شب گذشته مغازه را نهایتا تا یک نیمه شب میبندیم، به این علت که مشتری چندانی بعد از این زمان نداریم و برایمان صرف نمیکند، تا سحر باز بمانیم.»
به بیرون از مغازه می آیم،خانوادهای را مشاهده میکنم که فرزندان هوس فست فود کرده اند، اما مادر خانواده دلش راضی نمیشود، از بیرون غذا بگیرند، به سمتشان میروم و خودم را معرفی می کنم و میگویم برای تهیه گزارش از گرایش مردم در استفاده از فست فودها در ایام کرونا چند سوال از آنها دارم و میگویند اگر کوتاه باشد، مشکلی برای پاسخگوییندارند، از مادر خانواده سوال میکنم دلیلش برای مخالفت با خرید ساندویج چیست، او پاسخ میدهد:« از زمانیکه کرونا آمده من به هیج رستوران یا فستفودی اطمینان ندارم، تا قبل از آن معمولا هفتهای یکبار میآمدیم، همینجا و چیزی می خوردیم، اما الان به بهداشت این مغازهها اطمینانی نیست.»
پدر خانواده نیز که معلوم است از وجود کرونا بسیار خسته شده، در تکمیل حرفهای همسرش میگوید:« ما همیشه در ماههای رمضان سالهای گذشته چه قبل از بچه دار شدن و چه بعد از آن، به نیلوفر میآمدیم و ساندویج میخوردیم و بعد از آن نیز به پارک ساعی میرفتیم و قدم میزدیم، اما الان فقط قدم زدن وجود دارد، امشب نیز که خودمان راضی کردیم که بیانیم اینجا، اما باز هم پشیمان شدیم و دیگر باید به خانه بازگردیم.»
به نظر میرسد کرونا، تفریحات عادی و معمولی یک خانواده تهرانی را نیز مختل کرده و مردم از این قضیه حسابی ناراحت هستند، خوردن یک غذای ساده وقدم زدن در شهری که دوستداری، آنهم در شرایطی که برای یک ماه میتوانی از شب تا صبح با خیال راحت در شهر پرسه بزنی آنهم با امکاناتی نظیر اینکه کاقهها و رستورانها تا دم صبح باز باشند، میتواند برای کسانیکه در تهران زندگی میکنند، بسار جذاب باشد، اما کرونا باعث شده که حداقل لذت خوردن از مردم در شبهای کرونایی گرفته شود.
نیلوفر، سهرهوردی و خرمشهر که قبل از ایام کرونا پاتوق مردم قشر متوسط تهران برای خوردن غذا و کمی تفریح بود، این روزها به دلیل کرونا خلوتتر از گذشته است و این مسئله مغازههای این ناحیه را نیز با مشکلات جدی اقتصادی و حتی ورشکستی روبرو کرده است.
از سمت خیابان نیلوفر به سمت خیابان بهشتی حرکت میکنم، گویی این صحنه در تمام شهر در حال تکرار است، رستورانها از آدم خالی است و کسی در شهر حضور ندارد، انگار در یک صحنه از فیلمهای آخرالزمانی هالیودی حضور داری، سرتاسر خیابان بهشتی به ندرت فردی را مشاهده میکنم، به خیابان ولیعصر میرسم، باز هم از جمعبت خبری نیست، این خیابان را به سمت شمال حرکت میکنم، مقصدم پارک ساعی است، میخواهیم ببینم آیا در پارک مردم برای قدم زدن و شب نشینی میآیند.
هرچه به پارک نزدیکتر میشوم، تعداد خودروهای کنار خیابان نیز بیشتر میشود، به ورودی پارک که میرسم، جمعیت به نسبت زیادی در حال ورود و خروج از پارک هستند، در گوشهای نیز نگهبان پارک با دستکش و ماسک حضور دارد و مواظب است که مورد مشکوک کرونایی وارد پارک ساعی نشود، به او نزدیک میشوم و از او میپرسم، حضور مردم در پارک ها در ایام کرونایی به خصوص در ماه رمضان چطور بوده، است او میگوید: «در طول فروردین که پارک تعطیل بود، اما در اردبیهشت ماه که پارکها و بوستانها بازگشایی شدند ،بعضیها برای ورزش و قدم زدن میآیند، اما در ماه رمضا به خصوص بعد از افطار خانوادههای زیادی میآیند، برای قدم زدن، شبنشینی و بازیهایی مانند بدمینتون.»
نگهبان پارک ساعی ادامه میدهد:«در سالهای گذشته در ماه رمضان ما تا خود سحر سر کار بودیم و مردم به دلیل اینکه رستورانها نیز باز بودند، در پارک زیاد میآمدند و میرفتند، اما امسال به دلیل کرونا و خطراتی که وجود دارد، جمعیت به هیچ عنوان مانند سالهای گذشته نیست و میتوان به راحتی تفاوت را حس کرد.» به پارک وارد میشوم، از بالای پلهها با توجه به معماری خاص میتوان داخل پارک را به راحتی دید، به نسبت مردم زیادی حضور دارند و به نظر میرسد پارک محلی امنتر برای زیست شبانه در ایام کرونایی برای مردم است، برخی از خانوادهها با رعایت کامل نکات بهداشتی حضور پیدا کردهاند و همه آنها ماسک، دستکش و حتی شیلد صورت دارند، اما در مقابل برخی نیز هیچ نکته بهداشتی را رعایت نکردهاند و حتی شام خود را نیز به پارک آوردهاند.
یک چرخی در پارک میزنم و مردم متفاوتی نسبت به یکدیگر را میبینم، بعضیها با کرونا کنار آمدهاند و عین خیالشان نیست، اما برخی کرونا را همچنان جدیگرفتهاند، با دو جوانی که به نظر میرسند، هم سن بوده و مشغول بازی بدمینتون هستند، هم کلام میشوم، به آنها میگویم، نمیترسید که ماسک نزدهاید ودستکش نپوشیدهاید و اینکه ممکن است به این خاطر کرونا بگیرید، یکی از آنها پاسخ میدهد:«من از همان اول نیز تنها دستهای خود را با آب و صابون مرتب میشویم و همین کفایت میکند، کسانیکه ماسک نیز میزنند، در حال آنها توفیری ندارد و امکان دارد آنها نیز مبتلا شوند، چون ماسکها ایمن نیستند و جلوی نفوذ ویروس را نمیگیرد، تنها باید فاصله خود با دیگران را حفظ کنیم و به صورت و دهانمان دست نزنیم، اینطوری هم میتوانیم زندگی عادی خود را انجام دهیم و هم کرونا نیز نگیریم.»
پاسخ این پس جوان برایم جالب توجه بود که با اندکی تغییر توانسته با کرونا کنار بیاید و زندگی عادی خود را انجام دهد، این امر نشان میدهد کرونا روی همه به صورت چشمگسر نیز تاثیر نگذاشته است، همچنان به مشاهدات خود در پارک ساعی ادامه میدهم، یک خانواده چهارنفره توجه من را به خود جلب میکنند، از نقظهای با فاصله آنها را نظاره میکنم، در حالی همگی آنها ماسک و دستکش دارند، پدر به دستان پسر به ظاهر بازیگوش خود که دستکش به دست دارد، مایع ضد عفونی کننده میزند و آنها را به هم میمالاند، تا همه نقاط دست فرزندش با وجود دستکش تمیز شود، جالب است که این خانواده برای تفریج به پارک آمدهاند، اما این همه وسواس یه خرج میدهند.
جلو میروم و خود را معرفی میکنم و میگویم برای تحقیق در مورد کرونا با افراد مختلف گفتگو میکنم، آنها نیز اول کمی جا میخورند و صحیت را قبول نمیکنند، اما با توضیحاتی که به آنها میدهیم دست آخر موفق میشوم، توجهشان را جلب کنم، از پدر خانواده میپرسم که چرا این همه حساس است و با وجود این موضوع برای تفریح به پارک آمده، او توضیح میدهد:«از زمانیکه کرونا شیوع پیدا کره، ما خودمان را قرنطینه کردیم و تمام خریدهای خود را اینترنتی انجام دادیم، با کسی ارتباط نداشتیم و کارمان نیز به صورت دور کاری بود، خودم برای انجام چند کار ضروری مجبور شدم، از خانه خارج شوم، اما به هیچ عنوان بچهها را بیرون نیاوردیم.»
وی میگوید:« امروز نیز دیگر بچهها از صبخ کلافهیمان کردند که بیاوریمشان پارک و بالاخره راضی به انجام این کار شدم، موقعی هم که وارد پارک شدیم حدود نیم ساعت به دنبال جای خلوت برای نشستن بودیم که از دیگران فاصله داشته باشیم، الان نیز حس میکنم که باید مدام دستمان را با الکل ضد عفونی کنیم، تا مبادا کرونا نگریریم.» همسر این فرد نیز که گویی از دست او در این مدت خسته شده، بالافاصله بعد از اتمام حرفهای همسر خود گفت:« از اسفند تا کنون ما زندگی خیلی سختی داشتیم وبه نوعی در خانه حبس شدیم، همسرم نیز دچار وسواس شدید است و هرچیزی را مدام ضد عفونی میکند وما را دیوانه کرده است.»
به نظر میرسد افراد زیادی نیز به مانند این خانواده، کرونا سبک زندگی آنها را تغییر داده است، همچنان به حضور در پارک ادامه میدهم، به نسبت سایر اماکن شهر به نظر میرسد پارکها مکان امنتری برای خانوادههای در شبهای رمضان است و آنها با فراغ بال بیشتری به سپری کردن اوقات خود در این مکان میپردازند، در حالیکه ساعت از دوازده گذشته است، از پارک بیرون میآیم، جمعیت به نسبت زمانیکه آمدم کمتر بود، قصد دارم برای تکمیل مشاهداتم به سمت خیابان سی تیر بروم،این خیابان زمانی قرار بود به پایگاه اصلی زیست شبانه در تهران تبدیل شود، به همین منظور یک اسنپ گرفتم و به سوی سیتیر روانه شدم.
در داخل ماشین بیرون را نظاره میکردم جمعیت کمی در خیابان بود و تعداد ماشینها از انسانها بیشتر بود، رستورانها نیز اکثرا در حال بستن مغازههای خود بودند، زیرا که دیگر مشتری برای خرید وجود نداشت، به تقاطع خیابان امام خمینی و سیتیر رسیدم و از ماشین پیاده شدم، صحنه عجیبی را نظاره کردم، سیتیر را که تا انتها نگاه میکردی، با معبری روبرو بودی که خالی از آدم بود، از خیلی قبلترها فشار برای بستن دکههای اغذیه فروشی سیتیر آغاز شده بود و کرونا نیز گویی تیر خلاصی بر پیکیره نیمه جان این مکان بود، محلی که قرار بود، زمانی به پاتوق تهرانیها برای زیست شبانه تبدیل شود، اما امروز و در میان بحبوبه کرونا سوت و کور تراز همیشه است.
سیتیر را بالا میروم و همزمان ایامی را به خاطر میآورم که درست در رمضان سال گذشته در صف طولانی برای خرید ساندویج در این خیابان ایستاده بودم و بیش از دو ساعت نیز این انتظار طول کشید، قرار بود، سیتیر برای جوانانی نظیر من تبدیل به نمادی برای زیست شبانه شود تا بتوانیم با همفکران خود اندکی در آن از زندگی روزمره فاصله بگیریم و خوش بگذرانیم، اما افسوس که این قضیه نیز به مانند سایر آرزوهایمان بر باد رفت، از ابتدا تا انتهای دکههای سیتیر تنها یک دکه باز بود و آنها مربوط به کیوسک نیروی انتظامی میشد که ماموران پلیس در آن حضور داشتند، از دکهها فاصله گرفتم و سیتیر را به سمت خیابان جمهوری بالا رفتم.
مقصد آخرم، اغذیه فروشی رضا لقمه در سیتیر شمالی بود، مغازهای قدیمی که همیشه برای خرید از آن باید صف میایستادی، این مغازه آنقدر مشتری داشت که درست چند مغازه بالاتر از آن نیز یک رضا لقمهی دیگر راه افتاده بود، اما زمانیکه که به رضا لقمه رسیدم بازهم با یک صحنه تکرای روبرو شدم، تمام صندلیها به صورت برعکس روی میزها چینده شده بود و مشتری برای صرف غذا وجود نداشت، به نظر میرسد کرونا ظهور کرد تا تیر خلاص را به پیکر نیمهجان زیست شبانه تهران شلیک کند.
به نظر میرسد زیست شبانه دیگر در تهران مرده است و باید قید شبگردی در شهر،آنهم دوازده نیمهشب به بعد را زد، عدهای از شهروندان به مانند من دوست دارند تازه این موقع از شب بیرون بیایند، دلشان خواست بروند، کافه، قهوه فرانسه سفارش دهند، یا اینکه برای خوردن فلافل رهسپار سیتیر شوند یا حتی کنسرت خیابانی آنهم از نوع راکش را ببینند، اما به نظر میرسد،در پایتخت، شهروندان حق آرزو کردن چنین چیزهایی را ندارند، آنهم در زمانهای که کرونا عالمگیر شده است.