انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روایت زنان عراقی از دلالت‌های سیاسی حجاب در دایاسپورا(۵)

در مذاکرات ازدواج ، حیا اغلب مورد بررسی قرار می‌گیرد، زیرا دوستان و خانواده برای اطمینان از ادعای پارسایی زنان، به شهادت‌های شفاهی (اغلب شایعات) تکیه می‌کنند.

همان‌طور که در مورد سایر گروه‌های قومی قومی آواره شده نیز صادق است، اوضاع در حال تغییر در میهن، در این مورد عراق پیامدی واقعی برای جوانان در دایاسپورا دارد( (گریوال ۲۰۰۵، دوسا ۲۰۰۹). محافظهکاری مذهبی رو به رشد در عراق از زمان حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳، توجه را به لباس زنان و ظاهر عمومی آنها معطوف کرده است. در سال ۲۰۵۵، روزنامه‌نگاران افزایش پوشش حجاب زنان را در مراکز شهری بغداد گزارش دادند و به نظر می‌رسید که حجاب وسیله‌ای برای محافظت از بدن آنان در برابر نگاه خیره سربازان آمریکایی و عراقی و شبه‌نظامیان و نیز تعداد فزاینده مردان بیکار بود(ویلیامز و محمد، ۲۰۰۹). شش تن از هفت محجبه جوانی که من با آنها مصاحبه کردم گزارش دادند که رشد راست‌کیشی مذهبی در عراق از سال ۲۰۰۳ اعمال می‌شود و زندگی آنان را با افزایش فراوانی شایعه که باعث ایجاد شهرت آنان و خانواده‌هایشان شده، تحت تأثیر قرار داده است. یک نیروی قدرتمند پلیسی، تهدید به شایعات «بد» کرد و وحشت از تجرد زنان جوان عراقی به طور فزاینده‌ای باعث کنترل لباس، روابط، اوقات فراغت و مسیر شغلی آنان شده است.

این افزایش کنترل بدن زنان در عراق و دایاسپورا تأثیر مهمی بر زنان عراقی نسل دومی داشت که من با آنها مصاحبه کرده‌ام (ابولقود، ۲۰۰۲ ؛ خان،۲۰۰۶). همه هفت زن در بایگانی تاریخ شفاهی من که حجاب را پذیرفته‌اند ، به پوشیدن آن در اواخر دوران نوجوانی خود به عنوان نشان برجسته‌ای از ایمان و تعهد خود برای گسترش پیام اسلام کرده‌اند. گفتگو با این زنان همچنین نشان داد که آنها نسبت به والدینشان محافظه‌کارانه‌تر در باورهای مذهبی بودند. همانطور که یکی از شرکت‌کنندگان نیز در سال ۲۰۱۰ خاطرنشان کرد:«من افتخار می‌کنم که یک مسلمان هستم، دوست دارم محجبه باشم تا به مردم نشان دهم که از اسلام نمی‌ترسم». آنها به فهمی از «آزادی» ارجاع می‌دادند که نسل مادران‌شان از آن لذت می‌بردند و با رشد نگرانی درباره حسن اشتهار زنان و چشم‌انداز ازدواج جایگزینش کرده بودند. در عراق در مورد موضوع چشم‌انداز ازدواج یکی دیگر از مصاحبه‌شوندگان گفت:«اگر ما محجبه باشیم، بنابراین آنها می‌دانند ما خوبیم، به همین دلیل مرد عراقی خوبی نصیب‌مان می‌شود».

به طرز متناقضی، به نظر می‌رسید که به خاطر عنوان «بیش از حد مذهبی« بودن که برچسبی در میان تعداد بسیار کمی از خانواده‌های سنی طبقه متوسط در تورنتو و دیترویت است تا مایل به تحمل آن شوند. مردی در یک مصاحبه گروهی اظهار داشت که آرزو می‌کند همسرش از پوشیدن حجاب دست بکشد تا بتواند راحت‌تر با سایر زنان کانادایی اختلاط کند. در پاسخ، همسر وی به صراحت گفت: «من این روسری را برای کسی نمی‌گذارم، حتی تو». مانند بسیاری از پدران و برادرانی که من با آنها مصاحبه کردم، این کشمکش‌ها، پیچیدگی‌های جنسیتی و نسلی دینداری برای زنان و مردان عراقی را نشان می‌دهد. مردانی که با آنها مصاحبه کردم، لزوماً حجاب را به عنوان شکل قانونی از حیای زن رد نمی‌کردند؛ به هرحال، گذشته از معدودی مصاحبه‌شونده، آنان از حجاب زنان در خارج از مرزهای دنیای اسلام به دلیل ارتباط ذاتی‌شان با ذهنیت جهان «درحال توسعه» (بخوانید نامتمدن) حمایت نمی‌کردند و اگرچه اشکال‌ اسلامی جامعه‌پذیری به هیچ وجه ضداشکال سیاسی و اقتصادی دموکراتیک نیست، اما زنان نسل اول نیز به طور معمول ایده‌های تعلق خاطر را رد می‌کردند (حداد ۱۹۹۶ ؛ خان ۲۰۰۲ ؛ مرنیسی ۱۹۸۷ ؛ مهانی ۲۰۰۳). این تعلق خاطر به هیچ وجه شبیه تجربیات نسل آنها با تجربیات همسایگی با کشور ایران نیست که تحت تأثیر مکانیسم دولتی‌محور تحولات اجتماعی – مذهبی هستند (داوشیا ۱۹۸۴ ؛ جوزف ۱۹۹۱). مهاجران نسل اول عراقی که در زمان جنگ عراق با ایران زندگی می‌کردند و با ظهور اخوان‌المسلمین و جنبش داوا در مصر از آن تبعیت کردند (ویتبورن ۲۰۰۸) . به علاوه، آن دسته از شرکت‌کنندگان نسل اول که در خارج از عراق در جوامع عمدتاً سکولار و غربی زندگی می‌کردند، فکر می‌کردند که تعلق خاطر عمومی، یک بخش خطرناک و ناجور از عملکردهای مذهبی است.

ادامه دارد …