سوم: شاهزاده خانم بینام قاجار
در تابستان ۱۲۶۵ ه. ش. شاهزاده خانمی قاجاری با همراهانش سوار بر کشتی در مسیر مکه بودند که علاوه بر شرایط ناگوار راه، بر اثر حادثهای خانم ناخوش میشود اما سرانجام مینویسد «کشتی بد چیزی است. جای تنگ، هوای بد … ۲۱ روز افتاده بودم … یقین بر مرگ کرده بودم … باز محض دل شکسته مادرم که مرا همه چیز خودشان در دنیا میدانند … سه روز به آخر دریا، احوالم بهتر شد» (ناظمی ۱۳۹۷: ۷۱). بر همین اساس، نازیلا ناظمی پس از تصحیح نسخه خطی سفرنامه این زن، عنوان «سه روز به آخر دریا» را برای کتاب برگزید. بنا به توضیحاتی که در مقدمه کتاب آمده از آنجایی که یادداشتها به اول شخص نوشته شده، نام نگارنده در میان برگهای تاریخ گم شده است. هرچند نامهای اعضای خانواده، خدمه، آشنایان و داستان زندگیاش کم و بیش مشخص است. از طرف پدری نواده فتحعلیشاه قاجار است و از طرف مادری نسبش به نادرشاه افشار میرسد. در میانه زندگیاش، در سی و اندی سالگی عازم سفر زیارتی میشود و نوشتههایی از خود به یادگار میگذارد که دستمایه این کتاب شدهاند.
سفرنامه حاجیه شاهزاده خانم بدین لحاظ که همچون سایر سفرنامههای زیارتی مکه شرح مبسوطی از چگونگی قرنطینه زوار در عربستان، مراسم حج، روابط سنی و شیعه، سفر در بیابان و وضعیت مردم از امرا تا نوکران و کنیزان میدهد، دارای نکات قابل توجهی است. چنان که در آن زمان رایج بود زمانی که شیعیان عازم حج واجب میشدند، اغلب برای سفر حج مسیری انتخاب میکردند که اقلا در یک طرف بتوانند به زیارت عتبات عالیات در کربلا، نجف، کاظمین و سامرا نیز نائل بیایند. و البته که سفر کردن در آن زمان امر آسانی نبود. ابتلا به بیماریها، عدم دسترسی به خوراک مالوف، سرما و گرمای شدید، خطر راهزنها و از این قبیل دردسرهای پیشبینی شده و نشده رفت و برگشت در مسیر زیارت را سخت مینمود. به نحوی که بسیاری افراد، دشواریها را تاب نمیآوردند و قبل از بازگشت جانشان را از دست میدادند. چنان که در سفرنامه حاضر نیز چند مورد خبر فوت افراد آشنا و همراه آمده است از جمله برادر ناتنی خردسال شاهزاده خانم که بر اثر بیماری در راه برگشت درگذشت. با این حال، آرزوی دیدن مکانهای جدید خصوصا مقاصد زیارتی، شوق سفر را به درجهای میرساند که افراد این خطرها را به جان میخریدند و به دل جاده میزدند. چنان که شاهزاده خانم در یادداشتهای پیش از سفر آورده است؛ «عمادالملک در شبی به من فرمودند که تو گمان میکنی هرجای عالم به همین مقر حکومت و ریاست است. هزار زحمت دارد. میترسم جایی گرفتار شوی و گریه کنی که نه من باشم و نه پدرت. عرض کردم:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم». (ناظمی ۱۳۹۷: ۲۴-۲۵)
شاهزاده خانم که در صفحات ابتدایی سفرنامهاش این بیت از سعدی را نقل کرده، گویی آن را در تمام زندگی سرلوحه خویش قرار داده بود. زنی که از اوان نوجوانی، روزگار به او وعدههایی پوچ داده بود و هیچ یک میسر نشدند. در پانزده سالگی که وصف کمال و جمالش به دربار رسیده بود، به نامزدی ناصرالدین شاه درآمد اما این وصلت سر نگرفت و سه سال بعد به فرمان شاه به عقد حاکم میانسال طبس درآمد. شاهزاده خانم جوان با آرزوی تشکیل خانواده به حرمسرای خان پیوست اما دست روزگار به نامهربانیاش ادامه داد و شاهزاده خانم از ازدواجش نتوانست صاحب فرزندی شود. در حالی که به همراهی مادر و برادرش دل خوش کرده بود برادر جوانش را نیز از دست میدهد و در اوج نامرادی تصمیم میگیرد دل از یار و دیار برگیرد و به سیر و سیاحت بپردازد. برای این کار به هر زحمتی شوهرش را راضی میکند و سرانجام در تاریخ ۲۱ شعبان ۱۳۰۳ ه. ق. (معادل ۴ خرداد ۱۲۶۵ ه. ش.) با همراهانش به راه میافتند. چنان که از متن برمیآید عزم و ارادهاش در ادامه سفر مطابق شعری که نوشته، نشانگر کوشش پیوستهاش برای غلبه بر مشکلاتِ پیشآمده است و البته ثبت برخی روزمرگیهای کلی و جزئی، و در عین حال سامان دادن به این سفرنامه آن قدر برایش اهمیت داشته که طبق اسناد و شواهد، چندین سال پس از اتمام آن، دستور رونویسی از نسخه اولیه آن را به کاتبی به نام میرزا محمدعلی موسوی میدهد. اما این که در بازنویسی از نسخه اصلی تا چه حد صداقت در روایت حفظ شده و یا تا چه اندازه تحت تاثیر ظاهرسازی یا مصلحتاندیشی دستخوش تغییر شده، الله اعلم! به هرحال آن چه باقی مانده در جای خود داستانی است خواندنی از سالهایی نه چندان دور.
توضیح عکس: مسیر حرکت رفت و برگشت (ناظمی ۱۳۹۸ ص ۱۸)
همان طور در مقدمه این کتاب، از قول ساموئل گرین بنجامین نخستین سفیر آمریکا در ایران به نفوذ پشت پرده زنان در امور اجتماعی و سیاسی اشاره شده، زنان قاجار به طور رسمی و غیررسمی نقش قابل توجهی در امور روز مملکت داشتند. اما علاوه بر آن نکته قابل توجه در اینجا همچون اغلب روایتهای زنانه، دیدگاه متفاوت زنانه است برای نمونه نگاهی ویژه به جزییات در خوراک، پوشاک و روابط انسانی که ارزش سفرنامه را دوچندان میسازد. از جمله در مورد لباس زنان انارک (ناظمی ۱۳۹۸ : ۳۲) آورده «تمام زنها از اعلا تا ادنی لباسشان به یک قسم است. مثلا همه چادرشان سفید است. تنبان آبی، دم تنبان قرمز دوختهاند». یا جای دیگر در مواجهه با ناخوشنودی همسر کدخدا به ازدواج مجددش نوشته (ناظمی ۱۳۹۸ : ۳۴) «تعجب کردم از غیرت زنها. با وجود هفتاد سال عمر چه ضرر دارد اگر شوهر آدم صیغه کند». اما چند ماه بعد که در جده با رقابتی مشابه مواجه شد اصلا ابراز تعجب نکرد. حال به دلیل افزون شدن تجربهاش بوده یا به نظرش غیرت از جانب برادرزن تفاوت داشت. (ناظمی ۱۳۹۸ : ۹۸- ۹۹) «کنیزی از امیر بود که گویا محبوبه او واقع شده بود. زن امیر که دختر عمش هم بود خیلی از دست این کنیز غصه میخورد. این اوقات آن زن فوت شد. برادر رشیدی دارد … پیغام برای امیر داده که یا این کنیز را بیرون کن یا اگر بعد از خواهر من در منزل تو باشد، تو را میکشم». در حوالی خانقین نیز از دختری زیبا میگوید (ناظمی ۱۳۹۸ : ۵۱) «مثل ماه شب چهارده. یک چیزی هم میان سینهاش دوخته بود مثل ستاره برق میزد … گفتند … این هم از قبیل همان سوزمانی هاست. محض دیدن این دختره دو نفر از نوکرهای ما گم شده تا عصر پیدا نبودند». پیش از سوار شدن به کشتی (ناظمی ۱۳۹۸ : ۵۵) به زنهای یهودی اشاره میکند «بزک کرده، بسیار قشنگ، خوش لباس، خوش صورت با چادر و لباس زریهای خوب» و برایش جالب است که این خانمها به دلیل دین متفاوتشان رو نمیگیرند. و بدین ترتیب توجه به تنوع هنجارها در میان اقوام مختلفی که در سفر ملاحظه میکند، به قول خودش، روزنامه هایش، را غنی و خواندنی میکند.
خاطرات سفر شاهزاده خانم، آداب و رسوم اشراف، تبادل هدایا، استقبال و بدرقههای مفصل، سفرهداری و پذیرایی از مهمانان در لابلای خطوط، دنیای رنگارنگی از صد و اندی سال پیش را به تصویر میکشد. جمعیت ایران در آن سالها به طور دقیق مشخص نیست اما اگر تخمین حدود ده میلیون نفری (مجد ۱۳۹۳) را قابل قبول بدانیم میتوان ملاحظه نمود که تراکم جمعیت در این سرزمین بسیار کمتر از امروز بوده و با توجه به این که حکومتهای محلی نیز میان چند خانواده معدود، که مطابق وصلتهای مصلحتی با هم خویشاوند بودند، رد و بدل میشد، عجیب نیست ببینیم که شاهزاده خانم قاجار در اغلب ولایات آشنا و خویشاوندی دارد که دید و بازدید خانوادگی را ضمیمه ماجراهای سفر زیارتی میکند. مثلا در راه بازگشت که شاهزاده خانم بیماری سختی داشت در منزل پسرعمهاش امیر حسام الملک در کرمانشاه چند روزی مهمان میشوند و عمههایش به پرستاری از او میپردازند. علاوه بر این عمدتا خرید از بازارهای محلی مازاد بر خرید مایحتاج روزمره اعم از خوراک و پوشاک و ظروف، خرید سوغاتی را نیز شامل میشد. برای مثال در توقفشان در راه رفت در قم و بازدید از پدرش به هدایا و سوغاتیهای ارسالی از قم به طبس برای شوهرش یاد میکند (ناظمی ۱۳۹۸ : ۴۰) و به کرات برای مقامات محلی آشنا هم هدایایی تقدیم میدارد که رسم ایرانیان آن روزگار بود. در عوض بنا به جایگاه و آدابدانیشان توجه و پذیرایی ویژهای نیز از آن مقامات دریافت میداشتند.
کتاب سه روز به آخر دریا سفرنامه زیارتی از زنی از طایفه سلطنتی قاجار است با حاشیهنویسی از عماداللمالک که پسر شوهرش بود. وی در حاشیه شرح دقیقی بر نام شهرهایی که در متن آمده نوشته، شامل موقعیت جغرافیایی و تاریخچه بنا و احتمالا نامگذاری و توضیحاتی از این دست. با تمام این تفصیلات، نام نگارنده هیچ کجا قید نشده و تا به امروز در ابهام است. هرچند از او با عنوان «سرکار نوابه علیه عالیه حاجیه شاهزاده خانم» یاد شده و از نسب پدری و مادری و مشخصات همسرش به طور دقیق اطلاع داریم. این کتاب توسط زهره ترابی ویرایش و در نشر اطراف در بهار ۱۳۹۸ منتشر شده و پس از آن بارها تجدید چاپ شد.
منبع
مجد، محمدقلی (۱۳۹۳)، قتل عام تمام عیار: کاهش جمعیت ایران، مطالعات تاریخی، ترجمه محمد کریمی، ۴۴: ۱۰-۲۳.
ناظمی، ن. (۱۳۹۷)، سه روز به آخر دریا، تهران: اطراف.