انسان، جانور غریبى است که مدام از خود مى پرسد: جهانى که در آن بسرمىبرد، چگونه جهانى است. معهذا پاسخ به این پرسش آسان است وآن جهان، نامى دارد: جهانِ واقعیات. علم این واقعیت را متدرجاً دوره مىکند ومىکاود و شناختى که از آن دارد، عالى است و باید تصدیق کرد که دربهرهبردارى از کشفیّات گوناگونش در عالم کائنات، از خردترین ذره تا بزرگترین پاره آن، اندازه نمىشناسد. اما آنچه مایه تأسف است اینست که علم
دوبوکور،مونیک،۱۳۹۱،رمزهای زنده جان،مترجم:جلال ستاری،تهران:مرکز،چاپ چهارم،۱۳۶صفحه
نوشتههای مرتبط
انسان، جانور غریبى است که مدام از خود مىپرسد: جهانى که در آن بسرمىبرد، چگونه جهانى است. معهذا پاسخ به این پرسش آسان است وآن جهان، نامى دارد: جهانِ واقعیات. علم این واقعیت را متدرجاً دوره مىکند ومىکاود و شناختى که از آن دارد، عالى است و باید تصدیق کرد که دربهرهبردارى از کشفیّات گوناگونش در عالم کائنات، از خردترین ذره تا بزرگترین پاره آن، اندازه نمىشناسد. اما آنچه مایه تأسف است اینست که علم باید با واقعیت فاصله بگیرد و انسانى که از دیدگاه علم به جهان مىنگرد،ناگزیر است که از آن کناره گزیند. این سلوک، عینیّت نام دارد و بدون عینیّت،ما در مه و میغى خواهیم زیست که نخواهد گذاشت واقعیت و جهان را روشنببینیم، زیرا همواره در تشخیص آنچه مىبینیم دو دل خواهیم بود، و به هماندلیل، مشاهدهمان دقیق نیست، زیرا عارى از آلودگى مصالحه و سازشنیست. امّا آیا مىتوان جهان را بىآنکه خود را در آن به مخاطره افکنیم وبىآنکه پارهاى از هستىِ جهان باشیم، شناخت؟ علم، علم است و نه همه چیز و تمام امکانات شناخت را در برندارد، و به انسانى که در جهان مىزید،حقیقتاً نمىگوید که جهان چیست، چون انسان که جانور غریب پرسشگرىاست، نمىتواند منحصراً با علتِ وجودى علم، خود را توصیف وتعریف کند.انسان که موجود عاقل و خردمندیست، خصیصهاى دارد که هیچیک ازهمسایگان زمینىاش ندارند و آن تخیّل است یعنى قابلیّت آفرینندگى جهان وآفرینش زندگانیش در جهان. یکى از فضایل عصر ما اعاده حیثیت تخیل و رؤیاست، پس از آنکه قرن گذشته شایستگىهاى خرد را عیان ساخت. البته هیچ نیازى نیست که یکى از آن دو را برگزینیم، و حتى احمقانه است که مناسبات میان آندو را از مقوله تضاد و تخالف میان روشنایى و تاریکى و شعر و علم و تاریکاندیشى و کوته بینى بدانیم.دو جناح مخالف، گاه به حق، صفات تحقیرآمیزى به یکدیگر منسوب داشته اند. علتش اینست که علم ناگزیر مىبایست با افکار شایع اکتسابى و دروغزنىهاى سازمانها و نهادها وکوربینىهاى کلیسا و انتقادها وخردهگیرىهاى حکومت، به مبارزه برخیزد. از سوى دیگر، کسانى که شعررا، سرگرمىاى فریبنده و شبههناک نمىدانند و اساطیر را بلاهتهایى خلاف معمول زمانه و تاریخ نمىپندارند و درباره جادو مرتکب خطا و اشتباه ىفاحش نمىشوند، نیز ناگزیر با تفرعن و گنده دماغى خردگرایانى مواجهمىگردند که فقط به چیزى اعتقاد دارند که بتوانند آنرا به روشنى ببینند وبشناسند. ارزش و اعتبار هیچیک ازین دو وجه نظر، بر اثر زیادهروى آنهاخدشهدار نمىشود: خرد و خیال و علم و شعر، هر کدام جا و کار ویژه خود رادارند و بلاهت، فقط، اعطاى همه قدرت به یکى از آندوست.خرد علمى زمانه ما بسى دیرهنگام از توانایى اى که انسان کسب کرد و آن فاصله گرفتن با جهان براى مشاهده اش و یافتن پاسخ براى سیلى از پرسشهاى تند و تیزش بود، زاده شد. و به منظور کامیابى در این کار، ناگزیر گردید که موقتاً از تخیّلش چشم بپوشد و از چنگ جهان برهد و براى مشاهده خویش،از خود فارغ گردد و رهایى یابد. و این تردستى و ترفند زیرکانه اى بود که اگرنبود، نه ما این بودیم که اکنون هستیم و نه جهان آنچه اینک هست، که در واقعبر اثر مراقبتهاى مطلوب ونامطلوبمان دگرگون گشته است. هر چیز قیمتىدارد و پرداخت بهاى خرد بر عهده تخیل افتاد که بدین جهت بدهکار شد. )امّا(غناى جهان از دیدگاه علم، پوشیده مىماند و قدر و اندازه انسان در آینه خرد،
به چشم نمىآید و انعکاس نمىیابد: مردمان »وحشى« و »بدوى« و جماعاتى چند که بر اثر فتوحات »تمدن«، در شرف نابودى و اضمحلال اند، هنوزگواهانِ جهانى شگرفند زیرا آن جهان، مخلوق ذهن آدمى است و تخیلىاست و بشر چنین مىاندیشد که در آن جهان، در بستر فعل و انفعالات پیچیده و شکوهمند قواى زمینى و کیهانى، جا و مقام طبیعى خود را در همسایگىحیوانات و نباتات و احجار و عناصر چهارگانه دارد. در ذهن انسان عصرجدید، شعر حافظه این مناسبات کهن انسان با جهان است که به زبان تصاویرو نه مفاهیم بیان مىشود و اندیشهاى نمادى، مدیر و مدبّر آنهاست.امروزه، خواستِ فروکشیدن خرد از مسندش و مخالفت و ستیزهرویىباعلم، فقط کارِ سفیهان است. حسرت و دلتنگى ممکن است موجب شود کهبرخى بىهیچ قید و بند، به نظامى نمادى گردن نهند و مىدانیم که کم نیستندحلقههاى هنرى و ادبى و پیران و مرشدان و پیامبرانى که مدعى در اختیارداشتن گوهر فرزانگىاند که تاریخ، امکان هیچگونه تأثیر و تصرف را در آن ندارد. اوراد و طلسماتى چند ممکن است به بعضى در زندگى مدد کنند، اما خطاست اگر چیزى را که فقط تکرار بعضى شعارها و مشاهده تصاویرى باسمهاى و قالبى است، به جاى شعرى غنى وسرشار بگیریم. زین پس خرد مقام شامخى دارد که همه از آن بهرهمندند. اما تخیل را دیگر نمىتوان قوّهاىبه قول مالبرانش( شمرد: چون احیأ”la folle du logis”هوسناک و وهمآلود )رمزها و تازه و نو کردن اساطیر و آفرینشِ تصاویر جدید و بازى و شوخى بانظم و نظام جهان، برعهده خیالبافى است.
آدمى آموخته است که در باب جهان و واقعیتش بیندیشد، اما جهانى را که وى در آن مىزید، همانگونه که حسّش مىکند و از آن قوت و روزى مىخورد و تصاویرش بر صفحه نگارهنماى روح انعکاس مىیابند، در مىیابد; و دو چیز که مقوّم آدم یعنى موجودى است که استعداد شایان و شگرفى براىآزادانه اندیشیدن و آزادانه خیال بافتن و آزادانه عمل کردن دارد به این جهانشکل و رنگ مىبخشد: میلِ زیستن و بیمِ مردن. درنظر این انسان و به نظر ما همه، هر وجود یا هر شیئى تنها آن نیست که علم تعریف مىکند، بلکه همه
تصاویرى هم هست که آدمى از آن طریق با آنها ارتباط مىیابد، و نیز همه موجودات و چیزهاى همانندشان و همه چیزهایى که آنها تذکار مىدهند و به یادمان مىآورند، و همه لغات و الفاظى که بدان وسیله نامیده مىشوند و همه حوادث و داستانهایى که در آنها نقشى دارند. و معناى این سخن اینست که هر درخت، همواره چیزى بیش از همان درخت است وهر مار، موجودى بیش از همان مار. چشمه روشن و جوشان رمز، همچنان بىوقفه در بسترتجارب آدمى جارى است و مىتوان بر این اعتقاد بود که هرکس لایق همان
تصاویرى است که دارد و رمز از آنِ کسى است که به دستش مىآورد و جهانمالِ کسانى است که به تمام و کمال و با همه قدرت و نیروى تخیل خویشتجربهاش مىکنند و شعر متعلّق به کسانى است که آنرا سرودهاند.
ژیل پلازى
Gilles Plazy
فهرست
مقدّمه
پیشگفتار
فصل اول. درخت
۱ – سرچشمه زندگى، تصویر کیهان و انسان
۲ – ریشههاى زمان و تاریخ
۳ – ذهن بارور
فصل دوم. مار
۱ – جانور خاکى
۲ – جانور قمرى
۳ – دوسوگرایى
فصل سوم. دایره
۱ – پویایى دایره
۲ – دایره جادو
۳ – دایره کمال
فصل چهارم. گزینه درّ و گوهر
رمز رنگها
زمرّد
رنگ سبز
یاقوت کبود
رنگ آبى
یاقوت آتشى
رنگ قرمز
زبرجد(یاقوت زرد)
رنگ زرد
جمست
بنفش
الماس
مروارید
عقیق
کتابشناسى
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
۰۱۰۸۳۶۶۷۱۶۰۰۷
شماره شبا:
IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
شماره کارت:
۶۰۳۷۹۹۱۴۴۲۳۴۱۲۲۲
به نام خانم زهرا غزنویان