استنفورد، الن و آنتون برگردان هادی علایی
وقتی سگها گرمشان میشود، نفس نفس میزنند و در همین حال بزاق دهانشان بر روی فرش شما میریزد. ما گاهی به شدت عرق میکنیم. یک بازیکن پرتاب کننده در بیسبال ممکن است در هنگام بازی در وقت نهم، در یک عصر گرم ماه جولای، ۱۰ پوند از مایعات بدنش را از دست بدهد. افرادی که توانایی عرق کردن را از دست میدهند (وایتی فورد، بازیکن بزرگ تیم یانکیهای نیویورک، در اواخر دوران ورزشیاش این مشکل پزشکی را داشت)، با خطر جدی گرمازدگی مرگبار مواجه هستند. هنگامی که انسانهای اولیه شروع به راه رفتن در حالت ایستاده کردند، بیشک از جنگل خارج شدند و در معرض آفتاب سوزان حارهای قرار گرفتند. مانند سایر حیوانات خونگرم، آنها نیز میباید شیوهای برای خنک کردن خود میداشتند.
نوشتههای مرتبط
حیوانی چهارپا که به هنگام راه رفتن، بخش وسیعی از پشت بدنش در معرض آفتاب داغ منطقهی استوایی قرار میگیرد، بدون سازگاریهایی برای دفع سریع و موثر گرما، همهی شرایط لازم را برای دچار شدن به گرمازدگی دارا است. بسیاری از پستانداران از سیستمی پیچیده برای انتقال گرما از طریق خون استفاده میکنند که در آن قلب، گرما را از طریق خون جاری در سرخرگها پمپاژ کرده و این خون، با خون خنکتر جاری در سیاهرگها که به قلب باز میگردند جایگزین میشود. انسانها از این سیستم برخوردار نیستند. اما همانطور که پیت ویلر[۱] اشاره کرده است، کسانی که روی دو پا راه میروند، در واقع وضعیت بهتری دارند: آفتاب تنها بر فرق سر و شانههایشان میتابد (تصویر A). هنگامی که یک دوپا میایستد، سرِ او از سطح زمین فاصلهی بیشتری دارد تا سر یک چهارپا و همین اختلاف ناچیز ارتفاع ما را در معرض هوایی بسیار خنکتر قرار میدهد زیرا سرعت وزش باد بیشتر است و هوا نیز در مقایسه با نزدیک سطح زمین خنکتر است. برهنه بودن نیز در مقایسه با بدن پشمالو به انسان کمک میکند زیرا موی بدن، گرما را در خود نگه میدارد.
اما ایستادن نیز مشکل جدیدی از نظر گرما به وجود آورد: نیاز به خونرسانی به سر و بر خلاف جهت نیروی گرانش. اغلب حیواناتی که مرتب از حالت افقی به حالت عمودی تغییر وضعیت میدهند، دارای سیستم گردش خونی شدهاند که با نیروی گرانش مقابله میکند. هنگامی که مارها به سمت بالا حرکت میکنند، الگوی جریان خون به سمت سر توسط سازگاری در سیستم گردش خون، به شدت تغییر میکند. این سازش شامل قلبی است که به سمت جلو قرار گرفته و طوری طراحی شده که جریان خون را حفظ کند. هنگامی که زرافه گردن باریکش را به سمت چالهای پر آب خم میکند و سپس دوباره آن را بلند میکند، دریچههایی خاص، پوششهای بافتی[۲] و پمپها ]در رگهای خونی[ از سرازیر شدن خون به سمت پایین بدن جلوگیری کرده و آن را به سمت سر هدایت میکنند.
وقتی که شما دراز میکشید، خون از جمجمهی شما و از طریق سیاهرگهای وداج[۳] گردنتان تخلیه میشود و به سمت قلب جریان مییابد. اما هنگامی که میایستید، خون راه فرار دیگری میجوید و از طریق شبکهی وسیعی از سیاهرگها در اطراف طناب نخاعی، به سمت قلب حرکت میکند. این شبکه که vertebral plexus نام دارد، از جمجمه تا پایین ستون فقرات امتداد داشته و خون را به سمت کوچکترین رگها منحرف میکند و بدین ترتیب شدت و ظرفیت جریان خون را برای گردش در کل بدن افزایش میدهد.
انسانشناسان دین فالک[۴] و گلن کانروی[۵] از این دانش در بررسی یافته های فسیلی استفاده کرده و در میان فسیلهایی از تبارهای گوناگون، دو شیوهی متفاوت را در تخلیهی خون مشاهده کردهاند. آنها استدلال کردهاند که مسیرهای گردش خون، اهمیتی حیاتی برای درک زندگی و محیط زیست انسانهای اولیه دارد. هنگامی که تحول راه رفتن بر روی دو پا به وجود آمد، نیاز بود تا با تغییری در روش حرکت خون به سمت بالا و پایین در ستون فقراتی که حالا دیگر عمودی است، همراه شود.
فالک (۱۹۹۰) معتقد است زمانی که انسانهای نوظهور در حال خروج به سمت علفزارهای همیشه آفتابی بودند، vertebral plexus به گونهای سازش یافت که بتواند مغز در حال رشد آنها را به سرعت خنک کند. این ایده بسیار تامل برانگیز است: سیستم گردش خون همچون یک رادیاتور، به گونهای طراحی شد تا مغز در حال رشد را خنک نگه داشته و بدین ترتیب امکان بزرگ شدن مغز را تنها در میان یک تبار فراهم آورد. اگر حق با فالک باشد، برای انسان ماقبل تاریخ دو راه برای تخلیهی خون از جمجمه وجود داشته است. یکی از گزینهها توسط هومینینهای اولیه انتخاب شد که پیشگامان مستقیم انسانهای مدرن بودهاند. دیگری توسط تبارهای دیگری مورد استفاده قرار گرفت که بدون هیچ بازماندهای منقرض شدند. این موضوع میتواند به عنوان یک آزمون به کار رود تا بفهمیم کدام گونه از نیاکانمان، جد مستقیم ما بوده است.
این فرضیه بدون منتقد نیست. هر دو شیوه ی تخلیه ی خون در میان انسانهای مدرن به چشم میخورد که این موضوع نشان میدهد شاید تنوع در میان افراد در دوران پیش از تاریخ، مهمتر از تفاوتهای میانگونه ای است. و ارتباط میان گونه های دارای جمجمه های رادیاتوری و زیست بومهای وسیع و غیر مسقف چندان کامل نیست. اما این ایده به عنوان فرضیهای پیشگامانه، بحثهای ارزشمند فراوانی را موجب شده است.
منبع:
Stanford C, Allen J S, Anton S C. 2013. Biological Anthropology. 3rd ed, London: Pearson. 296.
صفحه مترجم در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/25536
[۱] Pete Wheeler
[۲] Tissue Wraps: منظور بافتهای ماهیچهای اطراف رگهای خونی است که با منقبض شدن باعث تنگ شدن رگ خونی و جلوگیری از سرازیر شدن خون میشوند (م)
[۳] Jugular Veins: دو سیاهرگ در دو طرف گردن قرار دارند.این سیاهرگها خون بیشتر مناطق مغز، سر و صورت را جمع آوری میکنند (م)
[۴] Dean Falk
[۵] Glenn Conroy