نشست یک صد و هفتاد و ششم یکشنبه های انسانشناسی و فرهنگ
با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران
نوشتههای مرتبط
یکشنبه ۸ دی ۹۸ ساعت ۱۶ الی ۱۹
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
موضوع: رابطه حفظ محیط زیست و مهار آسیب های اجتماعی
سخنران: محمد درویش
(پژوهشگر، کنشگر محیطزیست، روزنامهنگار و کویرشناس)
کارون پرآب ترین و مهمترین و مشهورترین رودخانه ایران است. تنها رودخانه ای که در آن کشتیرانی می شده است. اما متاسفانه تا پیش از این فیلم کار چندانی به صورت تصویری بر این رودخانه و مسائل آن انجام نشده است. این در حالی است که سینما می تواند بر رفتارهای مردم و تصمیمهای مسئولان در زمینه محیط زیست بسیار تأثیرگذار باشد. و حال می بینیم رودخانه ای که یازده برابر زاینده رود آورد ِ آب دارد، امروز به چنین ضعیت سختی گرفتار شده است. باید توجه داشت و از ابتدای فیلم نیز مشاهده می کنیم که چه رابطه فرهنگی محلی عمیقی میان مردم بومی با این رودخانه وجود دارد و چگونه کارگردان با تمثیلی که در قالب یک مراسم ازدواج در آغاز مسیر رودخانه تصویر می کند در طول مسیر و همانطور که رودخانه به انتها می رسد، نشان می دهد که سبک زندگی نیز تغییر یافته و زیر و رو شدن سرنوشت رودخانه با تغییر سرنوشت آن زوج همراه است؛ به صورتی که زوج زندگی شان تغییر یافته و در انتها فیلم با نوحه خوانی یک موسیقی دان به انتهای رودخانه نیز می رسد. می بینیم که چطور در «هورالعظیم» صدها هزار نخل نابود شده و آبها شور و بیحاصل شده اند و آبزیان بی شماری از میان رفته اند. طنز تلخی نیز در فیلم هست که نشان می دهد مسئول کارخانه نیشکر از بالاترین فناوری های تصفیه آب صحبت می کند اما بلافاصله وضعیت آلوده و هولناک آب را می بینیم. او می گوید: سه هزار اشتغال ایجاد کرده اند اما نمی گوید صدها هزار اشتغال نیز از بین رفته است. زاد و ولد به شدت کاهش یافته و مهاجرت از خوزستان به مناطق دیگر افزایش یافته است. بنا بر آمار ده هزار معلم استان را ترک کرده اند و ده هزار نفر دیگر نیز متقاضی ترک استان هستند. بدین ترتیب استانی که قاعدتا باید بهترین وضعیت را می داشت امروز سخت ترین شرایط را چه در کشاورزی و چه در صنایع دیگر و انرژی دارد و برغم منطقه آزاد اروند رود و امکانات زیادی که در آن برای مردم وجود دارد می بینیم که ۹۵ درصد مردم تمایل به مهاجرت از آن را دارند. تمایلات ضد مرکزگرایی رو به رشد است، به گونه ای که از سد “عرب کُش” نام برده می شود و در این میان بیشترین ضربه به «هورالعظیم» وارد شده است. البته در صدمه خوردن این پهنه هورالعظیم از دوران نظام گذشته در عراق شروع شده بود، ولی ما نیز با ایجاد پنج حوضچه به آن زیان رساندهایم و این کار با هدف کاهش بهای تولید نفت انجام شده ولی قرار بوده که در برابرش کمکهای زیست محیطی انجام بگیرد که کاری نشده است. و این در حالی است که «هورالعظیم» هم نقش مهمی برای کاهش حرارت هوا داشته و هم در افزایش آبزیان و اقتصاد ناشی از آن. افزون بر این، نابخردیهای مدیریتی سبب بالا گرفتن احساسات قومگرایانه ضد مرکز نیز شده است.
جای آن دارد که در اینجا از اسکندر فیروز یاد کنیم که نقش بزرگی در ثبت تالابهای ایران ایفا کرد، اما حتی او نیز در زمان رژیم گذشته درباره «هورالعظیم» سکوت کرد. از دوران پیش از انقلاب درباره این منطقه حساسیت وجود داشته است و به همین دلیل حتی در آن دوران منطقه «هورالعظیم» ثبت جهانی نشد و همین عاملی شده است که «هورالعظیم» تخریب شود و هنوز کاری برای جلوگیری از تخریب آن نکرده ایم. همه سازمانهای دولتی از محیط زیست تا وزارت نیرو، فرمانداری و غیره در ایجاد این امر کمابیش مسئولیت دارند. این وضعیت به آلودگی هوا نیز دامن زده کمااینکه همین دیروز در کل خوزستان عدد شاخص آلودگی هوا فقط در سه شهر زیر ۱۰۰ بود و در اهواز به ۴۰۰ رسیده بود. در حال حاضر نیز اراده ای برای جلوگیری از این وضعیت نمی بینیم.
اما آنچه در فیلم کارون محمد احسانی می بینیم تنها بخشی کوچک از بلا و مصیبت بزرگی است که شاهد هستیم که بر سر محیط زیست ایران می آید. و در این حالت بی تفاوتی بزرگی را چه در بین مسئولان دولتی و چه در میان مردم وجود دارد. از مصائب زیست محیطی نشست زمین است که می خواهم بر آن تاکید کنمزیرا یکی از فاجعه بارترین مشکلات زیست محیطی است که امروز در جهان حتی تا اگر به میزان چند میلی متر برسد خطرناک اعلام می شود ولی این درحالی است که ما امروز در جنوب شهر تهران شاهد نشست ۳۵ یا ۳۶ سانتی متری در سال هستیم. این فاجعه برای ترمیم به ۵۰ تا ۷۰ هزار سال زمان نیاز دارد. بحرانهای زیست محیطی بالاترین خطر را برای مردم دارند اما با بالاترین میزان بی تفاوتی و یا با سکوتی تعمدی در این زمینه روبرو هستیم. بحران خاک در سرزمین ما حتی از بحران آب نیز جدی تر است. در ایران فرسایش خاک ۸ برابر جهان است.
در زمینه بحران آب، مثال ارومیه گویا است، افزایش قابل توجه میزان زمینهای کشاورزی و افزایش شدید تعداد سدها عملا دریاچه ارومیه را به طرف خشک شدن برده و بحران بزرگی را ایجاد کرده است. باید توجه داشت که با خشک شدن منابع زیرزمینی دریاچه ها و ذخایر آبی به مراتب بزرگتر از دریاچه های روی زمین، از بین می روند.تمامی این موارد عمدتا به محیط زیست محدود نشده و همگی به آسیبهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی منجر خواهد شد. تخریب محیط زیست هر چه بیشتر باعث می شود که بسیاری از مردم دیگر چیزی برای از دست دادن نداشته باشند و این امر بسیار خطرناک است و شرایط بحرانی سیاسی – اجتماعی را بوجود می آورد. مهاجرت کشاورزان به شهرها در همه کشورهای منطقه سرچشمه تنش ها و مشکلات زیادی است برای مثال در منطقه خاور میانه و در کشورهای عراق و سوریه همین کشاورزان فقر زده بودند که به تروریست های داعشی تبدیل شدند. از این رو این حوزهای است که باید بسیار مورد توجه ما به ویژه در دانشگاه ها و میان روشنفکرانمان باشد اما متاسفانه حتی در دانشگاههای ما درباره این مسائل کمتر به این روابط و پیوندهای آسیب شناسی میان محیط زیست سایر مشکلات توجه کرده اند و متاسفانه این بی تفاوتی را نه فقط از طرف مردم بلکه از سوی مسئولان و حتی مسئولان محیط زیست می بینیم که برای نمونه کاهش و از میان رفتن گونه های جانوری را بی اهمیت در نظر می گیرند در حالیکه اینها شاخص نابودی محیط زیست است و این خود منجر به از میان رفتن منابع مالی ما می شود که برای معالجه و درمان بیماری های ناشی از تخریب محیط زیست باید ده ها و بلکه صدها برابر هزینه کنیم.
روشنفکران و دانشگاهیان ما با عدم آگاهی، بی مسئولیتی و نداشتن مدیریت در شناخت، خود هیزم بیار آتشی هستند که تخریب محیط زیست را به همراه دارد. این عدم مدیریت و بی مسئولیتی را ما به طور مثال در حمایت بسیاری از آنها از پرونده های انتقال آب از یک منطقه به منطقه ای دیگر می بینیم. دانشمندان و مهندسانی که از طرح های عمرانی و ساخت و سازی پشتیبانی می کنند که بدون توجه به پی آمدهای زیست محیطی و صرفا در بالابردن ساخت های مادی تصور می کنند که پیشرفت کرده اند. اما این پیشرفت نیست و به همین دلیل نیز ما در ایران با این موج تمایل به مهاجرت روبرو هستیم. در حالی که به جای فکر کردن به مهاجرت باید به فکر ساختن و آبادانی این کشور باشیم. ما نیاز داریم که به تعلق به این پهنه فکر کنیم و به بهتر کردن آن بیندیشیم، ولو آنکه کارهای کوچکی انجام دهیم. در بسیاری موارد امروز در کشور ما با ابتکارهای مدنی کوچک ولی موثری سروکار داریم که امروز ما در جای جای ایران می بینیم و این اراده مثبت نیز وجود دارد. کسانی که ابتکاراتی در بازیافت، کشت و زراعت، استفاده از فناوری های سنتی مبارزه با شکار و حفاظت از جانوران اقدامات مهمی انجام می دهند. بنابراین در نتیجه گیری صخبت هایم می خواهم بگویم امید باید مهم ترین هدف ما باشد و بدانیم در هر شرایطی جای امید هست. چاره ما شاید بازگشت به ریشه ها باشد: ما از غرب عقب نیستیم، بلکه شاید از گذشته و فرزانگی نیاکان خودمان در مدیریت سرزمین عقب افتادهایم.