تهیه و تنظیم: مهسا اکبری
دیوید استروناخ(David Stronach) (متولد ۱۹۳۱م./۱۳۱۰ش.) باستان شناسی اسکالندی از حفاران محوطه پاسارگاد و محوطه های دیگر در ایران است. وی خدمات شایانی به باستان شناسی و فرهنگ ایران کرده است. متاسفانه نظریاتی واهی و بی اساس در مورد این دانشمند بزرگ وجود دارد که در پایان این مطلب آمده است. ذکر این مطلب به معنای صحه گذاشتن بر آن نیست و تنها هدف از آوردن آن در این پرونده ذکر نظریاتی است که درباره این دانشمند بزرگ در فضای مجازی قابل دسترسی ایران وجود دارد.
نوشتههای مرتبط
زندگی نامه
دیوید استروناخ/ویکیپدیا
آثار
دیوید استروناخ/ پرتال جامع علوم انسانی
دیوید استروناخ/فرهنگ ایران
دیوید استروناخ/ خانه کتاب
ترجمه کتاب معماری تپه نوشیجان ملایر/باشگاه خبرنگاران
کتاب سفال دوره ماد نوشیجان اثر روث استروناخ/میراث آریا
فعالیت ها
استروناخ در جستجوی صد دروازه به ایران می آید/خبرگزاری میراث فرهنگی
سخنرانی استروناخ درباره نوشیجان تپه در دانشگاه استنفورد/ خبرگزاری میراث فرهنگی
تپه نوشیجان/سیری در ایران
کاوشهای استروناخ در تپه نوشیجان بازنگری میشود/خبرگزاری فارس
«ایران» شناسان و «ایران»ی که شناخته اند/روزنامه بهار
یاریم تپه/صدا و سیمای مرکز گلستان
تپه نوشیجان همدان/وطن فا
برج یادمان شیخ شبلی/شهرداری دماوند
محوطه باستانی نوشیجان همدان/شهرسازی آنلاین
آرای او
هخامنشی، امپراتوری جهانی/ تبیان
درباره او
«پاسارگاد» ساخته یهودیان یا ایرانیان؟/تابناک
زندگی نامه
دیوید استروناخ/ویکیپدیا
دیوید استروناخ (به انگلیسی: David Stronach) باستانشناس نامدار اسکاتلندی و کارشناس تاریخ ایران و عراق است. وی هم اکنون کرسی استادی دانشگاه برکلی را بر عهده دارد.
دکتر استروناخ از کاشفین[۱] بازماندههای پاسارگاد، و از متخصصین بزرگ آثار تمدن ایران پیش از اسلام است.[۲] وی مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال ۱۹۵۸ از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. در دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰ مدیر موسسه بریتانیایی پژوهشهای ایرانی در تهران بود. در دهه ۱۹۹۰ اقدام به انجام حفاریهای باستانشناسی در چندین بخش نینوا در میانرودان نمود.
وی برنده سی و نهمین مدال انجمن باستانشناسی آمریکا است[۳]، و از نویسندگان دانشنامه ایرانیکا است. وی در بررسیهای انجام داده در ملایر، نتایج مفید و موثری در مورد اولین آتشکده و اولین بنای خشتی دنیا، یعنی ارگ باستانی نوشیجان ملایر بدست آورد.
شهر تهران زادگاه دخترش تامارا استروناخ است.
منابع
Persepolis & Pasargad
THE IRANIAN: Archaeology David Stronach, Tami Stronach, Nima Kasraie
News in the College of Letters and Science, UC Berkeley
لینک مطلب: دیوید_استروناخ/http://fa.wikipedia.org/wiki
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
آثار
دیوید استروناخ/ پرتال جامع علوم انسانی
حوزه (های) آثار:تاریخ.هنر
عنوان: نخستین پادشاهان هخامنشی
حوزه (های) تخصصی: هخامنشی
عنوان مقاله: شکل گیری باغ سلطنتی پاسارگاد و تأثیر آن در باغ سازی ایران
حوزه (های) تخصصی: ایران و اسلام
عنوان مقاله: پاسارگاد مرکز جهان
حوزه (های) تخصصی: سیاسی
عنوان مقاله: سه آرامگاه برجی از دوره سلجوقی (۲)
حوزه (های) تخصصی: فرهنگی
عنوان مقاله: سه آرامگاه برجی از دوره سلجوقی
حوزه (های) تخصصی: فرهنگی
لینک مطلب: http://www.ensani.ir/fa/7112/profile.aspx
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
دیوید استروناخ/فرهنگ ایران
پاسارگاد (گزارش از کاوش های انجام شده توسط موسسه مطالعات ایرانی بریتانیا)( ۲۰۰۰)
نویسنده: دیوید استروناخ
مترجم: دکتر حمید خطیب شهیدی
ناشر: سازمان میراث فرهنگی
موضوع:
باستان شناسی در ایران
لینک مطلب: http://www.iranfarhang.com/BooksByGenerator.aspx?Generator=1001
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
دیوید استروناخ/ خانه کتاب
۱- نوشیجان ۱: بناهای بزرگ دوره ماد
دیوید استروناخ؛ مایکل رف؛ مترجم:کاظم ملازاده – دانشگاه بوعلی سینا – ۳۷۴ صفحه – رحلی (شومیز) – چاپ ۱ سال ۱۳۹۰ – ۱۰۰۰ نسخه – ۱۲۰۰۰۰ ریال – ۱ -۰۸۰-۱۲۸-۶۰۰-۹۷۸ ادامه مطلب
لینک مطلب: http://www.ketab.ir/BookList.aspx?Type=Authorid&Code=272035
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
ترجمه کتاب معماری تپه نوشیجان ملایر/باشگاه خبرنگاران
به گزارش باشگاه خبرنگاران ، استاد دانشگاه بوعلی سینای همدان گفت : تپه نوشیجان در استان همدان یک تپهی مهم باستانی است و اهمیت آن بیشتر از این نظر است که به دورهی ماد تعلق دارد.
کاظم ملازاده افزود: نتایج کاوشهای تپهی نوشیجان که در دههی ۱۹۷۰ میلادی انجام شد ، در قالب چهار جلد کتاب طراحی شده است، این کتابها به موضوعهایی از جمله معماری و اشیای کشفشده در این تپه میپردازد.
یکی از این کتابها که به معماری تپهی نوشیجان مربوط میشود سال ۲۰۰۷ میلادی توسط دیوید استروناخ و مایکل روف در انگلیس منتشر شد و پس از حدود یک سال ، ترجمهی آن هفته پیش به پایان رسید.
وی خاطر نشان کرد : این کتاب به معماری بناهای مادی و همهی بناهای اصلی کشفشده در این تپه پرداخته است.
این باستانشناس و استادیار دانشگاه بوعلی سینا با اشاره به اینکه این کتاب در ۳۶۰ صفحه با همکاری دانشگاه بوعلی سینا منتشر شده است گفت: پیش بینی می شود جلد دوم این مجموعه کتاب ها را که در سال ۱۹۸۴ میلادی به همت جان کرتیس با موضوع اشیای تپهی نوشیجان در انگلیس منتشر شد تا پایان سال ترجمه شود. تپه نوشیجان از جمله آثار خشتی منحصر به فرد بر جا مانده از تمدن های پیش از هخامنشی در ایران است. بقایایی که به دوره ی عصر آهن ۳ و سپس تمدن مادها برمی گردد.
تپه نوشیجان ۳/۱۱/۱۳۴۶با شماره ۷۶۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است./س
لینک مطلب: /ترجمه-کتاب-معماری-تپه-نوشیجان-ملایر/http://www.yjc.ir/fa/news/720246
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
کتاب سفال دوره ماد نوشیجان اثر روث استروناخ/میراث آریا
سرپرست هیأت طرح بازنگری، بازخوانی و بازپیرایی کاوش های پیشین نوشیجان تپه همدان در گفتگو با میراث آریا(chtn)ضمن بیان این مطلب افزود:دیوید استروناخ از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ شش فصل کاوش در این تپه انجام داد.
علی هژبری در ادامه خاطرنشان کرددر این محوطه شاهد معماری عظیم خشتی عظیمی هستیم که استروناخ آن را به دوره ماد منسوب کرده است.
به گفته این کارشناس ارشد باستان شناسی؛ البته ازسمت بالا به پایین، این تپه به سه دوره اشکانی، هخامنشی و ماد تقسیم شده است.
وی با بیان این که استروناخ بعد از کاوش قرار بود چهار جلد کتاب در این زمینه منتشر کند تصریح کرد:اولین کتاب در سالهای پیش از انقلاب توسط جان کورتیس در مورد اشیای نوشیجان تپه موجود در موزه بریتیش میوزیوم منتشر شد.
وی بیان داشت:در سال ۲۰۰۹ چندی پیش یک جلد در مورد ادعای استروناخ در مورد دوره ماد تپه نوشیجان تپه با همکاری مایکل روف منتشر شد البته جلد چهارم کتاب نیز در مورد دوره پارتی تپه نوشیجان است. /۱۱۸
لینک مطلب: http://chtn.ir/Default.aspx?tabid=84&articleType=ArticleView&articleId=83292
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
فعالیت ها
استروناخ در جستجوی صد دروازه به ایران می آید/خبرگزاری میراث فرهنگی
تهران _ میراث خبر
گروه استان ها: شهر مدفون شده صد دروازه دامغان پس از حدود ۴۰ سال دوباره میزبان فعالیت های باستان شناسی دیوید استروناخ، باستان شناس آلمانی خواهد بود.
شهر صد دروازه یکی از مهمترین شهرهای دوره اشکانی است که بر اساس روایت های موجود باید جایی در حوالی دامغان فعلی مدفون شده باشد. نخستین کاوش های باستان شناسی برای کشف این شهر باستانی توسط دیوید استروناخ، باستان شناس مشهور آلمانی در اطراف قومس دامغان انجام گرفت اما این کاوش ها با شکل گیری انقلاب اسلامی نیمه کاره رها شد و تا امروز قومس آمدن این باستان شناس مشهور را انتظار می کشیده است.
«معصومه داوودیان»، سرپرست اداره میراث فرهنگی و گردشگری دامغان با اشاره به آمدن استروناخ به ایران گفت: «بر اساس پیگیری های مستمر پژوهشکده باستان شناسی دیوید استروناخ بار دیگر به ایران می آید تا در خصوص کاوش هایی که سال ها پیش انجام داده اند، گزارشی آماده کنند.»
او گفت: «این گزارش ها در جهت از سر گیری کاوش های باستان شناسی قومس است و گزارش های استروناخ می تواند به این کار کمک کند.»
از آنجا که دیوید استروناخ به دلیل سن بالا قادر به ادامه فعالیت های باستانی شناسی نیست، او گزارش های کاری خود را به تیمی از باستان شناسان ایرانی می دهد تا بر اساس گزارش های باستان شناسی او، کاوش در منطقه ادامه یابد.
داوودیان با اشاره به زمان آمدن استروناخ به ایران گفت: «این باستان شناس آلمانی اواسط شهریور ماه به ایران می آید و پس از دو ماه فعالیت باستان شناسی و ارایه گزارش به کشور خود بازمی گردد.»
سال گذشته تلاش های زیادی برای آمدن استروناخ به ایران انجام گرفت که بی نتیجه ماند. این تلاش ها در سال جاری شرایطی را فراهم آورد تا این باستان شناس آلمانی را راهی قومس کند.
بر اساس روایت های تاریخی، صد دروازه شهری بزرگ بود که شاهان اشکانی در آن فرمانروایی می کردند. این شهر از یک سو تا مازندان و از سوی دیگر تا جنوب سمنان بوده است. به دلیل تعدد دروازه های این شهر، به آن صد دروازه گفته می شود.
تا کنون کاوش های باستان شناسی استروناخ نیز نتوانسه است مکان دقیق این شهر را نشان دهد. به همین دلیل صد دروازه همچنان در دل خاک ها مدفون مانده است.
لینک مطلب: http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=50438&Serv=0&SGr=0
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
سخنرانی استروناخ درباره نوشیجان تپه در دانشگاه استنفورد/ خبرگزاری میراث فرهنگی
خبرگرای میراث فرهنگی _بین الملل- میترااسدنیا_ به گزارش واحد بین المللی مطالعات تطبیقی دانشگاه استنفورد، پرفسور “دیوید استروناخ” باستان شناس مشهور انگلیسی هفتم ماه مارس ۲۰۰۷ ،درباره نتایج بدست آمده از کاوش های باستان شناسی در محوطه باستانی نوشیجان تپه و آثار دوره مادی ازاین منطقه سخنرانی می کند.
این سخنرانی با عنوان «گفتگو با دیوید استروناخ» با همکاری دانشگاه استنفورد و برنامه مطالعات ایران شناسی برنامه ریزی شده و با عنوان :«جستجوی مادها در کاوش های نوشیجان تپه»برگزار می شود.
دراطلاعیه دانشگاه استنفورد آمده است:«پرفسور دیوید استروناخ متخصص باستان شناسی منطقه خاور نزدیک که به دلیل دستاوردهای برجسته اش در باستان شناسی در سال ۲۰۰۴ جایزه مدال طلا از سوی موسسه باستان شناسی امریکا را دریافت کرده است، دراین سخنرانی به بررسی آثار بدست آمده در کاوش های نوشیجان تپه ایران می پردازد.»
وی مدت ۲۳ سال است در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی تدریس می کند و در بسیاری ا زفعالیت های کاوش و پژوهش های باستان شناسی در محوطه های باستانی ایران حضور فعال داشته است.
پرفسور دیوید استروناخ متخصص باستان شناسی از کشور انگلستان و فارغ التحصیل دانشگاه کمبریج ، به عنوان پیشگام باستان شناسی در ایران شناخته شده است.
وی از سال ۱۹۶۱ به بعد برای مدت بیست سال مدیر موسسه ایران شناسی بریتانیا بود. طی این مدت در بسیاری ا ز فعالیت های باستان شناسی در محوطه های باستانی ایران همانند پاسارگاد، نوشیجان تپه و نینوا در عراق و بسیاری دیگر از محوطه های باستانی در خاورمیانه شرکت و حضور فعال داشت.
پرفسور استروناخ در حال حاضر در یک هیات مشترکی از باستان شناسانان روسی و امریکایی در منطقه داعستان (کشور آدربایجان) مشعول کاوش و تحقیقات باستان شناسی است.
محوطه باستانی نوشیجان تپه واقع در دشت جوکار در نزدیکی ملایر محوطه ای است با سه لایه مشخص باستان شناسی است که لایه یک آن آثاری از استفرارگاه های مادی دارد و لایه دوم آن آثاری از کوچ نشینان هخامنشی و لایه سوم نیز دارای بقایای اندکی از دوره اشکانیان است.
لینک مطلب: http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=54537&Serv=3&SGr=22
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
تپه نوشیجان/سیری در ایران
تپه نوشیجان از جمله آثار خشتی منحصر به فرد بر جا مانده از تمدن های پیش از هخامنشی در ایران است. بقایایی که به دوره ی عصر آهن ۳ و سپس تمدن مادها برمی گردد. بنابراین تپه نوشیجان حدود ۲۸۰۰ سال قدمت دارد. نوشیجان در لغت احتمالاً به معنی جایگاه نوش یا جایگاه انوش بوده است و نوش یا انوش ظاهراً نام خانمی است که بر این منطقه حکمرانی می کرده است.
تپه ی نوشیجان در سال ۱۳۴۳ خورشیدی مورد شناسایی قرار گرفت. در سال های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ طی ۶ فصل باستان شناسی توسط موسسه ی ایران شناسی بریتانیا به سرپرستی دیوید استروناخ عملیات کاووش و مرمت در تپه انجام پذیرفت.
دستاورد فعالیت های این هیئت، شناسایی سه دوره ی معماری باستانی متعلق به دوران مادها، هخامنشیان و اشکانیان است که مهمترین و باستانی ترین لایه مربوط به سکونت اقوام ماد در این تپه از نیمه ی دوم قرن هشتم قبل از میلاد مسیح تا نیمه ی اول قرن ششم قبل از میلاد است. آثار دو دوره ی دیگر در لایه های سطحی تر قرار داشته که پس از انجام مطالعات علمی برداشته شده است.
مجموعه ی نوشیجان ۸۰ متر طول، ۳۰ متر عرض و مرتفع ترین بخش آن ۳۷ متر ارتفاع دارد. آثار مکشوفه ی معماری مربوط به دوره ی ماد در تپه ی نوشیجان بر اساس مستندات دیوید استروناخ عبارتند از:
۱- بنای قدیمی جبهه ی غربی موسوم به اولین آتشکده
۲- تالار ستون دار موسوم به آپادانا
۳- معبد مرکزی یا دومین آتشگاه
۴- اتاق ها و انبارها
۵- تونل
۶-حصار و دژ
استروناخ معتقد است که دژ نوشیجان یکی از قلعه های تدافعی حکومت مرکزی ماد بوده است که جهت دفاع از مرزهای غربی در مقابل هجوم اقوام قدرتمند بین النهرین از جمله حکومت آشور ساخته شده است. وجود دو آتشکده در این مکان مؤید این مطلب است که علاوه بر اهداف نظامی، اعمال مذهبی و نیایش نیز در این مکان صورت می گرفته است.
مطالعه ی ویژگی های معماری خاص این مجموعه که در نوع خود معرف نخستین نمونه های الگوهای معماری کشور در فلات ایران می باشد، از جمله کاربرد طاق های هلالی، پوشش سقف به صورت گهواره ای، کاربرد مقرنس در تزیین بنا ( طاقچه های کاذب آتشکده ی دوم )، وجود یکی از نمونه های نخستین تالارهای ستون دار در تاریخ معماری ایران، استفاده از فرم و شکل چلیپا در ساختار و تزیینات ( قبل از شکل گیری صلیب در اروپا )، مطالعه ی اشیاء مکشوفه در این اثر مشتمل بر انواع ظروفسفالی، مجموعه ی اشیاء نقره ای اعم از حلقه ها و زیورآلات و قطعات متفاوت نقره ای که به ظن محققین می تواند اشکال اولیه از سکه باشد، همه و همه راه گشای اندیشمندان در شناخت بیشتر فرهنگ معماری و هنر دوران تاریخی هزاره ی اول قبل میلاد خاورمیانه است.
تپه ی نوشیجان در کنار آثار مکشوفه از باباخان نورآباد لرستان، تپه ی حسنلوی نقده، تپه سیلک کاشان،هفت تپه ی شوش، گودین تپه کنگاور، تپه ی زیویه ی سقز و … به عنوان پیش درآمد و مرجع مطالعات تمدن کهن ایرانی مطرح می باشد.
لینک مطلب: /تپه-نوشیجان/http://seeiran.ir
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
کاوشهای استروناخ در تپه نوشیجان بازنگری میشود/خبرگزاری فارس
خبرگزاری فارس: طرح بازنگری، بازخوانی و بازپیرایی کاوشهای پیشین استروناخ در تپه نوشیجان توسط باستانشناسان ایرانی در حال انجام است.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی همدان، سرپرست هیئت بازنگری، بازخوانی و بازپیرایی کاوشهای پیشین تپه نوشیجان ملایر اظهار داشت: در حال حاضر طرح بازنگری، بازخوانی و بازپیرایی کاوشهای پیشین نوشیجان تپه ملایر به منظور بازنگری در کشفیات و پلان ترسیمی دیوید استروناخ آلمانی نخستین کاوشگر نوشیجان تپه در حال انجام است. علی هژبری بیان داشت: در این بررسی به خواناسازی پلان دیوار خارجی معبد مرکزی در جهتهای غربی و شمالی، مشخص کردن ورودی تالار ستوندار، بازخوانی اتاق جنوب غربی حیاط معبد مرکزی و نیز چاه بیضی شکل وسط این اتاق میپردازیم. به گفته این کارشناس ارشد باستان شناسی؛ دیوید استروناخ در سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ شش فصل کاوش در محوطه باستانی نوشجان تپه انجام داد که در نتیجه آثاری از سه دوره مهم تاریخی ماد، هخامنشی و اشکانی به دست آورد. وی اضافه کرد: با پیروزی انقلاب اسلامی کاوشهای این تپه باستانی متوقف شد بنابراین تا امروز برخی از مسائل در مورد پلان ترسیمی استروناخ همچنان حل نشده باقی مانده است. هژبری با اشاره به این که در اینجا شاهد معماری خشتی عظیمی هستیم که استروناخ آن را به دوره ماد منسوب کرده، خاطرنشان کرد: البته این تپه از سمت بالا به پایین به سه دوره اشکانی، هخامنشی و ماد تقسیم شده است. وی بیان داشت: در سال گذشته همراه با مهرداد ملکزاده با هدف تعیین حریم این تپه و انجام ۵۰ گمانه پیرامون حریم، عرصه درجه یک نوشیجان تپه را مشخص کردیم. انتهای پیام/ج۳۰.
لینک مطلب: http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8806210510
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
«ایران» شناسان و «ایران»ی که شناخته اند/روزنامه بهار
سابقه ایران شناسی و حضور ایران شناسان بیگانه در ایران، به نیمه دوم قرن هجدهم برمی گردد. اگرچه در همان اوایل که دودمان قاجار بر اریکه حکومت، تکیه زد، شرق شناسان، در راستای مطالعه و شناخت ایران، به این سرزمین آمدند اما این اتفاق، بیشتر در راستای اهداف استعماری دولت های متبوع شان صورت می گرفت. آنان که به دانش هایی چون باستان شناسی و زبان شناسی مشرق زمین، تسلط کامل داشتند، پس از تدبر و تتبع، دریافتند که ایران، سرزمین اعجاب انگیزی است. از آن پس هم بود که دانشگاه ها و موزه های مغرب زمین پُر شد از گنجینه های بی مانند ایرانی. اما در میان ایران شناسان هم بودند آنهایی که به واقع هیچ مقصود شومی از حضور در ایران، در سر نمی پروراندند و صرفا علاقه به تاریخ و فرهنگ ایران، آنان را بر آن داشته بود تا رنج سفر برخود هموار نمایند و به این خاک گام نهند. در این پرونده که سبب آن، چهل و چهارمین سال درگذشت آرتور پوپِ آمریکایی _که بنا به وصیتش در کنار زاینده رود به خاک سپرده شده_ است، نگاهی کوتاه ایران شناسی و ایران شناسانی داشته ایم که جنبه مطالعات معماری، بیش از پژوهش های تاریخی، در کارشان شاخص بوده است. زیرا، بحث تاریخ شناسی، خود مجالی دیگر می طلبد. هرچندکوشش شده است، محققانی نام شان در ذیل آورده شود که دارای کمترین جنبه منفی در مطالعات شان بوده اند.
کارستِن نیبور
آغازگر مطالعات تاریخ و خط ایرانی
تحریر آداب و رسوم ایرانیان به ویژه در دوره زندیه
سر هنری راولینسون
رمزگشایی خط میخی با بررسی کتیبههای بیستون
آشنایی کامل با زبان فارسی
و تکلم سلیس و روان به این زبان
ارنست هرتسفلد
نخستین حفاری
در پاسارگاد و تخت جمشید
آندره گُدار
مدیر اداره عتیقیات
مدیر و طراح موزه ایران باستان بنیانگذار دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
آرتور اپهام پوپ
معرفی مفصل هنر و تاریخ هنر ایران برای نخستین بار به جهان غرب، برگزاری کنگره هنر و باستان شناسی ایران
رومن گیرشمن
حفاری در تپه سیلک
چغازنبیل و . . .
دونالد نیوتن ویلبر
پژوهشگر تاریخ معماری ایرانی و اسلامی
(با تخصص درمعماری تیموری و باغهای تاریخی)
ریچارد نلسون فرای
تاسیس کرسی تدریس مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا، سازماندهی کنگرههای ایرانشناسی
دیوید استروناخ
حفاری در پاسارگاد و تپه نوشیجان، از متخصصین بزرگ آثار تمدن ایران پیش از اسلام
لینک مطلب: http://baharnewspaper.com/News/92/06/06/17980.html
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
یاریم تپه/صدا و سیمای مرکز گلستان
شهر : گرگان
نام مکان : یاریم تپه
نوع مکان : تاریخی
تاریخچه : یاریم تپه
این تپه و محوطه باستانی آن در ۱۲ کیلومتری شهر جرجان (گرگان تختگاه مرکز ایالت گرگان تاریخی) یا جنوب گنبد فعلی در ۵۰۰ متری روستای آق چلی بالا واقع شده است. چون رودخانه قره سو از سمت جنوب آن گذشته و تقریباً نیمی از قسمت شمال تپه را شسته، به همین دلیل به لهجه ترکی و ترکمنی مردم این ناحیه به آن یاریم تپه(نیم تپه) می گویند.
تصویر شماره ۲۸۰: یاریم تپه
در سال ۱۹۶۰ م، دیوید استروناخ کاوش و حفاری قابل توجهی را بر روی این تپه باستانی آغاز کرد.وی پس از پایان کار و مشخص کردن ۳۳ لایه،به این نتیجه رسید که این مکان متعلق به دوران های سنگ، مس ، برنز، آهن و نیز عصر پارت ها بوده است. در لایه تحتانی عصر نوسنگی محل استقرار یک دهکده کوچک معین گردید که خانه ها را با چینه و توده های کوچک گل و اندود کاهگل ساخته بودند.
سفال های سه لایه اولیه استقرار دارای خمیری روشن و خشن بود که ماده چسباننده آن را کاه خرد شده تشکیل می داد.سفال های منقوش با دقتی با نقاشی بوسیله عناصر ساده هندسی و با رنگ سیاه و یا قرمز روی زمینه ای کرم تزئین شده بودند. این مردم اموات خود را گاهی اوقات زیر مناطق مسکونی دفن می کردند ولی بعلت محدودیت منطقه حفاری شده، با قاطعیت نمی توان گفت که این یک سنت تدفین بوده است، ولی از اواسط عصر اهن به بعد ساکنان یاریم تپه اجساد را در گورستانی خارج از لایه های تحتانی یاریم تپه دفن می کردند که معروف دوره استقرار در روستاهای اولیه است و تاریخ آن به حدود هزارۀ پنجم قبل از میلاد می رسد. استروناخ معتقد بود پس از مدتی که از استقرار مردم در دورهنوسنگی گذشت، این محل حدود ۱۵۰۰ سال متروک ماند، سپس از حدود ۵۰۰۰ سال قبل مجدداً گروهی دیگر در این محوطه سکونت اختیار کردند. در این دوران کشاورزان آشنا به استفاده از مس طبیعی، دارای سفالی نیز بودند که شاموت( مواد چسبنده) آنها شن بود. بعلاوه از لعاب گل قرمز هم در کارهای هنری خود بهره می بردند. این مردم نقوش تزئینی را با رنگ سیاه می کیدند و سفال هایشان هم شبیه سفال های یک دوره از شاه تپه گرگان بود که قدمت آن به حدود ۲۹۰۰ تا ۳۲۰۰ ق.م می رسید. از میان سفال های این دوره، تعدادی از آنها در درون یک گور و در حاشیه شکم یک مرده دفن شده بود. سفال های خاکستری مردم یاریم تپه هم شباهت زیادی به سفاله ای خاکستری تورنگ تپه داشت. پس از این دوران یک وقفه ۳۰۰ سالۀ دیگر بر زندگی این ناحیه چیره شد. پس از این دوره وقفه ، سفال ها از نوع خاکستری داغ دار با قدمت حدود ۴۰۰۰ ساله بودند. بعد از این عهد، در عصر آهن بار دیگر عده ای جدید بر منطقه یاریم تپه استقرار یافتند که مردگان خود را خارج از محل زیست و خانه های خود یعنی در قبرستان خارج از دهمده دفن می کردند. یعنی تحولی که در حدود همین اعصار در محیط تمدن سیلک اتفاق افتاد. در این مورد در صفحات مربوط به فرهنگ و تمدن سیلک توضیحات کافی داده شده است. فوقانی ترین لایه استقراری در یاریم تپه دارای سفال هایی با مشخصه دوران پارت بود که به رنگ قرمز و شباهت های زیادی با سفال های تورنگ تپه داشتند. بنظر می رسد اهالی یاریم تپه در حدود سال ۲۰۰ میلادی با حمله قبایل مهاجم و غارتگر مواجه شدند طوریکه محیط مسکونی انها با آتش سوزی مهیبی مواجه گشت.
لینک مطلب: http://rcirib.ir/paygah_marakez/cities/amaken_text.aspx?id=2734&ccode=27
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
تپه نوشیجان همدان/وطن فا
طرح بازنگری، بازخوانی و بازپیرایی کاوش های پیشین نوشیجان تپه همدان دیوید استروناخ از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ پنج فصل کاوش میدانی و یک فصل کتابخانه ای در این تپه انجام داد.ما در اینجا شاهد معماری عظیم خشتی عظیمی هستیم که استروناخ آن را به دوره ماد منسوب کرده است .البته ازسمت بالا به پایین این تپه به سه دوره اشکانی، هخامنشی و ماد تقسیم شده است. بعد از کاوش قرار بود استروناخ چهار جلد کتاب در این زمینه منتشر کند. اولین کتاب ج ۳ توسط جان کورتیس در مورد اشیای نوشیجان تپه در سال ۱۹۸۵ منتشر شد. در سال ۲۰۰۹ (چندی پیش) جلد یک را استروناخ در مورد دوره ماد تپه نوشیجان تپه با همکاری مایکل روف منتشر شد. البته قرار است کتاب بعدی با موضوع سفال دوره ماد توسط روث استروناخ همسر استروناخ منتشر شود که تاریخ آنرا مشخص نکرده اند.. جلد چهارم کتاب نیز در مورد دوره پارتی تپه نوشیجان خواهد بود.
هییت کاوش استروناخ را افرادی همچون مایکل روف ؛ روزالیند هاول ؛ جان کورتیس ، کلاوس شیپمان ، دیوید بیوار ، و دیگرانی تشکیل می دادند که هر کدام صاحب نظر بحساب می آیند و نماینده سازمان استادانی چون وستا سرخوش و سرفراز بودند.نام تمامی این افراد همچنان در بین محققین دوره تاریخی ایران می درخشد . سال گذشته مهرداد ملک زاده با ۵۰ گمانه پیرامون تپه ، عرصه و حریم درجه یک را مشخص کرد پس از مراجعه به مقالات استروناخ و مشخص شدن برخی مسایل و پیچیدگی ها ، طرح بازنگری بازخوانی و بازپیرایی کاوش های پیشین نوشیجان تپه توسط علی هزبری ارائه داده شد. از جمله مسائلی که استروناخ در مقالات و کاوشهای خود به آنها اشاره ای نکرده مربوط به اتاقی در ضلع جنوب شرقی تالار ستوندار است که اکنون می توان داخل آنرا از بالا نگریست و درگاه آن در قسمت شمال غربی اتاق با خشت و چینه پر شده ؛ این درحالی است که وسط این اتاق چاه بیضی شکلی وجود دارد که اگرچه در پلان استروناخ به آن اشاره شده اما به اتاق آن اهمیتی نداده است و به دیوراهای این اتاق در پلان خود نیزاشاره ای نکرده است. استروناخ به عنوان یک باستان شناس واقعی در کاوشهای خود تنها کار باستان شناسی صرف انجام داده و تاریخ را به مطالعات خود وارد نکرده است . به گفته استروناخ؛ بعد از پر کردن معبد مرکزی در دوره ماد، پیرامون آنرا با چهارمیلیون خشت پر کرده اند به طوریکه معبد مرکزی تا سقف با سنگهای ورقهای پر شده و بنا را با خشت پنهان کرده اند. بعدها گیرشمن با مطالعه کارهای استروناخ مقاله ای در این باره نوشت و به این موضوع اشاره کرد که در این مورد (مخفی کاری) نباید کتیبه دیوان خشایارشا شاه را در مورد تخریب معابد دیوان از نظر دور داشت . براساس اسناد تاریخی موجود؛ از دوره هخامنشی تغییراتی در مذهب ایجاد شد. در زمان داریوش کبیر و پسرش خشایارشا شاه تنها نام یک خدا یعنی اهورامزدا به چشم میخورد اما از زمان اردشیر دوم و سوم هخامنشی ایزد مهر و آناهید نیز به فهرست خدایان افزوده شدند بنابراین این موضوع نشان میدهد که دوباره مهر ظهور کرده است . بر اساس بررسی های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که تالار ستوندار یک مجموعه هخامنشی و نه مادی بوده و نیز کاربری آن با عنوان یک بنای حکومتی یا شاه نشین مورد تردید است . زمان پر شدن معبد مرکزی اوائل دوره هخامنشی بوده و معبد غربی نیز باید در همین ایام تعطیل و پر شده باشد چراکه دیوار غربی تالار ستوندار ، درگاه معبد غربی را مسدود کرده است و عملا” استفاده از آنرا مخدوش نموده است ، بنابراین تالار ستوندار مربوط به دوره هخامنشی بوده ولی کاربری آن برای ما مشخص نبود. وقتی به یکی از یشت های اوستا به نام آبان یشت مراجعه کنیم ، براساس اشارات آبان یشت ؛ خانه آناهیتا دارای هزارستون و هزاردریچه است ، پس تالار ستوندار در این دوره تاریخی در بخش های مذهبی مربوط به آناهیتا بوده است . در شمال خراسان منطقه بندیان دره گز که توسط مهدی رهبر کاوش شد نیز تالار ستونداری با ۴ ستون بدست آمده که بین دو ستون انتهایی آن چاه مربع شکلی وجود دارد . در عمق ۷/۱ متری این چاه تعدادی گندم بدست آمده که نشان می دهد درآن دوره مردم نذرورات خود را به دورن چاه میریختند چراکه براساس عقاید ایرانیان آنها با ریختن گندم از آناهیتا الهه باروری و حاصلخیزی، طلب باروری و حاصلخیزی می کردند. داخل ستوندار نوشیجان نیز تونلی اریب با ۴۲ پله و با شیب۴۵ درجه و عمق بیش از ۲۰ متر به سوی پایین راه یافته است . مرحوم مسعود آذرنوش دریکی از مقالات خود پیرامون برخی نیایشگاههای ساسانی به این نکته اشاره کرده است و با مقایسه نوشیجان و تخت سلیمان ، بیشابور و حاجی آباد دارابگرد پیش تر در مورد کاربری تالارهای ستوندار در دوره تاریخی اشاراتی دارد . مهر،خدایی هندو-ایرانی بوده که در دوره هخامنشی پس از تغییر کاربری و زنده نگهداشتن معبد با تالار ستوندار نیز پرستش اش دوام نیافت . پس از مدتی با صدور کتیبه دیوان خشایارشا شاه دستور تخریب این نوع معابد صادر شد اما مومنان مهرپرست این معابد را خراب نکردند چنانچه داخل آنها را با سنگ پرکرده و از رمپ یا شیبراه بالارو معبد سوراخی ایجاد کرده و در نهایت تا سقف بنا ر را پرکردند. ضمن این که اطراف آنها را با خشت پوشاندند تا به طور کامل از انظار دور بماند که این نشان از ایمان قوی مؤمنان به این خداست. البته در جای دیگری به نام زاربلاغ حوالی علی آباد قم نیز نمونه مشابه این معبد و با این سیستم پر کردن توسط ملکزاده گزارش شده است . در کاوش های پیش از انقلاب و بر اساس مطالعات جان کورتیس در مورد اشیاء نوشیجان ، می دانیم که ۵۱۱ قطعه بدست آمده که از این میان ۲۳۱ قطعه از یک گنجینه نقره در داخل یک کاسه بوده که تحقیقات نشان داد برخی از آنها همچون میله – شمشها کاربرد پول داشته اند . اشیاء تنوع زیادی داشته و شامل کاسه برنزی ، آویزهای مارپیچی ۲ قلو ، مهره های مارپیچی ۴ قلو ، حلقه های مارپیچی ، حلقه انگشتری ، گوشواره ، میله– شمش ، میله و … بوده است . از بین اشیاء گنجینه بر اساس نوشته های استروناخ ۲۹ قطعه در موزه های خارج از کشور قرار دارند که این با قوانین کاوش در آن زمان منافات دارد . ۱۶ قطعه در موزه هنر متروپلیتن نیویورک ، ۱۲ قطعه در بیریتیش میوزیوم ، و ۱ قطعه در موزه آشمولین نگهداری می شوند . به غیر از این در این کتاب در موردمکان نگهداری ۱۵۱ قطعه از اشیاء نوشیجان هیچ مطلبی گفته نشده است
{ از کلیه کسانی که قادر به کمک های علمی – فرهنگی برای این اثر ارزشمند هستند خواهشمندست با این آدرس ایمیل تماس بگیرند.
لینک مطلب: /تپه-نوشیجان-همدان/http://www.vatanfa.com/1390/09/04
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
برج یادمان شیخ شبلی/شهرداری دماوند
*موقعیت برج شبلی
برج شبلی در منتهی الیه شرق شهر دماوند، بر فراز تپه ای مشرف بر شهر واقه شده است.از طرف شمال به رودخانه تار و از جنوب به قبرستان وسیع دوره اسلامی واز شرق به دره ای که خط الراس کوه جنوبی و از غرب به باغ محدود است. اخیرا پس از تعمیرات توسط میراث فرهنگی، حصاری سیمی اطراف آن کشیده شده است. در جبهه جنوبی و جنوب شرقی برج، با فاصله در حدود ۵۰۰ متر قبرستان وسیع اصلامی ازدوره صفویه تاکنون، به سبب احترامی که به این بنای آرامگاهی قائل بودند، بوجود آورده اند.
در طرح جیمز موریه سنگ قبرهای زیادی دیده می شود ولی اکنون خبری از این سنگ قبرها نیست که احتمالا مورد دستبرد سوجویان قرار گرفته است. البته چند تایی از این سنگ قبرها هنوز وجود دارد، ولی متاسفانه کتیبه های آن به مرور ایام به کلی از بین رفته است.
*مقبره برج
در سرداب مقبره، اثری از قبر وجود ندارد. روایتهای محلی، این مقبره را بنای یادبود او می دانند. این برج در میان مردم به « پاگنبذ» ، « برج شبلی» یا « شیخ شبلی» شهرت دارد.
شبلی همان عارف مشهور قرن سوم هجری است. در نام و نسب او اختلاف زیادی وجود داردو در منابع فارسی و عربی او را به نامهای دلف بن حجدر، حجدربن خلف، دلف بن جفره ، جعفر بن یونس و محمد بن خلف خوانده اند.
شیخ ابوبکر دلف بن جحدر شبلی، زاهد و پرهیزگار از اجله مشایخ و از معتبران و محتشمان طریقت و سید قوم اهل تصوف بود. اصلا خراسانی بود و پدرش از قریه شبله یا شبیله از ناحیه اسروشنه از نواحی ماورءالنهر خراسان و پرده دار خلیفه عباسی بود. شهرت او شبلی و کنیه اش ابوبکر بود.در سال ۲۴۸ در بغداد یا سامره متولد شد. دوران جوانیش را در بغداد گذراند. از طرف خلیفه ، حکومت دماوند به او داده شد. در این باره در تذکره اولیاء آمده است :« ابتدا واقعه او آن بود که امیر دماوند بود». بعد از مرگ پدرش به بغداد فراخوانده و از طرف خلیفه خلعت به او داده شد و پرده دار موفق عباسی گردید. از برکت بقاع متبرکه آن سرزمین، به خدمت خیر نساج و جنید بغدادی رسیدو نزد آنان توبه کرد و از اهالی دماوند حلیت خواست و عاقبت به مقامی عالی عرفانی رسید. عطار نیشابوری درباره او نوشته است:« آنچه او کشیده در عبارت نگنجد. او از اول تا آخر مردانه بودو هرگز فتوری و ضعفی بر حال او راه نیافت و از شدت لهب شوق او به هیچ آرام نگرفت». درباره کرامات او حکایت های زیادی نقل شده است.
درباره مذهب او اختلاف نظر وجود دارد ولی بیشتر او را شیعه مذهب می دانند. هشتادو هفت سال عمر کردو در ذی الحجه روز جمعه به سال ۳۳۴ هجری در بغداد وفات یافت و او را در مقبره خیزران بغداد به خاک سپردند.
*تاریخچه مطالعات برج
جمیز موریه در سال ۱۸۱۵ هنگام عبور از دماوندمی نویسد:« شهر در اولین دید بوسیله برجهای قدیمی و بلند بطور مشخص نمایان می گردد». سپس طرحی از نمای دهکده ترسیم می کند که برج شبلی را در قسمت شرقی دهکده بر فراز تپه ای که اطراف آن سنگ قبر ریخته شده، دیده می شود.
چارلز استوارت نیز چنین گزارش می کند که به اتفاق همراهانش از رودخانه اصلی دماوند بر دامنه تپه ای بالا می روند و به یک برج آجری می رسند که نه تاریخ ساخت آن معلوم است و نه مورد استفاده آن. فقط از محل این برج، منظره زیبای آبادی و دره به چشم می خورد. عکسی که در ضمن سفر ناصرالدین شاه به خراسان در سال ۱۳۰۱ هجری ، از برج شبلی ( نگاه کنید به عکس) گرفته شده وضعیت بنا را قبل از مرمتهای دوره اخیر نشان می دهد. دونالد ویلبر در کتاب خود در معرفی امامزاده عبدالله دماوند، اشاره کوتاهی به برج شبلی کرده ونوشته است : « در سمت شرقی قریه، برجی وجوددارد که سالم مانده و متعلق به دوره سلجوقی است.» در سال ۱۹۹۶ دیوید استروناخ وکایلر یانگ در مقاله خود تحت عنوان « سه آرامگاه برجی ازدوران سلجوقی» ضمن بررسی برجهای خرقان، برج شبلی را نیز مورد بررسی قرار میدهد که توسط مجید ورهرام ترجمه شده و در مجله بررسی های تاریخی به چاپ رسیده است. سپس خانم شیبانی مقاله ای تحت عنوان « برج شبلی دماوند» بااستفاده از نوشته استروناخ و یانگ، به بررسی برج پرداخته است. آخرین مقاله نیز متعلق به خانم شیبانی که تحت عنوان « گزارش تفصیلی تعمیرات استحفاظی سال ۱۳۶۹ برج شبلی دماوند» در مجله اثر به چاپ رسیده است.
*نقشه برج
از بیرون هشت ضلعی و از داخل دایره است. پی و پایه از لاشه سنگ و ملاط گچ است. ابتدا پلان چهارگوش بوجود آورده سپس پایه هشت ضلعی را روی پلان ایجاد کرده، آنگاه ساختمان اجری روی این پایه ساخته و پرداخته شد.
یکی از ویژگی های ساختمانی برج « سردابه» می باشد. که به شکل چهارگوش می باشد.
*قسمت بیرونی برج
نمای بیرونی طرح هشت ضلعی دارد که گوشه های آن در هر ضلع، ستون های نیم دایره ای تزئینی دیده می شود. این ستونهای نیم دایره ای با آجر پخ ساخته شده و در ساختمان برج هیچگونه عملکردی نداشته و صرفا جنبه تزئیناتی دارد.بعضی از ستونها در قسمت پایه آسیب دیده اند.
برج ابتدا به صورت هشت ضلعی ساده ساخته شده، سپس تزئینات روکاری آن انجام شده است.به غیر ازورودی که به علت ایجاد درگاه که دو اسپر تزئینی دارد، تمام سطوح جانبی برج سه اسپر عمودی چهارگوش دارد که هر کدام با نقشی مخصوص با آجر تزئین شده اند.این تزئینات در روی پایه در بعضی قسمت ها آسیب دیدهاند. ارتفاع کل بنا از پایه اجری تا نوک گنبد ۸۹/۹ متر است.
*درگاه ورودی برج
ورودی برج که در جهت شمال غربی واقع شده ، فاقد در بوده و در گذشته به علت آسیب زیادی که دیده بود، مورد بازسازی قرار گرفت.
*قسمت داخلی برج
اتاق اصلی آرامگاه، دایرهای و قطر کف این اتاق ۸۵/۴ متر است مثبت سطوح جانبی این دیدارها تا زیر گنبد ، با گچ پوشانده شده است. این دیوارها به صورت یکپارچه بود و از کف تا شروع حلقه گنبد تقریباً۲۷/۷ متر است. این دیوارها از نیمه آن به طرف بالا، ۱ شیب محسوسی به چشم میخورد به همین جهت زیر حلقه گنبد از قطر کف آرامگاه ۳۰ سانتیمتر کمتر است.
این بنا به روایت مردم دماوند، در حلقه داخلی گنبد زنجیری آویزان بود که اندازه آن تا کف آرامگاه میرسید. این زنجیر توسط سودجویان به سرقت رفته است.
*سردابه برج
ازکف تا طاق گهوارهای ۴۵/۲ متر است و ارتفاع دیواره های آن تا پاکار قوس به ۹۵ سانتیمتر میرسد. شواهد امر حاکی از این است که مورد مرمت و تعمیر واقع شده است. سودجویان عتیقه بارها این مکان را تخریب نمودند. در این قسمت آثار قبری به دست نیامده است.
*گنبد برج
گنبد بیرونی
گنبد بیرونی به صورت هشت ترک است که زوایای تند آن با یک شکستگی (شیب دار) به طرف راس متمایل است. عکسی از برج شبلی از آلبوم خانه سلطنتی، گنبد برج را قبل از مرمت های دوره اخیر نشان میدهد.
گنبد داخلی
گنبد داخلی به صورت کروی و عرقچین است که سطح زیرین آن به شیوه معماری خاص آجرکاری طرح جناغی متحدالمرکز میباشد که شاهکاری از فن معماری است و قابل مقایسه با گنبد ارسلان جاذب است.
*تزیینات برج
ساختمان برج ابتدا به صورت هشتضلعی ساده ساخته شده، سپس تزیینات روکاری آن به طور جداگانه انجام گرفته است. تزیینات را با سبک خاصی و متفاوت از یکدیگر تزئین کردهاند. در کل ۳۰ قاب در اسپر بنا به کار بردهاند که ۲۲ قاب تزیینات اسپر بنا را تشکیل میدهد. ۸ قاب دیگر که در زیر گنبد بهکاررفته، همگی به صورت مستطیل شکل افقی ساده میباشند که در هر ضلع تکرار شده است. احتمال میرود جای تزیینات کاشی بوده که ریخته است.
تزیینات هر ضلع به شرح زیر است:
– ضلع شمالی: لوزی برجسته با بکار بردن آجرهای افقی و با مهرهای ضربدری، طرح لوزی در لوزی با به کار بردن آجرهای عمودی
– ضلع جنوبی: طرحهای متفاوت لوزی با به کار بردن آجرهای افقی و عمودی و مهرهای پربدری در میان آنها، طرح خفته راسته پله ای
– ضلع جنوب شرقی: طرح خفته راسته پله ای متفاوت از یکدیگر
– جنوب غربی: طرح لوزی به صورت خفته راسته پله ای
– ضلع شرقی: طرح لوزی در لوزی، طرح لوزی خفته راسته پله ای
– ضلع شمال غربی: ورودی در این ضلع واقع شده است. بالای ورودی دو طاقچه مقرنسی ( گوشواره ای)، طرح ستاره ای که با ترکیب دو مربع که درداخل یکدیگر چرخیده اند بوجودآمده ات.
– ضلع غربی: لوزی برجسته و گود بااستفاده از آجرهای افقی و مهرهای ضربدری، طرح هشت وجهی هندسی.
لینک مطلب:
http://www.damavand.ir/ShowPage.aspx?page_=form&order=show&lang=1&sub=0&PageId=219&codeV=1&tempname=Main
تاریخ دسترسی:۱/۸/۱۳۹۲
محوطه باستانی نوشیجان همدان/شهرسازی آنلاین
محوطه باستانی نوشیجان همدان
محوطه تاریخی نوشیجان در حدود ۶۰ کیلومتری جنوب همدان و ۲۰ کیلومتری شمال غرب ملایر بر فراز تپهای طبیعی به ارتفاع تقریبی ۳۷ متر قرار گرفته است.
عناصر این مجموعه به عنوان نخستین الگوهای معماری ایرانی در فلات قاره ایران از منحصر به فردترین و ارزشمندترین آثار موجود در کشور محسوب میگردد.
این اثر تاریخی که ابتدا به صورت تپهای باستانی بود از سال ۱۳۴۶ مورد کاوشهای باستانشناسی قرار گرفت و در نتیجه ۶ فصل کاوش صورت گرفته، ۳ دوره تاریخی در آن شناسایی شد.
سازههای مختصر دو دوره پارتی و هخامنشی این تپه باستانی پس از مطالعات کافی برداشته شد و آثار اصلی که شامل دژ و معبد و تالار ستوندار از اوایل دوره مادها است پابرجاست.
محوطه باستانی نوشیجان تپه واقع در دشت جوکار در نزدیکی ملایر محوطهای است با ۳ لایه مشخص باستانشناسی که لایه یک آن آثاری از استقرارگاههای مادی دارد و لایه دوم آن آثاری از کوچنشینان هخامنشی و لایه سوم نیز دارای بقایای اندکی از دوره اشکانیان است.
طبق نظر کارشناسان قدمت این تپه باستانی به عصر آهن و اوایل استقرار مادها در ایران برمیگردد. آثار فوقانی این تپه مربوط به دوره پارتها، لایه میانی از دوره هخامنشی و آثار تحتانی که روی سازه طبیعی تپه بنا شده از دوره مادها در اوایل قرن هشتم بر جای مانده است.
ارگ نوشیجان مهمترین نیایشگاه مادها بوده و عناصر این مجموعه به عنوان نخستین الگوهای معماری ایرانی در فلات قاره ایران از منحصر به فردترین و ارزشمندترین آثار تاریخی کشور محسوب میشود.
این ارگ تاریخی شامل اجزای بنای قدیمی جبهه غربی (اولین نیایشگاه)، تالار ستوندار (آپادانا)، معبد مرکزی (دومین نیایشگاه)، اتاقها، انبارها، تونل و حصار و دژ است.
در طرح محوطه سازی ارگ باستانی نوشیجان فضاهایی نظیر ورودی اصلی، ساختمان اداری، باند فرود بالگرد، مانش سوارکاری، بازارچه صنایع دستی و سکوهای استراحت پیش بینی شده است.
در سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ طی ۶ فصل باستانشناسی توسط موسسه ایرانشناسی بریتانیا به سرپرستی دیوید استروناخ عملیات شناسایی و کاوش در این تپه آغاز شد.
در طی عملیات کاوش مشخص شد که این تپه دارای سه دوره فرهنگی و به ترتیب از بالا معرف استقرار در دورههای اشکانی،هخامنشی و مادی است که مهمترین و باستانیترین لایه مربوط به سکونت اقوام ماد در این تپه از نیمه دوم قرن هشتم قبل از میلاد تا نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد است.
ساکنان این بنا به دلایلی نامعلوم ابتدا اتاقها را با چیدن حدود ۴ میلیون خشت پر نمودند و سپس روی بنا را با خاک پوشاندند. بسیاری دلیل این کار را ترس از تخریب آن توسط هخامنشیان میدانند.
این معبد به صورت اتاقی مستطیل شکل است و در بدنه دیوارهای آن طاقچههایی برای شمعدان و گذاشتن نذورات وجود دارد.
این فضای مستطیل شکل دارای ۱۲ ستون چوبی در ۳ ردیف چهارتایی بوده که ستونها به دلیل گذر زمان پوسیده و از بین رفتهاند. عدهای سبک این تالار را ملهم از معماری اوراتویی میدانند. دیوارهای تالار دارای تزیینات چند لایه و زیبایی است.
در بخش شمالی تالار ستوندار و در امتداد شرق و غرب حفرهای سردابی شکل کنده شده که در عمق ۳ متری به صخره منتهی میشود. ارتفاع این حفره یا تونل پلهدار ۱۷۰ سانتی متر و در پهنا ۱۸۰ سانتی متر است.
این تونل از سطح طبیعی تپه به طرف غرب به صورت شیبدار و در طول ۲۰ متر حفر شده است.
زیباترین بخش مجموعه تپه نوشیجان معبد چلیپا است که با پلان نیم چلیپا ساخته شده است. این معبد که استروناخ آن را دومین نیایشگاه نامیده با کمی فاصله در سمت شرق آپادانا و در مرکز مجموعه قرار دارد.
در بدنههای معبد طاقچههایی تعبیه شده که به پنجره کور موسوم است که شکل تکامل یافته آن مقرنس در دوره اسلامی میباشد. در غرب نیایشگاه سکویی قرار دارد که مجمر یا آتشدان خشتی همراه با خاکستر در آن وجود داشته و به هنگام اکتشاف کشف شده است اما اینک این آتشدان در جای خودش قرار ندارد.
در ضلع شرقی مجموعه نوشیجان ۴ اتاق با عرض کم و طول زیاد ساخته شده که ظاهراً به عنوان انبار مورد استفاده بوده است.
در هنگام کشف تپه نوشیجان این اتاق ها مملو از آجرهایی بوده است که به نظر میرسد میخواستهاند در دورههای متأخر این مجموعه را جهت جلوگیری از گزند دشمنان پر کنند. در سال ۱۳۴۶ این خشتها از درون ساختمان توسط دیوید استروناخ خارج شدند.
در پیرامون مجموعه نوشیجان حصار خشتی مرتفعی وجود داشته با ارتفاع ۸ متر و چینههای پهن و شگفتانگیزی که دارد از ساکنین دژ محافظت می کرده است. در بلندای حصار شیارهایی وجود دارد که احتمالاً برای تیراندازی مورد استفاده قرار میگرفته است. بخشی از حصار هنوز پا برجا مانده است.
اجزای محوطه باستانی نوشیجان عبارتند از: بنای قدیمی جبهه غربی – نخستین نیایشگاه، تالار ستوندار – آپادانا، معبد مرکزی – دومین نیایشگاه، اتاقها و انبارها، تونل، حصار و دژ. بقایای آثار در طبقه اول تپه نوشیجان عبارتند از:
بنای قدیمی جبهه غربی تپه که نخستین آتشگاه است با توجه به طرح و نقشه مجموعه بناهای این تپه میتوان گفت که این بخش از بنا پس از احداث تالار ستوندار ساخته شده و از دو محوطه مربوط به هم طرح ریزی شده است.
بقایای یک آتشدان در جبهه جنوبی نشانگر مراسم نیایش آتش میباشد. اتاق معبد شمالی – جنوبی ساخته شده و در بدنه مخروطی شمالی آن ۳ طاقچه به طور نامشخص دیده میشود که یکی از آن ها حالت هواکش داشته است.
در حاشیه ضلع جنوبی معبد، بقایای یک سکوی برجسته وجود دارد که احتمالا شالوده پایه ستونهای معبد بوده است.
اثر بعدی طبقه نخست این قلعه، تالار ستون دار (آپادانا) روی سکویی خشتی قرار گرفته و شالوده آن بر پایه شفته ریزی با ملات گل و کف سازی نهاده شده است.این تالار نیز شمالی – جنوبی است و ضلع شرقی آن زاویه قایم ندارد و ضلع غربی متکی به بقایای ستون غربی است.
اثر بعدی شناخته شده در این طبقه معبد اصلی است که شکل آن به صورت نیمه چلیپا بوده و با همان عناصر معماری دژ ساخته شده است و به نظر میرسد پس از تخریب، به منظور حفاظت با لاشه سنگهای ورقهای پر شده است.
در زاویه شمالی سرسرا و در داخل بنای اصلی، پایه آتشدان و محراب معبد دیده میشود و روی این پایه مقداری خاکستر از بقایای آتش در حین نیایش به دست آمده است.
طبقه اول تپه نوشیجان در شرقیترین قسمت قرار گرفته و دارای حصار، بارو، اتاقهای مسکونی و انبار است. نخستین اتاق که احتمالا اتاق نگهبان است بلافاصله بعد از ورودی قرار گرفته و به شکل مستطیل است در این اتاق مراسم آتش بر پا می شده و این امر از سوختگی دیوار ها مشخص است.
در ضلع غربی اتاق ورودی، سرسرای قلعه دیده میشود و در ضلع شمالی آن بقایای پلههای مدور به طرف بالا بوده که متاسفانه به کلی نابود شده است.
روی دژ بقایای شکافها و سوراخهایی است که احتمالا به منظور دفاع از قلعه ایجاد شده که در بعضی از آنها در هنگام پر کردن مسدود شدهاند.
اثر دیگر تونل (حفره) است در بخش شمالی تالار ستوندار و در امتداد شرق و غرب، حفرهای سردابی شکل کنده شده که در عمق ۳ متری به صخره منتهی میشود.
محوطه باستانی نوشیجان با شماره ۷۶۳ در سال ۱۳۴۶ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
لینک مطلب: /محوطه-باستانی-نوشیجان-همدان/http://www.shahrsazionline.com/520
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
آرای او
هخامنشی، امپراتوری جهانی/ تبیان
در سالهای ۵۵۰ تا ۵۲۰ پیش از میلاد ، شاهان هخامنشی امپراتوری عظیمی را بنیان نهادند که پهنه ی آن از رود سند تا شمال افریقا و از دریای آرال تا خلیج فارس و دریای عمان گسترده بود.
برای اداره این قلمرو پهناور که بزرگ ترین امپراتوری جهان تا آن زمان بود، هخامنشیان چهار شهر شوش، بابل، هگمتانه و پارسه یا تخت جمشید را پایتخت خویش قرار داده بودند. آنان علاوه بر بنای کاخ های با شکوه و شگفت انگیز در این شهرها، نظام اداری بسیار کارآمدی را پی ریختند و شبکه ارتباطی وسیعی تاسیس کردند. در حسن تدبیر و مدارا با اقوام گوناگون ، پادشاهان هخامنشی بی مانند بودند و رفتار حکومتی آنان با ملت های تحت فرمان حقیقتا بلندنظرانه بود. در این دوره بود که معماری شکوهمندی شکل گرفت، آثار هنری خارق العاده ای خلق شد و تحقیقات علمی و فرهنگی در شهرهایی نظیر بابل گسترش یافت.
امپراتوری هخامنشیان در بسیاری موارد نقش بسزای در حفظ و توسعه میراث فرهنگ غنی خاور نزدیک و انتقال ثمره ی چندین قرن دانش و فناوری به تمدن یونان و روم ایفا کرده است. اهمیت این مسئله تا بدانجاست که هگل در فلسفه ی تاریخ خود از ایران عهد هخامنشی در حکم “آغاز تاریخ جهان” یاد کرده است.
با توجه به گستردگی این دوره و تنوع بالای آثار فرهنگی و هنری آن امکان معرفی تمامی آثار نه در یک مقاله که کتابی جداگانه را می طلبد، به همین دلیل در اینجا تنها به برخی از مهمترین و مشهورترین آثار دوران پادشاهی کوروش اشاره خواهیم کرد:
نقش برجسته انسان بالدار
این نقش برجسته بر یکی از درگاه های پاسارگاد متعلق به ۵۴۰ قبل از میلاد نقش شده است. برخی از باستان شناسان، این نقش برجسته را قدیمی ترین نقش برجسته دوران هخامنشی و منسوب به دوره کوروش می داند. برخی نیز این انسان چهار بال را تصویری اسطوره ای از خود کوروش دانسته اند.
دکتر “جان کرتیس”، باستان شناس و رئیس بخش گنجینه های خاور نزدیک در موزه بریتانیا می گوید: بالای این نقش برجسته نوشته ای به سه زبان فارسی باستان، عیلامی و بابلی دیده می شده که اکنون از بین رفته است با این مضمون:« من کوروش شاه هخامنشی».
این نوشته مانند دیگر نوشته ها و کتیبه های پاسارگاد ، احتمالا پس از رواج خط فارسی باستان یعنی در دوره ی داریوش بزرگ به این نقش افزوده شده است.”
منشور کوروش
بزرگ ترین نماد روحیه ی بردباری ایرانیان در زمان باستان “منشور استوانه ای کوروش” است که در سال ۱۸۷۹ میلادی در کاوش های بابل به دست آمده است.
پاسارگاد: کهن ترین بازمانده ی باغی سلطنتی در جهان
کوروش در ادامه پیروزی هایش اقدام به ساختن باغ سلطنتی عظیمی در پایتخت خویش پاسارگاد کرد. این باغ به چهار بخش بسیار بزرگ تقسیم می شد که دو کاخ و دو عمارت کوچکتر را در میان می گرفت.کاوش های گروه پروفسور “دیوید استروناخ”، استاد دانشگاه کالیفرنیا، نشان داد که این باغ را جوی های سنگی آبیاری می کرده است. بدین ترتیب پاسارگاد قدیمی ترین باغ سلطنتی در جهان باستان است که آثاری از آن بر جای مانده است. این مجموعه که به چهار بخش یا چهار باغ تقسیم می شد،الگوی شاخص باغسازی در ایران و بعدها در اروپا تبدیل شد.
پروفسور دیوید استرناخ می گوید: ” با توجه به اینکه کوروش نمی خواست درختان باغ درست مقابل چشم او باشند، بلکه مایل بود درختان در دو سمت خیابانی در امتداد باغ کاشته شوند، یعنی همان چیزی که طراحان و معماران باغ، «چشم انداز قدرت» می نامیدند، ابتدا دستور داد دو مستطیل بزرگ ایجاد کنند و با تقسیم آن یک باغ چهاربخشی یا به اصطلاح یک «چهارباغ» به وجود آوردند. طرح با نقشه معماری چهار باغ را باید از مهم ترین دستاوردهای ایران در زمینه طراحی فضای سبز دانست که در سراسر جهان در حکم مدل و الگو پذیرفته شده است. به نظر من، این همان الگویی است که طی قرون حفظ شده و حتی به هند و اسپانیا نیز رسیده است.”
سمیه رمضان ماهی
لینک مطلب: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=247857
تاریخ دسترسی: ۱/۸/۱۳۹۲
درباره او
«پاسارگاد» ساخته یهودیان یا ایرانیان؟/تابناک
بررسی نشانههای باستان شناسانه ایران در ۲۵۰۰ سال پیش هیچ گاه توسط منابع مستقل مورد بررسی دقیق قرار نگرفته و به ادعاهای محققین بیگانه که احتمالاً از اتفاق همگی یهودی هستند، اعتماد شده است. با این همه ورود مستقل با مباحثی که توسط این عده بیان شده و بررسی موردی مسایل طرح شده تناقضهای شگفت آوری را با حقایق تاریخی و بدتر از آن جعلیات فراوانی را آشکار میسازد که مایه شرمساری مراکز دانشگاه غرب است. دامنه این جعلیات بیحد و مرز بوده و غیرقابل تصور است تا حدی که شاهدیم دانشمندان پرادعای غرب از دانشگاههایی که مرتب بر طبل بیطرفی علم و کار علمی آزاد کوبیده و هر مخالفتی با اندیشههایشان را با صفاتی مانند ضدعلمی، ایدئولوژیگرایی، جزم اندیشی و… محکوم و طرد میکنند.
در مورد تاریخ ایران باستان ما شاهد جعلیات گستردهای هستیم که همین مدعیان کار علمی انجام دادهاند و آنها را وسیلهای برای اختلاف افکنی بین مردم مسلمان ایران با سایر مسلمانان جهان قرار دادهاند. بررسی این تاریخ سازی جاعلانه در مجموعه «پاسارگاد» هر انسان منصف و پیراسته از تعصب کور را قانع میسازد که یک کانون توطئهگر بین المللی چگونه به کار پلید جعل آثار تاریخی برای منحرف کردن اذهان مردم مسلمان ایران، پرداخته است.
بررسی شخصیت تاریخی «کوروش» به عنوان پادشاه هخامنشی و کسی که بابل را فتح کرد، یهودیان را آزاد نمود و سلسله موسوم به هخامنشی را بنیان گذارد، با توجه به آرایههای مادی تاریخی قابل اثبات و پرهیز از خیالبافی، ما را با یکی از حقایق هولناک در زمینه خیانت فرهنگی و دروغ پردازی آشنا میکند. این جنایت فرهنگی به وسیله یک مورخ غربی یهودی به نام «دیوید آستروناخ» انجام شده است. آستروناخ در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ در مجموعه پاسارگاد کاخهایی ساخت و آنها را به کوروش هخامنشی در ۲۵۰۰ سال پیش نسبت داد تا به این شخصیت مورد علاقه یهودیان هویت تاریخی مادی و قابل اثبات بخشد. برای اثبات این جعل به تصاویر و توضیحات مرتبط با آن، توجه فرمایید.
این تصویر سکههای یافته شده در مجموعه پاسارگاد را نشان میدهد که به کل یونانی هستند. تصاویر و نوشتههای موجود بر سکهها تماماً به خط یونانی بوده و اشکال نیز متعلق به تمدن، «هلنی» هستند. حتی یک سکه هخامنشی نیز در این مکان که آن را به کوروش میبخشند، یافت نشده است. آستروناخ به عنوان کسی که کار پلید و گناه نابخشودنی ساخت جاعلانه پاسارگاد را انجام داد نیز به یونانی بودن سکهها که از زمان «اسکندر» آغاز شده و تا دوران سایر فرمانروایان سلوکی ادامه مییابد، اشاره میکند. وی آنها را به دو گروه تقسیم کرده و مینویسد: «الف؛ سکههای ضرب شده برای اسکندر مقدونی در خلال زندگی و بلافاصله بعد از مرگ وی و ب؛ سکههای سلوکوس اول از نوعی که بعدها در تخت جمشید، ضرب شده است.[۱]
برای منتسب کردن بنای پاسارگاد به کوروش از هیچ گونه فریبکاری از جمله نسبت دادن نقشهای بیربط به وی، کوتاه نکردهاند. این موضوع که مورد اقرار خود آنها نیز هست جالب توجه میباشد. «تفاوت دیگر میان تخت جمشید و پاسارگاد در مضامین مجسمهها است. در کاخ R همزادی که چهار بال و لباسی ایلامی بر تن و تاجی بیگانه و احتمالاً مصری بر سر دارد در آستانه در ایستاده است. عدهای این نقش را تصویر کوروش دانستهاند که پنداشتی کاملاً خطا است.»[۲] اما هم اکنون این مجسمه کوروش فرض شده و به این بهانه که دارای بال است آن را با ذوالقرنین که در قرآن آمده است، یکی دانستهاند. به این موضوع در انتهای گزارش پرداخته میشود.
کار پاسارگادسازی به دلیل وسیع بودن دامنه جعل، دل هر جاعلی را وحشت زده میکرد. هرتسفلد که در ابتدا برای این کار درنظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینه آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطه موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه، جالب نبود و آنها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشه پاسارگادسازی اعلام آمادگی نکرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم میدانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی که بیشتر به یک شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم کرده و از ایران اخراج کردند. لازم به ذکر نیست که اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوه از مستشرقین، سیاستمداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شکل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاه از خطری که او را تهدید میکرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر میشود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناکی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفکر آزاد وجود ندارد.»[۳]
اما ببینیم این پاسارگاد که به کوروش منتسب میشود، چه ویژگیهایی دارد. آن را از جهات مختلفی میتوان، ارزیابی کرد.
وجود اثر ماشین بر سنگهای بنای موسوم به کاخ S در مجموعه پاسارگاد که نشان میدهد این پایه ستونها چنانکه ادعا میشود قدمتی ۲۵۰۰ ساله نداشته و تازه تراش هستند شگفت آور است. سازندگان بنا هرجا به کمبود مصالح برخوردهاند (مصالح پاسارگادسازان از غارت معبد یونانی جنوب تخت جمشید که به آن اشاره میشود، تأمین شده است) یا کار را رها کرده و یا تا حد امکان به ساختن مصالح با استفاده از ماشینهای جدید پرداختهاند. این کار که به چند پایه ستون محدود میشود نمیتواند این جورچینی را پوشش دهد و خلا عدم وجود آوار، دیوارها، سرستون، پنجره و … را پر نماید.
این عکس هوایی نشان میدهد که محوطه مورد اشاره تنها یک دشت کاشت چغندر بوده است و بس. در این دشت خالی از هرگونه اثری از کاخهای موجود، بدون حفاری و هرگونه عملیات باستان شناسی به یک باره شاهد رویش قلمه ستون و پایه ستونهایی چند بر کف دشت هستیم. این سؤال ابتدایی و ساده هرگز برای روشنفکران باستان پرست ایرانی مطرح نشده است که این ستونها به یکباره از کجا آمدهاند و چهطور بدون اینکه حفاری صورت گرفته باشد، شاهد ظهور تعدادی پایه ستون، قلمه ستون و کف سازی شدهایم. به ظاهر این عده هرگز در یک محل باستانی حاضر نشدهاند. در محلهای باستان در همه جای دنیا عموماً وقتی وارد آنها میشویم تنها شاهد یک تپه هستیم، مانند تپههای باستانی ایرانی که به وفور در همه جا وجود دارد. زیرا وجود آوار ناشی از تخریب ابنیه در طی صدها و هزاران سال تمام بنا را میپوشاند و تنها میتوان با حفاری آثار باستانی را از زیر خاک بیرون کشید.
این تصویر که تنها چند لاشه سنگ است و نه بیشتر، آستروناخ، کوشک B نام نهاده است و چنانکه مشاهده میکنید در فاصله آن تا بنای زندان سلیمان چیزی وجود ندارد. عملیات پاسارگادسازی آستروناخ یهودی در فاصله این بنا تا زندان سلیمان شکل گرفت. این بنا غیر از این کف نصفه نیمه، چیز دیگری ندارد.
آستروناخ برای پاسارگادسازی تصمیم میگیرد که محل مزبور را از انظار پنهان کرده و سپس کار را آغاز کند. در این تصویر گرداگرد محل مزبور دیواری کشیدهاند تا آن را از چشمهای کنجکاو مردم محلی بپوشانند. چنانکه شاهدیم تعدادی از پایه ستونها کار گذاشته شده و قلمه ستونهایی که گویی با کامیون به اینجا حمل شدهاند در گوشهای روی هم انبار گشتهاند تا در جایی که آستروناخ و گروه یهودی همکارش معین میکنند، کار گذاشته شوند. این کاخ هم اکنون به کاخ پی(P) موسوم است. به محل بنای موسوم به زندان سلیمان در قسمت بالا و راست تصویر توجه فرمایید.
تصویر شماره ۷ ادامه کار پاسارگادسازی را به خوبی نشان میدهد. کف سازی، چیدن پایه ستونها و کاشتن قلمه ستونها بر دشت صاف محوطه در حال پیشرفت است. عدم شفته ریزی برای پی، نشان میدهد که سازندگان برای اتمام کار شتاب بسیار داشتهاند.
چنانکه در این تصویر به روشنی میتوان دید، قلمه ستونهایی که به محل آورده شدهاند در حال استقرار هستند. پایه ستونها بسیار صاف، یک دست و در واقع پایه ستونهایی تازه تراش هستند. شکل خاص شال، ستونهای یک بنای یونانی را نشان میدهد که در بناهای کهن منطقه از جمله در تخت جمشید، نمونه ندارد. به این معنی که بنای تخت جمشید که دارای آرایههای آشوری است با بنای کاخ P که دارای آرایههای یونانی است، متفاوت میباشد و بنای زندان به خوبی قابل مشاهده است.
کار پاسارگادسازی به خوبی ادامه دارد. قلمه ستونها در دشت بر یک جورچینی ساده کاشته میشوند و کار دنبال میشود.
در این تصویر با اتمام کار، دیوار اطراف برچیده شده و بنا آماده رونمایی است. آستروناخ توانسته است برای کوروش یک کاخ بنا کند که البته تنها شامل چند قلمه ستون و پایه ستون میشود. نه اثری از دیوار، آوار و نه اثری از سایر قسمتهای ضروری برای یک کاخ مانند سرستون و … وجود دارد اما به ظاهر همین جورچینی ساده نیز برای تحمیق عدهای کافی است!
چنانکه شاهد هستیم، بر دشت صاف منطقه و کاملاً هم عرض با زمینهای اطراف، کاخی برای کوروش بنا شده است که به خوبی جعلی بودن آن قابل اثبات است. بدین ترتیب بدون حتی یک سانتیمتر حفاری با چیدن چند قطعه سنگ برای کوروش کاخی ساخته شده است که هیچ اثری از لوازم مرسوم یک بنا در آن وجود ندارد. نه دیواری، نه سرستونی، نه در و درگاه و نه هیچ چیز دیگری. تنها چند پایه ستون و چند قلمه ستون به چشم میخورد و بس. با این حال برخی در ایران دوست دارند باور کنند که این جورچینی کودکانه متعلق به کوروش است. این بنا با این وضعیت ناقص که تردیدی در جعلی بودن آن وجود ندارد به سرعت به ثبت جهانی یونسکو نیز رسیده است و احتمالاً برخی در ایران آن را دستآوردی ملی میدانند. چرا یونسکو مشتاقتر از باستان پرستان ایرانی برای ثبت جهانی این بنا بوده است؟
چنانکه گفته شد، دامنه جعل در پاسارگاد حد و مرزی نمیشناسد. در این کتیبه که با کمال شگفتی میبینیم که رو به کاخ کوروش باز میشده است! شاهد غلط املایی هستیم. یعنی این شاه که سند حقوق بشر منتشر میکرده از معرفی خود بدون غلط املایی عاجز است. «درباره اینکه چه کسی این کتیبه را نقر کرده عقاید مختلفی وجود دارد. به عقیده بنده اگر خود کوروش این کتیبه را نوشته بود امکان نداشت اجازه دهد این اشتباه در کتیبه باقی بماند و حتماً با تعمیر سنگ اشتباه را جبران میکرد.[۴]
همین سنگ کتیبهدار که در تصویر شماره ۱۲ نشان داده شد بر هیچ استوار شده است و به جایی متصل نیست، این موضوع به راحتی نشان میدهد که متعلق به این محل نبوده و از جای دیگری به اینجا منتقل شده است. چنانکه میبینیم کاخ موسوم به P نه کاخی ۲۵۰۰ ساله که بنایی ساخته شده به وسیله آستروناخ یهودی در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی است. این اشتیاق یهود در تاریخ سازی برای ایران باستان، برای چیست؟
این تصویر، کاخ موسوم به S را نشان میدهد که به کاخ بارعام معروف است! حال چرا بارعام نیازی به دلیل نیست، همچنانکه برای سایر نامگذاریها در این محوطه و سایر محوطههای هخامنشی دلیلی ارایه نمیشود. در اینجا نیز با ریختن تعدادی قلمه ستون برای کوروش کاخی دیگر ساختهاند. تنها تک ستون بلند در کل این محوطه در این کاخ مورد استفاده قرار گرفته است.
این نقشه (کاخ S) را آستروناخ تهیه کرده که شامل کاخی با ۱۱۶ ستون میشود. از این همه ستون تنها یک ستون بلند باقی مانده است. در جنوب غربی تخت جمشید معبدی یونانی وجود داشته است که اکنون از آن چیزی باقی نمانده است. در واقع تمام اجزا این محوطه که به بزرگی تخت جمشید بوده به پاسارگاد منتقل شده است.
در این تصویر چنانکه مشاهده میکنید در قسمت جنوب غربی تخت جمشید با یک بنای به وسعت تخت جمشید مواجهایم که اکنون اثری از آن وجود ندارد و تمام مصالح آن به جز تعدادی پاره سنگ را برای ساختن کاخهایی برای کوروش به پاسارگاد منتقل کردهاند. این بنا یونانی بوده و کتیبههای یونانی زیادی با اسامی خدایان یونانی از آن به دست آمده است. این بنا برای جعل پاسارگاد به مصرف رسیده و از بین رفته است. چنانکه پیشتر اشاره شد شکل شال ستونهای پاسارگاد کاملاً یونانی هستند.
این تنها ستون باقی مانده که ذکر آن گذشت در رسامیهای قدیمی در نزدیکی تخت جمشید دیده میشود و آستروناخ در کاخ S به کار برده است.
این تصویر که در ابتدای نوشتار بدان اشاره شد و شخصی بالدار با لباس عیلامی را نشان میدهد، بهانه عدهای برای کوروش دانستن آن و ارتباط دادن کوروش با ذوالقرنین که در قرآن کریم آمده، تبدیل کرده است. از اینگونه تصاویر در بین النهرین و ایران فراوان وجود دارد و همه آنها بسیار قدیمیتر از دوره موسوم به هخامنشی هستند.
این نقش آشوری، نمونهای از نقشهای با انسانهای بالدار است که البته شاید باستان پرستان ایرانی بخواهند همه آنها را ذوالقرنین و ذوالقرنین را نیز کوروش معرفی کنند، اما بدون شک با ادعاهای بیپایه و اساس نمیتوان حقیقت و مجاز را درهم آمیخت. بدین ترتیب در مجموعه پاسارگاد یک جعل وحشتناک و یک دروغ پردازی بی اساس روی داده است.
این اسناد ما را با صنعت جعل تاریخ ایران باستان مواجه میکند و مهمترین رسالتی که بر دوش هر انسان آزادهای قرار میدهد کشف دلایل این همه تلاش برای جعل و دروغ سازی توسط مورخین یهودی و کنار زدن این همه گزارههای مجعول تفرقه ساز است. حداقل انتظار از جامعه دانشگاه و نظام فرهنگی کشور این است که علیه این دروغ پردازان و جاعلان دست به کار شده و آنها را رسوا کنند و در مجامع بین المللی آنها را محاکمه نمایند.
—————————————–
پی نوشت:
[۱]. آستروناخ – پاسارگاد – ۲۵۲
[۲]. هرتسفلد – ایران در شرق باستان – صفحه ۲۶۲
[۳]. هرتسفلد – نامهای به برستو – هشتم آوریل ۱۹۲۵
[۴]. شاپور شهبازی-پاسارگاد-صفحات ۵۲ و ۸۲
گزارش از: فضل الله موحد ـ کارشناس مسائل فرهنگی
منبع: برهان
لینک مطلب: پاسارگاد»-ساخته-یهودیان-یا-ایرانیان؟»http://www.tabnak.ir/fa/news/167798
تاریخ دسترسی: ۲/۸/۱۳۹۲