آن مکی روی برگردان مهسا شیخان
مقاله حاضر بخش اول مقاله “دیدگاه های تکاملی و بوم شناختی” نوشته آن مکی روی است که در دایره المعارف انسان شناسی پزشکی منتشر شده و چگونگی شکل گیری این دیدگاه ها را در بستری از مطالعات انسان شناسی پزشکی مورد مطالعه قرار می دهد. این مقاله مشتمل بر بخش های مختلفی است از جمله تاریخچه، روش ها، بوم شناسی و بیماری، تکامل بیماری و غیره که با نگاهی به بیماری ها، تحولات شان، و تغییرات بوم شناسی معرفی و تبیین می شوند. گزیده ای از بخش اول این مقاله در زیر ارائه می شود.
نوشتههای مرتبط
ترکیبی جدید: تکامل و بوم شناسی بیماری
دیدگاه های تکاملی و بوم شناسی انسان شناسی پزشکی از تمرکز بر جنبه های فرهنگی بهداشت و سلامت و معالجه و مطالعه تطبیقی نظام های پزشکی به تمرکز بر دیدگاه های گسترده تر بهداشت انسان در یک متن محیطی تحول پیدا کرده اند. این تحول تا حد زیادی میان رشته ای بوده است. بوم شناسان پزشکی، زیست شناسان انسانی، و فعالان بهداشت و متخصصان فراگیری بیماری ها، جغرافی دانان پزشکی، و مورخان پزشکی برای ایجاد ترکیبی جدید در مطالعه انسان شناسانه سلامت و بهداشت با هم همکاری کرده اند. قلمرو این بازبینی از مطالعات کلاسیک در حوزه بوم شناسی پزشکی تا گرایش های کنونی به پزشکی داروینی، با تمرکز بر تاریخ، روش ها، مباحثات، و منازعات همراه با دیدگاه های تکاملی و بوم شناسی در حوزه انسان شناسی پزشکی گسترده شده است.
تاریخ
تحقیقات میدانی در اواسط قرن بیستم بر روی توزیع بیماری ها و تطبیق انسان در زیست گاه های مختلف، بنیانی محکم را برای ایجاد ارتباطات نظری در میان رشته های پزشکی، بوم شناسی، و تکامل ایجاد کرد. در کتاب بوم شناسی بیماری های انسان (می ۱۹۵۸)، پزشک و جغرافی دان، ژاک می تحلیل های فضایی را بر روی تفاوت های فرهنگی و منطقه ای گسترش مالاریا در ویتنام صورت داد. لیویونگستون (۱۹۵۸) بسامدهای هموگلوبین را با تاریخ هایی از مهاجرت و تغییرات بومی در آفریقای غربی مورد مطالعه قرار داد. تحقیقات بر روی تحولات کوچکی در میان جمعیت های بومی جنوب آمریکا (نییل ۱۹۷۱) پروفایل هایی از تفاوت های ژنتیکی و مقاومت بیماری در میان جمعیت های نسبتا منزوی جویندگان و جمع آوری کنندگان غذا و کشت کاران را ارائه دادند. تحقیقات در میان ساکنین مناطق بسیار مرتفع [ارتفاع از سطح دریا] بیکر و لیتل و همکاران (۱۹۷۶) انعطاف فیزیولوژیکی انسان و محدودیت های انطباق وی را در محیط های دشوار نشان داد. مطالعات میدانی در مناطق قطب شمال (استیگمن ۱۹۸۳) و در قطب (لافلین ۱۹۶۴) اثر متقابل پاسخ های ژنتیکی، فیزیولوژیکی، و رفتاری را به محیط های سرد مطالعه کردند.
اولین قاعده بندی ارتباط میان فعالیت های سلامت و نظریه تکامل در کتاب انطباق در تکامل فرهنگی؛ رویکردی به انسان شناسی پزشکی نوشته آلاند (۱۹۷۰) بود. این کار پیشرو به شفاف سازی حوزه در حال ظهور انسان شناسی پزشکی کمک شایانی کرد و مدل هایی را برای مطالعه واکنش های فعالیت های قوم شناسی پزشکی ارائه داد. در به کارگیری نظریه بازبینی و تحلیل های سودمندی مخاطرات در فعالیت های کشاورزی و رژیمی، آلاند پیشنهاد کرد که تکامل فرهنگی شامل راهبردهای انطباقی آزمون-و-خطاست.
طبقه بندی بوم شناسی پزشکی به عنوان یک زیرحوزه مجزای انسان شناسی پزشکی در نسخه فارگا با عنوان بیماری و رفتار اجتماعی (۱۹۷۰) تبیین شد. لاندی (۱۹۷۷، ص. ۱۲) توجه کرد که رویکرد بوم شناختی به صورتی مستقیم به نظریه تکامل مرتبط است و وعده های بسیاری را به مطالعات انسان شناسی ارائه می دهد. انسان شناسان مفاهیم اکوسیستم و بوم شناسی تکاملی را در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی اصلاح کردند، و بر قوانین اولیه گیرتز (۱۹۶۳)ریال راپاپورت (۱۹۶۸)، استوارد (۱۹۵۵)، و بسیاری دیگر افزودند، و روش شناسی جدیدی را برای مطالعه متغیرهای محیطی در ارتباط با زیست، اندازه های جمعیتی، و سلامت ارائه دادند (موران ۱۹۸۴). مطالعات منطقه ای میدانی (شول و روتهامر ۱۹۹۰) و مروری بر بوم شناسی شهری و سلامت در کشورهای در حال توسعه (شل، اسمیت و بیلز بورو ۱۹۹۳) قوت های مدل های بوم شناختی را در تحقیقات نشان داد. بوم شناسی و محیط بر متون تعلیمی متعددی تمرکز داشته است (موور و همکاران ۱۹۸۰؛ مکیلروی و تاونسند ۲۰۰۳؛ تاونسند ۲۰۰۰)، و بدین شکل پارادایم بومشناسی پزشکی به خوبی شکل گرفت و تبیین شد.
روش ها
بوم شناسی پزشکی بیشتر گرایشی نظری است تا یک نظریه رسمی (ولین ۱۹۷۷)، که رویکردهای سیستم های گسترده را در تحقیقات خود در بر می گیرد. با این حال گزینه روش های تحقیق انتخابی است، و محدوده ای از اقدامات بالینی (ابعاد آنتروپومتری،تجزیه و تحلیل مدفوع برای انگلها، فشار خون) تا تکنیک های استاندارد قوم نگاری (سرشماری و نقشه برداری، مطالعت تغذیه ای، و شجره نویسی) تا تحلیل سیستم های اطلاعاتی جغرافیایی (GSI) را در بر می گیرد. بوم شناسی پزشکی یک حوزه علم است، چه در محیط های روستایی چه شهری، با برخی جوامع کاوشی کوچک، و یا با مهاجران و ساکنین اقامت گزین در اماکن غیر معمول در شهرهای بزرگ را در بر می گیرد، و اغلب شامل تیم های میان رشته ای است که در جمع آوری داده ها همکاری می کنند. با این که در گذشته یک یا چند سایت تحقیقات میدانی مجزا و قرنطینه، اجتماع های بومی، ترجیح داده می شدند، مطالعات روزافزون انطباق انسان به تحلیل های منطقه ای، نمونه برداری های سیستماتیک، و آمیختن متغیرهای اقتصادی و تاریخی تغییر پیدا کرده است (موران ۲۰۰۰، ص. xix-xx). استاندارد هدف برای مطالعات سلامت و بهداشت در یک متن محیطی شامل جمع آوری داده های میدانی از نمونه های گسترده خانه دار ها و جوامع انسانی، تحقیقات آرشیوی بر روی تغییر تاریخی، و مصاحبه های قوم نگارانه برای سنجش باورها و رفتارهای بهداشت و سلامت است.
مطالعات تکاملی ممکن است شامل جمع آوری نمونه های میدانی برای تحلیل های آتی باشد، اما تحقیقات این حوزه احتمالا در آزمایشگاه ها، با به کارگیری تجهیزات تشخیصی و تحلیل های کامپیوتری داده های ژنتیکی، جمعیتی و اپیدمیولوژی است. دانشمندان پزشکی تکاملی اغلب رشته های انسان شناسی فیزیکی و زیست انسانی تعلیم می بینند، و برخی نیز مدارک تحصیل پزشکی دارند. بنابراین، تمامی روش شناسی های تحقیقاتی انسان شناسی پزشکی قانونی،آناتومی تطبیقی، و پزشکی بالینی را می توان برای آزمودن فرضیاتی در ارتباط با تکامل ویژگی های انطباقی و ناهنجار در جمعیت های مختلف انسانی به کار برد.
بوم شناسی و بیماری
بوم شناسی بیماری و سلامت را در یک متن محیطی مورد مطالعه قرار می دهد. در مرکز این مدل مفهوم اکو سیستم قرار دارد: گروه و یا دسته هایی ارتباطاتی میان ارگانیسم ها در درون یک محیط مورد نظر است که هم فرصت ها و هم محدودیت هایی را ارائه می دهد (موران ۲۰۰۰). محیط سه جزء اصلی دارد: عناصر بیوتیک (منابع غذا، موارد سازنده، درندگان، و حامل ها)، غیر بیوتیک (آب و هوا، انرژی خورشید، مواد غیر ارگانیک)، و عناصر فرهنگی (نظام های انسانی). هر کدام از این اجزاء نقشی حیاتی را در سلامت و زنده ماندن بشر ایفا می کنند.
تعادل و تغییر
تنها به عنوان یک تنوع ژنتیکی و انتخاب طبیعی اجزاء کلیدی پزشکی تکاملی هستند، مدل های تعادل و تغییر در قوم شناسی پزشکی بسیار محوری هستند. نوسانات در میان، و یا قطع زیر نظام های فرهنگی، بیوتیک و غیر بیوتیک بخشی از چرخه نرمال هستند و می توان آن را تا میزانی خاص، هم در سطح فردی و هم در سطح جمعیتی، از طریق برخی مکانسیم های انطباقی وفق داد. اما زمانی که یک عدم توازن بسیار شدید رخ می دهد، واکنش ممکن است شامل تنزل محیطی، فقدان منابع، کاهش جمعیتی، تغییرات ارتباطات تغذیه ای، و بیماری باشد. این مدل پیشنهاد می کند که سلامت یک جمعیت عبارتست از عملکرد اکوسیستم و مکانیسم های تطبیقی آن ها که توسط آن جمعیت برای حفظ جایگاه خود در اکوسیستم به کار گرفته می شود (موران ۲۰۰۰). با این حال انطباق همواره به بهترین شکل سلامت منجر نمی شود؛ مثال های فراوانی در کل تاریخ و پیش از تاریخ جمعیت های مورد تهدید از طریق سرکوب بلند مدت معیشتی شان وجود داشته است، و نیز بخش های اجتماعی که مفید نیستند و یا در قلب اقتصادهای تولید کننده و سودمند قرار دادند.
زمانی که فعالیت های انسان (مزرعه داری و یا ساختن جاده ها) ارتباطات اکولوژیکی جانوران و موجودات زنده یک سرزمین را تخریب می کند، تغییرات معیشتی ممکن است امنیت های افزون غذایی را و همچنین گسترش روزافزون بیماری ها را ایجاد کند. از سوی دیگر، توسط گسترده پروژه های قرن اخیر به افزایش شدیدی در شیوع بیماری های فراگیر دامن زده است. از سوی دیگر، ارتقاء عمومی بهداشت و سلامت ایمن سازی کودکان، مکمل های غذایی، سیستم های آب توسعه یافته، و شیوه های جلوگیری از ابتلا به بیماری ها به “انتقال همه گیری” به صورتی آهسته در قرن ۲۰ کمک کرده است، که این خود مرگ و میر نوزادان و افزایش میانگین امید به زندگی را در بر داشته است.
الگوهای بیماری های عفونی با نوع معیشت و با منطقه متفاوت است، اما هیچ جامعه ای از بیماری آزاد نیست. بوم شناسان پزشکی خصوصا با بیماری های عفونی نوظهور (و عود دوباره آن ها) مواجه هستند: اچ آی وی/ایدز، تب استخوان شکن، ویروس نیل غربی، چرخه هایی از مصونیت در قبال آنتی بیوتیک ها، [بیماری های بومی نواحی گرمسیری] تریپانوسومیاسیس (بیماری عفونی خواب/ trypanosomiasi) ، شیته سه مایسیس (schitodomiasis)، بیماری شانگا، و دیگر موارد. مالاریا در میان مهم ترین بیماری های بازخیز هستند. سابقا آنوفلین با کمی دی دی تی مقدور بود، ولی اکنون این پشه به حشره کش ها مصون است، و حشرات ناقل بیماری در چرخه های مقاومت جهش پیدا کرده اند. بحران کنونی در پیشگیری از مالاریا نه تنها به دلیل تغییرات زیستی در عاملان بیماری است، بلکه به دلیل فقر، سوء تغذیه، و خدمات بهداشتی ناکافی در مناطقی است که بیشترین میزان مالاریا را دارند. این مورد قوم شناسی سیاسی را نشان می دهد، رویکردی که شامل عوامل اجتماعی اقتصادی در مدل های مفهومی است (براون، اینهورن و اسمیت ۱۹۹۶).
بوم شناسی تولید مثل
تولید مثل انسان تحت تاثیر عوامل قوم شناسی است مثل تغییر پذیری فصلی در غذا، ظرفیت حامل محیطی، نقش های تولید مثلی و توزیع فضایی کار زنان و مردان، و بیماری هایی که ناباروری را و یا زیرباوری را ایجاد می کنند (تاونسند و مک ایلوری ۱۹۹۲). مطالعات بوم شناسی تولید مثل در جمعیت های جدامانده توسط کونر و وورتمن (۱۹۸۰)، الیسون (۱۹۹۰)، و بینفورد و چاسکو (۱۹۷۶) و مک کرومک (۱۹۹۴) در میان اولین مطالعات انسان شناسان پزشکی بوده که بر زنان به عنوان تولید کنندگان انرژی، با سبک سنگین کردن و تغییر نقش ها در میان نقش های تولید مثلی و معیشتی تمرکز داشته اند. ایده تغییر نقش ها، و یا مصالحات تولید مثلی، همچنین در کار تریواتان بنیادی بوده (۱۹۸۷)، نه تنها در یک معنای اجتماعی-فرهنگی، بلکه در قالب تحول توسعه جنینی انسان و پارامترهای تکامل جنین.
ایمیل مترجم
sheykhan.m@gmail.com
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ویژه نامه ی نوروز ۱۳۹۳
http://www.anthropology.ir/node/22280