انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دو لوکوربوزیه؛ از پرومِتِـئوس تا اورفئوس

دو لوکوربوزیه؛ از باستان شناسی اینده تا باستان شناسی خود، از پرومِتِـئوس تا اورفئوس

برایند تمام این گزاره ارایی ها بر خلاف شبهات پیش امده بیانی پیچیده اما منسجم رقم زده است؛ لوکوربوزیه چه آنجا که متاثر از انتزاع ریاضی گون و ساده سازی های پیوریستی است و چه آن جایی که پیچیدگی های حجم واره های بروتال را دنبال می کند، چه آن جایی که با آندره آ پالادیو[۴] قیاس می شود و چه آن جایی که با اوانگاردهای نو آمده، چه آنجا که ترکیبی از کارکردگرایی، انگاره ماشین و نظم کلاسیک را تعقیب می کند و چه ان جا که بدبینی هلنیستی به جهان و اندیشه تراژیک را ماخذ روی کرد خود برای تولید فرم های معنا ـ…لارنس کاهون در کتاب “متن هایی برگزیده از مدرنیسم تا پست مدرنیسم” که هدف از تدوینش را گزین چینی هایی جامع از متون مرتبط با مدرنیسم و پست مدرنیسم در یک صورت بندیِ زمانــمند خوانده، گزیده ای از سه متن معماری را نیز اورده است، یکی از ان ها بخش هایی از کتاب “به سوی یک معماری جدید”، نوشته ی لوکوربوزیه می باشد، متن در زیرـ بخش “مدرنیته تحقق یافته modernity realized” از کتاب امده است و نام لوکوربوزیه را در کنار نام هایی هم چون بودلر، ویتگنشتاین، فروید، ادورنو و هورکهایمر مُقَوَم ساخته، کاهون این دوره که طبق تقسیم بندی اش سال های ۱۸۶۰ تا ۱۹۵۰ را شامل می شود” سال های پیروزی مدرنیته” (کاهون، لارنس ـ ۱۳۸۱: ۱۳۵) می خواند و ان را با ترکیب هایی هم چون تخیلات ناواقع گرا، اشکال تازه رادیکالیسم اجتماعی، درک مجدد از انسان و “معماری نوگرا”(همان قبل: ۱۳۶) توصیف می کند.

جدا از ان چه پیش امد و لوکوربوزیه را در قامت یک متفکر منتسب به جریان مدرن تصویر کرد، لوکوربوزیه در کتب معماری نیز جای گاهی مثالی یافته، به طور مثال در کتاب مایکل هـِـیز؛ “نظریه معماری از ۱۹۶۸″، که مشتمل بر مهمترین تجربیات نوشتاری مرتبط با معماری از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۹۳ می باشد ۵۲ ارجاع درون متنی به نام لوکوربوزیه ثبت شده است، تنها واژه ایی که از نظر تعداد بر لوکوربوزیه فائق امده مدرنیسم با ۶۴ ارجاع می باشد، نگاهی نزدیکتر به این دو نمایه از هم پوشانی حداکثری صفحاتی می گوید که هر دو واژه را در خود جای داده اند. این روایت بر کتب “نظریه پردازیِ یک دستورکار جدید برای معماری: گزیده نوشته هایی از نظریه معماری[۳]” ویراسته کِــیت نِـسبیــت، “بازگشت از یوتـُـپیا” ویراسته هربرت ـ ژان هِـنکه و هیلده هـِـیدن و “معماری و مدرنیته” ویراسته هیلده هـِـیدن نیز جاری است؛ در تمام این کتب لوکوربوزیه در میان اسامی خاص، بالاترین ارجاع را دارد و واژه های مدرنیسم، مدرنیزاسیون، اوانگارد و ماهیت های گذاری مدرنیته در میان نمایه های موضوعی بالاترین شمارگان را به خود اختصاص داده اند، هَمبَـریِ صفحات مشمول این واژه ها نیز در تمامی این کتب به چشم می اید.

گزینه های پیش امده مُدَقِــق این گزاره اند که معماری معاصر، در روی کرد/ صورت بندی ای کلان و تحت شمول مفاهیمی هم چون دکترین و استراتژی فقط با یک نام مترداف است: لوکوربوزیه، اما ایا مقید و ممهور بودن معماری معاصر به نام لوکوربوزیه موید تبلور تام و تمام مفاهیمی اند که با او و اثارش عجین شده اند؟ نسبت او که از یک سو به ظن برخی شارحان به علت تدوین “الگوهای نظام بخش در قامت ابزار کنترل . . . در کنار نام هایی همچون لئون باتیست البرتی و اندره ا پالادیو”(سامرسون، جان ـ ۱۳۸۷: ۱۷۴) با دوره رنسانس عجین شده است و از سوی دیگر به علت “تطبیق دادن مقیاس انسانی با مقیاس یادواره ای خواب معماری گوتیک را تعبیر کرده است”(زوی، برنوـ ۱۳۷۶: ۱۱۴) با مدرنیسم چگونه است؟ ایا او توانسته بر “دیالکتیک مدرنیزاسیون و مدرنیسم”(برمن، مارشال ـ ۱۳۷۹: ۱۶ ) فائق اید یا همره این تناقض گردیده و بر قرار ان بالیده ؟ اگر بپذیریم “شعار جنبش مدرنیستی، نو کنید”(چایلدز، پیترـ ۱۳۸۳: ۷) می باشد، تعامل لوکوربوزیه و نوـ بودگی بر چه سیاقی قوام یافته؟ اگر دگردیسی معنای واژه مدرن از جاری به اوانگارد و سپس معاصر ان هم در فهمی که “همین حالا”(همان قبل: ۲۴) را بر ذهن متبادر می سازد دگردیسی ای زمان مبنا بدانیم، جای گاه متغیر زمان در طراحی لوکوربوزیه چقدر او را به معاصر بودن نزدیک و چه میزان او را از این خصیصه دور کرده است؟ ان چه پی می اید تدقیقی است اجمالی بر این پرسش ها.

مواجه با این تعارض ها نیازمند یافت دیرینهِ تعارض در تعریف کلیدواژه های گفتمانی است که لوکوربوزیه مشمول ان است؛ مدرنیته؛ مدرنیزاسیون و مدرنیسم. مدرنیته بر “باب روزبودگی و گریزپایی” (چایلدز، پیترـ ۱۳۸۳: ۲۸) تاکید دارد پس به ذات دچار بحران صورت بندی است، مدرنیزاسیون ان حالت صیروریت دائمی مستتر در مدرنیته را در قامت “صنعتی شدن، تبدیل دانش علمی به تکنلژی و افریدن محیط های جدید”(برمن، مارشال ـ ۱۳۷۹: ۱۵) متبلور می سازد، “این فرایندها به خیال ها و ایده هایی دامن می زند که . . . به صورتی کلی و نه چندان دقیق تحت نام مدرنیسم دسته بندی شده اند” (برمن، مارشال ـ ۱۳۷۹: ۱۶) اما تعارض صرفا بر خیالین بودن مدرنیسم ان گونه که بِرمَن بر ان تاکید دارد نطفه نبسته، چرا که مدرنیسم از یک گسست متعارض نمای عمیق تر در هستی شناسی اش نیز رنج می برد؛ “مدرنیسم فرمی هنری است یا وابسته به زمان یا وابسته به ژانر”(چایلدز، پیترـ ۱۳۸۳: ۳۱) پیکره بندی زمانی این شکاف ماهیتی، مدرنیسمِ در گرو زمان را مدرنیسمِ ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۰ می داند و مدرنیسمِ پس از ان که بر ضدتاریخ گرایی، جهان خُرد، جنبه های فردی و قائمیت به ذات تاکید می گذارد را مدرنیسم ژانرـ محور می خواند.

با علم به این نکته که حدوث زیباشناسی با مدرنیته گره خورده است، درک شمول زیباشناسی اثار لوکوربوزیه را نیز می توان از رهگذر یافت شمول زیبایی شناسی مدرنیسم و ذات گسسته اش پی گرفت، گسستی که از یک سو بر قرار غلبه زمان بر یاخته های مدرنیسم محصول چالش “چگونگی ماندگاری فرم های هنری” (ژیمنز، مارک ـ ۱۳۸۷: ۲۲۶) در گفتمان مارکس و “دفع خطر بازگشت به گذشته” (همان قبل: ۲۶۹) مطرح شده از سوی مدرن های متقدم تاکید دارد و از سوی دیگر و با اگاهی نسبت به این واقعیت که لوکوربوزیه “اثار نیچه را خواند[ه] . . . تا قالب های رهایی بخش را برای عالم زیرین تهیه کند”(کرتیس، ویلیام.جی. ارـ ۱۳۸۲: ۱۵۸) بر تمسک به تراژدی در قامت یک ژانر، طرد تاریخ تکامل بنیاد، به کنار نهادن روح اپولونی و پی ایند ان فرم های ارمانی و کامل و تقرب به “دیونوسوس، خدای ناهم اوایی، خدای نیروهای تاریک و پنهانی که تعادل و تقارن و نمود منتظم فرم ها را ویران می کند” (ژیمنز، مارک ـ ۱۳۸۷: ۲۴۳) در اثار لوکوربوزیه تاکید می گذارد، رهیافتی که در گذر از اراده معطوف به زمان، صنعت و تکنلژی ـ متبلور در اثار متقدم لوکوربوزیه ـ و همنوایی با اراده معطوف به هستی ـ متبلور در اثار متاخر لوکوربوزیه ـ تعریف شده است و به نوعی می توان ان را گذر از مدرنیته ی خردگرای تحت شئون کلاسیسیزم و بازگشت به خاستگاه ضدیت با روشن گری در قامت رمانتیسمی عقل ناباور دانست که بر فرایند بازآرایی ارزش های کلاسیک، ان گونه که ایزایا برلین اشاره می کند: “اپیزودهای خود ویرانگری [می اراید] . . . که نهایتا در ستایش ناخودآگاه و مفاهیم پیش زبانی متبلور در سورئالیسم . . .جلوه گر می شود “(گری، جان ـ ۱۳۷۹: ۱۷۳)، روی کردی که وام دار درکی فرویدی از جهان هستی نیز می باشد، متفکری که با کتاب سترگش ـ تعبیر خواب ـ موجب شد: “انسانِ به خود مطمئن و اگاه از پیشرفت . . . ناگاه خود را همچون یک گسل، فروشکسته [یابد] . . . به بیان دیگر معلوم شد جهانی که ادمی می کوشد به نحو عقلانی بسازدش، عمدتا، محصول اوهام کنترل نشده و تقریبا غیر قابل کنترل انسان است” (ژیمنز، مارک ـ ۱۳۸۷: ۲۴۳) تبلور زیبایی شناسانه این روی کرد با افول پالادینسم، کلیشه های سبک بین الملل، انتزاع گرایی پیوریستی، انگاره ماشین متفکر و ایده خلق فضایی برای زمانه معاصر و در یک کلام “بنیادگرایی هندسی”(سالینگارس، نیکوس ـ ۱۳۸۷: ۳۰۸) و جلوه گر شدن ریخت های زیستی منبعث از فرم های اندام وار موجود در طبیعت در اثار متاخر لوکوربوزیه ـ که هم سویی بنیادینی با اثار سالوادر دالی در ان ها دیده می شود ـ نشان از رخنه این رهیافت غیر کلاسیک در طراحی لوکوربوزیه ای دارد که غالب بازه زمانی جنگ جهانی دوم را در انزوای حرفه ای و شخصی گذرانده و متاثر از بحران اصالتی که بر سازگان تمدن غرب پیچیده، یافت پاسخی بر پرسش هستی در وفاداری به اسطوره های صنعتی و تکنیکی را وانهاده و دل در گرو زبان شاعرانه فرم بسته، زبانی مملو از قطعه گونگیِ فردریش ریشتر و جستاروارگی جورج لوکاچ، زبانِ، در گفتمان ادرنو، فرم های در هم شکسته که علی رغم ناکامل بودگی شان “حاوی حقیقت اند و . . . موید خوشبختی، فقط در شکل منفی”(ژیمنز، مارک ـ ۱۳۸۷: ۲۴۳) اش.

برایند تمام این گزاره ارایی ها بر خلاف شبهات پیش امده بیانی پیچیده اما منسجم رقم زده است؛ لوکوربوزیه چه ان جا که متاثر از انتزاع ریاضی گون و ساده سازی های پیوریستی است و چه ان جایی که پیچیدگی های حجم واره های بروتال را دنبال می کند، چه ان جایی که با آندره آ پالادیو[۴] قیاس می شود و چه ان جایی که با اوانگاردهای نو آمده، چه ان جا که ترکیبی از کارکردگرایی، انگاره ماشین و نظم کلاسیک را تعقیب می کند و چه ان جا که بدبینی هلنیستی به جهان و اندیشه تراژیک را ماخذ روی کرد خود برای تولید فرم های معنا ـ باز می سازد، تماما، همان گونه که کاهون در کتابش ندقیق کرده، مدرن است و مدرنیسم را با تمام پست و بلندها و تعارض ها و شکاف هایش محقق ساخته و بر ان قرار و استمرار یافته، از همین روست که پژواک پرسش هایش همچون بسیاری از مدرن ها همچنان در فضا باقی مانده، پژواکی که می توان طنین اش را در ره یافت های شرق شناسانه، مابعد ساختارگرایانه و فمینستی بر طراحی شنید، ره یافت هایی که، بعضا، محصول همان دیالکتیک مدرنیزاسیون ـ مدرنیسم اند و در پرداختی بی نهایت فاخر بر حوزه هم پوشای معاصر بودگی و اوانگاردبودگی تکیه زده اند.

این مقاله پیش از این با عنوان دو لوکوربوزیه؛ از باستان شناسی اینده تا باستان شناسی خود در ماهنامه معماری همشهری شماره۷: ۲۶ – ۲۷ به چاپ رسیده است.

 

[۳] – گزیده ای از این کتاب تحت عنوان نظریه های پسامدرن در معماری با ترجمه و تدوین محمدرضا شیرازی توسط نشر نی در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

[۴] – معمار ایتالیایی، او را نخستین مفسر مدرن معماری کلاسیک خوانده اند

 

منابع

ـ برمن، مارشال ـ ۱۳۷۹ـ تجربه مدرنیته ـ فرهادپور، مرادـ تهران ـ طرح نو

ـ چایلدز، پیترـ ۱۳۸۲ـ مدرنیسم ـ رضایی، رضاـ تهران ـ نشر ماهی

ـ زوی، برنوـ ۱۳۷۶ـ چگونه به معماری بنگریم ـ گِرمان، فریده ـ تهران ـ انتشارات کتاب امروز

ـ ژیمنز، مارک ـ ۱۳۸۷ـ زیباشناسی چیست ـ ابوالقاسمی، محمدرضاـ تهران ـ نشر ماهی

ـ سامرسون، جان ـ ۱۳۸۷ـ معماری به زبان کلاسیک ـ سادات افسری، علی محمد ـ تهران ـ نیلوفر

ـ سالینگارس، نیکوس ـ ۱۳۸۷ـ یک نظریه معماری ـ زرین مهر، سعید و متکی، زهیرـ تهران ـ مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری وزارت مسکن و شهرسازی

ـ کاهون، لارنس ـ ۱۳۸۱ـ از مدرنیسم تا پست مدرنیسم ـ رشیدیان، عبدالکریم ـ تهران ـ نشر نی

ـ کرتیس، ویلیام. جی.ارـ ۱۳۸۲ـ معماری مئرن از ۱۹۰۰ ـ گودرزی، مرتضی ـ تهران ـ انتشارات سمت

ـ گری، جان ـ ۱۳۷۹ـ فلسفه سیاسی ایزایا برلین ـ دیهیمی، خشایار ـ تهران ـ طرح نو