انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دو قرن تهمت و افترا: روبسپیر بی نقاب

ماکسیم کارون برگردان منوچهر مرزبانیان

کمابیش همگان با مرحله نخست انقلاب فرانسه، که هدف آن سرنگونی قدرت مطلقه بود، همدل اند: مگر همین رویداد نبود که ذهنیت ”قرن روشنائی“ را واقعیت بخشید؟ اما آنچه در پی آن رخ داد تفرقه خشونت باری را برانگیخت؛ مشخصاً در جدال بر سر ”روبسپیر“، که به زعم کسانی گویا همه شرارت های دموکراسی ستیز از او سر زده بود، از جمله عوام گرائی و تندروی. اینهمه برای افشاندن زهر بدگمانی به هر نوع پروژه رادیکال …

در ماه دسامبر ۲۰۱۳، آزمایشگاهی خبرداده بود که با قالبی که از کالبد ”ماکسمیلیان دو روبسپیر“ گرفته، توانسته «چهره واقعی» او را بازسازی کند. مورخان از شباهت ناچیز حاصل این بازسازی با پرتره هائی که همعصران او کشیده بودند تعجب کرده و در اصالت آن تردیدهای جدی روا داشته اند. با این وجود رسانه ها از چهره نوساخته او تجلیل کرده اند. هرچه هست، این ”روبسپیر“ بازیافته چه اصیل باشد یا نه، سر و وضع کسی را دارد که چنان کارهائی از او برمی آید. آرواره و زنخی چهارگوش، پیشانی کوتاه، نگاهی خیره: سیمای ناهنجار و نگران کننده قصاب ”ویلت“ که بیماری سیفلیس نیز دارد. همه زود در می یابند: که دک و پوز آدمی که سر ببرد همین است.

چند ماه بعد، با ماجرای تازه ای، ”روبسپیر ستیزی“ به اوج رسید. کاربران اینترنت به یک بازی کامپیوتری که ”وحدت ایمانی قاتل“ (Assassin’s Creed Unity) نام دارد، دسترسی یافتند. صحنه آن پاریس زمان انقلاب است. در آشوب گزاف تصاویری هولناک، سخنرانی کف بر دهان پدیدار می گردد. او ”روبسپیر“ است. صدای بمی از بیرون صحنه طنین انداز می شود که: این مرد «آرزو داشت که مهار کشور را در دست گیرد. وانمود می کرد که نمایندگی خلق را در براندازی سلطنت بر دوش دارد. اما او بسیار خطرناکتر از هر پادشاهی بود.» پیاپی صحنه هائی از گردن زدن تا غرق کردن [۱] به دنبال صحنه های تیراندازی می آیند. سخن کوتاه، «فرمانروائی ”روبسپیر“» چیزی جز زنجیره درازی از کشتارهائی نبود که «کوچه و خیابان را به تمامی از خون می آکند».

این دو دوران [تندیس نو ساختن و عرضه بازی ویدئوئی] مواردی انتزاعی نیستند. گاه مجله ای پر فروش، این فساد ناپذیر را در قامت «روانپریشی قانونمدار»، «دیوانه استفاده از ”گیوتین“» تصویر می کند (هیستوریا، سپتامبر ۲۰۱۱). گاه فیلمی مستند از کانال تلویزیونی ”فرانس ۳“ او را «دژخیم ”وانده“» می نمایاند (۳ و ۷ مارس ۲۰۱۲). ”لوران دویش“، بازیگر سینما و تئاتر که به تاریخ نویسی سرسری گرویده، در داستان پر فروش ”مترونوم“ خود (انتشارات ”لافون“ ۲۰۰۹) تصویر ”روبسپیر“ی را به دست می دهد که حرمت مقابر را می شکند. ”میشل اونفره“ مقاله نویسی که به طرز عجیبی دلباخته ”شارلوت کورده“ [۲] است در سامانه اینترنتی خود، «ارازل و اوباش» هوادار ”روبسپیر“ را می کوبد. ”پدرو خوزه رامیرِز“، ستاره اسپانیائی روزنامه نگاری و رسانه ها، کتاب پر حجمی را به دسیسه «کودتائی» اختصاص داده که ”روبسپیر“ «علیه دموکراسی» چیده بود (۱). ”میشل ویه ویورکا“، جامعه شناسی چند رُویه، تردیدی به خود راه نداده تا ”داعش“ را با «فرانسه عهد ”روبسپیر“» بسنجد (۲). از ”فرانس ـ اولیویه ژیزبر“ هم بگوئیم که گاه و بیگاه، از بازگشت این شخصیتی که تجسم «رنجش اجتماعی»، و حتی «پیش در آمد ”لوپنیسم“[۳]» است به وحشت می افتد. کافی نیست که خاطره ”روبسپییر“ را در چشم دیگران تیره گون ساخت، بلکه باید آنرا به تمامی زدود. در ”مارسیّ“، در ”بلفور“، شهرداران به تغییر نام میدان هائی برآمده اند که پیشتر به گرامیداشت او نامگذاری شده بودند. با گذار از قضاوت تاریخی تقریبی و مخدوش، افترا و جعل، ”حکم امحاء خاطره“ (damnatio memoria) به فرجام می رسد.

دشمن نوع بشر

درست تر گفته باشیم، این ابلیس شناسی عامه پسند مطلب تازه ای نیست. مورخانی چون ”مارک بلیسا“ و ”یانیک بوسک“ (۳) نشان داده اند که افسانهٔ سیه کاری ”روبسپیر“ در زمان حیات خود او آغاز گردیده بود. وقتی این نماینده ”اراس“ حیات حرفه ای خود را شروع کرد، روزنامه ها از بدنام کردن او لذت می بردند، و وسواس وی در «سخن گفتن به هواداری از بینوایان» را به باد ریشخند می گرفتند. ”میرابو“، خطیب حیله ساز [۴]، این سخنران جوان را مسخره می کرد که «به هرچه می گوید باور دارد». سپس نوبت به ”ژیروندن“ها [۵] رسید تا بد و بیراه بار او کنند. ”ژان ـ ماری رولان“ وزیر داخله، به مطبوعاتی که خصم ”روبسپیر“ بودند یارانه می داد و ”ژان ـ باتیست لووه“ نماینده مجلس به او تهمت می زد که خیال دیکتاتوری در سر می پرورد.

سقوط ”روبسپیر“، روز نهم ”ترمیدور“ (۲۷ ژوئیه ۱۷۹۴) بس نبود تا دشمنانش را آرام سازد. ”ترمیدوری“ها [۶] و ضدانقلابیون، از شور انتقام جوئی لبریز بودند. جزوه ها و دیری نپائیده گزارش رسمی دسیسه هائی باورنکردنی به او می بستند. توطئه به نیت برقراری حکومتی دینی؛ «”گیوتینی“ هفت سوراخه» که می بایستی «ملت کشی» را شتاب بخشد، «خط لوله» غول آسائی برای تخلیه خون قربانیان به بیرون از پاریس، «دباغ خانه پوست انسان» که قرار بوده چرم کفش برای بینوایان فراهم آورد را پیش می کشیدند. پرت و پلاهای پایان ناپذیری درباره کودکی و اخلاق و خلقیات روانی رئیس ”مونتنیارد“ها [۷] ورد زبان ها بود.

دهه های پیاپی، ”روبسپیر“، ابلیس مجسم، را به سبب ارتکاب هر چیز و مخالف همان چیز نکوهش می کردند. می گفتند که او رنگ پریده است ــ رنگ پریده تر از آنکه آدم صادقی باشد ــ اما از خون دیگران تغذیه می کند. وکیل خرده پای شهرستانیِ تُنُک مایه ــ که نابغه شرّ است، مهیب تر از ”نرون“. به زعم کسانی، او گذشت ناپذیری بود که تا ارتکاب جنایت هم پیش می توانست رفت؛ برای گروهی دیگر مردم فریبی بود که روح خود را [به ابلیس] فروخته. یکجا او را چون ذهنیتی ناب، پرهیزکار و پارسا، حتی بکر توصیف می کردند؛ جائی دیگر هرزه ای تمام عیار می انگاشتند. سخنرانی معذب یا خطیبی مسحور کننده؟ آرزومند تقدس یا ویرانگر مذهب؟ شیفته نظم یا مروج آشوب؟ مهم نبود که چگونه ”روبسپیر“ی را برمی ساختند: نکته اساسی نمایاندن چهرهٔ مشمئز کننده ای از او بود.

دیری نگذشته این مسابقه تهمت و افترا به تخیل جمعی هم راه یافت، و در گذار زمان آبشخور ادبیاتی سرشار گشت. پژواک کمابیش تخفیف یافته ای از آنرا نزد برخی رومانتیک ها بازمی یابیم؛ نزد مورخان بورژوای سال های دهه ۱۸۳۰، که تندروی ها را بر ”روبسپیر“ نمی بخشودند؛ نزد ”ژول میشله“، نویسنده ای شورانگیز اما مورخی گاه سهل انگار؛ تا ”آلفونس اولار“، پیشگام مطالعات انقلابی در دانشگاه ”سوربن“، که ”روبسپیر“ را ریاکار می پنداشت و سرسختی رذیلانه کسی چون ”دانتون“ را به وی ترجیح می داد.

انتظار می رفت که توسعه تاریخ نگاری ”انقلاب“ رهیده از توصیفات ادبی در قرن بیستم، این کلیشه های مبتذل را برای همیشه از میان بردارد. اما ”فرانسوا فوره“ از آغاز دهه ۱۹۶۰ جوانی تاره ــ و چرخش فاخرتری ــ به آنها بخشید. او که کمونیستی نادم بود و مقاله نویس لیبرال پرنفوذی شد، همّ خود را بر چیزی گماشت که «شرعیات انقلابی» می نامید، و خوانش جدیدی از انقلاب فرانسه را پیش نهاد: یک سو ۱۷۸۹، انقلاب خوب، انقلاب نخبگان روشن بین؛ دیگر سو ۱۷۹۳، «لغزش به بیراهه»، فوران خشن توده ها در سیاست.

در این روایت جدید، ”روبسپیر“ نماد انقلابی بود که، پس از فرجه ای سحرآمیز، دور برداشته و از خود به در رفته و به گمراهی درغلتیده. ”فوره“ او را «شگرد سازی» می نمایاند، که می دانست چگونه بر «افکار عامه» و «ماشین هولناک» سیاسی تکیه کند که باشگاه های ”ژاکوبن“ها [۸] برپا ساخته بودند. اما به زعم وی در پس تردستی های یک سیاستمدار، بُعد بیمارگونه ای نهان بود: بر ”روبسپیر“ی که ”فوره“ می نمایاند، وسواس توطئه، بازارگرمی دموکراتیک، وراجی آرمانگرایانه ای چیره گردیده که ناگزیر به ترور و تمامیت خواهی ره می بُرد. این چهره برساخته، ایده ها و تصاویر برگرفته از سنت های گوناگون ضد روبسپیری را در هم می آمیخت. اما نویسندهٔ نکته سنجی چون ”فوره“، می دانست چگونه این آمیزه را جلای نویافته ای بخشد.

در بطن اوضاع سال های دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، تعبیر مشحون از نیات نهفته سیاسی وی، طنین دلخواهی نزد سوسیالیست های فرانسوی داشت که در گیر و دار بسیجی علیه تمامیت خواهی و گرویدن به لیبرالیسم بودند. این برداشت در فیلم ”دانتون“ اثر ”آندرئی وایدا“ (۱۹۸۳) پژواکی یافت که شباهت پاریس دوران ”کنوانسیون“ [۹] و لهستانِ تحت فرمانروائی ”یاروژلسکی“ را بی مهابا دستمایه کرده بود و از چهره ”روبسپیر“ بهره می جست تا منطق استالینی را پیش کشد [و رسوا سازد]. این فرآورده سینمائی در حال و هوای بزرگداشت سردرگم دویستمین سالگرد انقلاب موفق از آب درآمد و با دنباله گیری مریدانی کم مایه تر در میان عوامی نیمه فاضل ریشه دوانید.

اما این تهاجم کافی نبود تا توجه به ”روبسپیر“ را به تمامی فرو نشاند. پژوهش ها ادامه یافتند. انجمن مطالعات روبسپیری، که ”آلبر متی یز“ مورخ فرانسوی در سال ۱۹۰۸ بنیاد نهاد، تاکنون انتشار ”آثار کامل“ وی را هدایت کرده که به زودی به دوازده جلد خواهد رسید. بیرون از حلقه اندیشمندان نیز علاقه به این شخصیت احساس می شود. در ماه مه ۲۰۱۱ انجمن مزبور کارزاری را برای تأمین هزینه بازخرید دستنوشته های ”روبسپیر“ که شرکت حراجگذار”Sotheby’s“ به فروش گذاشته بود به راه انداخت. این ابتکار به بسیج بیش از یک هزار داوطلب مشارکت انجامید. کنفرانس هائی که ”هانری گیلمن“، مورخی ناهمنوا با جریان رسمی و مدافع [”روبسپیر“] فساد ناپذیر، بر روی اینترنت، به دوران ”انقلاب“ اختصاص داده است موفقیتی بی چون و چرا به خود دیده. در کتابفروشی ها هم همین گرایش به چشم می آید. کتاب ”روبسپیر باز می گردد!“ (۴)، که دادخواست کوتاهِ فشرده و استواری است، بیش از ۳ هزار نسخه فروش رفته، و همچنان خریدار دارد. کتاب ”روبسپیر، مطالعه تطبیقی چهره ها“ (۵) مجموعه ای با ساختاری بیشتر دانشگاهی ــ در میان شگفتی نویسندگانش ــ به چاپ تازه ای رسیده. دست تصادف یا پسند زمانه، ناشران چندین کتاب کلاسیک به سنت ”روبسپیر“ی را نیز منتشر کرده اند، مانند روایت ”فیلیپ بوآناروتی“ از ”تبانی همتایان“ (۶) [در سال ۱۷۹۶ برای برانداختن قوه مجریه پنج نفره (۱۷۹۹ ـ ۱۷۹۵) در جمهوری اول] یا ”تاریخ سوسیالیستی انقلاب فرانسه“ اثر شکوهمند ”ژان ژورس“ (۷).

به ویژه از اندک زمانی پیش، به کوشش ”اروه لوور“، استاد دانشگاه، خوانندگان تاریخ به زندگینامه مرجع معتبری دسترسی یافته اند (۸). شخصیتی که در این اثر باز می یابیم از خودکامگی سنگ دلانه ای که در افسانه ها روایت کرده اند کم دور نیست. آیا ”روبسپیر“ بلندپرواز بود؟ او همواره جز به اکراه به مسئولیت هائی که بر عهده وی می گذاشتند تن در نمی داد. وقتی نماینده ”مجلس مؤسسان“ بود، حتی بر آن بود که نامزد مجلس قانونگذاری نشود، و به همکارانش نیز سفارش می کرد که چون او کنند، تا «این حرفه را به از پی آمدگانی تازه نفس و پرتوان واگذارند». آیا دشمن نوع بشر بود؟ او به حمایت از برخورداری تمام و کمال یهودیان از حق شهروندی، و علیه نظام استعماری سخن می گفت. آیا یک جبار بود؟ او خیلی زود و سخت تنها از انتخاباتی به رأی همه خلق دفاع می کرد، به پشتیبانی از حق درخواست مستقیم مردم از حکام و آزادی مطبوعات به پیکار بر می خاست و از هشدار به شهروندان علیه نیروی نظامی و مدعیان برخورداری از مشیت الهی هرگز باز نمی ایستاد. آیا تمرکز گرائی خودکامه بود؟ او نظریه تقسیم قدرت را پرورد و «وسواس کهنه حکومت های خواستار فرمانروائی بیش» را محکوم می کرد. آیا متعصبی خونخوار بود؟ او دیری خواستار لغو اعدام و تلطیف مجازات های دیگر بود. گرچه به در هم کوبیدن دشمنان انقلاب کمر بسته بود، با اینهمه، دعوت می کرد که «بر مجرمان نیافزایند»، بر «گمراهان» رحمت آورند، «تشنه خون نباشند» و اگر رویاروی خطراتی که جمهوری را تهدید می کردند، با سیاست رعب و وحشت [۱۰] همنوا گردید، هرگز یگانه مسئول آن دوران و حتی پر شورترین آنها هم نبود

پس این عناد با ”روبسپیر“ از چیست؟ بی تردید از سر آنکه در پس نام و کنشش، چندین اصل سازش ناپذیر نهفته که خاطر کسانی را برمی آشوبد. چنانکه ”ژرژ لابیکا“ فیلسوف فرانسوی یادآور شده (۹)، او همواره مدعی بود که به طرفداری از خلق سخن می گوید و هرگز نمی خواست کوچکترین رجحانی برای توانگران بازشناسد. بیم آن داشت که مبادا «یک اشرافیت پول» جایگزین «اشرافیت زمین دار» کهنه ای گردد که ”انقلاب“ برانداخته بود. همه کنش وی از همین انگیزش بنیادین نشأت می گرفت. در زمینه سیاسی، او علیه حق رأیِ منوط به توانائی مالی به پا خاسته، و پشتیبان مفهوم گسترده ای از حاکمیت مردمی بود. در زمینه اجتماعی، می خواست حد و مرزی برای حق مالکیت قائل گردد و آزادی داد و ستد را وقتی سد راه حق طبیعی حیات مردم باشد محدود کند. ”روبسپیر“ بدینگونه با دفاع از «مدعای خلق»، نماد ”انقلاب“ در برین مرحلهٔ ریشه ای و مردمی آن بود. نام او نمودار عصر سیاسی شدن انبوه، دخالت مردمی و ابداع اجتماعی بیسابقه ای گردید: دورانی که رژیم های فرمانروای پس از وی کوشیدند خاطره آنرا از اذهان دورگردانند. خود را پیرو ”روبسپیر“ خواندن، پیش از هرچیز یادآور ”انقلاب“ی است که به پایان نرسیده و خواستار از سرگیری برنامه ای که طرح اولیه آن در جریان مباحثات حین تدوین قانون اساسی سال ۱۷۹۳ ریخته شد: یک نظام جمهوری سختگیر و مردمسالار و [مباشر عدالت] اجتماعی.

از اینروست که چنانکه ”ژان ـ نوما دوکانیّ“ مورخ فرانسوی نشان داده (۱۰)، چهره قیم ”روبسپیر“ همراه و همگام نبردهای سیاسی قرون نوزدهم و بیستم بوده. پس از ”ترمیدور“ [۱۱]، ”گراکوس بابف“ بر آن بود که، برای احیاء دموکراسی می باید « راه و رسم ”روبسپیر“ را از نو زنده ساخت». ”آلبر لاپونره“، شورشی ”سه [روز] شکوهمند“ [۱۲]، در تکاپو بود تا خاطره کسی را احیا کند که «انسانی مظهر اصول» می نامید. ”لوئی بلان“، چهره سرسخت و کوشنده انقلاب سال ۱۸۴۸، «تاریخ انقلاب» مفصلی نگاشته که در آن به بزرگداشت ”روبسپیر“ سخن گفته بود. دو نسل بعد، ”ژان ژورس“ بزرگ به روشنی احساس خویش را بیان می کرد که: «اینجا، زیر آفتاب ماه ژوئن ۱۸۹۳ (…)، من با ”روبسپیر“ هستم، و در کنار اوست که من به ”ژاکوبن“ها تکیه می کنم. آری، من با او هم گامم زیرا در این لحظه او نمودگار تمام گستردگی انقلاب فرانسه است.»

”روبسپیر“ به تکرار می گفت که بدون مساوات نه دموکراسی تواند بود، نه آزادی. او تأکید می ورزید که سیاست ورزی حرفه و پیشه نیست، می خواست که انباشت مناصب دولتی محدود و بر نظارت و کنترل نمایندگان مردم افزوده گردد. او منکر آن بود که حق «مالکیت هرگز بتواند به مخالفت با بقای انسان ها برآید»، و نمی پذیرفت که منافع خصوصی بر مصالح عمومی چیرگی یابند. او به کسانی که می خواستند شورش های مردمی را با برقراری حکومت نظامی سرکوب کنند پاسخی دندان شکن می داد: باید «به کنکاش ریشه های شرّ برآمد» و «کشف کرد که چرا مردم از گرسنگی می میرند.» به ”ژیروندن“هائی که در آرزوی اعلان جنگ به شهریاران اروپا می سوختند، یادآور می شد که آزادی با «مبلغّان مسلح» صادر نمی شود.

البته، مطلب ــ چنانکه ”متی یز“ یک قرن پیش نیز یادآور شده بود ــ این نیست که «شمع هائی را به نیایش» بت ”روبسپیر“ برافروزیم، یا «همواره در همهٔ موارد حق را به جانب او بدانیم». اما چه کسی وانمود تواند کرد که چنین مردی دیگر حرفی برای گفتن به ما ندارد؟

افزوده های ترجمه فارسی:

[۱] در دوران وحشت پس از انقلاب فرانسه، به دستور ”ژان ـ باتیست کریر“ نماینده انقلابیون در ”نانت“، نزدیک به چهارهزار تن از متهمان به دشمنی با انقلاب، به ویژه کشیشان کاتولیک و راهبان مسیحی را در رودخانه ”لوآر“ غرق کردند. ”کریر“ خود، این غرقاب را ”خزینه ملی“ می نامید.

[۲] ”ماری ـ آن شالوت دو کورده دارمون“ (۱۷۹۳ ـ ۱۷۶۸)، از همدلان ”ژیروندن“ها در انقلاب فرانسه، که در سال ۱۷۹۳، به جرم قتل ”ژان ـ پل مارا“ روزنامه نگار انقلابی هوادار ”ژاکوبن“ها با گیوتین سر بریدند.

[۳] گرویدن به مشی ”ژان ـ ماری لوپن“، بنیان گذار حزب راستگرای افراطی موسوم به ”به جبهه ملی [کذا]“ در فرانسه.

[۴] اونوره گابریل ریکتی کنت دو میرابو (۱۷۹۱ ـ۱۷۴۹) سیاستمدار انقلابی نامی فرانسه، (…) با آنکه از طبقهٔ نجبا و اعیان بود، در سال ۱۷۸۹، از طرف طبقه ٔ سوم ملت فرانسه به نمایندگی انتخاب شد و به علت فصاحت و بلاغتی که داشت بزودی شهرت فراوان یافت. وی خواستار سلطنت مشروطه بود؛ اما در سال ۱۷۸۹ مخفیانه با شاه و ملکه سازش و میانه روی پیشه کرد، و از این رو مورد حمله و انتقاد ژاکوبن ها قرار گرفت و پیش از آنکه زد و بند او با دربار برملا گردد درگذشت. [علامه دهخدا]

[۵] گروهی از سیاستمداران جمهوریخواه در انقلاب فرانسه، که برخی از بخش کشوری ”ژیروند“ برخاسته بودند. نقش برجسته ای از اکتبر ۱۷۹۱ تا سپتامبر ۱۷۹۲ در مجلس مؤسسان داشتند. گرچه خواستار انقراض سلطنت بودند، اما از شتاب پیش تازنده انقلاب به هراس افتادند. با جناح تندروئی از باشگاه ”ژاکوبن“ها موسوم به ”مونتنیارد“ها درگیر شدند که به سقوط و اعدام انبوه ”ژیروندن“ ها در دوران وحشت انجامید.

[۶] گروه هوادار نمایندگان مجلس ملی که در ۹ ترمیدور ”روبسپیر“ را برانداختند.

[۷] تندروترین انقلابیون فرانسه، مخالف ”ژیروندن“ها. دوران وحشت را برپا ساختند.

[۸] انجمنی از افراطی ترین دوستداران قانون اساسی انقلاب فرانسه که آنها را ”ژاکوین“ می خواندند. در آستانه دوران وحشت، به رهبری ”روبسپیر“، ”ژیروندن“ ها را برانداختند.

[۹] مجلس مؤسسانی که با رای عموم مردم برگزیده شد و از سپتامبر ۱۷۹۲ تا اکتبر ۱۷۹۵ بر فرانسه حکم راند. جمهوری اول فرانسه را بنیاد نهاد و سلطنت دودمان ”بوربن“ها را برانداخت (۱۷۹۲).

[۱۰] سپتامبر ۱۷۹۳ ــ ژوئیه ۱۷۹۴، فرمانروائی وحشت ناشی از خصومت میان ”ٓژیروندن“ ها و ”ژاکوین“ها. در این دوران ده ها هزار ”ضد انقلابی“ را در سرتاسر فرانسه با گیوتین سر بریدند.

[۱۱] نهمین ماه از گاه شمار انقلاب فرانسه. سقوط ”روبسپیر“؛ پایان عصر وحشت.

[۱۲] قیام سه روزه ۲۷ و ۲۸ و۲۹ ژوئیه سال ۱۸۳۰، موسوم به انقلاب ژوئیه به قصد خلع شارل دهم و برتخت نشاندن ”لوئی فیلیپ“ از دودمان ”اورلئان“.

پی نوشت:

۱) Pedro J. Ramirez, Le Coup d’Etat, Vendémiaire, Paris, 2014.

۲ـ روزنامه Ouest-France، دهم ژوئیه ۲۰۱۵.

۳) Marc Belissa et Yannick Bosc, Robespierre. La Fabrication d’un mythe, Ellipses, Paris, 2013.

۴) Alexis Corbière et Laurent MaffeÏs, Robespierre, reviens !, Bruno Leprince, Coll. « Politique à gauche », Paris, 2012.

۵) Michel Biard et Philippe Bourdin (sous la direction de), Robespierre. Portraits croisés, Armand Colin, coll. « essais », Paris, 2012.

۶) Philippe Buonarroti, Conspiration pour l’Egalité, dite de Babeuf, La Ville brûle, Montreuil, 2014.

۷) Jean Jaurès, Histoire socialiste de la Révolution française, en quatre volumes, Editions sociales, Paris, 2014-2015 (1er éd : 1970).

۸) Hervé Leuwers, Robespierre, Fayard, Paris, 2014.

۹) Georges Labica, Robespierre. Une politique de la philosophie, La Fabrique, 2013 (1er éd. :1990).

همچنین نگاه کنید به: Florence Gauthier, Triomphe et mort de la Révolution des droits de l’homme et du citoyen, Syllepse, Paris, 2014.

۱۰) Jean-Numa Ducange, La Révolution française et l’histoire du monde, Armand Colin, Paris, 2014.

نوشته: *MAXIME CARVIN

* نام مستعار یک دانشجوی دوره دکتری علوم اجتماعی.

روبسپیر در ویکیپدیا

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D9%88%D8%A8%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%B1