انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دولت‌های نفتی

مایکل .ت.کلر برگردان عاطفه اولیایی

نگونبخت اقتصاد های نفتی! برخی زمانی چنان شکوفا بودند که می توانستند به راحتی در عین حال بودجه های کلان جنگی، پروژه های عظیم و آرامش داخلی را تأمین کنند و هم اکنون با کاهش قیمت نفت در آستانه ی فروپاشی قرار گرفته اند. بر خلاف سایر کشور ها که بر مالیات به مثابه منشأ بودجه تکیه دارند، عمر دولت های نفتی بر نقت و گازمتکی است. مثلا نیجریه ٪۶۰ و عربستان ٪۹۰ در آمد دولت را مدیون نفت هستند. زمانی که آن را بشکه ای ۱۰۰ دلار می فروختند توانایی تأمین برنامه های رفاه اجتماعی، طرح های عظیم ساختمانی را داشته و به این دلیل از حمایت مردم برخوردار بودند؛ ولی حالا با قیمت بشکه ای کمتر از ۵۰ دلار که رو به کاهش نیز هست، با شورش های اجتماعی روز افزون مواجهند.

در اوج عظمتشان، دولت های نفتی در سیاست دنیا نقشی بزرگ بازی کردند. اعضای اوپک، فقط در در سال ۲۰۱۳ معادل ۸۲۱ بیلیون دلار فروش کردند. این امر آن ها را در کمک به سایر کشور ها و تأمین بودجه های عملیاتی قادر ساخت. مثلا ونزوئلا از طریق اتحاد بلیویایی (ALBA) وشبکه ی سهامی کومت های چپ گرا، در مقابل نفوذ ایالات متحده در آمریکای لاتین ایستاد. عربستان سعودی با تأمین مالی روحانیون محافظه کار و افراطی وهابی برای تأسیس مدارس وهابی، نفوذش را بر کشور های مسلمان گسترش می دهد. روسیه ی پوتین، نیروی نظامی خود را با درآمد نفتی اش بازسازی کرد ولی با فروپاشی شوروی، آن نیز مضمحل شد. کشور های دیگر همچو آذربایجان، قزاقستان، و آنگولا هم به طور مرتب مورد بازدید رؤسای جمهوری و نخست وزیران کشور های وارد کننده ی نفت قرار می گرفتند.

ولی این مربوط به گذشته است. در حالی که این کشور ها هنوز محتاج به نفت اند، آنچه رؤسا و نخست وزیران را در حال حاضر نگران می کند، شورش ها و حتی فروپاشی دولت هاست. به عنوان مثال، ونزویلا که مدتی طولانی از مخالفان سیاست های ایالات متحده بود، امروزه میدان نبرد های خونین بین موافقان و مخالفان حکومت است. سایر کشور های تولید کننده ی نفت همچون الجزیره و نیجریه نیز همواره در خطر حملات تروریستی و اعتشاش بوده و برخی از این حکومت ها همچو ونزویلا و عراق در آستانه ی واژگونی اند. سایر کشور ها همچون عربستان مجبور به تغییر برنامه های اقتصادی شده اند.

مدل اقتصادی ویران ساز

تفاوت کشور های تولید کننده ی نفت با سایر کشور ها در آن است که سرنوشت نهاد های حکومتی این کشور ها در گرو چرخه های رونق و رکود اقتصاد نفتی بین المللی است. چالش های این کشور ها به دلیل رابطه ی نزدیک رهبران سیاسی شان با رؤسا و کارکنان بلند پایه ی صنایع نفت و گاز چند برابر است. به طور تاریخی، حاکمان،‌ اعضای خانواده و یا متحدین نزدیکشان را در مقام های حساس این صنایع به کار می گمارند تا اختیار آن را به دست گیرند و ثروتی هم به هم بزنند. مثلا در ونزوئلا حکومت شرکت دولتی پترولئوس ونزوئلا، S.A ، (PdVSA) را از نزدیک نظارت می کند؛ در عربستان سعودی خانواده ی سلطنتی شرکت دولتی آرامکو صعودی را در اختیار دارد.

اکنون در ۲۰۱۶، دیگر روشن شده که مدل دولت ـ شرکت سهامی کارایی خود را از دست داده است زیرا که اساس کارشان که بر امید بالاتر بودن تقاضای نفت از عرضه ی آن و در نتیجه صعود قیمت نفت است، اندیشه ی باطلی بیش نیست. حقیقت در واقع درست برعکس است زیرا که این عرضه ی سوخت فسیلی است که رو به صعود است.

اغلب تحلیلگران اقتصادی، منجمله تحلیل گران صندوق بین المللی پول معتقدند که افزایش کارآیی انرژی، بدیل های سرچشمه های انرژی ( بخصوص خورشید و باد)، کاهش نرخ رشد اقتصادی درسراسر جهان، و نگرانی های زیست محیطی باعث کاهش تقاضای سوخت فسیلی در سال های آینده است.

در این میان، صنایع نفت که اکنون با شکستهای هیدرولیکی و سایر فناوری های استخراجی، عرضه را بالا خواهند برد و این است فرمول پائین نگاهداشتن قیمت نفت ! در واقع بسیاری از تحلیل گران مطمئن اند که در آینده ی نزدیکی عرضه ی نفت به نقطه ی عطف خود خواهد رسید و سقوط آن امری حتمی است.

این شرایط برای دولت های نفتی دو راه باقی می گذارد: یا سقوط، یا یافتن مدل های اقتصادی نوین و کارآ. این دولت ها در توانایی و خواستشان با روبرویی با این شرایط برخورد های متفاوت دارند. برخی بیش از آن به مدل های اقتصادی وگردانندگان آن وابسته اند که توانایی ایجاد تغییرات مهم داشته باشند. برخی دیگر که به این تغییرات معتقدند، با موانع زیر ساختی جدی روبرو هستند. و بالاخره گروه سومی که به طور جدی تر با این موقعیت برخورد می کنند به بازبینی مدل های اقتصادی خود پرداخته اند. در هفته ای اخیر، ابتدا ونزوئلا، سپس نیجریه و بالاخره عربستان سعودی اعلام کردند که در پی ایجاد چنین تغییرانی هستند.

ونزوئلا: ملتی درآستانه ی سقوط

ونزوئلا با بزرگترین ذخیره ی نفتی، در حدود ۲۹۸ بیلیون بشکه نفت در اختیار دارد. در دهه های گذشته، استخراج این ذخیره ی وسیع برای شرکت های خارجی و نخبگان ونزوئلا ثروتی بزرگ آورده است. اما هوگو چاوز در ۱۹۹۹ در مقام ریاست جمهوری، شرکت های خارجی را مجبور به شراکت با شرکت دولتی PdVSA کرد و مقدار زیادی از این درآمد را به نفع طبقه ی کارگر و فقرا به کار انداخت. بدین شکل، با بیلیون ها دلار و با برنامه های دولتی ، میلیون ها نفر را ازفقر نجات داد. در سال ۲۰۰۲ که رؤسای شرکت علیه این روند شورش کردند، چاوز، به سادگی آن ها را با وفاداران خود جایگرین کرد و برنامه ها ادامه یافتند. در بحبوحه ی تغییر رؤسای شرکت،‌ تولید نفت رو به کاهش گذاشت. با قیمت بشکه ای ۱۰۰ دلار، این کاهش در ابتدا تأثیری مهمی در درآمد های دولت و برنامه ی رفاهیش نداشت. اشتباه چاوز در عدم ایجاد ذخیره ی ضروری برای روبرویی با مشگلات احتمالی و یا سرمایه گذاری در صنایع غیر سوخت فسیلی بود. در نتیجه در ۲۰۱۴ با سقوط شدید قیمت نفت، جانشین چاوز، نیکولاس مدورو دچار بلایی سه گانه شد: کمبود درآمد برای برنامه های خدمات همگانی، ذخیره ای بسیار کم، و عدم وجود بدیلی برای درآمد. طبیعتا با گسترش فقر طرفداران چاوز با از دست دادن اعتماد به رژیم، به مخالفانش رأی دادند. امروزه ونزوئلا ملتی است که رسما « در آستانه ی سقوط»، ورشکسته ی سیاسی، دچار شورش های خوراک، و سایر خشونت ها و محتملا فروپاشی است. تورم ، بیکاری، خشونت و جرایم روز به روز وخیم تر شده اند. تنها چین قبول کرده است به این کشور با خزانه ی تقریبا خالی، وام بدهد. در صورتی که در پائیز ۲۰۱۶‌ چین قسط دیگر این وام را نپردازد، ونزوئلا ورشکسته خواهد شد. رهبران مخالف در پی برکناری مودرو و اصلاحات جدیدی هستند ولی از طرف دیگردولت با تسلط بر دادگاه ها در صدد متوقف ساختن این کوشش هاست.

نیجریه: ادامه ی ناآرامی

در آفریقای سیاه، نیجریه از بزرگترین منابع گاز طبیعی برخوردار است. کمپانی های خارجی مانند رویال داچ شل و شوران، دست در دست الیت نیجریه به استخراج منابع جنوب پرداخته و منافع بزرگی به جیب زده اند، اما بخش بسیار اندکی از این درآمد به مردم این منطقه می رسد و در عوض به آبوجا، پایتخت سرازیر می شود. شورش های مکرر وخشن نیجریه ناشی از همین امر است و وعده های دولت نیز در حد وعده مانده اند. از ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹، جنبش آزادی بخش دلتای نیجر با خواست مصرف درآمد نفت در مناطق جنوبی و فقیر نیجریه پا گرفت. در ۲۰۰۹ عمر موسی یار آدو با پرداخت های ماهیانه به شورشیان و بخشش عمومی، شورش را خواباند. جانشین وی، گودلاک جاناتان بخشش عمومی را به رسمیت شناخت و درآمد بیشتری به جنوب کشور روانه کرد. برای مدتی قیمت بالای نفت، با وجودی که الیت های آبوجا پولشان را به جیب می زدند،‌ به وی اجازه ی برآورد وعده هایش را داد؛ اما با صقوط قیمت ها، شورش ها نیز شروع شد. فساد کاسه ی صبر مردم را لبریز کرد و بوکوحرام عضو گیری و در شمال، تروریسم رو به گسترش گذاشت . بودجه ای که قرار بود به مصرف سربازان نیجریه برسد، به جیب های الیت نظامی سرازیر و مقابله با بوکوحرام فراموش شد! در انتخابات سراسری محمدو بوحاری، ارتشبدی که قسم به در هم شکستن فساد خورده بود، اقتصاد را نجات داد و با شکست بوکوحرام، ریاست جمهوری را از جاناتان ربود.

از زمان به قدرت رسیدن، بوحاری با دوری ار اقتصاد نفتی کمر به از بین بردن مشگلات ساختاری اقصاد بسته است و طبق وعده، بسیاری از مأموران علی رتبه ی نفتی راکنار زده است. در عین حال فشار نظامی را بر بوکو حرام افزایش داده و برای اولین بار موفق به کنترل خشونت هایشان شده است و بر کشاورزی و صنایع غیر نفتی و گازی تأکید کرده است، که در صورت ادامه ی این برنامه به طور جدی، می تواند اقتصاد بیمار نیجریه را نجات دهد. با این حال، کشور هنوز به درآمد های نفتی محتاج است و این به معنای درآمدی کمتر برای مقابله با بوکوحرام،‌ پرداختن خدمات اجتماعی، و یا سرمایه گذاری های بدیل برای نجات از اعتیاد به نفت است! به علاوه بوحاری را به تبعیض در مبارزه علیه فساد جنوب متهم کرده اند. گفته می شود به جای مبارزه با فساد به جنگ علیه گروه جدید «آنتقام گیران دلتای نیجر» که سدی در راه استخراج نفت هستند، پرداخته است. در چهارم می، این گروه به پلاتفرم نفتی شوران و شرکت ملی نفت نیجریه حمله کرد که منجر به توقف تولید ۹۰۰۰۰ هزار بشکه در روز شد. این ضرر افزوده بر کاهش در آمد نفت ناشی از حملات به زیر ساخت های کشور، منشأ کاهشی یک بیلیون دلار برای کشور( فقط در ماه مه) خواهد شد و اگر ویرانی ها در زمان لازم تعمیر نشوند، همین مقدار نیز در ماه ژوئن از دست خواهد رفت. آنچه مانده، ملتی است در لبه ی پرتگاه، فقری دهشتناک با راه کردهایی روز به روز معدود تر .

عربستان، در جستجوی راهی جدید.

عربستان که از دومین ذخیره ی نفتی دنیا برخوردار است، با استخراج روزانه ی ۲,۱۰ میلیون بشکه، بزرگ ترین تولید کننده ی نفت نیز می باشد. در ابتدا شرکت آرامکو ( شرکت نفت آمریکایی عربی ) این استخراج را بر عهده داشت اما در دهه ی ۱۹۷۰، شرکت آرامکو ملی شد و حالا متعلق به دولت عربستان، یعنی درواقع خاندان سلطنتی سعودی است. این شرکت امروزه پر ارزش ترین شرکت نفتی دنیا با ۱۰ تریلیون دلار سرمایه است، ده برابر شرکت اپل ارزش دارد و منشأ قروت باور نکردنی خاندان سعودی است. طی دهه ها اقتصاد این کشور بر اساس فروش نفت به منظور ثروتمند کردن شاهزاده و شاهدخت های سعودی و خدمات اجتماعی قابل توجهی به مردم کشور، ذخیره برای روز مبادا، کمک به حکومت های مشابه ، تأمین مالی «بهار عربی» و نیز وهابیون ماوراء راست به منظور حفظ رژیم خود بود. این اواخر سردمداران عربستان سعودی به این نتیجه رسیده اند که چنین نظام اقتصادی قابل دوام نیست. طی سال های اخیر برای اولین بار در ۲۰۱۶، با کسر بودجه، عربستان مجبور به کاهش یارانه ها و خدمات اجتماعی شد. برخلاف ونزوئلا و نیجریه، عربستان لااقل برای چند سالی، به اندازه ی کافی ذخیره برای جبران این کمبود داشت. اما حالا این دخیره ته کشیده و به علاوه ی هزینه های جنگ بی ثمر در یمن، عربستان در آینده ی نزدیک مجبور به قطع بودجه هایی بیشتر است. با توجه به این که ٪۷۰ جمعیت عربستان جوان و زیر سی سال است، این گونه قطع بودجه می تواند به شورش اجتماعی منتج شود.

از نظر تاریخی، رهبران سعودی در ایجاد دگرگونی بسیار کند حرکت می کنند. اما اخیرا خاندان سلطنتی قدم های جدی برای انتقال اقتصاد به تولید پسا نفتی برداشته است. در ۲۵ اوریل امسال شاهزاده محمد ابن سلمان، « آرمان سعودی در ۲۰۳۰» را در راه جدد تنوع اقتصاد کشورش اعلام کرد. نیز اعلام شد که به زودی سهام آرامکو برای تأمین و تأسیس صنایع غیر نفتی عربستان برای فروش عرضه خواهد شد. در ۷ مه نیز وزیر نفت با سابقه ی طولانی خدمت، از کار برکنار شد و با رئیس آرامکوی عربستان، خالدالفالح که از شاهزاده سلمان حرف شنوی بیشتری دارد جایگزین شد. سمت وی به وزیر انرژی، صنعت و منابع طبیعی تغییر کرد.

این تصمیمات چنان غیر منتظره هستند که معلوم نیست عربستان بتواند به آرمان های ۲۰۳۰ و یا دوری از اقتصاد نفتی موفق باشد. موانع بسیارند مثلا برکناری شاهزاده سلمان پس از مرگ پدر مسن اش. البته صعود شاهزاده ای ۳۱ ساله مورد حسادت بسیاری است. به هر حال اعلام آرمان ۲۰۳۰ روشن ساخته است که عربستان سعودی در پی هویتی جدید است.

 

خطری در کمین همه

زندگی نکردن در کشور های حخت حاکمیت اقتصاد نفتی به معنای بری بودن از خطرات آن نیست. از «شوک نفتی» سال ۱۹۷۳ که اعضای عربی اوپک ایالات متحده را به علت شرکت در جنگ یوم کیپور تحریم نفتی کردند، این کشور ها نقشی عظیم در اقتصاد جهانی بازی کرده و با درگیری در جنگ های خاورمیانه ی بزرگ، یکی پس از دیگری، از جنگ ایران و عراق در ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ گرفته تا جنگ های یمن و سوریه، روابط بین الملی را متغیر ساخته اند. حمایت جانانه ی عربستان از وهابیون و گروههای جهادی وابسته به آن نا امنی را در سراسر جهان دامن زده است. علاوه بر این ها کاهش قیمت نفت در این کشور ها، همان طور که شرح داده شد ، به مصیبت های دیگری نیز دامن می زنند. چنین شرایطی باعث انحراف مبارزات حفظ محیط زیست خواهد شد. اگرچه مسؤلیت آلوده کردن زیست محیط به گردن این کشور ها نیست و غرب باید مسؤلیت سهم خود را در این زمینه بر عهده گیرد، کشور های صادر کننده ی سوخت های فسیلی به دلیل ضرر اقتصادی از کاهش تقاضا به سدی در راه این مبارزات خواهند بود. تنها امید در آن است که برنامه های دوری از اقتصاد نفتی را جدی گرفته و بر وسعت اعمال آن ها بیفزایند تا از فاجعه ای اقلیمی به طور موفق تر جلوگیری شود.

 

http://www.truth-out.org/news/item/36200-the-desperate-plight-of-petro-states

 

 

*****************

این مطلب بخشی از کتابی است که به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه انتشار این مطلب بدون اجازه کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد منابع درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در شکل کتاب منتشر خواهد شد.

******************