انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دود شد و به هوا رفت:ماله کشی روی فاجعه لاکربی

پل فوت/ ترجمه علی‌الکبر قاضی‌زاده
بخش دوم

مترجم: فاجعه لاکربی، نمونهای از فاجعه های انسانی است که هرگز حقیقت آن آشکار نشد. پل فوت، روزنامهنگار اسکاتلندی، از روز اول سانحه، روایت دولتیان از علت و زمینه وقوع حادثه را باور نداشت. او تحقیق، بازجوییها، تشخیصها و دادگاههای این ماجرا را به مدت دوازده سال دنبال کرد و از آن گزارشی نوشت که بخشی از آن کارها را میخوانید. مشکل این بود که سازمان سیا در یک داد و ستد پنهانی، خیال داشت برای قاچاقچیان، مواد مخدر بفرستد تا امتیازهایی بگیرد. گویا از درون سازمان کسانی در معامله نفوذ کردند، در آن کیفدستی بمب گذاشتند، وارد هواپیمای پانامریکنِ پر از مسافر کردند تا در آسمان لاکربی منفجر شود و ۲۷۰ مسافر بیگناه (از جمله یازده نفر از اهالی لاکربی) را تکهتکه کند و روی خاک اسکاتلند بپاشاند.
جان پیلجر [روزنامهنگار و مستندساز] گزارشهای پیگیرانه پل فوت از این سقوط را از نمونههای مثالزدنی در دنبال کردن سوژه، تردید در بیانیههای رسمی و تلاش در راه رسیدن به حقیقت دانسته است. پل فوت در سال ۲۰۰۴ درگذشت. فقط شش ماه پیش از فاجعه لاکربی‏، نظامیان امریکایی از روی ناو نیمیتز عمدی به سوی هواپیمای مسافری ایرانی موشک شلیک کردند و ۲۹۰ مسافر بیدفاع را به کشتن دادند. این حادثه هولناک در تاریخ هواپیمایی دنیا، برخلاف ماجرای لاکربی، با سکوت سنگین رسانهها همراه شد.

وزارت خارجه امریکا، لرد فریزر، نماینده قانونی دولت بریتانیا در اسکاتلند را وقتی سرخود اعلام کرد که دو عضو سازمان امنیت لیبی عامل انفجار هواپیمای پانامریکن بودهاند، توبیخ کرد. او هم زار میزد که اتهام علیه لیبی تردیدناپذیر است و لیبیِ قذافی از فرستادن آن دو برای محاکمه در اسکاتلند سرپیچی میکند. این سرپیچی، توهینی به قوانین بینالمللی و عدالت شمرده میشود. روند معمول استرداد این است که دستکم باید متهمان به جرائم مستندی متهم باشند که قابل پیگیری باشد. چنین اتهامهایی هنوز اعلام نشده است. فشار روی دادستان کل اسکاتلند برای اعلام هر شکل از شواهد و اسنادی که مجرم بودن این دو لیبیایی را ثابت کند، بسیار است.

دیوید جانسون، گزارشگر رادیو اسکاتلند، در گزارشی با عنوان «ماجرای واقعی لاکربی» درباره بررسیهای نیمهروانپریشانه ماموران سیا در چند ساعت نخست سقوط هواپیما توضیح داد: آنان در ویرانیهای لاکربی چمدانهای مقامهای ارشد سازمان سیا را میجستند که در فرودگاه فرانکفورت به قسمت بار فرودگاه سپرده بودند. بهویژه به دنبال چمدان مخصوص سروان چارلز مککی بودند. او از ماموران رده بالای سیا و عضو بلندپایه مذاکرههای حساس برای آزادی گروگانهای امریکایی بود. یک عضو رده بالای دیگر سیا به نام متیو گانون هم در حادثه سقوط هواپیما در لاکربی کشته شد که معاون پایگاه سیا در بیروت بود. ماموران سیا همچنین به دنبال یافتن یک چمدان پر از هروئین بودند. آن زمان جانسون میگفت که گشتن به دنبال دو چمدان دو روزی طول کشید. به گفته او، چمدان مککی را پس از برداشتن محتوای حساس آن، به مسئولان لاکربی تحویل دادند. جانسون وقتی این حرفها را در رادیو مطرح کرد، یکی از فرماندهان پلیس احضارش کرد و به او گفت: “اگر منبع این حرفها را افشا کنید، بسیاری از جمله نخستوزیر خواستار آن هستند و اگر مستند باشد، در برابرش پول میپردازند.” جانسون رد کرد و اتفاقی هم نیفتاد.
پرایوت آی- ۲۰ دسامبر ۱۹۹۱

گذر از کورهراه
در گرماگرم انتخابات همزمان انگلستان و امریکا، راهاندازی موج تبلیغاتی در موضوع انتقام از لیبی، یک برنامه خوب پشتیبانی شده بود. بهانه این طرح تبلیغاتی را باید هوشمندانه طراحی کرد: «خونخواهی قربانیان پرواز شماره ۱۰۳ پانامریکن.» این طرح درخشان را سازمان سیا داد و در چشم برهمزدنی مقامهای امنیت داخلی انگلستان آن را پذیرفتند. تاچر و بوش اکنون روی آوردن آن دو لیبیایی بمبگذار پای محاکمه پافشاری میکنند. تام دَلیِل به مجلس عوام گفت که روز ۲۹ ماه مارس پلیس اسکاتلند گزارشی با عنوان «بازجویی از مروان عبدالرزاق مفید خریسات، مظنون به بمبگذاری در پرواز ۱۰۳ پانامریکن» تهیه کرده است. در حالی که خریسات اصلا در لیبی نبود. پلیس آلمان او را به خاطر بمب کشف شده در یک رادیو- ضبط در ماشینش (به همان شیوه بمبگذاری در پانامریکن) زندانی کرده بود. علیرغم گزارشهای عصبی رسانهها در لزوم مجازات بمبگذار، خریسات همچنان آزاد میشود، اما ناگهان سال گذشته گفتند متهم اصلی بمبگذاری اوست و عناصر فلسطینی و سوری فراموش شدند. حالا هدف اصلی لیبیاییها هستند. داگلاس هاگ، وزیر کشور انگلستان، در پاسخ دلیل، روز ۲۰ ژانویه روشن کرد: «واقعیت در پیگیریها اکنون تغییر کرده است.»
ریشه پاسخ را باید در مالتا جست: بمبگذار، چمدان حاوی بمب را در مالتا در هواپیما جا داد. سپس چمدان را به یک هواپیمای جت به مقصد فرانکفورت انتقال دادند و سرانجام به پانامریکن به مقصد فرودگاه هیثرو در لندن سپردند. نقشه گرفت. دولت امریکا اعلام کرد هر کس اطلاعاتی در مورد آن بمبگذاری بدهد، جایزه هنگفتی میگیرد. مسئول یک شرکت هواپیمایی قدم پیش گذاشت و داستان دست داشتن دو لیبیایی را مطرح کرد. در نتیجه این مرد از امریکا بیرون رفت، به او اسم عوضی دادند و شایع شد آن چهار میلیون دلار جایزه را گرفته. حرفهای این مرد در دادگاه بیاثر بود. با این حال به دولتهای امریکا و انگلستان امکان داد تا موضوع بمبگذاری را فراموش کنند و احضار مظنونان را که تا آن زمان مطرح میکردند، پیگیری نکنند.
پرایوت آی- ۳۱ ژانویه ۱۹۹۲

یکی از دلمشغولیهای دستگاه جرج بوش و دوست مخلصش جان میجر، دادن یک درس برقآسا و قاطع به لیبی بود تا توان وحشتآور مشترک را به نمایش گذارند. طرح بوش، بمباران طرابلس و دیگر هدفهای درون خاک لیبی به تلافی خودداری قذافی از تحویل دو مظنون به بمبگذاری بود که وزارت دادگستری امریکا و دادستان کل اسکاتلند نام و نشان آنان را در دست داشتند. به هر حال بوش و همکارانش در اینکه قذافی خیال ندارد متهمان را تحویل دهد، تردید نداشتند. قذافی را میشد عصبی ارزیابی کرد، اما دیوانه نبود. میجر قول داده بود دستکم تا اواخر فوریه یک قطعنامه علیه لیبی در شورای امنیت به تصویب برساند. مانور نظامی لیبی اما کار را عقب انداخت. این شیوه امکان کاربرد گزینه حرکت ضدتروریستی در سازمان ملل را از یاد برد. قذافی به دست آمدن رأی اکثریت در شورای امنیت را دشوار کرده بود.
پرایوت آی- ۱۳ مارس ۱۹۹۲

بیشتر اعضای شورای امنیت مایلند معمر قذافی را «سبکسر، اما بیگناه» بدانند. با اینهمه گویا همگی چشم به دست امریکا میدوزند. برای اروپاییان که بیشتر نفت خام خود را از لیبی میخرند، تحریم نفتی و بالا رفتن قیمت نفت کابوس است، چون عربستان برای کمک به انتخاب بوش در پایین نگاه داشتن قیمت نفت، با تمام نیرو نفت تولید میکند، تحریم نفتی لیبی به صلاح نیست. منظور از تحریم هوایی لیبی این بود که هواپیماهای جنگی امریکا بتوانند به طرابلس یورش ببرند تا بتوان برای بوش رأی بیشتری به دست آورد.
پرایوت آی- ۲۷ مارس ۱۹۹۲

لاکربی و اخطار و انکاری دیگر
روز بیستم جولای، روزنامه گاردین پرده از شواهد تازهای برداشت: دولت امریکا پیش از حادثه لاکربی اخطار کرده بود که هواپیماهای پانامریکن هدف حمله تروریستی است. وزارت خارجه امریکا روز دوم سپتامبر ۱۹۸۸ (نوزده روز پیش از فاجعه) این خطر را طی یک بخشنامه امنیتی گوشزد کرده بود. بازماندگان بریتانیایی فاجعه که به آنان اطمینان داده بودند این حادثه هیچ پیشزمینهای نداشته است، با خشم این بخشنامه را دیده بودند. نتیجه پیگیری سختکوشانه و پیشین خانوادهها یک جدول زمانی جالب را نتیجه داد:
– ۲۶ اکتبر ۱۹۸۸: پلیس آلمان اعضای یک گروه فلسطینی مخالف گروه فتح را دستگیر کرد. درون ماشین یکی از آنان، بمب کارگذاشتهای در یک رادیو- ضبط توشیبا را یافتند که برای انفجار هواپیما ساخته بودند.
– ۵ دسامبر: یک مرد با گویش خاورمیانهای تلفنی به سفارت امریکا در هلسینکی (فنلاند) اطلاع داد که یک زن میخواهد در دو هفته پیش رو بمبی را با خود به یک پرواز پانامریکن از فرانکفورت به امریکا بیاورد.
– ۹ دسامبر: جیم برویک، مامور امنیتی پانامریکن، به هلسینکی سفر کرد تا از مسئولان امنیتی امریکا بشنود که آن اخطار بمبگذاری ساختگی بوده است.
– ۱۳ دسامبر: متن این بهاصطلاح اخطار ساختگی به دفتر سفارت امریکا در هلسینکی را روی تابلوی اعلانات سفارت امریکا در مسکو چسباندند. یکی از کارکنان آن سفارت ذخیره جا برای سفر از فرانکفورت را لغو کرد.
– ۲۱ دسامبر: پرواز شماره ۱۰۳هواپیمای پانامریکن که از فرانکفورت به نیویورک میرفت در آسمان لاکربی منفجر شد و باعث مرگ ۲۷۰ نفر شد. بمب را در یک رادیو- ضبط توشیبا کار گذاشته بودند.
مدرک مربوط به اعلام خطر برای پروازهای پانامریکن در روز دوم دسامبر ۱۹۸۸ به شکلی برجسته در این زمانبندی گنجانده شده است. روز ۳۱ جولای چند نفر از بستگان بریتانیایی قربانیان حادثه، به نمایندگی از مجموع خانوادههای داغدار در نامهنگاریهایی با جان میجر، نخستوزیر انگلستان، از او با اصرار درباره آن اعلام خطر پرسیدند. ادوارد اوکدن، رئیس دفتر میجر، هشت هفته بعد یعنی ۲۲ سپتامبر به نامه جوابی مبهم داد.
پرایوت آی- ۶ اکتبر ۱۹۹۵

آخرین نتیجه لاکربی: وزارت خارجه یک- افبیآی صفر
در آخرین تحول در زمینه بحث تام دلیل نماینده پارلمان درباره موضوع حل نشده ۲۷۰ کشته در لاکربی، اکنون جرمی هِینلی عضو کمیسیون خارجه مجلس عوام نمایندگان آن مجلس را با ارائه نکتهای داغ غافلگیر کرد. بر اساس این سند، به گفته مقامهای بریتانیایی و امریکایی، موضوع بمبگذاری در هواپیمای پانامریکن به دو افسر لیبیایی خطوط هوایی ربط دارد که گویا قطعه زمانسنج را از آلمان خریدهاند.
این گفته، ادعای ساختگی مسئولان افبیآی در اینکه تامس ترمن، کارشناس نابغه آن موسسه رابطه قطعه مربوط به زمانسنج با انفجار را کشف کرده است، تکذیب میکرد.
پرایوت آی- ۱۵ دسامبر ۱۹۹۵

لاکربی: کشف گناهی دیگر
کارآگاه جووال آویو را پانامریکن برای تحقیق درباره انفجار بر فراز لاکربی استخدام کرده است. آویو در گزارش خود فاش کرد که بمب را باید در چمدان ویژه ماموران سیا جاسازی کرده باشند که حاوی مواد مخدر قابل تحویل به قاچاقچیانی بود که به سیا کمک میرساندند. این مواد را از لبنان به امریکا قاچاق میکردند. در ۱۹۹۵، آویو این نظر را در مصاحبهای با شبکه ۴ انگلستان در قالب یک فیلم مستند درباره لاکربی ارائه داد. این حرف با ادعای مسئولان امریکایی در این زمینه تضاد زیادی داشت که میگفتند بمبگذاران دو مامور لیبیایی خطوط هوایی بودهاند. اندکی پیش از نمایش آن فیلم، آویو را به اتهام کلاهبرداری از شرکت جنرال الکتریک دستگیر کردند. این اتهام را دولت امریکا مطرح کرد تا آویو و مستند شبکه ۴ را بیاعتبار کند. مایکل اوبراین، عضو ارشد سفارت امریکا در لندن، در می ۱۹۹۵ و چند روز پیش از نمایش فیلم در بریتانیا، در نامهای به تمامی سردبیران کشور نوشت: «آویو مدتی پیش به سبب کلاهبرداری از یک شرکت امریکایی دستگیر شده است.»
پرایوت آی- ۱۰ ژانویه ۱۹۹۷

نلسون ماندلا کنفرانس کشورهای مشترکالمنافع را با سخنرانی پرهیجانی درباره عملکرد دو کشور بزرگ در برابر حادثه لاکربی گشود. در این سخنرانی او از بریتانیا به سبب مخالفت با برگزاری دادگاه لاکربی در یک کشور بیطرف خرده گرفت تا روشن شود این به اصطلاح متهمان لیبیایی چگونه در یک کشور قدرتمند توانستهاند بمب منفجر کنند. این حمله ویرانگر ماندلا در میان آن گروه اهالی رسانه که منتظر شکار لحظههای ناب بودند، شگفتی پدید آورد. این برخورد بر رابین کوک، وزیر خارجه بریتانیا، گران آمد. او روز را با این مصاحبه آغاز کرد که: هنوز توافقی درباره حتمی بودن محاکمه در اسکاتلند صورت نگرفته است. در ضمن گفت به نظر نمیآید دولت امریکا با برقراری دادگاه در جای دیگر موافقت کند. موافقت امریکا بسیار ضروری است، چون بیشتر شواهد حادثه را در اختیار دارد.
پرایوت آی- ۳۱ اکتبر ۱۹۹۷

آخرین خبر از لاکربی
تحول جالب در کمپ زیست هلند، جایی که دو لیبیایی به اتهام دست داشتن در ماجرای بمبگذاری در هواپیمای امریکایی محاکمه میشوند، شرح و تفصیل فراوان جزئیات دادگاه در رسانههای انگلیسی است. نیویورکتایمز که از بقیه روراستتر عمل میکند، در مقاله روز ۲۸ سپتامبر، نظر داد: «مهمترین گواه در دادگاه لاکربی دود شد و به هوا رفت.»
دولت امریکا شایع کرده است یک شاهد محوری در اختیار دارد که شهادت او وکلای مدافع لیبیایی را مات میکند. این شاهد همان عبدالمجید جیاکه، تعمیرکار فنی است‏. وکلای مدافع میگویند جیاکه راست نمیگوید، چون برای شهادت پول کلانی از سیا گرفته است. در چند بازجویی و در برابر پرسشهای خیلی دشوار، جیاکه نتوانست جواب قابل قبولی بدهد. میگویند هر وقت سیا او را تهدید میکند که از پول خبری نخواهد بود، یک نکته مهم تازه علیه متهمان را رو میکند. در ظاهر مستندترین گواهی او دیدن یک کیفدستی سامسونایت قهوهایرنگ است، از همانهایی که در دست یکی از متهمان بود. پرسش مهم این است: چگونه این کیفدستی بیصاحب را بدون بازرسی از ایستگاههای گشت سختگیرانه فرودگاه مالتا عبور دادهاند؟
پرایوت آی- ۶ اکتبر ۲۰۰۰

ارتباط خریسات
محاکمه دو متهم حادثه دوازده سال پیش لاکربی در هلند به دلیل تلاش وکلای مدافع برای دریافت اطلاعات بیشتر از مسئولان سوریه در مورد یک عضو گروههای مبارز فلسطینی به تعویق افتاد. این فلسطینی که هنگام حادثه انفجار در هواپیما مرده بود، «موبدی گوبن» نام داشت. نام او را اتفاقی در یک لحظه حساس از محاکمه بر زبان آوردند: شهادت ادوار مارشمن، عضو پیشین افبیآی.
نزدیک به یک سال پس از حادثه انفجار هواپیمای پانامریکن، آقای مارشمن را به اردن فرستادند تا با یک عضو پوششی شبکه امنیتی اردن به نام مروان خریسات گفتوگو کند. این تماس به دلیل ارتباط طولانی و نزدیک سازمان امنیت اردن با سیا ممکن شد. پلیس اسکاتلند از اینکه افبیآی پیش از آن سازمان، به وجود و نقش خریسات پی برده است، خشمگین بود. سال گذشته وقتی مسئولان ارشد امنیتی اردن از تحویل خریسات برای محاکمه در این حادثه خودداری کردند، مارشمن را فراخواندند تا پس از سالها پرده از حرفهای خریسات با خود بردارد. در بازجویی روز پنجم دسامبر، مارشمن این داستان را تحویل داد:
روز ۱۳ اکتبر ۸۸ و حدود دو ماه پیش از حادثه لاکربی، خریسات که در نیروهای مبارز فلسطینی نفوذ کرده بود و در آن نیروها به دلیل تخصص در مواد انفجاری، بسیار به او اهمیت میدادند، با همسرش از اردن به آلمان سفر کرد. آن دو با یک عضو نیروهای فلسطینی به نام «دالکامونی» و عضو دیگر گروه به نام «ابوالیاس» دیدار کردند. نقشه این بود که خریسات بمب را بسازد و ابوالیاس آن را در یک پرواز جا دهد. روز ۲۲ اکتبر خریسات در فرودگاه فرانکفورت، مدتی را صرف بررسی برنامه پروازها کرد. آن روز عصرگاه، در خانه یک عضو دیگر گروههای فلسطینی پنج بمب را ساخت و آنها را طوری شکل داد که بشود در هواپیما جاسازی کرد. خریسات به مارشمن گفته بود که به طور دقیق نمیداند این بمبها قرار است کجا و چگونه کار گذاشته شود. ابوالیاس جزئیات برنامه را میداند. تا روز ۲۴ اکتبر که خریسات در حمام بود، دالکامونی درِ خانهاش را زد و گفت که میخواهد به فرانکفورت برود. خریسات متوجه شد یکی از پنج بمب سر جایش نیست. فردا، روز ۲۵ اکتبر، با رابط ارشدش در اردن تماس گرفت و به او از گم شدن یکی از بمبها، بعد از حضور ابوالیاس خبر داد. اواخر آن روز خریسات و دالکامونی به فرودگاه دوسلدروف رفتند و آنجا درباره ورود و خروج هواپیماها بحث کردند. روز ۲۶ اکتبر وقتی خریسات و دالکامونی به دیدار با ابوالیاس میرفتند، پلیس آلمان خودروی آنان را با بمبی درون آن بازداشت کرد و وقتی از هویت امنیتی خریسات آگاه شد، او را آزاد کرد. نه مارشمن، نه خریسات و نه کس دیگر نتوانستند روشن کنند که آن بمب گمشده در خانه خریسات چه شد.
پرایوت آی- ۱۲ ژانویه ۲۰۰۱

تقاطع هیثرو
یک نکته آزاردهنده از بیانیه نهایی ویلیام تیلور، عضو حقوقدانان دولتی بریتانیا و وکیل مدافع متهمان لیبیایی حادثه انفجار هواپیمای امریکا، درز کرد. وی استدلال میکرد که بمب را در فرودگاه هیثرو وارد پرواز کردهاند. او بیست نکته جداگانه را بیان کرد و نتیجه گرفت: هدف بمبگذار اگر نابودی هواپیما بود، باید این کار را پیش از آغاز حرکت به سوی مقصد نهایی (نیویورک) میکرد، نه در پرواز غیرمستقیم از فرانکفورت یا از مالتا. او روشن کرد که خطوط امنیتی فرودگاه هیثرو در دسامبر ۱۹۸۸ بسیار شلوغ بوده است و دستکم در سه نقطه میشد کیفدستی را از این خطوط گذراند و بدون جلب توجه کارکنان حراست وارد هواپیمای پانامریکن کرد. برای نمونه، گاری مخصوص حمل بارها به درون هواپیما، دستکم چهل و پنج دقیقه به طور کامل بدون حفاظ بود. نکته سوم آقای تیلور مهمتر بود: آن به اصطلاح کیفدستی قهوهایرنگ را باید به کمک گاری مخصوص بارهای پرواز تعویضی در هیثرو میگذراندند. اکنون مسلم است که همان کیف، کانون انفجار در هواپیما بوده است. شاهد اصلی آقای تیلور مردی است به نام «جان بدفورد»؛ مامور بارگیری گاری بارها در آن فرودگاه که با او اندکی پس از سقوط هواپیما مصاحبه شده است.
چه کسی این کیف خرمایی مایل به قرمز را درون گاری گذاشت؟ جان بدفورد اطمینان دارد که کار او نبوده است. ممکن است باربر دیگری کیف را توی گاری جا داده باشد؟ بدفورد به گروه پیگیری اولیه حادثه گفته است: مردی به نام سولکاش کامبوج. کامبوج هم میگوید آن کیف را در آن گاری نگذاشته است. بدفورد بدون سند و مدرک میگوید حتم دارد کار کامبوج بوده است. کامبوج، قاطعانه این احتمال را رد میکند. آقای تیلور در ادامه به گستردگی و با شواهدی پیچیده درباره وظایف ماموران بردن بار به درون هواپیما توضیح داد و نتیجه گرفت که کیفدستی را باربران درست در جایی در هواپیما گذاشتهاند که در آسمان منفجر شد. او همچنین توضیح داد که درون هواپیما کیفدستی دیگری بارگیری نشده بود. اگر کیف حامل بمب را در هیثرو در پرواز جا داده باشند، کارکنان بخش بار و مسئولان امنیتی هیثرو در برابر اتهامهای جدی قرار میگیرند. نکتهای که از این جدلها فراتر میرود، این است که هر کس کیف را با بمب درون آن، در فرودگاه هیثرو داخل هواپیما گذاشته است، باید یکی از دو متهم بوده باشد.
پرایوت آی- ۲۶ ژانویه ۲۰۰۱
ادامه دارد…

این مطلب در همکاری انسان شناسی و فرهنگ و مجله کرگدن منتشر می شود.