انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دوداسی(۳): کنیز ایزدان

ترجمه ونگارش: زهرا شعربافچی زاده

در سال‌هایی نه چندان دور، نهاد «دِوْداسی» در روزنامه‌های هند سر و صدای زیادی به پا کرد. در معبد معروف «جگان نات» (JAGANNATH) رئیس دِوْداسی‌ها پیر شده و کسی دیگر حاضر نبود به عنوان «کنیزایزدان» زندگانی خود را وقف معبد سازد. سرانجام یکی از رقاصه‌های نامدار هندو داوطلب شد که به عنوان کنیز خاص ایزدان به خدمت بپردازد.

دِوْداسی‌ها نخست درون معبدها زندگی می‌کردند. اما وقتی تعداد آنان بسیار زیاد شد، در کوچه‌های اطراف معبدها، حجره‌ها یا همان غرفه‌هایی کوچک گرفتند و از آنجا به کار و کسب خود می‌پرداختند. در نیم قرن اخیر وقتی موج مخالفت با این «فاحشگی معابد» بالا رفت، دِوْداسی‌ها در محله‌های ویژه‌ای در شهرها که «مناطق چراغ سرخ» (RED LIGHT AREA) نامیده می‌شوند، حجره گرفتند و در این محله‌ها به تن فروشی پرداختند. دِوْداسی‌ها در زمان استعمارانگلیس به نام دختران رقاصه یا «ناچ گرل» (NAUTCHGIRLS) معروف شدند. «ناچ» واژه‌ای هندی و به معنای رقص و رقاصه است. از همان زمان این واژه در زبان‌های اروپایی نیز راه پیدا کرد.
پران نیویل PRANNEVILE کتابی به عنوان «دختران رقاصه هند»(NAUCHGIRLS OF INDIA) نوشته و نشان داده است که در قرن هیجدهم و نوزدهم، «دختران رقاصه» که همان «دِوْداسی‌ها» بودند در زندگی اجتماعی طبقۀ اشراف جایگاه مهمی ‌داشتند و در نقاشی و هنر آن زمان چهرۀ «دِوْداسی‌ها» و تصویر‌های آنان بر روی دیوارها ترسیم شده است.

«دِوْداسی‌ها» یا «دختران رقاصه» در همۀ دربارهای شاهان محلی و اشراف راه پیدا کرده بودند. “عبدالرزاق” سفیر شاه ایران در دربار راجه دِوْا رایا دوم (۱۴۴۲ م) در ضمن گزارش خاطرات خود در دربار راجا می‌نویسد: زیبایی و آرایش و زیور آلات این دوداسی‌ها قابل وصف نیست. سیاح معروف پرتغالی، دومینگو پائیس (DOMINGO PAES) نیز تحت تاثیر زیبایی اینان قرار گرفت. او به ویژه از زیورهای طلایی آنان بهت زده شد و نوشت « درشگفتم که فاحشه‌های جوان هند چنان ثروتی در دست دارند». او می‌نویسد که در “وجیانگر”مراکزی وجود دارد که رقاصه‌ها را دربارۀ چگونگی آرایش و حفظ زیبایی خود راهنمایی می‌کنند. یکی از بانوان انگلیسی بنام اس.سی. بلنوس (S.C.BELNOS) که در اوایل قرن نوزدهم در کلکته زندگی می‌کرد دربارۀ راه و رسم و زیبایی و آرایش «دِوْداسی‌ها» و دختران رقاصه گزارش داده است. او در یکی از محافل رقص دِوْداسی‌ها شرکت کرده بود.
دِوْداسی‌ها فقط دختران فاحشۀ عادی نبودند بلکه هنرمندانی بودند که برنامۀ آموزشی کاملی داشتند و در طی آن ۶۴ «راگ» (آوازها و فنون موسیقی) به آنان یاد داده می‌شد. این فنون را در تعبیرات سنتی هند ۶۴ «کالا» (KALA) می‌نامند. گذشته از این به آنان آداب رفتاراجتماعی یاد داده می‌شد به‌گونه‌ای که اشراف، فرزندان خود را برای یاد گرفتن آداب معاشرت و تعارفات اجتماعی پیش آنان می‌فرستادند. در رسالۀ باستانی «کاما سوترا» که هزاران سال پیش فرزانگان آریایی آنرا نگاشتند هنرهایی که برای بالا بردن لذت جنسی باید به کار گرفته شود ذکر شده است. «کاما سوترا» از جمله متون درسی این دختران بوده است. البته از مآخذ نشان داده نمی‌شود که داشتن سواد جزو شرایط و برنامۀ «دِوْداسی‌ها» بوده، بلکه ممکن است برهمنان و یا استادان به صورت شفاهی نکات «کاما سوترا» را به آنان گوشزد می‌کرده‌اند. در «کاما سوترا»هنر را در شصت و چهار بخش تقسیم کرده‌اند و یک «دِوْداسی» باید در همه این هنرهای شصت و چهارگانه دارای مهارت باشد. از نظر جنسی «دِوْداسی» و یا «دختر رقاصه» نباید به‌هرکسی توجه کند، بلکه عنایات و الطاف جنسی‌اش باید ویژۀ زبدگان و برگزیدگان باشد.
دِوْداسی با گیشا (GEISHA) در ژاپن تفاوت داشت و در واقع، تنها کار وی تن فروشی و تنها وسیلۀ لذت‌اندوزی و گذران اوقات فراغت مردان نبوده است، بلکه زنی بوده با تربیت، با سواد وهنرمند. این در حالی است که گیشا دارای چنین ویژگی‌هایی بوده. دِوْداسی دارای حالات مذهبی و عرفانی نیز بود. رقص وی برای خدا بوده و نه برای انسانها. او خود را عیال بت خاصی محسوب کرده و برای وی به رقص و سرود می‌پرداخت.
از قرن نوزدهم مخالفت با نهاد دِوْداسی بالا گرفت. نخستین کسانی که بر این نهاد حمله کردند مسیونرهای غربی بودند. البته انتقادها و حملات آنان مغرضانه بوده و می‌خواسته‌اند با حمله بر این نهاد، دین هندو را بی‌اعتبار سازند و مردم را وادار کنند که به مسیحیت بپیوندند. آنها به ‌نام «اخلاق» و «تمدن» به «جسم فرشی» معابد حمله کردند. اما جسم فروشی کاباره‌ها و باشگاه‌ها در پی ورود تمدن و فرهنگ غرب رواج یافت. حملات مسیونرها موجب شد مصلحان هندو و برخی برهمنان نیز برای آنکه هندوییسم را از این نهاد مبتذل تبرئه کنند، با سیستم «دِوْداسی» مخالفت نمایند. آنان استدلال کردند که حضور دِوْداسی‌ها در اعیاد و جشن‌های معابد، زائران جوان را اغفال نموده و به بی‌راهه می‌کشاند. اشارات وکنایه‌های آنان در رقص، مبتذل و تحریک کننده و ترانه‌های آنان فاسد است.
وقتی انگلیسی‌ها به عنوان زمامدار به هند آمدند، در دربار آنان نیز دِوْداسی‌ها برای رقص (ناچ) می‌رفته‌اند. نخستین بار لرد ونلوک (LORD WENLOCK) که استاندار مدرس در سال ۱۸۹۰ تا ۱۸۹۶ بود، ورود رقاصه‌ها را در محفل و قصر خود قدغن کرد. پس از آن سایر مقامات انگلیس نیز با رقاصه‌ها، لااقل به طور علنی و در انظار عموم فاصله گرفتند. با توسعۀ تحصیلات جدید، هندوها نیز بیش از پیش نهاد دِوْداسی را محکوم کردند و در بیشتر معابد شمال هند اثری از دِوْداسی‌ها نمانده است.
در سال ۱۹۰۶، بسیاری از مردم به صورت هیئتی با استاندار انگلیسی بمبئی دیدار کردند و ازدولت خواستند نهاد دِوْداسی را در معابد هند از نظر قانونی قدغن کند. اینان خود را نمایندگان عموم مردم معرفی کردند و از دولت خواستند در معبد «خاندوبا» (KHANDOBA) که مرکز دِوْداسی‌ها است، آنها را کنترل کنند. در سال بعد حکومت بمبئی طی اعلامیه‌ای نامطلوب بودن گسترش این نهاد را اعلام نموده و در همین حال خاطر نشان ساخت که چون این مسئله با دین ارتباط دارد، دولت نمی‌تواند بدون اصلاح افکار عمومی مردم دست به قانون سازی بزند. البته دولت اعلام کرد آن دسته از مسئولان معابد که به استثمار دختران دِوْداسی می‌پردازند تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. دولت از رهبران فرقۀ هندو خواست برای دخترانی که از معابد رهایی می‌یابند دارالایتام و «پرورشگاه» بسازد. در سال ۱۹۰۸ سر ژورژ کلارک (GEORGECLARKE) استاندار بمبئی به مقامات انتظامی دستور داد که قانون را در مورد جلوگیری از استثمار دِوْداسی‌ها پیاده کنند. در سال ۱۹۰۹ دولت میسور نیز مقرراتی برای کنترل جسم فروشی در محوطه‌های معابد، اعلام نمود و هر گونه رسم و جشن دینی که موجب تشویق جسم فروشی شود از نظر قانونی ممنوع شد.
در همان زمان خود هندوها و مراجع آنان نیز علیه نهاد دِوْداسی اقداماتی کردند. در سال ۱۹۰۹ سانکیسوارا آشرم (SANKESVARA) اعلام کرد نهاد دِوْداسی هیچ اعتبار دینی ندارد. سانکیسورا آشرم با مرجع بزرگ هندوها شانکاراچاریا (SHANKARACHARYA) ارتباط داشت. این امر نشان می‌دهد، در نتیجه انتقاد شدید مسیونرها و روشنفکران، مراجع سنتی نیز وادار شدند هندوییسم را از نهاد مبتذلانه «دِوْداسی» تبرئه کنند. بر مبنای فتوای مزبور، دولت محلی تراونکور نیز نهاد دِوْداسی را در قلمرو خود متوقف کرد.
در عین حال عدۀ دیگری از نهاد «دِوْداسی» هواداری کردند. استدلال آنان بر محور حفظ موسیقی و رقص سنتی مذهبی دور می‌زده است. دِوْداسی‌ها، رقاصه‌های دینی بودند که هنرهزاران ساله معابد هند را به ارث برده و توقیف نهاد دِوْداسی به معنای انقراض رقص دینی بود.
در سال ۱۹۱۱ لرد مورله (LORD MORLEY) چنین گزارش داد:

«در مجلس توجه مرا بدین مسئله جلب کرده‌اند که در هند صدها دختربچه محکوم می‌شوند در معابد به صورت فاحشه‌ها زندگی نمایند و به جسم فروشی تن در دهند. اینان به طور سمبلیک با بُت، یا گل و یا شمشیر کالی (یکی ازالهه‌های هندوان) ازدواج می‌کنند. ما بارها متوجه شده ایم بسیاری از هندوها خودشان نیز با این سنت مبتذل مخالف‌اند. در شهر مدرس که این سنت هنوزپا برجاست شهر دار هندو «رام چندران رائو» این عادت را مخالف با روح دین هندو قلمداد کرده است و در بمبئی سازمانی برای حفاظت کودکان دختر (از فاحشه‌گی) تشکیل شده و در آن خود هندوها شرکت دارند».

فهرست منابع:

نقوی، علی محمد(۱۳۸۵): خرافات دینی در هند، راه اسلام، خانۀ فرهنگ ایران در دهلی نو

Dalal, Roshan(2006): The Penguin Dictionary Of Religion In India, Tomas Press, Noida