یادداشت سردبیر
در شرایطی زندگی میکنیم که هر لحظه رویدادی و اتفاقی پیش میآید و تمام جامعه و تکتک افرادش را یکی پس از دیگری با بحران روبهرو میکند: بسیاری از دوستان و اقوام، همسایه و همکار، یکبهیک در حال مهاجرت و ترک وطن هستند. هنر، فرهنگ، آزادی بیان و ابراز اندیشههای درونی فردی با تهدید روبهرو است. گاه سنگفرش خیابانها را پر از یادگاریهای جدالهای رادیکال مییابیم و وضعیت اقتصاد نیز چیزی در حد فاجعه است. همه انگشت تقصیر را بهسوی دیگری نشانه میگیرند و به دنبال تحلیل محیط درون و بیرون خود نیستند.
نوشتههای مرتبط
و این پرسش را میتوان در چشمان هر کسی دید: «در این اوضاع باید چه کرد؟» پرسشی که در دفتر نخست از «دفترهای انسانشناسی و فرهنگ»، تلاش شده از نگاه یک انسانشناس، دستکم تا اندازهای پاسخ داده شود. این نگاه آغازگر موضوعها و مباحث دیگری در آینده خواهد بود که شاید چشمان ما را به مسائل و مشکلات بازتر و ذهنمان را پویاتر کنند و شاید نیز راه به گشودن گره یا گرههایی ببرند؛ و همین امر است که ما را به پرسشی دیگر میرساند: راه و روش منطقی برای ابراز خود و ارائهٔ آثار فرهنگی هنری در این زمانه چیست؟ آیا در این شرایط سخت میتوان بذر امید کاشت و آن را پرورش داد؟ آیا با خوانش تاریخ بشر که سراسر دستوپنجه نرم کردن با بحرانها بوده است، میتوان چیزی پیدا کرد؟
زندگی روزانه با این پرسشها در ذهن و همچنین مشارکت در برنامههای مؤسسهٔ انسانشناسی و فرهنگ، ما را بر آن داشت که شمارهٔ نخست را به این موضوع و بخشی از مقالات ناصر فکوهی، مدیر این مجموعه اختصاص دهیم. مقالههای ایشان را برای رسیدن به پاسخ مرور و مطالعه کردیم و گزیدهای از آنها را که دربرگیرندهٔ نکاتی برای پاسخ به این پرسشها بود را برگزیدیم و منظم کردیم. پس از همفکری با خود ایشان به این نتیجه رسیدیم که مطالب منتخب را با عنوان «زیستن با بحران» بهطور هدفمند و در قالب این دفتر منتشر کنیم. همچنین تصمیم بر آن شد که این جریان را بهصورت مستمر و به شکل مجموعهای ادامهدار گسترش دهیم. هر دفتر از این مجموعه به دنبال آن خواهد بود که به یک موضوعی مشخص از نگاه و زبان یک نویسنده و محقق بپردازد.
امید آن است هر فرد با خواندن این مطالب، همانند ما، به دیدگاهی امیدوارانهتر و منطقیتری به خود، زمانهٔ خود و کشورمان برسد و هرکدام جایگاهمان را در ارتباط با جهان پیرامون خود بهتر درک کنیم .آنچه در پیش روی شماست، مسلماً عاری از کاستی نیست؛ لذا خوشحال میشویم این کاستیها را بر ما ببخشید و ما را از رهنمودهای خود بیبهره نگذارید.
سرمقاله دکتر فکوهی
یکی از بحثهایی که در هفتههای اخیر بارها موضوع مناقشه و گاه سردرگمی بوده این است که در شرایط کمابیش وخیمی که کشور مادر یکی دو سال اخیر تجربه میکند (بحران کرونا، سوء مدیریتها، بحرانهای اجتماعی، گرانی و….) آیا هنوز جایگاهی هم برای فکر و اندیشه باقی میماند؟ اصولاً در چنین شرایطی میتوان در آرامش فکر کرد و اگر هم اندیشه خود را بر موضوعی متمرکز کرد، چقدر میتوان اطمینان داشت که مقطعی نیندیشیدهایم؟ و یا تحت تأثیر فشار جوّ اجتماعی، پیرامون ِ سطحینگر و …تمرکز، جامعیت و اعتدال را در اندیشه و بیان خود از دست ندادهایم؟
ابتدا از یک بحث معروف حرکت میکنم که به گمانم اکثر خوانندگان آن را بشناسند: قضیهای با عنوان «هرم سلسله مراتبی مازلو». آبراهام مازلو (۱۹۰۸-۱۹۷۰) یک روانشناس آمریکایی بود. یکی از مباحث مهمی که او مطرح کرده و تا امروز بعد از دهها سال هنوز کسی نتوانسته است بهطور کامل آن را زیر سؤال ببرد، این است که انسانها براساس یک نظام سلسلهمراتبی از نیازهایشان عمل میکنند. بنابراین چون «زیستی» بودن، مهمترین موقعیت انسان است، ابتدا باید نیازهای زیستی خود مثلاً غذا و آب و حرکت و غیره خویش را تأمین کند، تا سپس به نیازهای دیگر برسد. در این هرم، هر انسانی به باور مازلو، پس از رفع نیازهای ردههای پایینی به نیازهای رده بالایی هدایت میشود، و اگر در میانۀ راه بازهم نیازهای اولیه دچار کاستی شوند، نیازهای ردهبالا را به سود آنها کنار میگذارد. بنابراین، پس از نیازهای زیستی بلافصل، مسئله نیازهایی چون امنیت و سرپناه داشتن، یعنی جلوگیری از خطراتی که موجودیتش را تهدید میکنند مطرح میشود؛ و سپس به نیازهای اجتماعی و عشق و علاقه دیگران به خود و خود به دیگران میرسد. و تنها درنهایت است که میتواند به شکوفایی فردی، خلاقیت و در یککلام، به تأثیرگذاری ِ فکری و کلامی و هنری برسد. نظریه مازلو، گرچه مورد انتقادات شدید قرارگرفته و بسیاری از نمونههای تاریخی و معاصر آن را رد کردهاند، اما درباره اکثریت ِ جوامع و اکثریت آدمهای یک جامعه صادق است.
تنها چند مثال کوچک میتواند بهجا بودن انتقادات بر این نظریه را نشان دهد: اگر باورها و اعتقادات دینی و یا عقیدتی را در نظر بگیریم، میبینیم که امروز برای بسیاری از انسانها، این اعتقادات، یا حتی سلایق هنریشان، پیش از حتی نیازهای زیستیشان قرار میگیرند؛ مثلاً حاضرند غذای کمتری بخورند، اما کتاب موردعلاقهشان را بخرند و غیره. و نوعدوستی و عشق به دیگران نیز چنین است؛ اما نه در همۀ جوامع و همۀ دورهها و شرایط. تاریخ به ما نشان میدهد که درست برعکس آنچه مازلو میگوید، خلاقیتها و شکوفاییهای فردی بهویژه در هنر و اندیشه در دورههایی شکوفا بودهاند و به فرازهایی خارقالعاده رسیدهاند که گاه بحرانهای بزرگی جوامع و کنشگرانشان را تهدید میکرده است. در فرهنگ خود ما وضعیت حافظ و سعدی و مولوی و بسیاری دیگر تا امروز چنین بوده و هست. در اروپا پس از قرون وسطی و تفتیش عقاید و طاعون، هیچ دورهای به سیاهی قرن بیستم، قرن اردوگاههای مرگ و توتالیتاریسمهای راست و چپ به وجود نداشته. اما همین قرن آکنده از بالاترین ثمرات زیبایی فکر و هنر انسان در موسیقی و نقاشی و اندیشههای فلسفی هم بوده است.
حال اگر به وضعیت خود برسیم. دلیل آنکه ما در چنین بحرانی قرار گرفتهایم، که بسیاری از آدمها احساس میکنند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، به باور من، دستکم همان اندازه که به خود واقعیت ارتباط دارد، به احساس و بازتاب این واقعیت در ذهنیت افراد نیز مربوط است. مثالی ساده بیاوریم: فقر و موقعیت شکننده مالی و محرومیت از نیازهایی اساسی، نظیر بهداشت و آموزش و گرانی در ایران یک واقعیت است که با بحران کرونا بهمراتب بدتر شده است. اما کسی که جهان را بشناسد یا دستکم از طریق رسانهها مسئلۀ فقر و بحرانهای طبیعی و اجتماعی را دنبال کند، بهسرعت میتواند بفهمد که کشورهای آمریکای مرکزی و برخی از کشورهای آمریکای جنوبی، برخی از کشورهای آفریقای سیاه و آسیا (بهویژه هندوستان و منطقه اصلی سرزمین شرقی چین) و همینطور خاورمیانه وضعیتی بهمراتب بدتر از ایران دارند. نگاهی به افغانستان، لبنان و سوریه بیندازیم تا به این واقعیت پی ببریم. اما سوء مدیریت در تقریباً همه زمینهها چنان وضعیتی را در ایران ایجاد کرده است که افراد احساس میکنند بدترین شرایط را در کل جهان و در کل دورههای تاریخ تجربه میکنند و دائماً نیز این وضعیت بدتر خواهد شد. این باور بهخودیخود نادرست نیست که اگر فکری به حال مشکلات نکنیم وضعیت ما میتواند بسیار بدتر ازآنچه هست بشود. اما خوشبختانه میتوان با تدبیرهایی مهم و البته جسورانه و ریشهای این وضعیت را تغییر داد.
وقتی ما با بحران تحریم روبهرو هستیم و یک جنگ اقتصادی تمامعیار، وقتی با بحران کرونا روبهرو هستیم و اکثریت بزرگ جوانان تحصیلکردهای که با شرایط اشرافی گری نولیبرالی، حتی دیگر نمیتوانند طرف ازدواج بروند؛ در این شرایط چگونه و چرا انتظار داریم افراد دچار فشار عصبی نشوند و بهگونهای خود را در یک خطر آنی زیستی نبینند؟ و حال وقتی به روشنفکران و اهل فکر و هنر و قلم میرسیم، باز در شرایطی که با سوءمدیریتهای بیشمار در طول دهها سال همه این گروهها شاهد آن بودهاند که تنها عدهای خاص که نامشان را «سلبریتی» گذاشتهاند، از همهچیز برخوردارند و حتی نمیدانند با پولهای بادآوردۀ خود چه کنند، اما آنها برای آنکه آبروی خود را حفظ و بتوانند یک زندگی ساده داشته باشند، باید به زمین و زمان بزنند. وقتی در کشوری که در آن دهها میلیون نفر تحصیلات دانشگاهی دارند، از مردم بخواهیم که فراموش کنند جزو ده کشور ثروتمند جهان هستند، اما به دلایل سیاسی و عقیدتی و ایدئولوژیک باید شرایطی بدتر از بنگلادش را تحمل کنند، در این شرایط چطور انتظار داریم که حتی نخبگان فکری و هنرمندان، بتوانند آرامشی را داشته باشند که بدون آن بستر، نمیتوان خلاقیت ِ اندیشه و هنر را متصور شد.
دانشگاه، صحنههای نمایش، پهنههای خیالپردازی شاعرانه و ادبی و … باید فارغ از دغدغههایی چون ترس از فشار سیاسی، فشار پول و شهرت و زیر ضربه تبرهای مضحک کژاندیشی باشند تا بتوانند این خلاقیتها را از وضعیت بالقوه به وضعیت بالفعل دربیاورند. در این حال است که میبینیم «احساس ناامنی و بیچارگی و فقر و سقوط اجتماعی» از خود این واقعیتها در جامعه بیشتر است. راهحل در این میان آن نیست که دنبال مقصر بگردیم و با متهم کردن اینوآن فرد به انتقام فکر کنیم و این تصور را داشته باشیم که انتقامگیری را حل خواهد کرد و یا با چند تغییر در آدمها و مدیران و روابط قانونی و غیرقانونی، معجزهای اتفاق میافتد و همهچیز به وضعیت عادی بازخواهد گشت. مسئله در آن است که شجاعت پذیرش اشتباههای گذشته را داشته باشیم، دست از شعار دادنهای بیمعنا بکشیم و باهدف حفظ استقلال آزادی و عدالت اجتماعی که اهداف اصلی انقلاب بودهاند، سعی در آشتی همۀ مردم باهم داشته باشیم. وقتی میگوییم آشتی، منظور آن نیست که افراد هر عقیدهای را بپذیرند و هیچکسی عقیده و باور و شیوه زندگی خود را نداشته باشد. اما باید بپذیریم که در جهان قرن بیست و یکم هنوز از «شرق» و «غرب» خیالین صحبت شود و هنوز در این فکر باشیم که نظریههایی را که حتی در نیمۀ قرن بیستم پایههای مستحکمی نداشتند را برای خود به غذای توجیه وضعیت نابسامان و بههمریخته اجتماعی و فرهنگی و سقوط اجتماعی تبدیل کنیم، مشکل هیچکس را حل نخواهد کرد. هیچ راهحلی جز تحمل دیگری و داشتن انعطاف و پرهیز از خشونت و تمایل به سلطه در برابر تفاوت وجود ندارد و خط سیر کنونی که دقیقاً همه راهحلها را به رویکرد سلبی خلاصه میکند، نزدیکترین راه، نه برای رسیدن به صلح و آسایش اجتماعی، بلکه برای بالا رفتن هرچه بیشتر احساس نگونبختی و دامن زدن هرچه بیشتر به مهاجرت و انفعال ذهنی و اجتماعی است که به همان میزان نیز سبب خواهد شد فکر افراد از کار بیفتد. برای جلوگیری از این وضعیت دستکم گروهی باید آن میزان شجاعت و جسارت داشته باشند که بتوانند در میانۀ بحران، به بحران بیندیشند و راهحلهایی ولو کوچک برای برونرفت بیابند.
مقالاتی که در این نخستین دفتر در مجموعه دفترهای انسانشناسی و فرهنگ گرد آمدهاند و به همت سرکار خانم مژده عالیپور منتشر میشوند، به بررسی همین موضوع یعنی ضرورتی اختصاص دارند که بتوانیم در بحران و با بحران به زندگی، اندیشیدن و دخالت خود در سیر این زندگی برای بهتر کردنش ادامه دهیم.
مقدمه مدیر انتشارات
همین ابتدا جان کلام را مینویسم: انتشارات نامه فرهنگ را بنیان گذاشتهایم تا به دستاوردهایمان در انسانشناسی و فرهنگ سامان دوبارهای ببخشیم و راه را برای آفرینش آثار جدید به شیوهای منسجم و باکیفیت هموار کنیم.
انسانشناسی و فرهنگ طی دو دهه فعالیت علمی و فرهنگیِ میانرشتهای، اکنون گنجینهای از محتوا را در اختیار دارد. نویسندگان بسیاری اعم از اساتید علوم انسانی و اجتماعی و پژوهشگران جوان از رشتههای گوناگون در وبگاه این نهاد قلم زدهاند. همچنین از آغاز برگزاری نشستهای سخنرانی و جلسات گفتوگوهای انسانشناسی و فرهنگ، تعداد قابلتوجهی فایل صوتی و تصویری و گزارش مکتوب در بانک اطلاعاتی آن ذخیره شده است. افزون بر همه اینها، در سالهای گذشته ویدیوهای آموزشی و فرهنگی زیادی با مشارکت برخی همکاران این نهاد تهیه و منتشر شده است. بنابراین انسانشناسی و فرهنگ مدیون نویسندگان و همکاران بسیاری است، به ویژه اساتید و پژوهشگرانی که طی این سالها به صورت منظم در پربار شدن وبگاه و شبکههای الکترونیک ما مشارکت داشتهاند و با اعتماد و لطفشان این نهاد را محمل و محل انتشار دستاوردهای فعالیتهای علمی گرانقدر خود دانستهاند.
بدین ترتیب، انسانشناسی و فرهنگ را با دو ویژگی میتوان شناخت: ۱- شبکۀ گستردهای از نویسندگان و فعالان علمی و فرهنگی ۲- موضوعات متنوع و میانرشتهای در قلمروی علوم انسانی. بر این اساس، در نامه فرهنگ قصد داریم به چنین گسترهای از کنشگران و محتوای تولیدشده سامان ببخشیم، و در نخستین قدم، دفترهایی را منتشر کنیم که محتوای آنها حول موضوعی مشخص و به قلم یک نویسنده آفریده شده است.
البته پیش از این هم کوشیده بودیم در چارچوب ویژهنامههای موضوعی بخشی از مقالات و یادداشتهای وبگاه انسانشناسی و فرهنگ را به شیوهای درخور از نو منتشر کنیم و در نظمی جدید در اختیار مخاطبان قرار دهیم. این کار با همت همکارانی در سمت سردبیر و صفحهآرا انجام شد و ویژهنامههای ارزشمندی از جمله شهر و فرهنگ، فرهنگ فرانسه، فرهنگ ژاپن، سینمای مستند و ویژهنامههای سالانۀ نوروز و سالگرد تأسیس انسانشناسی و فرهنگ منتشر شد. اما به نظر میرسید این تلاشهای ارزشمند اما پراکنده برای بازنمایی آنچه این نهاد واقعاً در اختیار دارد، کافی نیست و آنچه در این چارچوب تولید میشود در میان انبوهی از مطالب وبگاه به صورتی که باید و شاید قابل مشاهده نیست. همچنین در زمینهی تولید و انتشار محتوای صوتی و تصویری، انتشارات دیداری و شنیداری انسانشناسی و فرهنگ به مدت چندسال عملکرد شایسته و ارزشمندی داشت، اما در سالهای اخیر فعالیت آن به دلیل کمبود نیروی انسانی و نبود راهبرد منسجم، کم یا بیش معلق ماند.
بنابراین همانطور که اشاره کردم، تصمیم گرفتیم نامه فرهنگ را ذیل نظارت انسانشناسی و فرهنگ، اما به عنوان بخشی مستقل راهاندازی کنیم تا آثار ارزشمندی را که در این نهاد آفریده میشود، در قالب تازهای منتشر کنیم. آنچه هماکنون در گام نخست تعیین کردهایم انتشار دو گروه از مجموعه مقالات است:
- دفترهای فرهنگ: مجموعه مقالات بخشی از اساتید پیشکسوت در شورای عالی در این چارچوب منتشر میشوند. این اساتید با حمایت همیشگی خویش، انسانشناسی و فرهنگ را برای انتشار نوشتههای پرارزش خود انتخاب کردهاند. نخستین شماره از این دفترها مجلد پیش روی شماست که به جستارهای مدیر انسانشناسی و فرهنگ دربارۀ موضوع بحران اختصاص دارد و با همت و سردبیری خانم مژده عالیپور گردآوری، ویراسته و تنظیم شدهاند. شمارههای بعدی این دفترها به نوشتههای ارزشمند اساتیدی چون محسن حجاریان، محمد تهامینژاد، ناصر عظیمی و اساتید دیگر اختصاص خواهد یافت.
- گفتار فرهنگ: در هر شماره از گفتار فرهنگ، نوشتههای نویسندگان دیگر این مؤسسه گردآوری و منتشر میشوند. مجموعه مقالات و یادداشتهایی از خانم زهره روحی دربارۀ هانا آرنت نخستین شماره از این مجموعه خواهد بود.
همانگونه که پیداست، هم در دفترهای فرهنگ و هم در گفتار فرهنگ، هر شماره به موضوع مشخصی اختصاص دارد و ممکن است به تدریج از یک نویسنده که در بیش از یک زمینۀ موضوعی کار کرده، بیش از یک مجلد منتشر شود. این مجلدها به صورت الکترونیک و رایگان در دسترس عموم قرار میگیرند.
ما همچنین قصد داریم انتشار محتوای صوتی و تصویری را در دستور کار انتشارات نامه فرهنگ قرار دهیم. هماکنون ما به ذخیرۀ بزرگی از دادههای تصویری و صوتی دسترسی داریم که بعضی از آنها پیشتر منتشر شدهاند و بعضی نیز قرار است برای نخستین بار در دسترس مخاطبان قرار گیرند. هدف ما این است که این دادههای تصویری و صوتی را به تدریج از نو سامان بدهیم و بعد از بهبود کیفیت و تعریف شاخههای موضوعیشان، آنها را در پلتفرمهای خود منتشر کنیم. نخستین اقدام ما در این زمینه تداوم انتشار ویدیوهای تصویر فرهنگ است که با مشارکت خانم پگاه دودانگه ترجمه، زیرنویس و منتشر میشوند.
انتشارات نامه فرهنگ صرفاً خود را در نشر پروژهها و مقالات انسانشناسی و فرهنگ تعریف و محدود نمیکند. ما قصد داریم زمینهای را برای تولید آثار جدید و همکاری با پژوهشگران تازه نیز فراهم کنیم. تعریف برنامههای پژوهشی و ترویجیِ تازه از اهداف نامه فرهنگ است. البته با توجه به اینکه این انتشارات اساس کار خود را بر انتشار آزاد مطالب گذاشته، برای پیشبردن این کار نیاز به پشتوانۀ مالی نیز هست. بنابراین همینجا از همراهان –چه اشخاص و چه نهادها- که توانایی و انگیزۀ حمایت از کارهای علمی و فرهنگی را دارند، دعوت میکنیم که در این زمینه از فعالیتهای موسسۀ انسانشناسی و فرهنگ و ذیل آن انتشارات نامه فرهنگ حمایت کنند.
و اما دربارۀ این شماره که به مجموعه مقالات و گفتوگوهای ناصر فکوهی، با موضوع بحران، اختصاص پیدا کرده و عنوان «زیستن با بحران» برایش انتخاب شده است: پیام این مجموعه جستار چنانکه از عنوانش نیز پیداست، این است: چگونه با وجود دستبهگریبان بودن با بحرانهای چندگانه در عصر حاضر و جامعۀ امروزمان دوام بیاوریم و زندگی کنیم.
ناصر فکوهی در جایگاه یک انسانشناس و جامعهشناس، مداخلۀ اجتماعی را از همان ابتدا در برنامۀ فعالیت خود قرار داده و هیچگاه بیاعتنا به بحرانها و مسائل روز جامعه، گوشۀ امنی را برای خود انتخاب نکرده است. همانطور که او در یکی از مقالات این شماره بدان اشاره کرده، در جایگاه یک کنشگر اجتماعی، او همواره جانب مردم ایستاده و نقدهای زیادی را دربارۀ عملکرد نهادهای قدرت در عرصۀ سیاست، جامعه و اقتصاد نوشته است. بنابراین مخاطب بخش مهمی از این مقالات و گفتگوها عمدتاً مسئولانی هستند که در بحرانهای اخیر انتخاب شایستهای برای بهبود اوضاع نکردهاند. اما نامگذاری این دفتر (زیستن در بحران) در لایهای نهانیتر، گروهها و مردمی را خطاب قرار میدهد که زیر فشارهای اجتماعی و اقتصادی زندگی میکنند و با ساختارهای قدرت پیوند سازمان یافتهای ندارند.
به راستی چگونه باید با وجود بحران زیست؟ آیا میتوانیم امیدوار باشیم که روزی بوی بهبود اوضاع را ز جهان و جامعۀ خود بشنویم؟ آیا اساساً امیدواری خود بحرانآفرین نیست؟ آیا میتوان با ناامیدی در دل بحران همزیستی کرد و به زندگی ادامه داد؟ اگر این اصل را مبنای فکر خود قرار دهیم که امور متضاد یکدیگر را میآفرینند، میتوانیم بپرسیم: ناامیدی از ساختارهای قدرتی که در تجربۀ سالهای گذشته در مسیر بهبود و ساماندهی حرکت نکردهاند و به بحرانها روزبهروز دامن زدهاند، امیدواری به چیزی را در دل خود میآفریند؟ تجربۀ مردمان دیگر در طول تاریخ، در بحبوحۀ بحران، چه بوده است؟ چگونه زیستهاند و به چه امید داشتهاند؟ آیا به راستی نومیدی از جهان بیرونیِ بحرانزده، چنانکه ایوان کلیما میگوید، امیدواری به جهان درونی را به همراه میآورد؟ آیا قطع امید از ساختارهای کلان جامعه، امیدواری به فرهنگ را تقویت میکند؟ فرهنگی که زیر پوست جامعه، در دل خرده جماعتها، میان گروهها، در روابط میانفردی جاری است… با خواندن این دفتر احتمالاً برای بیشتر این پرسشها پاسخهایی را خواهید یافت.
امیدواری به فرهنگ، در بطن ناملایمات و دشواریهای زندگی، آنچیزی است که طی دو دهۀ گذشته ما در انسانشناسی و فرهنگ در پی ترویج آن بودهایم و هنوز هم بر سر آن استوار ایستادهایم. انسانشناسی و فرهنگ برای پیگیری این هدف و دوام یافتن در بطن بحران، راهبردهای مختلفی را دنبال کرده است: اول ایجاد سازوکاری که کنشگران فرهنگی بتوانند به صورت شبکهای با یکدیگر کار کنند. چنین نظمی انعطافپذیری بالایی دارد، هم در برابر بحرانهایی که از سوی ساختارهای جامعه پدید میآید و هم در برابر بحرانهایی که درون شبکه ایجاد میشود و مجموعه را نیازمند تغییر میکند. دوم دموکراتیزه کردن فرهنگ است، از طریق کار داوطلبانۀ کسانی که در عمق وجودشان به فرهنگ عشق میورزند و همچنین از طریق آزادانه در اختیار قرار دادن هر آنچیزی که در این مجموعه تولید میشود. در نتیجه به همان اندازه که ساختارهای کلان قدرت در راستای تحکیم مرزها و به حاشیهراندن گروهها و افراد حرکت میکنند، این مجموعه بیشترین انعطاف را برای برداشتن مرزبندیها و سلسلهمراتبها و دربرگرفتن کسانی دارد که با پیشینههای تحصیلی و حرفهای گوناگون، به فرهنگ عشق میورزند. به تعبیری میتوان گفت که این مجموعه خود را با ماهیت تکثرگرا و همهشمول فرهنگ همساز کرده است.
ما امروز نیز در انتشارات نامۀ فرهنگ چنین هدفی را گامبهگام دنبال میکنیم و به همین مناسبت نخستین اثر را زیستن با بحران نام نهادهایم. امیدواریم که پایبندی به این هدف بهانۀ کافی باشد که شما این دفتر و مجلدهای دیگر انتشارات نامه فرهنگ را بخوانید، از خواندنشان لذت ببرید، آنها را به یکدیگر معرفی کنید، و به هر شکلی که در دسترس است، این نهاد نوبنیاد را حمایت کنید.
برای دانلود دفتر اول انسانشناسی و فرهنگ کلیک کنید.