پژوهش اجتماعی از حلقههای متعددی تشکیل میشود که فقط با توصیف وضعیت تمامی این حلقهها میتوان تصویری کامل از پژوهش اجتماعی در جامعه ایران داشت. ولی از آنجا که پرداختن به همه این حلقهها در یک یادداشت محدود امکانپذیر نیست، بنابراین نوشته حاضر به توصیف یکی از این حلقهها، محدود میشود. حلقهای که در زنجیره پژوهش اجتماعی، جزو نقاط ضعف آن محسوب میشود. این حلقه واقعیت ناپایدار و نامتعین و ژلاتینی پدیدههای ذهنی است که سنجش و شناخت پدیده ذهنی را بسیار سخت و با خطای فاصله زیاد همراه میکند. به همین دلیل است که در قضاوت نسبت به پدیدههای ذهنی سنجیده شده در ایران باید احتیاط بیشتری از خود نشان داد. چرا چنین است؟
برای سنجش دقیق یک پدیده ذهنی (برای نمونه رضایتسنجی مردم از وضع سیاسی) وجود حداقل دو شرط زیر لازم است:
نوشتههای مرتبط
یکم؛ زمینه مورد نظر برای رضایتسنجی، به شیوههای مختلف و آزادانه، موضوع بحث و گفتگوی افراد و رسانهها قرار گیرد و در سطوح گوناگون درباره آن بحث شود و عموم گرایشهای موجود درباره آن موضعگیری و اظهار نظر کنند، تا در نهایت درک کاملاً روشنی از موضوع میان اذهان مردم شکل بگیرد.
دوم؛ ابزار کافی و مناسب برای سنجش چنین نگرشی و رضایتی در اختیار باشد. این ابزار شامل پرسشهای استاندارد شده و نیز نیروی انسانی و تشکیلات اجرایی دارای صلاحیت است.
برای سنجش دقیق رضایت مردم در جامعه ایران، دو شرط مذکور در حد مناسب فراهم نیست. زیرا از یک سو به دلیل فقدان آزادیهای لازم و نیز ضعف و بیاعتباری رسانه و نیز نهادهای مدنی فعال و فقدان گفتوگوهای شفاف درباره موضوعات، ذهنیت و رضایت مردم درباره موضوع مورد نظر از وضوح و عمق و پایداری کافی برخوردار نیست، زیرا این ذهنیت از خلال حضور در یک محیط عمومی و تعاملی شکل نگرفته است و چه بسا در اولین برخورد با ذهنیت یا واقعیتی دیگر ولی درک نشده از جانب فرد، تغییر کند. بهعلاوه به دلیل نبود گفتوگوی کافی پیرامون موضوعات گوناگون جامعه ایران، این موضوعات از شفافیت و روشنی کافی برخوردار نیستند تا مخاطبان و مردم یا افراد ذینفع بتوانند درک نسبتاً یکسانی از موضوع به دست آورند و بر اساس این درک، آن را تعریف و نسبت به آن موضعگیری کنند. داستان مولوی درباره دست کشیدن به فیل در تاریکی، مثال مناسبی جهت انطباق با این وضعیت است. بحث و گفتوگو درباره موضوعات اجتماعی، همان روشن کردن چراغ است تا مردم درک خود را از فیل با دست کشیدن به جاهای مختلف آن به دست نیاوردند، درکی که مطابق با واقعیت فیل نیست. بلکه با دیدن فیل در روشنایی، همه افراد تصویر مشابهی از فیل در ذهنشان شکل بگیرد. ارزیابی به نسبت دقیق و قابل اتکای مردم درباره فیل فقط پس از دیدن آن در روشنایی امکانپذیر است.
ابزارهای سنجش نیز در جامعه ما ضعیف است. این ضعف دو علت عمده دارد. اول فقدان نهادهای پژوهشی با سابقه، و نبود استمرار در انجام پژوهش است. در غیاب موسسات و نهادهای پژوهشی باسابقه، ابزارهای سنجش که مطابق معیار باشند، شکل نمیگیرند، یا بسیار ضعیف خواهند بود. فقدان استمرار پژوهش نیز همین نتیجه را دارد. اگرچه این ابزارها معمولاً در جوامع دیگر وجود دارند و به حد معیار و استاندارد رسیدهاند، ولی مشکل اینجاست که کاربرد آنها در جوامع دیگر، بهویژه جوامعی که به لحاظ وجوه گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی تفاوتهای زیادی با آن جوامع دارند، قابلیت کاربرد لازم را ندارد، یا حداقل اینکه معیار بودن آنها باید در این جوامع هم آزمون شود.
علت دوم، نبود فرهنگ نقد پژوهش است. هنگامی که اعتبار پژوهشهای انجام شده به لحاظ عینی و ذهنی ارزیابی و نقد و سنجیده نمیشوند، به آن معناست که ابزارهای سنجش پژوهش اجتماعی در ایران، فاقد سنگ محک لازم هستند. ضعف ابزار سنجش پژوهش اجتماعی ناشی از علل دیگر نیز هست، برای نمونه در غیاب بحث و گفتوگوی آزاد و نقد، کلمات دارای معنای بینالاذهانی یکسانی نخواهند شد. وقتی که کلمه «آب» را بهکار میبریم، ظاهراً همه خوانندگان آشنا به زبان فارسی درک مشترکی از مصداق و معنای این کلمه خواهند داشت. اما وقتی که از کلماتی مثل «رضایت»، «نظر»، «موافقت»، «مخالفت»، «سیاست» و… بهویژه در سنجشهای طیفی ۵ یا ۷ قسمتی استفاده میکنیم، معلوم نیست که فهم و درک و از آنها مهمتر، مصداق مشترکی از این کلمات در اذهان مخاطب وجود داشته باشد. بنابراین معلوم نیست که آیا به کار بردن این کلمات منجر به سنجش یکسان از یک پدیده مشخص در ذهن افراد میشود یا خیر؟ عوامل دیگری که این سنجش را سخت میکند عبارتند از رعایت احتیاط و عدم رغبت افراد در بیان نظر؛ تفاوتهای شدید در سطوح فرهنگی و تحصیلی افراد؛ تفاوتهای قابل توجه زبانی در مناطق مختلف کشور و…
از آنچه که گفته شد چه نتیجهای میباید گرفت؟ آیا انجام پژوهش اجتماعی و فرهنگی ممتنع است؟ پاسخ منفی است. ولی انجام این نوع پژوهشها در ایران نسبت به جوامع دیگر (مثلاً کشورهای غربی) سختتر است و در نتیجهگیریها باید احتیاط بیشتری نمود. ضمن آنکه اگر پژوهش اجتماعی معتبر و قابل دفاع انجام شده باشد، قابلیت تعمیم نتایج آن در شرایط برابر از مطالعهای که در یک جامعه غربی انجام میشود، بیشتر است. به این معنا که اگر چنین پژوهشی در ایران بتواند مثلاً ۱۵ درصد واریانس متغیر وابسته را تبیین کند، به نظر من ارزش تعمیمی آن شاید بیش از پژوهش مشابهی در یک کشور غربی است که قادر به تبیین ۲۵ درصد از تغییرات متغیر وابسته است، زیرا ضعفهای مذکور در فوق موجب میشود که در شرایط یکسان، واریانسهای واقعی از میان برود.
این یادداشت به نقل از سایت انجمن جامعه شناسی ایران در چارچوب یادداشت های مرتبط با کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران آمده است. انسان شناسی و فرهنگ برای انعکاس هر چه بیشتر این همایش و دستیابی به اهداف آن تمامی یادداشت ها را باز نشر خواهد داد.
یادداشت های دیگر همایش در انسان شناسی و فرهنگ:
محمد امین قانعی راد
http://www.anthropology.ir/node/7647
ناصر فکوهی
http://www.anthropology.ir/node/7665