کتاب در ستایش بی سوادی نوشته هانس ماگنوس انسنس برگر، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار مطرح آلمان، توسط نشر ماهی منتشر شده است. این کتاب مجموعه چهار مقاله مهم با عناوین «در ستایش بی سوادی»، «مهاجرت بزرگ»، «نگاهی به جنگ های داخلی»، و در نهایت «نکته هایی درباره تجمل کهنه و نو» است. با اینکه این مقالات در دهه ۹۰ میلادی نوشته شده اند، با ارائه دیدگاهی جهانی، تاریخی و انسان شناسانه نسبت به مسائل مختلفی چون سواد، رسانه، جنگ، آوارگی، مصرف، تجمل و نقش رسانه هنوز هم دردو دهه بعد، بازتاب دهنده مسائل کنونی دنیای معاصر هستند.
مقاله در ستایش بی سوادی به درخشان ترین و واضح ترین شکل، مقوله بی سوادی را با دو مفهوم «بی سواد نوع اول» و «بی سواد نوع دوم» با رویکردی تاریخی به تصویر کشیده است. «در ستایش بی سوادی» با طرح سئوالی در خطاب به عموم مردم درباره چیستی و جایگاه سواد آغاز می شود. با اشاره به «فرهنگ مطالعه» و «فرهنگ نوشتار» که به زعم وی روی به زوال است. برگر مقاله را با بیان احترامی عمیق که برای بی سوادان قائل است آغاز می کند، چرا که به باور وی همین بی سوادان بوده اند که در طول تاریخ با کمک اسطوره ها ادبیات آفریدند. وی به مسئله نادانی در دوران پیش از روشنگری ارجاع می دهد، که ریشه «ستم دیدگی سیاسی و استثمار اقتصادی» تلقی می شد و دوران روشنگری را به عنوان پاسخی به آن شرایط معرفی می کند. با این حال، در این روایت تاریخی، تفاوت مهمی را میان دو واژه «روشنگری» و «آموزش»، واژه ای که از قرن هیجدهم به شکلی گسترده در کل اروپا به کار گرفته شد، قائل می شود. و به تبع آن این ایده که آموزش پاسدار فرهنگ خواهد بود را نقد می کند. با بازگشت به برنامه های سوادآموزی، سیاست های فرهنگی، و شعارهای فرهنگی احزاب مختلف در زمان تبلیغات انتخاباتی با عنوان لغو تبعیضات آموزشی، برابری آموزشی برای همه و عباراتی مشابه، خواننده را متوجه تفاوت هدف سوادآموزی با روشنگری می کند. به باور وی، تمامی این فعالیت ها در حوزه سواد آموزی، نه تنها در راه رهایی انسان از زنجیر نادانی نبوده، که تنها در راه سودرسانی به صنعت و سرمایه داری بوده است، سرمایه دار و صنعتی که نیازمند کارگر ماهر باسواد است. برگر پیشرفت در حوزه سواد را پیشرفتی کاملا متفاوت می داند:
نوشتههای مرتبط
«این پیشرفت عبارت از آن بود که بیسوادان، این «نازلترین طبقهی انسانی»، را رام کنند، تخیل و اندیشهی شخصیشان را از آنان بگیرند و از صفحهی ذهنشان بشویند، تا از این پس نهتنها نیروی عضلات آنها و مهارت فنیشان را به کار گیرند، بلکه از مغزهایشان هم بهرهکشی کنند.»
و به این ترتیب، وی نشان می دهد که چگونه سواد در خدمت اقتصاد و صنعت منجر به تولید طبقه متوسط و نوظهوری از باسوادان بی سواد می شود که وی آن ها را بی سوادان نوع دوم می خواند. نوع دوم، به این دلیل که خواندن و نوشتن می دانند، و محصول نیاز این اقتصاد نوظهور یعنی «تولید فروشنده باسواد» هستند. وی یادآور می شود که این تنها واژه ها هستند که تغییر کرده اند وگر نه هنوز هم در حوزه فرهنگی تمامی جوامع با خطر فروپاشی و کاست فرهنگی رو به رو هستند. و این بی سوادان نوع دوم هستند که امروزه در سطح اجتماع از بالاترین و والاترین مرتبه های اقتصادی و شغلی برخوردارند.
در مقاله مهاجرت بزرگ نیز با دیدگاهی تاریخی مقوله مهاجرت جمعی بشر در طول تاریخ مورد بحث است. با مثال کوپه قطار مفاهیمی چون «خود و دیگری»، و انواع واژگانی که در این باره افراد قبایل مختلف بشری برای تمایز هویت خود از سایرین و به طور خاص اقوام رقیب شان به کار گرفته شده اند، مرور می شوند. در بخشی از این مباحث مفهوم نوظهور «دولت-ملت» در تقابل با مفهوم دیرپای «قومیت» مورد ارجاع قرار می گیرد. مفهوم مرکانتیلسیم، در ارتباط با پدیده مهاجرت، مهاجرت انبوه، بازار سیاه، پناهندگی و نفرت از بیگانه با ارجاع به مثال خاص جامعه آلمانی در خلال و بعد از جنگ جهانی دوم از جمله مباحث این مقاله است که به صورت ستون های کوتاه و بعضا تکته تکه با شماره پشت سر هم ارائه شده اند.
در مقاله نگاهی به جنگ های داخلی هم همین رویکرد کلی تاریخی قابل شناسایی است. مقاله با این بحث آغاز می شود که در تمامی گونه های جانوری، انسان تنها جانوری است که با همنوع خود می جنگد، و سایر جانداران تنها با هم مبارزه می کنند. بعلاوه، در طول تاریخ، جنگ ها به بهانه نفرت از دیگری شکل گرفته اند، نفرت از اقوام و قبایل دیگر، و کم کم این نفرت از دیگری در قرن نوزدهم به نفرت از کشور دیگر تبدیل شد. این مقاله با سرفصل های استثنای هراس انگیز:قاعده هولناک؛ حساب های قدیمی: اوباش جدید؛ جنگ داخلی مولکولی:زوال اعتقاد؛ از خود گذشتگی: خودویرانگی؛ هزارتوی تفسیرها: بن بست ها؛ نشانه ها: خودآزمایی ها؛ توهم بی گناهی: میدان های مین؛ فرهنگ نفرت: خلسه رسانه ها؛ دل خوش کنک: احساس گناه؛ امدادخواهی: قیمومیت؛ و سرآخر اولویت: تناقض ها به مسئله جنگ در طول تاریخ می پردازد. با ارجاع به جنگ ها و آوارگی های گسترده بشر، این سئوال انسان شناختی مهم دائما طرح و باز طرح می شود: «کدام یک شگفت انگیز تر است، کشتن آدم هایی که می شناسیم، و یا رقیبی که کمترین تصوری از وی نداریم، حتی یک تصور غلط؟»
مقاله با ارجاع به افسانه سیزیف وکیفر عقل انسانی اش به پایان می رسد. سیزیف که همواره از وی نماد قهرمانی اگزیستانسیالیست ساخته اند. برگر معتقد است که چنین تعبیری از سیزیف نادرست است، چرا که به باور وی، سیزیف نماد زندگی روزمره و زیرکی است که «…با زیرکی توانست مرگ را به بند بکشد. و بار دیگر بعد از رهایی مرگ توسط خدای جنگ، آرس، برای دومین بار مرگ را به بند کشید و به زمین آمد و عمری طولانی کرد. بعدها، به کیفر قتل انسانی خود، مجبور شد سنگی را هر بار و پیوسته از نو تا غله کوه بغلتاند- و این سنگ «صلح» است.» با این تمثیل، اگنوس به روند تکراری جنگ و آوارگی، و خصوصا جنگ های داخلی ارجاع می دهد، که در طول تاریخ بشر همواره و پیوسته با وقفه هایی چند ساله در جریان بوده است، و تلاشی دوباره برای برقراری صلح.
مقاله نکته هایی درباره تجمل کهنه و نو سیر تحول مفهوم تجمل در طول تاریخ و در خلال دیدگاه های مکاتب فلسفی در خصوص تجمل را ارائه می دهد. اینکه آیا تجمل خود محرک پیشرفت بشر در تمامی حوزه ها و حتی حوزه های علمی بوده است، متناوبا مورد تاکید و پرسش قرار می گیرد. آراء مونتسکیو و ولتر درباره تجمل به عنوان عاملی برای کار طبقه فقیر مورد تاکید است، که هر دو معتقدند بدون وجود تجمل و رفاه طبقه اعیان و ثروتمند کاری برای طبقه فقیر باقی نخواهد ماند و بدین ترتیب طبقه فقیر از گرسنگی خواهد مرد. در ادامه تجمل از منظر اقتصادی، سودرسانی و نظریه های ماتریالیستی مورد بررسی قرار می گیرد. تعبیر فلسفی ژرژ باتای در خصوص مصرف و تجمل بررسی می شود. کارکرد رسانه ها و جنبه نمایشی تجمل در پخش گسترده مراسم مختلف طبقه اشراف و اعیان، مثل ازدواج های سلطنتی و غیره همانند قرون پیشین که فرصتی را برای شرکت طبقه فقیر در مراسم مختلف پادشاهی فراهم می کرد، با هم انطباق داده می شوند. و در نهایت مسئله تقسیم و توزیع امکانات با توجه به مفهوم تجمل در شکل امروزی اش تببین می شود. در نهاییت اگنوس پنج کالای مهمی را که به باور وی در آینده تجملی خواهد بود و تنها تعداد کمی از آن برخوردار خواهند بود را فهرست وار ارائه می کند و توضیحی درباره هر یک می دهد: ۱. وقت، ۲. توجه و وقت، ۳. آرامش، ۴. محیط زیست، ۵. جا، و ۶. امنیت.
اگنوس باور دارد که این شکل تجمل در آینده دیگر نیازی به تماشاگر مبهوت نداشته و جنبه صرفا نمایشی خود را از دست خواهد داد. آینده تجمل هم در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند: اینکه کالاهای کمیاب چه خواهند بود و توزیع شان بر چه پایه ای شکل خواهد گرفت، تماشاگران آن چه طبقه ای از مردم خواهند بود، و از همه مهم تر چه کسانی به این کالاها دسترسی خواهند داشت و از آن برخوردار خواهند بود.