انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

در جهان نامحدود موسیقی گفت‌وگو با لوریس چکناوریان

موعه آثار پیانو» تازه‌‌ترین اثری است که از لوریس چکناوریان منتشر شده‌است. وقتی برای تعیین روز قرار گفت‌‌وگو با او تماس گرفتم مثل همیشه با مهربانی پذیرفت. روز قرارمان تعیین شد بعدازظهر چهارشنبه با قهوه و موسیقی این بار در خانه استاد. دیوارهایی پوشیده با چند تابلوی نقاشی- که از کارهای خودشان است- عکس‌هایی از سال‌های دور و اجراها بشنوم در کنار میزی پوشیده از نت و پارتیتور و یک پیانو. خانه ای به غایت آرام که هر میزان سکوتش سرشار از موسیقی است.

به‌بهانه‌ی رونمایی آلبوم مجموعه آثار پیانو

«مجموعه آثار پیانو» تازه‌‌ترین اثری است که از لوریس چکناوریان منتشر شده‌است. وقتی برای تعیین روز قرار گفت‌‌وگو با او تماس گرفتم مثل همیشه با مهربانی پذیرفت. روز قرارمان تعیین شد بعدازظهر چهارشنبه با قهوه و موسیقی این بار در خانه استاد. دیوارهایی پوشیده با چند تابلوی نقاشی- که از کارهای خودشان است- عکس‌هایی از سال‌های دور و اجراها بشنوم در کنار میزی پوشیده از نت و پارتیتور و یک پیانو. خانه ای به غایت آرام که هر میزان سکوتش سرشار از موسیقی است.

آقای چکناوریان می‌خواهم در شروع گفت‌وگو درباره‌ی مجموعه آثار پیانوی شما که اخیراً منتشر‌شده حرف‌بزنیم.

من از نوجوانی شروع به نوشتن آثاری برای پیانو کردم ولی آثاری که در این آلبوم می‌شنوید مربوط به دوران تحصیلی‌ام در وین و بعد از آن است. قطعات سوناتین۱و۲، «دنس‌های فنتستیک» را در دوران تحصیل نوشتم و دوبلینگر – ناشر معروف اتریش- آن‌ها را چاپ‌کرد که در تمام دنیا هم پخش شد. دوستم «وینفرید واندن‌هوفه» که نوازنده‌ی پیانو در رادیو اروپای دیگر و رادیو وین بود، اولین‌بار آن‌ها را اجرا کرد. این مجموعه را حدوداً دو سال قبل «آرتور آوانسوو» اجرا و ضبط کرده. در واقع هم صوتی است و هم تصویری و برای اولین بار است که در ایران منتشر می‌شود. این مجموعه آثار شامل دو dvd است که یکی مربوط به سلوی پیانو و آثاری است که در طول بیش از پنجاه سال برای پیانو نوشتم و یک dvd هم مربوط به اثر پیانو برای نوجوانان است که به پیشنهاد استادم «آقای کارل ارف» روی آهنگ‌های ایرانی ارمنی نوشته شد. که تقریبا صد اثر بود که توسط ناشر آلمانی به چاپ رسید ولی چون می خواستم همه‌ی آثار یکجا جمع شود این آثار را از ناشران مختلف پس گرفتم.

پس آثار پیانوی شما اجرا شده…

بله. اولین بار در وین؛ کنسرتی مخصوص کارهای من برگزار شد و آثار پیانوی من هم در آن‌جا اجرا شد. البته این کنسرت در شهرهای دیگر اتریش هم اجرا شد.

یکی از قطعات متفاوت و بسیار تاثیرگذار این مجموعه، قطعه‌ای است که مصلوب‌شدن مسیح را روایت می‌کند با شیوه‌ای نو هم در اجرا و هم در روایت. به‌خصوص آن‌چهارده آکورد که چهارده مرحله‌ی شکنجه‌ی مسیح را در ذهن شنونده تداعی می‌کند و بسیار آرامش‌بخش.

من این قطعه را به یاد مادرم نوشتم. آن‌چه که شما دیدید شاید کمی طولانی بود و خوشحالم که می‌شنوم کسی را خسته نکرد. بله این شیوه‌ی اجرا جدید بود که راوی در میان اجرا حاضر باشد. اصلاً نوع خواندن راوی هم خودش یک نوع اجرا، یک موسیقی بود. چهارده آکورد، چهارده مرحله‌ی شکنجه که هرچه جلوتر می رویم بی‌رحمانه‌تر می‌شود تا مسیح را به صلیب می‌کشند. اما این‌که می‌گویید مدرن بله؛ فکر می‌کنم این قطعه حتی امروز هم مدرن است.

به نظر من یکی دیگر از دلایل تاثیرگذار بودن این قطعه، شیوه‌ی اجرای پیانیست بود. می‌خواهم بپرسم این حرکت‌ها که برآمده از احساسات درونی نوازنده است چه‌قدر در برقراری ارتباط با مخاطب موثر است؟

طبیعتا یک نوازنده وقتی قطعه‌ای پر احساس را می‌نوازد نمی‌تواند بدون هیچ حرکتی آن را اجرا کند و بی‌اختیار حرکت می‌کند. خب این می‌تواند برای بیان احساسات درونی نوازنده و انتقال آن به مخاطب بسیار مفید باشد اما به شرطی که این حرکت‌ها در حد معمول و معقول باشد. گاهی برخی از نوازندگان حرکت‌های اغراق‌آمیزی می کنند که برای مخاطب هم جالب نیست و ممکن است نتیجه‌ی خوبی هم نداشته‌باشند.اگر این حرکت‌ها ساختگی باشد خیلی زود معلوم می‌شود.

یکی از قطعات این مجموعه مرا به یاد آثار آرام خاچاطوریان انداخت. بسیاری معتقدند که سبک آهنگسازی شما تحت تاثیر مکتب رمانتیسم است.

من همیشه گفتم که رمانتیک هستم منظورم احساسم است که از زمینه‌ای رمانتیک برخوردار‌است. اما این دلیل نمی‌شود که سبک موسیقی و آهنگسازی‌ام حتما رمانتیک‌باشد. از تکنیک‌،‌هارمونی و ارکستراسیون رمانتیک الزاما استفاده‌نمی‌کنم من سبک مخصوص خودم را دارم این ارکستراسیون و‌هارمونی متعلق به خودم است من پیرو هیچ مکتبی نیستم. اما درباره‌ی خاچاطوریان که گفتید ممکن است. هیچ آهنگسازی نمی‌تواند کارش را از صفر شروع کند. این قطعات مربوط به دوران تحصیل من در اتریش هستند و ممکن است که در من تاثیر گذاشته‌باشد. اساسا همه‌ی موسیقیدان‌ها به‌صورت غیرمستقیم از همدیگر الهام‌گرفته‌اند به ‌هر‌حال تمام موسیقیدانان گذشته، جزو قله‌ها هستند و مسلم است که هر فردی که در این زمینه تحصیل می‌کند تحت تاثیر آن‌ها خواهد‌بود.

دقیقًا. در صحبتی که قبلا با هم داشتیم به این موضوع اشاره کردید که تمامی بزرگان موسیقی از هم تاثیر گرفته‌اند. مثلاً بتهوون زمانی تحت تاثیر موتسارت بوده، موتسارت هم مدتی از‌هایدن الهام گرفته و برامس هم در جاهایی از بتهوون.

همه‌ی آن‌ها شباهت‌هایی با هم دارند.ولی می‌بینیم هر کدامشان راه خودشان را می‌روند. شاید من هم در دوره‌ای تحت‌تأثیر کسی یا کسانی بودم اما بالاخره راه مستقل خودم را پیدا‌کردم. این سبک‌ها مثل جزیره‌هایی هستند که در اقیانوس‌اند؛ یکی پاپ است یکی باروک است و… ؛ الان دیگر سبک بی‌معناست و به‌جای آن باید از خود آهنگساز صحبت‌کرد و حرفی که می‌زند اهمیت دارد. موسیقی یک جهان است که هیچ‌چیزی نمی‌تواند آن را محدود کند.

در این مجموعه از موسیقی مُدال و فولکوریک ارمنی در این قطعات استفاده‌کردید اما با بیانی جدید.

قبلا هم گفتم که تم خیلی از قطعات محلی و فولکلور با آن‌که مونوفونیک هستند؛ اما بسیار زیبا و عمیق است و جای آن دارد که باز بیشتر روی آن‌ها کار شود. این‌ها قطعاتی هستند که قدمت زیادی دارند و در طول زمان دایما پخته شده و بر عمق آن‌ها افزوده شده‌است.

در این قطعات، واریاسیون‌های مختلف، بسط و گسترش موتیف‌ها و لایت موتیف‌ها را می شنویم و می بینیم. قطعه‌ی Nostalghlia مرا به یاد Love Songs در مجموعه‌ی قبلی آثارتان انداخت.

درست است. بعضی از ملودی‌ها در این قطعات لایت موزیک هست که خب من به آن‌ها علاقه‌مندم.

به نظر شما موسیقی می تواند
یک رسانه باشد؟

بله. موسیقی وسیله‌ی انتقال پیام است اما نه با کلمه. من خیلی راحت می توانم با کلمه منظورم را بیان کنم اما هر کلمه معنی خودش را دارد.سازها هم همین طوری‌اند. هر ساز هم شاید صد نکته‌ی مختلف داشته‌باشد که هر کدامش یک معنی خاص دارد پس باید خوب گوش‌کنیم تا معنی آن را بفهمیم. یک قطعه موسیقی می تواند عشق، تنفر یا جنگ را بیان‌کند پس، شنونده‌ی پیام او را می‌فهمد. این فهمیدن در موسیقی با حس صورت‌می‌گیرد. در واقع حس است که کلام را به‌وجود‌می آورد. هر کلمه از نظر موسیقی حس خاص خودش را دارد، مثلاً کلمه‌ی مهر، کلمه‌ای موزیکال است؛ برای بیان دوست‌داشتن بهترین موسیقی ممکن را دارد. مفهوم هر کلمه در صدای آن است. شاعران بزرگ از موسیقی کلمات به‌خوبی استفاده‌کردند و. در واقع چنان کلمات را در کنار هم گذاشتند که موسیقی کلمات درک شعر را برای هر کسی با هر زبانی آسان کرده‌است و همین ارتباط موسیقایی است. باید به این دقت کنیم که حافظ، فردوسی و… چه‌گونه این کلمات را در کنارهم قراردادند.

چه‌چیزی باعث پیوند مخاطب با موسیقی می‌شود؟

برای یک رابطه‌ی‌مناسب با موسیقی باید آن را فهمید و این فهم و درک به فرهنگ بستگی دارد. برای برقراری ارتباط باید زبان را فهمید. امکان‌ندارد مخاطبی شکسپیر را بفهمد و بشناسد اما هنگام دیدن نمایشی از شکسپیر برای لحظه‌ای کار دیگری انجام‌دهد. درباره‌ی موسیقی هم همین‌طور است زمانی که بتهوون را می‌شنوید، باید بدانید بتهوون کیست. اصلا می‌شود وقتی سمفونی شماره‌ی ۹ او را می شنویم کار دیگری کرد یا به چیز دیگری توجه کرد؟

و حرف آخر

هر روز که من از خواب بیدار می شوم و آفتاب را می بینم برای من قدرت است. خدا را می‌بینم. شب هم که ماه و ستاره‌ها را می‌بینم با فرشته‌ها هستم. پس روز با خدا هستم و شب با فرشته‌ها. زندگی همین است. آن چیزی که در ‌‌نهایت من را به نوشتن موسیقی هدایت می‌کند روحیه و موقعیت زندگی من است.

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و آزما بازنشر می شود.