انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

در جمع زنان

پاوزه، چزاره، در جمع زنان، مترجم: مجتبی ویسی، تهران: نشر ثالث ۱۳۸۸

درباره‌ی‌ تنهایی‌های دسته‌جمعی

چزاره پاوزه شاعر، مترجم، منتقد ادبی و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان ایتالیاست. او در سال ۱۹۰۸ در روستای کوچکی در نزدیکی شهر تورین به دنیا آمد و اگرچه در شهر تورین بزرگ شد اما ارتباطش با روستا را تا پایان عمر خود حفظ کرد. تعلق خاطر به ایتالیا و نیز تورین در اغلب آثار پاوزه مشهود است. در آغاز جنگ جهانی دوم او به اتهام ارتباط با یک زندانی سیاسی و فعالیت در حزبی ضدفاشیستی دستگیر و به زندان فرستاده شد و پس از آزادی نیز برای شرکت در ارتش فاشیسم فراخوانده شد اما به علت بیماری ریه‌اش از خدمت معاف شد. او در این دوران که نوشتن آزادانه‌ی داستان به سبب نظارت و کنترل‌ شدید فاشیسم ناممکن می‌نمود به ترجمه رو آورد و به دلیل علاقه‌ی زیادش به ادبیات امریکا و نیز سابقه‌ی تحصیلی مرتبطش در رشته‌ی ادبیات زبان انگلیسی، مردم ایتالیا را با نویسندگان بسیاری از این کشور آشنا نمود. پاوزه شخصیتی بسیار درونگرا و منزوی داشت و اغلب سکوت و تنهایی را به هرگونه تعامل و ارتباط با دیگران ترجیح می‌داد. «در جمع زنان» کتابی است که پس از مرگ وی منتشر شد و در آن صحنه‌ی مرگی شبیه به آنچه که در نهایت در سن چهل و دو سالگی و در اتاق هتلی در شهر تورین برای خود برگزید تصویر شده است. خودکشی پاوزه در اوج شهرت و موفقیت او اتفاق افتاد و گویی از برخی جهات کله‌لیای در جمع زنان بی‌شباهت به او نیست.

کله لیا زنی سی و چهارساله و مستقل است که پس از سالها دوری از زادگاهش تورین به این شهر بازگشته تا شعبه‌ای از فروشگاه مد و لباسی که او در آن خیاطی موفق و شناخته شده است افتتاح کند. کله‌لیا برخلاف آنچه که ادعا می‌کند و در تمام طول داستان بارها و بارها به میل شدیدش برای تنها بودن اشاره می‌کند اما گویی در کشمکشی درونی بر سر تنها بودن یا در جمع بودن است. ما این شکل از شخصیت پردازی را در اغلب داستان‌های پاوزه می‌بینیم و درواقع تنهایی و رنج ناشی از آن یکی از مضامین اصلی بیشتر آثار اوست.

کله‌لیا با چهره‌ و جایگاه و طبقه‌ی اجتماعی جدید به تورین بازگشته است. تورین دیگر نه آن کوچه پس کوچه‌های فقیر نشین و تاریک که شهری پرجنب و جوش و زنده است که بخشی از هویتش را از زندگی شبانه‌ی جوانانش کسب می‌کند. تورین و کله‌لیا هردو روی دیگری به هم نشان داده‌اند و شاید همین دلیلی باشد برای زن جوان که علی‌رغم شخصیتش به هیچ‌یک از مهمانی‌ها و سفرهای دسته‌جمعی و مجالس رقص نه نمی‌گوید. کله‌لیا در پی کشف خود است و بهترین بهانه برای همراهی او در این داستان از همان سطرهای آغازین به دست می‌آید؛ خودکشی ناموفق دختر جوان در یکی از اتاقهای هتلی که کله‌لیا برای اقامتش در شهر برگزیده. روزتا می‌تواند گذشته‌ای از کله‌لیا باشد که تورین را ترک نکرده و تلاشش برای تنها ماندن زیر نگاه شهری که پر از چشم‌های تماشاگر است او را به انتخاب مرگ کشانده اما از آن طرف کله‌لیا هم آینده‌ی تمام جوانان کنجکاو شهر است که او را به جمع خود دعوت می‌کنند تا نتیجه‌ی زندگی خارج از پوسته‌ی سفت و سخت تورین را ببینند. شهری که پس از خارج شدن از آن برای همیشه یک بیگانه و غریبه خواهی ماند.

«در جمع زنان» پاوزه روایتگر روابط زودگذر و کسالت‌بار و عاری از هرنوع عشق است به همین دلیل مردان در این داستان در سطحی‌ترین جایگاه یک رابطه حضور دارند. آنان برای دختران موجوداتی سمج، مزاحم و قابل پیش‌بینی‌اند که ارزش ارتباطی عمیق و عاشقانه ندارند چرا که همگی‌شان به واسطه‌ی مرد بودنشان به هم شبیهند. در بخشی از داستان مومینا یکی از دختران جمع می‌گوید: «تصور کن همه مردها خوب، متشخص و قابل احترام باشند آنوقت دیگر نشانی از صداقت و دوستی نخواهی دید، هیچ مردی دیگر از کنامش بیرون نمی‌آید و خود واقعی، آن باطن زشت و خوک صفت را به نمایش نخواهد گذاشت. مگر از راه دیگری می‌توان مردها را شناخت؟»

پاوزه در به تصویر کشیدن عقاید نه چندان عمیق و متفکرانه که تحت تاثیر جنگ هرگونه صمیمیت و رابطه‌ی مبتنی بر درک و شناخت دو طرف را پس می‌زند، فضایی به ظاهر زنانه اما جهانی کامل برای درک دنیای انسان‌ها به دست داده است و از راه مکالمات و نظرات زنان و نیز خلق صحنه‌هایی هرچند کوتاه اما گویا از نگاه مردانه‌ی طبقه متوسط آن دوره موفق به شناساندن سبکی از زندگی رایج ایتالیای پس از جنگ شده است. زندگی که در آن افراد نه به دلیل نفرت‌های لحظه‌ای از این یا آن شخص یا شبی خاص یا یک فصل بلکه به واسطه انزجاری تمام و کمال و محض از خود زندگی و هرچیز و هرکس دچار وضعیتی غریب و بغرنج می‌شوند. میل و هوس شدید برای مصرف زندگی از دست رفته‌ی دوران جنگ سبب شکل گیری روحیه‌ای خاص در مردم به خصوص نسل هنرمندان جوان شده است که در تمامی ساعات شبانه روز باهمند اما در نگاه به آینه به مرزی از جنون بیگانگی با خود می‌رسند:

«یک صندوق‌دار در رم می‌شناختم که از بس به آینه پشت پیشخان نگاه کرده بود دیوانه شد… خیال می‌کرد آدمی دیگر است». رعب و وحشت در پس این بخش از دیالوگ داستان بیش از هرچیز با بیتی از شعر معروف خود پاوزه قابل درک خواهد بود وقتی که می‌گوید: «مرگ خواهد آمد و با چشمان تو خواهد نگریست/ مانند پایان یافتن رذیلتی خواهد بود/ و دیدار چهره‌ای مرده/ که از آینه پدیدار می‌شود».

یکی از شخصیت‌های داستان معتقد است کار کردن برای امرار معاش یا همان حرفه‌ی تخصصی هیچ فرقی با بودن در محافل رقص ندارد با این تفاوت که در این محافل آقابالاسری هم وجود ندارد که درستی و غلطی کارشان را گوشزد کند. در واقع با نگاهی وارونه کار کردن می‌تواند راه نجاتی برای ماندن در زندگی باشد وقتی در بحرانی هویتی میل مفرط به تنهایی حتی در جمع هم دست از سر مردم برنمی‌دارد و همگان در مرز متلاشی شدن از رها شدگی هستند. کله‌لیا باور دارد که جدایی‌اش از تورین و به دنبال آرزوهایش رفتن از او زنی متفاوت با زنان دور و برش ساخته که بی‌هدف و بی‌توجه به زندگی تنها بر دارایی‌ها و جایگاهشان تمرکز دارند و مسیر زندگی را فدای مقصدی می‌کنند که اقامتی در آن ندارند. تورین شهر دختران غمگین و پردردیست که نه میراث‌دار نسل مادران خویش هستند که اصالتشان را با کدبانوگری و وفاداری به مردان به دست بیاورند و نه آنچنان که باید هویت جدید زنانه‌شان را تثبیت کرده‌اند تا زیر نگاه پرسش‌گر دیگری خود را نبازند. زنان فکر می‌کنند با پول داشتن از مردان بی‌نیاز می‌شوند با این حال از پس این سوال ساده برنمی‌آیند که چرا حتی زنان پول دار هم به دنبال عشق هستند.

تورین در داستان پاوزه به شکل جزئی از کل دنیای پس از جنگ تصویر شده که تک تک مردمانش را به حباب تنهایی مکیده اما آنان را نه در خلوت عمق وجود خویش که در هیاهوی روابط غیرصمیمی رها کرده است. تجمعی از مردمی که نه می‌توانند تنها باشند و نه با یکدیگرند. تورین دیگر برای کله‌لیا جذاب نیست، همانگونه که رم یا پاریس یا هر شهر رفته‌ی دیگری: «شهرهایی که آدم برای اولین بار به آنها سفر می‌کند همیشه تاثیرگذارند». شهرها و آدم‌های «در جمع زنان» مثل هم‌اند؛ هردو پس از آشنایی و شور و هیجان ابتدایی رنگ کسالت و روزمرگی می‌گیرند.

انتخاب راوی اول شخص برای شخصت‌ درون‌گرا و پیچیده که بیشتر از آنچه که می‌گوید در خلوتش با خود صحبت می‌کند در کنار نثر روان و صحنه‌پردازی‌های بسیار خوب که ذهن خواننده را به کار می‌گیرند تجربه‌ای لذت‌بخش از خوانش در جمع زنان به دست می‌دهد. تجربه‌ای که می‌توان آن را به مکالمه‌ای با یک دوست در شهری آشنا تشبیه کرد.