انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

در جست‌وجوی خاستگاه

 

کردها و خاستگاه آن‌ها: روش‌شناسی مطالعات کردی. گارنیک آساطوریان. ترجمه صنعان صدیقی. تهران: فرهامه، ۱۳۹۷. ۱۲۵ ص. ۲۵۰۰۰۰ ریال.

کردها و خاستگاه آن‌ها با عنوانِ فرعیِ روش‌شناسی مطالعات کردی را می‌توان حاصل تأملات، ملاحظات و همچنین نگرانی‌های یکی از اساتید صاحب‌نظر این حوزه دانست که ده‌ها سال است موضوع کرد و کردستان را به‌طورکلّی و پاره‌ای از جوانب مشخص‌تر آن را نیز در زمینه‌هایی چون زبان‌شناسی دنبال می‌کند.
همان‌گونه که به‌درستی در پیشگفتار مؤلف بر ترجمه فارسی این رساله آمده: «اغراق نیست اگر بگویم که این اثر درواقع خلاصه یک کتاب چندجلدی قطور است» (ص ۱۲). «کتاب قطوری» که صِرف یک نگاه به فهرست آثار دکتر آساطوریان در این حوزه- بیش از بیست نوشته که در بخش کتاب‌شناسی کردها و خاستگاه آن‌ها بدان‌ها اشاره شده است – خود می‌تواند از کم و کیف این تحقیقات شمّه‌ای به دست دهد (صص ۱۲۳-۱۲۴).

فروپاشی مجموعه‌ای از چند امپراتوری گسترده در چند مرحله، از مقطع دوران‌ساز پایان جنگ اول جهانی که به فروپاشی‌های امپراتوری‌های هابسبورگ و عثمانی به صورت قطعی و نهایی منجر شد تا فروپاشی امپراتوری روسیه – آن نیز در چند مقطع و مرحله – عرصه را بر تلاش‌های ناسیونالیستی مجموعه‌ای از اقوام و ملل برجای‌مانده از این امپراتوری‌ها گشود که هنوز تبعات و تحولات ناشی از آن صورتی ثابت و قطعی نیافته است و در بسیاری از این حوزه‌ها آشوب و تلاطم کماکان ادامه دارد.
تقریباً در تمامی مرزهای ایران، به نحوی از انحاء با تبعات این پدیده روبه‌رو هستیم که پاره‌ای از آن‌ها- در حال حاضر- جنبه‌ای فروخفته دارند و برخی نیز به گونه‌ای که در قسمت‌هایی از مرزهای غربی و شمال غربی ایران می‌بینیم، جنبه فعال و جاری. موضوع کرد و کردستان یکی از آشکارترین این نمونه‌هاست که بازتاب گونه‌هایی از وجوه فرهنگی و تاریخی آن در کردها و خاستگاه آن‌ها موضوع بحث و بررسی قرار گرفته است.

در کنار تحولات سیاسی، جنگ‌ها و شورش‌هایی که تاریخ تحولات کردی را در این صد و پنجاه سال تشکیل می‌دهد، از نوعی تلاش و تکاپوی تحقیقاتی برای شناخت این پدیده و زمینه‌های تاریخی و فرهنگی آن می‌توان سراغ گرفت که در آغاز بار اصلی‌اش را دانش شرق‌شناسی غرب بر عهده داشت. و آنگاه بازتاب این علاقه و توجه در میان بخش‌هایی از نخبگان فرهنگی و سیاسی کرد و نقطه التقای این دو جریان در مجموعه تلاش‌هایی که در یکصد و اندی سالِ اخیر برای شکل دادن به یک هویت ملّی از دل این هویت‌های قومی و ایلی، عرصه بروز یافته است.
رساله موجز کردها و خاستگاه آن‌ها، روش‌شناسی مطالعات کردی ضمن ارائه تصویری کلّی از اصل موضوع، یعنی کیستی و چیستی کرد و کردستان، در مورد دشواری‌های علمیِ این تلاش و تکاپو، به‌ویژه در مقاطعی که زیربنای علمی خود را از دست داده، دستاویز اغراض سیاسی می‌شود تصور جامعی به دست می‌دهد.
درواقع اهمیت اصلی این رساله در تأکید بیش‌ازپیش نویسنده بر ضرورت حفظ موازین علمی در این‌گونه تحقیقات است و اجتناب از تفسیر به رأی. تأکیدی که در دو یادداشت مقدماتی نویسنده تحت عنوان «پیش گفتار مؤلف بر ترجمه فارسی» و «مقدمه: نکاتی چند در روش‌شناسی» (صص ۱۱-۴۰) به کلیات آن اشاره شده و در ادامه تحت سرفصل‌هایی چون «زبان»، «ادبیات»، «مذهب»، «کردستان- سرزمینی خیالی؟»، «نام‌های قومی کردها»، «خاستگاه نژادی کردها»، «مهاجرت به شمال…» و بالاخره «داده‌های زبانی به‌مثابه شواهد تاریخی» (صص ۴۳-۱۱۷) به مصادیق بارز این مباحث و نمونه‌های مشخص آسیب‌هایی که از سر سهل‌انگاری و تسامح این حوزه را تهدید می‌کند، اشاره شده است.
بحث مادها و ارائه تعریفی از تاریخ ماد به عنوان یک تافته جدابافته از کلّ تاریخ ایران‌زمین، به گونه‌ای که در حال حاضر در میان گروهی از پژوهشگران کرد جریان دارد، یکی از مهم‌ترین مضامینی است که در این بررسی موضوع نقد قرار گرفته است. محور اصلی این نقد نیز به گونه‌ای که در دیگر موارد نیز به کار رفته است دانش زبان‌شناسی است.

گارنیک آساطوریان در عین تأکید بر آن‌که در یک دوره باستانی «مردم ایران به دو نژاد بزرگ ایرانی – که با یکدیگر رابطه تکوینی داشتند و زبان هم را می‌فهمیدند- تقسیم می‌شدند که در اینجا می‌توانیم به طور شرطی آن‌ها را “پارسی” و “ماد” بنامیم و “پارت” را نیز به طور شرطی در گروه ماد بگنجانیم…» (ص ۱۸) این نکته را نیز می‌افزاید که امروزه آن تقسیم‌بندی معنایی ندارد. با آنکه در حال حاضر «… تمامی اقوام امروزی ایران فرزندان بلافصل پیکره نژادی مردم ایران پیش از اسلام هستند ولی خود این پیکره دیگر وجود خارجی ندارد و در بازماندگان خویش محو شده است [و] درست به همین سبب در ایران امروز اقوام گوناگون ایرانی وجود دارند ولی دیگر سخنی از نژاد پارس (فارس)، ماد و پارت در میان نیست» (ص ۱۹).
در کنار این ملاحظات کلّی، طبیعتاً مبحث اصلی به بررسی چگونگی و زمان استقرار طوایف کرد در حوزه‌ای که اینک به نام «گهواره تاریخی» قوم کرد از آن یاد می‌شود، اختصاص دارد و از آنجایی‌ که اصولاً رکن اصلی نگاه دکتر آساطوریان به این مقوله از جنبه زبان‌شناسی است، سرآغاز بحث با نگاهی به معنای کلّی و مصطلح واژه «کرد» در ایران قدیم شروع می‌شود و تذکر این نکته که واژه مزبور در اطلاق به گروه‌های کوچ‌رو و رمه‌گردان، به‌طورکلّی و نه به یک قوم بخصوص اطلاق می‌شد (درواقع یک بخش مجزا از کتاب به این موضوع می‌پردازد، صص ۷۱-۸۴). و آنگاه بر اساس داده‌های زبان‌شناسی، خاستگاه اصلی کردها را محیط جنوب غربی («فارس») ایران می‌داند (ص ۹۳) و در ادامه به مهاجرت تدریجی آنان به سمت شمال اندک زمانی بعد از فتح ایران توسط اعراب اشاره می‌کند و شکل‌گیری حوزه‌های کنونی کردزبان (صص ۹۷-۹۹).
توضیح بیشتر در مورد روشی که در این راه به کار گرفته شده است، یعنی بهره‌برداری از «داده‌های زبانی به‌مثابه شواهد تاریخی»، بخش پایانی این بررسی را تشکیل می‌دهد (صص ۱۰۰-۱۱۷).

زبان رساله دکتر آساطوریان زبان علم است و طبعاً نقد پاره‌ای از دقایق این بحث، به‌ویژه آن‌هایی که از منظر زبان‌شناختی مطرح شده‌اند، مستلزم یک دانش تخصصی است. اما اهمیت آن حتی برای آن‌هایی که این‌گونه مباحث را از منظری کلّی دنبال کرده‌اند، فوق‌العاده صریح و روشن هستند.
یکی از نکات مهمی که در این بررسی بدان اشاره شده و مانند بسیاری از دیگر «مسلّمات» این حوزه مورد نقد قرار گرفته است، تعریف هرگونه آشوب و شورش عشایری به «جلوه‌هایی از جنبش ملّی – آزادی‌بخش‌ کردها علیه سرکوبگران ترک و ایرانی» است که نویسنده به‌درستی بر نقش تاریخ‌نگاری شوروی در پروبال دادن به نگاه غیرعلمی تأکید کرده است؛ نگاهی که به نوشته دکتر آساطوریان «… هر نوع خشونت در رابطه با اقلیت‌های قومی بیرون از کمپ به ‌اصطلاح سوسیالیستی را به عنوان یک شورش “ملی” بسیار مهم علیه اکثریت حاکم… در نظر می‌گرفت» (ص ۳۹).
نوع نگاهی که متأسفانه تبعات آن به‌رغم از میان برخاستن منبع و مآخذ اصلی‌اش یعنی اتحاد جماهیر شوروی به اشکال دیگر همچنان ادامه دارد و به مجموعه‌ای از تاریخ‌پردازی‌های قومی میدان داده است که ربطی به واقعیت‌های تاریخی و تنش اصلی آن که به تعارض‌های گذر از جوامع ماقبل مدرن به یک دوره دیگر و از میان رفتن ساختارهای ایلی و عشایری مربوط می‌شود ندارد.
همان‌گونه که در آغاز این یادداشت اشاره شد، اهمیت اصلی رساله کردها و خاستگاه آن‌ها تأکید نویسنده در تقیّد به موازین علمی است و اجتناب از تفسیر به رأی. سرگذشت مردمان کرد به‌ویژه در بین‌النهرین و آناتولی سرگذشت اندوهناکی است. اگرچه پیشامد این امر تا حدود زیادی علل و عوامل بیرونی دارد، برآمدن هویت‌های پرزور ملّی و تنگ شدن عرصه بر هویت و موجودیت کردی، اما با گذشت زمان اهمیت علل و عوامل درونی را نیز بیش از این نمی‌توان نادیده گرفت: مجموعه‌ای از حرکات ناپخته و نسنجیده سیاسی از قبیل همراهی با هر قدرت ریز و درشتی که در این میانه بنا به منافع کوتاه‌مدت خود وعده‌ای داده‌اند تا طرح و بحث انواع آرای به همان اندازه ناپخته و نسنجیده در زمینه‌های تاریخی و فرهنگی برای ترسیم مجموعه‌ای از مرزهای «هویتی» که آن‌ها نیز خوش‌عاقبت به نظر نمی‌رسند.

اگرچه تسامح و سهل‌انگاری و بی‌اطلاعی از موازین علمی را می‌توان خاستگاه بخش چشمگیری از اوج این آرای غیرعلمی دانست اما نتایجی که از این فرضیه‌ها گرفته می‌شود و سیاست‌هایی که بر اساس آن‌ها اعمال می‌شود و خواهد شد، اصلاً جنبه سهل‌انگارانه و از سر تسامح ندارند و نخواهند داشت. یکی را «ماد» خواندن و دیگری را «فارس» (یا به تعبیر کردی/عربی‌اش «عجم») دانستن- آن‌هم بدون هیچ مبنای علمی و تاریخی – نادیده انگاشتن تفاوت‌های جدّی زبانی میان خود کردها و اصرار به کرد تلقی کردن اقوامی چون یزیدی‌ها و زازاها، لُر و لک که لزوماً خود را کرد نمی‌دانند هر یک می‌تواند بر دشواری‌های وضعیت هم‌اینک دشوار کردها بیفزاید که اصلاً نیازی بدان نیست.
مجموعه پرسش‌هایی را که دکتر گارنیک آساطوریان در این حوزه و مخصوصاً روش‌شناسی مطالعات کردی مطرح کرده‌اند می‌توان پرسش‌های سخت‌گیرانه‌ای تلقی کرد؛ پاره‌ای از محافل سیاسی و فرهنگی کرد نیز طبعاً طرح چنین نکات و پرسش‌هایی را برنمی‌تابند و درشتی می‌کنند؛ ولی آیا در یک چنین مضامینی که با سرنوشت انسان‌ها ارتباط دارد، نباید سخت‌گیری کرد؟
این نکات و پرسش‌ها را باید جدّی گرفت و از آن‌ها استقبال کرد زیرا نه‌فقط از لحاظ منافع و مصالح کرد و کردستان بلکه از نظر منافع و مصالح کل منطقه نیز کارساز و سازنده هستند. منطقه‌ای که در ادامه تبعات همچنان بر جای از فروپاشی نظم کهن امپراتوری‌ها، امروزه باید تا شکل‌گیری یک نظم جدید، به نوعی راه تعامل و همزیستی را پیدا کند و در یک چنین سعی و تلاشی، فرادستیِ زبان علم و حکمروایی عقل سلیم، قطعاً زمینه‌ساز آن تعامل و همزیستی خواهد بود.

این یادداشت توسط کاوه بیات در نشریه جهان کتاب منتشر و برای بازنشر از طریق دفتر نشریه بر اساس یک همکاری رسمی و مشترک در اختیار انسان شناسی و فرهنگ قرار گرفته است.