رنج یعقوب بیشتر ناشی از درک این آزمون است که بر سر او فرود آمده و به نظرش حق او در برابر خدایی که به او وفادار بوده، نیست. ایمان او در برابر این امر دلبخواهانه به لرزش درآمده است. با وجود آنکه هنگامی که خداوند بر او ظاهر میشود بدون آنکه دلایل دردهایی که او میکشد را به او اعلام کند یعقوب نشان میدهد که این دردها بیحاصل نبودهاند. او در حد و قیاس خداوند نیست و بنابراین نمیتواند از پروردگار حسابی بخواهد. اما خداوند با یعقوب همدردی میکند و او از دوستانش گله میکند که خواست خدا و درد او را در منطق یک مجازات یا یک تزکیه روح قراردادند. بدین ترتیب اعتماد او به جهان بازمیگردد. هرچند خداوند دلایل رنجکشیدن او را به وی بازنگفته است او از این پس میداند که این رنج معنایی دارد. و همین امر او را سبک میکند. بنابراین رنج او بیشتر از آنکه ناشی از دردش باشد ناشی از عدم درکش از دلایلی است که خداوند بر او چنین غضب کرده است. یعقوب بر خلاف سنتی که اغلب در مسیحیت جاافتاده است مردی صبور و مطیع نیست و در برابر این آزمون با شورمندی مقاومت میکند. در واقع همه سفر یعقوب روایتی است از یک شورش، فراخوانی پرشور به احساس، اما احساسهایی که هرگز ایمان وی را به این که روزی پاسخی خواهد یافت زایل نمیکند. او سرانجام زمانی که رنجش درون گفتار خداوند از میان میرود میگوید: «من گله خود را بازمیستانم». در این لحظه از روایت دردها و بیماریها هنوز پابرجا هستند اما دیگر قابل تحمل شدهاند. یعقوب سرانجام دست از عدالتی که بر روی زمین وجود دارد برمیکشد تا به عدالتی که در گذار هستی وجود دارد ایمان بیاورد. خداوند پاسخ مستقیم به او نداده اما به او امکان داده است که درک کند دلیلی هست که رفتار خدایی را توجیه میکند، دلیلی برای یعقوب دستنیافتنی و چنین است که یعقوب ایمان خود را بازمییابد. خداوند برای او را به حاکمیت پیشینش بازمیگردد[۱]. اینجا البته میتوان خوانشی انسانشناختی داشت؛ خداوند چهرهای از معناست و بنابرآنکه درباره درد یعقوب چیزی بگوید یا ساکت بماند و بدون آنکه بر زخمهای او نمکی بپاشد، او را به آرامش میرساند یا بر دردش میافزاید.
روانکاوی درد فیزیکی را از درد روانی جدا نمیکند، و آنها را در یک بعد قرار میدهد(نازیو، ۲۰۰۳،۲۰۰۶). فروید از واژه یکسانی یعنی [۲]schmerz استفاده میکند که مثل فرانسه هم برای مختصات« فیزیکی» و هم به مشخصات «اخلاقی» درد کاربردپذیر است. او از واژه [۳]Seelenschmerz در زمانی استفاده میکند که منظورش بیشتر تأکید بر یک درد روانی باشد. برعکس او از واژه leiden[4] که به رنج «اخلاقی» اشاره دارد استفاده نمیکند. برای فروید درد (schmerz) نوعی واکنش است به از دست دادن قاطعیتی در هستی از خلال نوعی فروشکستن درونی: یک عزا، یک جدایی یا یک شکستگی در بدن. بدین ترتیب هر نوع انرژی فردی که رنج میبرد در بازنمایی این گسستگی متمرکز شده یا ناپدید میشود. کمرنگ شدن واژه فعل درد کشیدن در زبان فرانسه “douloir”[5] به سود فعل رنج یا دردکشیدن “souffrir”[6] در نهایت پاسخی است به نوعی مکاشفه زبانی، ناممکن بودن تمایز میان «درد فیزیکی» یا «درد روانی» در رابطه با جهان. همواره رنج است که بر «خود» ضربه وارد کرده و چیزی از او میکاهد. و زمانی که مقاومت فرد پشت سر گذاشته میشود همه انرژی او معطوف دردی میشود که میکشد. رنج تماماً او را درون خود فرو میبرد و از «خود» بیرون میراند و وی را تبدیل به زائدهای میکند از نقطه دردناک، بدین ترتیب جهان بیرونی برای او بیتفاوت میشود. «درمورد درد بدنی، انرژی زیادی به کار میرود که باید آن را نوعی خودشیفتگی نسبت به مکان درد در کالبد به حساب آورد، توجهی که دائماً افزایش یافته و میتوان گفت «من» را تخلیه میکند» (فروید، ۱۹۹۰،۱۰۱). درد نوعی تلاش برای انقباض است که در آن واحد هم جسمانی و هم نمادین بوده و به گرد نقطه دردناک در بدن متمرکز است. تنشی بیفایده از نوعی دفاع نامناسب که سوژه را از توان میاندازد. هر اندازه رنج شدت بیشتری دارد رابطه با جهان را بیشتر کاهش داده و چشماندازها را بیشتر مسدود میکند. بدین ترتیب فرد تماماً بر نقطه درد متمرکز میشود.
نوشتههای مرتبط
همانگونه که گفتیم درد همواره در یک رنج مستتر است، درد بلافاصله تبدیل به یک عذاب[۷] میشود به نوعی تعرض کمابیش سخت و غیرقابل تحمل. رنج پژواکی است درونی از یک درد و به نوعی مقیاسی ذهنی از آن. رنج همان چیزی است که انسان با درد خود میکشد، رنج رفتارهای فرد را در دست خود میگیرد، یعنی سبب میشود که یا او تسلیم شود و یا در برابر فرایند دردآور مقاومت کند؛ و بدین ترتیب منافع فیزیکی یا اخلاقی او را وادار به وارد شدن در این آزمون میکند. رنج را به هیچ عنوان نمیتواند نوعی تداوم ساده از یک تغییر اندامی به شمار آورد. بلکه باید آن را یک فعالیت حسی برای انسانی دانست که درد میکشد. اگر رنج را نوعی زمینلرزه حسی به حساب آوریم میزان ضربهای که وارد میکند همواره در نسبتی مستقیم با رنجی است که به وجود میآورد، یعنی حسی که بیدار میکند (لوبروتون، ۲۰۰۴). در این مورد میتوانیم به تعریف پل ریکور اشاره کنیم که معتقد است درد شامل «تأثیرات محسوسی است که در اندامهای خاصی از بدن و یا در کل بدن احساس میشوند و واژه رنج تأثیرات آشکاری بر بازتابندگی دارد، بر زبان، بر رابطه با خود، بر رابطه با دیگری، بر رابطه با معنا، بر پرسمان»(ریکور، ۱۹۹۴، ۵۹).
درد را نمیتوان به یک گرتهبرداری[۸] از آگاهی نسبت به یک شکست اندامی به حساب آورد، درد بدن و معنا را در هم میآمیزد. درد جسمانیشدن و معنایافتن است. درد برای فرد نوعی رودررویی با واقعه بدنی در سطح معنا و ارزش است. احساس نوعی ثبت عاطفی نیست، بلکه پژواکی در خود از تعرضی واقعی یا نمادین است. احساس جهان، حتی درد، نوعی دیگر از اندیشیدن جهان است نوعی دیگر از تبدیل کردن امر حسی به امر قابل درک (لوبروتون، ۲۰۰۶). تجربه انسانی بیش از هرچیز به معانیای برمیگردد که به کمک آنها جهان زیستشده را درک میکند، چرا که این جهان به شکل دیگری قابل درک نیست. تأثیرپذیری عاطفی همواره در ابتدا در قالب احساس درد ظاهر میشود، و همین تأثیرپذیری است که شدت درد و طنین آن را اندازهگیری میکند. هر دردی یک معنا و یک عاطفه را به کار میاندازد.
[۱] – درباره موضعگیرهای دینی در مورد درد و جایگاهی که دین به آنها میدهد نگاه کنید به بکان(۱۹۶۸) ، گولوک لیچ(۲۰۰۱)، لوبروتون(۲۰۰۴).
[۲] – schmerz واژهای آلمانی که فروید برای مفهوم درد به کار میبرد.
[۳] – Seelenschmerz واژه ای که شاید بتوان به «درد روحی» برگرداند
[۴] – leiden- واژه آلمانی به معنای رنج بردن
[۵] – douloir- واژه قدیمی فرانسه معادل فعل درد یا رنج کشیدن، امروز از واژه درد داشتن «avoir de la douleur» استفاده می شود.
[۶] – souffrir – واژه فرانسه معادل رنج و درد کشیدن
[۷] – pâtir- واژه ای دیگر برای به بیان درآوردن درد و رنج و عذاب کشیدن
[۸] – décalquer
مشخصات فرانسوی کتاب
Expériences de la Douleur ,David Le Breton, Éditions Métailié, ۲۰۱۰
متن منتشر شده « تجربههای درد در میانه نابودی و نوزایی » در سایت در برخی از موارد برای جلوگیری از سرقت علمی، نشانه گزاری شده و برخی از جملات تغییرات کوتاهی کرده اند تااز سرقت علمی مشخص شود. همچنین قابل ذکر است که هر گونه استفاده و بازنشر این متن به صورت جزئی یا کلی، باید با اجازه مکتوب موسسه انسان شناسی و فرهنگ انجام بگیرد و در غیر این صورت بر اساس قوانین تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت.
بخش های پیشین:
در آمدی بر انسان شناسی درد و رنج (۱)
درآمدی بر انسان شناسی درد و رنج (۲)
درآمدی بر انسان شناسی درد و رنج(۳)
درآمدی بر انسانشناسی درد و رنج(۴)
– توضیح تصویر: مرکز ارزیابی و درمان درد بیمارستان دانشگاهی نانسی در فرانسه نمایشگاهی از نقاشی های هنرمندان بیمار مبتلا به بیماری های مزمن، زخم جراحی، میگرن ترتیب داد و تصویر یکی از این آثار است. منبع
– نحوه توضیح مورد استناد لوبروتون درباره حضرت یعقوب(ع) به عنوان یکی از پیامبران الهی مطابق با نقل قول توراتی است و لزوما با آموزه های اسلامی ما انطباق ندارد.