ریویر، کلود، در آمدی بر انسان شناسی، ترجمه ناصر فکوهی، نشر نی ، چاپ پنجم، ۱۳۸۴، ۳۱۲ صفحه + واژهنامه فارسی، فرانسه، انگلیسی + فهرست پایگاههای اینترنتی + نمایه
درباره کتاب
نوشتههای مرتبط
در کتاب حاضر، پس از نگاهی به مفاهیم و روش ها، پیشینهای از جریان های نظری انسان شاسی برای خواننده ترسیم می شود و چهار عامل اساسی همه نظامهای اجتماعی یعنی خویشاوندی، اقتصاد، سیاست و دین از نقطه نظر انسانشناسی مورد بررسی قرار می گیرد.
مؤلف در این کتاب پیش از هر چیز بر روشنی طرح مساله تاکید کرده است تا به دانشجویان امکان دهد نخستین آشنایی را با علم انسان شناسی و تحلیل های خاص آن پیدا کنند.
کتاب درآمدی بر انسان شناسی با هدف تاکید بر موضوعهای تحقیق و بر مقولات تحلیل، بیان روش های کار در انسانشناسی و چگونگی درک پدیده های اجتماعی – فرهنگی برای درس ”مبانی انسانشناسی“ نوشته شده است و دانشجویان می توانند با مطالعه آن راه های آتی خود را برای ادامه تخصصی این رشته بیابند. مؤلف، پروفسور کلود ریویر، استاد دانشگاه پاریس ۵، سوربن، است و در همین دانشگاه مدیریت لابراتوار مردم شناسی را نیز بر عهده داشته است.
فهرست مطالب
پیشگقتار مترجم
تذکر مولف: جهتگیری های کتاب
فصل اول. مفاهیم و روش های انسانشناسی
۱- چند مفهوم پایه ای
دیگری
قوم مداری
قوم
مردم شناسی و انسانشناسی
موضوع و رویکرد انسانشناسی
۲- انسانشناسی و سایر علوم اجتماعی
انسانشناسی و تاریخ
به سوی مردم شناسی زبانشناختی
سایر تخصص ها
۳- روش انسان شناسی
مردمنگاری بر زمین تحقیق
مشاهده مشارکتی
اطلاع رسانها
چگونگی تفسیر نتیجهها
تکنگاری ها
فصل دوم. جریانهای عمده در اندیشه مردمشناختی
مقدمه. پیشینه مردمشاسی
۱- تطور گرایی
پایه های ایدئولوژیک
نظریهپردازان
چند ملاحظه
۲- اشاعهگرایی
اصلاح تاریخ از طریق جغرافیا
فرانتس بواس
۳- فرهنگ گرایی
رالف لینتون
ابرامکاردینر
روث بندیکت
مارگارت مید
چند ملاحظه
۴- گرایش های انسانشناسی فرانسه
نظامهای اندیشه
جریان پویاگرا
جریان مارکسیست
۵-کارکردگرایی
واژگان
نمایندگان
چند ملاحظه
۵- ساختگرایی
ساخت-کارکردگرایی بریتانیا
انسانشناسی ساختی لوی استروس
شکنندگی نظریه ساختگرا
۶- مکتب انسان شناسی آمریکایی
فصل سوم. انسان شناسی خویشاوندی
۱- مقدمه
پیشینه موضوع
خویشاوندی به مثابه پیوند
۲- مناسبات فرزندی
نظامهای فرزندی
گروههای خویشاوندی
مناسبات فرزندی و همبستگی
۳- وصلت زناشویی
تعریف
انتخاب همسر
شکل های مبادله
شکل های خاص ازدواج
روابط جنسی پیرازناشویی
ممنوعیت ازدواج با محارم
خانواده
چندهمسری
۴- واژگان خویشاوندی
تمایزهای اساسی
معیارهای نامگذاری (نومن کلاتور)
پدر-مادری و تبار شناسی
۵- آشیانگاه
۶- رفتارهای والدین و وصلت یافتگان
۷- ارث و قدرت
۸- نتیجه گیری: پویایی خویشاوندی
فصل چهارم. انسان شناسی اقتصادی
۱- پیشینه تاریخی
۲- محیطشناسی
۳- فناوری فرهنگی
۴- شیوهها، شکلها، مناسبات تولیدی
تولید
پدیده اجتماعی تام
پدیده کمیابی
کار
مالکیت
۵- مبادله و گردش کالاها و خدمات
هدیه
مبادله
تجارت
پول
بازار
۶- مصرف
۷- چند گونه اقتصادی
شکار-گردآوری
کشاورزی
شبانی – دامپروری
۸- نتیجه گیری
فصل پنجم. انسانشناسی سیاسی
۱-پیدایش مفاهیم کلیدی
پیشینه
معانی قدرت
۲- امرسیاسی در خارج از حوزه سیاسی
پیوند با نظام خویشاوندی
قدرت تقدس یافته
حیثیت اقتصادی
پایه قشربندی شده امر سیاسی
۳- چند گونه سازمان سیاسی
دستهها
جوامع با قدرت نامشخص
رئیس سالاری
دولت
۴-پویایی مدرن
۵-نتیجهگیری
فصل ششم. انسان شناسی دینی
مقدمه تاریخی
۱- دین و امر قدسی: حدود یک حوزه
تعریف میدان انسانشناسی دینی
اصلاح پیشداوری ها
معنای امر قدسی
۲- جادو، شمنیسم و سحر
جادو
شمنیسم
سحر
۳- باورهای اسطورهای
اسطوره به مثابه تصویری از بازنمودهای جمعی
تحلیل ساختی اسطورهها
بازیگران اصلی در اسطوره
جان به مثابه یک اصل زنده
چند مفهوم کلیدی دورکیم
۴- مناسک
تعریف ها و تمایزها
نمونهها و کارکردها
از کیش های نیاکانی تا کیش های درهمگرا
نشانهها:تسخیر و غیب شناسی
۵- پویایی های دینی معاصر
فصل هفتم. نگاهی بر انسان شناسی معاصر
۱- انسانشناسی در سطوح ملی
انسانشناسی در امریکا
انسان شناسی در بریتانیا
انسانشناسی در هلند، بلژیک و سوئیس
انسانشناسی در آلمان
انسانشناسی در فرانسه
۲- مضمونهای انسانشناسی در فرانسه
فلکلور
روستا
پدیدههای محلی، روزمره و نمادین
شهر و صنعت
خویشاوندی
نتیجه گیری عمومی
کتابنامه
ضمیمهها
۱- فرهنگ و زبان
۲- مردم شناسی در ایران، پیشینه تاریخی و چشم اندازها
۳- برخی از منابع قابل استفاده در زمینه انسانشناسی به زبان فارسی
۴- برخی از پایگاه های انسانشناسی بر روی شبکه اینترنت
واژگان
فهرست اعلام
پیشگفتار مترجم
انسانشناسی یکی از شاخههای علمی – دانشگاهی در مجموعه علوم اجتماعی است که در چند دهه اخیر در کشورهای توسعهیافته با بیشترین اقبال رو به رو شده و توانسته است گروه بزرگی از اندیشمندان، پژوهشگران و دانشجویان را به سوی خود جذب کند و زمینههای بی شماری را برای فعالیت علمی به آنها عرضه نماید. موفقیت انسانشناسی به حدی بوده است که حتی به خارج از حوزه این علم و علوم اجتماعی نیز سرایت کرده است و بسیاری از پژوهشگران سایر علوم امروز از روش ها و مباحث این رشته در حوزه خویش استفاده می کنند. امروز هیچ دانشگاه معتبری را در حوزه علوم اجتماعی نمی توان در کشورهای توسعهیافته، سراغ کرد که دارای رشته مستقل انسان شناسی و بسیاری از تخصص های آن نباشد. ادبیات انسان شناسی نیز به ویژه در دو دهه اخیر به صورت گسترده ای تمامی زمینه های زندگی انسان مدرن را در برگرفته و منابع بی شماری را به شکل مباحث و اندیشه های جدید به علاقمندان عرضه نموده است.
اما شکوفایی انسانشناسی در سال های اخیر را باید موجی تازه دانست که در پی دورانی از رکود نسبی و لااقل کم اقبالی نسبت به این رشته و حوزه پژوهشی – آموزشی آن از راه رسیده است. انسانشناسی دستکم در اروپا، وارث شاخه علمی دیگری بود با نام ”مردمشناسی“ (ethnology) که پیشینه آن به نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی می رسید. البته نباید ناگفته گذاشت که این رشته از همان آغاز در آمریکا با نام ”انسانشناسی“ شناخته می شد. اما در اروپا واژه ”انسانشناسی“ لااقل تا دهه ۶۰ قرن بیستم بیشتر به شاخه خاصی از مطالعه بر انسان اطلاق می گردید که به بررسی و شناخت وضعیت کنونی، منشاء و تحول تاریخی ”انسان“ به مثابه موجودی زیستی(بیولوژیک) اختصاص داشت. اما از دهه ۶۰ به این سو در اروپا( و از ابتدای قرن بیستم در آمریکا) واژه ”انسان شناسی“ با گرفتن دو صفت متفاوت، توانست حوزههای مطالعاتی خود را دقیقتر کند. به این ترتیب از یک سو ”انسان شناسی زیستی“ مطرح شد و از سوی دیگر ”انسانشناسی فرهنگی“. موضوع مورد علاقه انسانشناسی زیستی یا طبیعی، همانگونه که بیان شد بررسی سرنوشت زیستی انسان بود. در این شاخه پژوهشگرانی که عمدتا در حوزه باستان شناسی یا زیست شناسی قرار می گرفتند، مطالعات گسترده که از قبل بر فسیلهای انسانی آغاز شده بود را همراه با پژوهش های میدانی بر جمعیت های انسانی کنونی عموما با تکیه بر مشخصات زیستی(نظیر رنگ و جنس پوست، مو، شکل اندامها و استخوانبندی، ساخت ژنتیک…) ادامه دادند و با انباشت علمی بزرگی که در این زمینه ایجاد شد، انسانشناسی زیستی خود، به رشتهای مستقل با روش های اختصاصی و بسیار پیچیده بدل شد.
اما در کنار این رشته، انسانشناسی فرهنگی که در بریتانیا نام ”انسانشناسی اجتماعی“ به آن داده شد، مطرح گردید. این علم هدف و حوزه مطالعاتی خود را فرهنگ در گستردهترین معنی آن یعنی مجموعه پدیدههای رفتاری و فکری که انسانها در هر جامعه دریافت می کنند و از آن طریق به جامعه مزبور احساس تعلق پیدا کرده و هویت می یابند، به صورت محور اساسی این شاخه از انسانشناسی درآمد. انسان شناسی فرهنگی، در واقع در همان جایگاهی قرار می گرفت که پیش از آن خاص مردمنگاری (ethnography) بود یعنی روش هایی مبتنی بر مشاهده، مشاهده همراه با مشارکت عملی در موضوع تحقیق، توصیف دقیق و همه جانبه موضوع، مصاحبه و گردآوری همه اشیاء و همه اندیشهها و باورهای ممکن از طریق ایجاد تماس مستقیم و متداوم بقا موضوع تحقیق. با وجود این گستره موضوعی انسانشناسی به نسبت مردمشناسی بسیار بیشتر است و این امر تا اندازه زیادی به سرآغاز شکل گرفتن علم مردم شناسی در اروپای قرن نوزدهم باز می گردد.
واژه ”مردمشناسی“ در نیمه قرن نوزدهم میلادی و همزمان با واژه ”جامعهشناسی“ ابداع شد. علوم اجتماعی در این زمان با بهره گرفتن و تا حدی با الگوبرداری از علوم طبیعی تلاش می کردند به خود شکل و محتوایی علمی داده و جایی برای خود در دانشگاه های اروپایی باز کنند. پیدایش این علوم در این زمان البته بدون دلیل نبود. پس از انقلاب اجتماعی اواخر قرن هجدهم و نیمه اول قرن نوزدهم، دولت های ملی یعنی دولت های جدیدی پا به عرصه وجود گذاشته بودند که برای نخستین بار در تاریخ حاکمیتهای سیاسی، منشاء مشروعیت خود را نه از ”بالا“ بلکه از ”پایین“ اخذ می کردند. این دولت ها بر خلاف اسلاف خویش ، خود را نه نماینده خداوند بر روی زمین می دانستند و نه برخوردار از اشرافیتی مبتنی بر خون و نژاد، برعکس،آنها اعتماد و آرای ”مردم“ را تنها معیار مشروعیت خود اعلام می کردند. به همین دلیل بود که مفاهیم ”ملت“ و ”مردم“ شکل گرفتند و در تمام طول قرن نوزدهم اندیشمندان اروپایی، نویسندگان و شاعران و … دست به ابداع و اسطوره سازی از این مفهومها زدند تا نوعی خودآگاهی ”ملی“ و در حقیقت نوعی ”وجدان“ ملی بیافرینند.. نتیجه آن بود که باور به وجود آنچه امروز ”آرای عمومی“ یا ”افکار عمومی“ می نامیم به شکل گستردهای پدید آمد.
با پیدا شدن مفهوم ”مردم“ ، مفهوم ”جامعه“ نیز هر چه بیشتر شکل می گرفت و اکنون زمان آن فرا می رسید که شناخت ”جامعه“ به مثابه یک واقعیت بیرونی، همچو.ن یک پدیده طبیعی ، در دستور کار اندیشمندان قرار بگیرد. به همین دلیل بود که جامعهشناسی ابتدا با عنوان گویای ”فیزیک اجتماعی“ در فرانسه پدیدار شد و سپس به اهمیت آگوست کنت نام ”جامعه شناسی“ بر آن گذاشته شد. جامعهشناسی به این ترتیب علمی تعریف شد که هدف از آن بررسی و شناخت جامعه با روش های علمی است. این روش ها عمدتا با تکیه بر وش های علوم طبیعی تبیین شده بودند یعنی با تکیه بر فرایند مشاهده، فرضیه سازی ، آزمایش، قانون سازی و تعمیم قوانین. از این رو از همان آغاز جامعهشناسی تلاش کرد علم آمار را تقویت کرده و از آن ابزاری اساسی در روش های پژوهشی خود بسازد.
با وجود این نکتهای که در این زمان وجود داشت آن بود که اندیشمندان اروپایی تفکیکی روشن میان ”خود“(یعنی جامعه اروپایی آن زمان) و ”دیگران“(یعنی مردمان کشورهای مستعمره و جوامعی که بر آن ها نام ”ابتدایی“ گذاشته شد) قائل می شدند. این تفکیک با تکیه بر نظریه غالب در آن زمان یعنی تطور گرایی، از این باور حرکت می کرد که همه پدیده های موجود حاصل یک سیر تطوری یعنی یک خط تاریخی هستند که در آن حرکت از سادگی به پیچیدگی و از پستی به اعتلا انجام گرفته است. در این خط ”مراحل“ خاصی در نظر گرفته می شد که موجودیت ها برای انطباق خود با محیط، دچار تغییراتی اساسی شدهاند و به اصطلاح دگرش یافتهاند تا سرانجام آن گروهی از پدیده ها که توانستهاند از گزینش طبیعی(natural selection) عبور کنند و خود را با همه دگرگونیهای طبیعی انطباق دهند تا به امروز برسند. اندیشمندان اروپایی به این ترتیب جامعه خود را در انتهای تاریخ و در پیشرفتهترین نقطه از آن قرار می دادند و جوامع به اصطلاح ”ابتدایی“ را در آغاز تاریخ و در پستترین نقطه آن. و تصور آن ها این بود که این دو نوع جامعه نیاز به دو نوع شناخت متفاوت دارند.
به این ترتیب بود که مردم شناسی در کنار جامعه شناسی پابه عرصه وجود گذاشت و حوزه خود را در جوامع ابتدایی مشخص کرد. نسل نخست مردم شاسان، کسانی بودند که در حقیقت با تکیه بر قدرت و امکانات استعماری شروع به شناخت این جوامع کردند. با وجود این مردم شناسان توانستند به سرعت خود را از بدنه استعماری جدا کنند و با نزدیک شدن و پیوند هر چه بیشتر به موضوع مورد مطالعه خویش شناخت علمی را از الزامات استعماری تفکیک نمایند. در طول حدود یک قرن از نیمه قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم مردم شناسی توانست ادبیات و گنجینه فرهنگی غنی و ارزشمندی گرد آورد که عمدتا از توصیف های گسترده جوامع غیر اروپایی و گردآوری اشیاء و عناصر معنوی زندگی آنها تشکیل شده بود و توانست نه تنها موزه های مردم شناسی اروپایی را به مراکز بزرگ فرهنگ غیر اروپایی تبدیل کند، بلکه زمینه مناسب را برای مطالعه نسل بعدی نیز به وجود بیاورد.
در نتیجه پس از جنگ جهانی دوم رویکردی جدید در مردم شناسی آغاز شد. این رویکرد که به همراه خود تغییر نام تدریجی این رشته را نیز از مردم شناسی به انسانشناسی ایجاد کرد، سبب شد که نوسازی عمیقی در این رشته دانشگاهی به وجود بیاید. انسانشناسان تلاش می کردند به درکی جدید از مفاهیم ”انسان“ و ”فرهنگ“ دست یابند و بتوانند تمامی جنبههای بی شماری که در زندگی اجتماعی این مفاهیم را در رابطه با یکدیگر قرار می دهند به عنوان موضوع مطالعات خود تعیین کنند تا از این راه به شناختی ژرفانگر و کل گرا از واقعیت اجتماعی برسند که جای آن در کنار شناخت پنانگر و جزء گرای جامعهشناسی خالی بود. روش های انسان شناسی اعم از مشاهده همراه با مشارکت در زندگی جامعه مورد مطالعه، مصاحبه ها و توصیف ها، کاملا از روش های جامعه شناسی که عمدتا روش هایی کمی و مبتنی بر آمار، متغیرهالی محدود و نمونهگیری بود، جدا می شدند و این دو علم را هر چه بیشتر به دو شاخه مکمل یکدیگر بدل می کردند.
امروزه انسانشناسی، علمی پویا و زنده است که در تمامی دانشگاههای معتبر جهان تدریس می شود و فارغ التحصیلان آن به عنوان متخصصان فرهنگ، عموما می توانند در نهادهای گوناگون برنامه ریزی شهری، احتماعی و فرهنگی جذب شوند.
شکلگیری و تحول علم مردم شناسی در ایران که بخش خاصی در ضمایم کتاب حاضر به آن اختصاص داده شده است، از آغاز قرن بیستم و به صورت فرایند دوگانهای در سطح دانشگاهی و غیر دانشگاهی انجام گرفت و در چند سال اخیر با گشایش دوره کارشناسی انسان شناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران وارد مرحله جدیدی شده است به صورتی که امید می رود در سال های اینده تحول اساسی انسانشناسی در کشورهای توسعه یافته را در کشور خود نیز شاهد باشیم. با وجود این در این زمینه هنوز با مشکلات و موانعی جدی نیز روبرو هستیم که یکی از مهم ترین آن ها کمبود ادبیات تخصصی در حوزه انسانشناسی فرهنگی است. ترجمه کتاب حاضر که به وسیله یکی از اساتید پر تجربه فرانسه به منظور استفاده دانشجویان دوره کارشناسی نوشته شده است، قدمی برای جبران این موانع است. پروفسور کلود ریویر استاد انسانشناسی در دانشگاه سوربن،پاریس ۵، است و در همین دانشگاه مدت ها مسئولیت مدیریت لابراتوار مردمشناسی را برعهده داشته است .
هر چند کتاب درآمدی بر انسان شاسی با دیدگاهی کامل تلاش کرده است مواد لازم را برای درس ”مبانی انسانشناسی(مردم شناسی)“ عرضه کند، اما به دلیل تفاوت مشخصی که میان سطوح دانشگاهی و ترکیب مواد درسی دو کشور وجود دارد، جای چند بخش در این کتاب خالی به نظر می رسید و مترجم تلاش کرده است با اضافه کردن ضمایمی به کتاب آن را کامل تر کند. همچنین برخی اطلاعات دیگر که برای دانشجویان انسان شناسی مفید به نظر می رسند، در بخش ضمایم به کتاب افزوده شدهاند.
در پایان جای آن هست که از دوستان و اساتید بزرگوار آقایان دکتر علی بلوکباشی، دکتر جلال الدین رفیعفر، دکتر اصغر عسگری خانقاه، و دکتر مرتضی کتبی برای راهنمایی ها و تذکرات بسیار ارزشمندشان، تشکر نمایم.
امید است که این کتاب بتواند قدمی هر چند کوتاه در راه غنی کردن ادبیات انسانشناسی بردارد و خوانندگان آن با تذکرات خود، مترجم را در رفع کاستی ها و مشکلات احتمالی آن یاری رسانند.