احمد جلالی فراهانی:
کامران صفامنش یکی از محققین و پژوهشگران بیادعایی است که از نفس اماره یا باز هم به قول خودش «Ego» میگریزد و هر جا که قرار است دربارۀ خودش حرف بزند موضوع بحث را عوض میکند. مردی که در پشت آنهمه جدیت و نظم و حسابوکتاب و طرح و نقشه، دغدغۀ ماهیت و هویت معماری و ساختمانسازی ایرانی را دارد …
نوشتههای مرتبط
– تولد ۱۳۲۵ تهران
ـ گذراندن دورۀ متوسطه در سال ۱۳۴۲ از دبیرستان هدف یک تحت مدیریت احمد بیرشک
ـ سال ۱۳۴۳ ورود به دانشکدۀ معماری دانشگاه تهران و سال ۱۳۵۰ ـ اخذ مدرک فوقلیسانس با درجۀ ممتاز با تقدیر کتبی
ـ فوقلیسانس طراحی شهری و معماری از دانشگاه کالیفرنیا U.C.L.A و برکلی
ـ مدرس معماری و طراحی شهری و تاریخ معماری از سال ۱۳۶۸ تا به امروز در دانشگاههای تهران، علم و صنعت و آکسفورد انگلستان
ـ دریافت تقدیرنامه برای طرحهای مختلف معماری و شهرسازی ازجمله طرح بهسازی و تجهیز ناحیۀ باغ ملی بهعنوان بخشی از مرکز فرهنگی شهر تهران، طرح بهسازی و بازسازی خیابان ناصرخسرو و بازسازی ساختمان ۱۲۰ ساله دربند
ـ بیش از ۲۰ سخنرانی در مورد مسائل معماری، شهرسازی و مرمت در مجامع علمی، دانشگاهها و مؤسسات مطالعاتی داخل و خارج ازجمله دانشگاه آکسفورد انگلستان، هاروارد، کالیفرنیا و دانشگاه مطالعات آسیایی، آفریقای لندن (SOAS)، موزه آشمولیوم انگلستان و موزۀ بروکلین
ـ ارائۀ بیش از ۴۰ مقاله در موضوعات معماری و شهر و طراحی شهری
ـ تألیف ۶ طرح پژوهشی بهصورت مدون و آمادۀ چاپ ازجمله تاریخ شهر تهران، زمینۀ ارزشگذاری و حفاظت آثار تاریخی در ایران، معابر تهران، باغ فرمانیه و باغ سفارت ایتالیا (که توسط همین سفارت به زبان ایتالیایی چاپ شده است)
ـ شرکت در ۱۱ مسابقه مختلف در داخل و خارج از کشور در زمینهٔ معماری و طراحی شهری ازجمله مسابقه خانه مولانا، طرح کتابخانۀ ملی ایران و مسابقۀ بینالمللی سمرقند و…
مهمترین فعالیتها:
ـ طرح بازسازی و احیاگر قبرستانهای تاریخی ظهیرالدوله، امامزاده عبدالله و بیبی زبیره و…
– مجموعه فیلمخانه ملی ایران در تهران، ۱۳۷۱
– طرح کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۴
– خانۀ مولانا در تهران، ۱۳۸۰
– برنامهریزی و معماری برج کنترل ترافیک دریایی منطقۀ پارس جنوبی، ۱۳۷۹
– دپارتمان زبان فارسی دانشگاه داکا در بنگلادش، ۱۳۷۹
– مرکز اطلاعات شهر گرگان ۱۳۷۶
کامران صفامنش از آن افرادی است که نمیشود فراموششان کرد. با طیف و هاله وجودیشان جایی را در یک محیط به قول خودش ساختهشده به دست بشر پر میکنند و بیحضورشان، همیشه آنجا، آن فضا، خالی میماند و پر شدن آن چندان امکانپذیر نیست. «کامران صفامنش» یکی از محققین و پژوهشگران بیادعایی است که از نفس اماره یا باز هم به قول خودش Ego میگریزد و هرجا که قرار است دربارۀ خودش حرف بزند موضوع بحث را عوض میکند و «وارد مقولات جدیتر» میشود. مردی که در پشت آنهمه جدیت و نظم و حسابوکتاب و طرح و نقشه، دغدغۀ ماهیت و هویت معماری و ساختمانسازی ایرانی را دارد. برای همین هم هست که وقتی میگوید: «در سال، ۱۳۶۰، دوازده هزار ساختمان در این شهر وجود داشت که میتوانستیم برای حفظ آنها اقدام کنیم و حالا تعداد آنها به دو هزار ساختمان رسیده …» میتوان اندوه را پشت چهرۀ مطمئن و جدیاش دید.
کامران صفامنش متولد تهران است. سال ۱۳۲۵. «خیلی خاطرۀ تصویری از تهران قدیم و خانوادهها و محلات مختلف تهران» دارد و هنوز هم با آن روزها زندگی میکند. پدرش کارمند وزارت اقتصادی و دارایی بود.
بااینحال او علاقۀ عجیبی به باغ ملی و میدان ۱۵ خرداد (ارگ قدیم) و مرکز شهر تهران دارد. تحصیلات دبیرستانش را در دبیرستان معروف «هدف شماره ۱» به پایان رسانده و شاگرد مردان بزرگی چون استاد احمد بیرشک بوده است. او سال ۱۳۴۲ دبیرستان را به اتمام میرساند و ۱۳۴۳ در دانشگاه تهران در رشتۀ معماری پذیرفته میشود و تا سال ۱۳۵۰ که در مقطع کارشناسی ارشد با بالاترین نمرۀ ممکن «ممتاز با تقدیر کتبی» از این دانشگاه فارغالتحصیل میشود. تز او چیزی نبود جز مقولۀ «دهکده جهانی و پدیده ارتباطات در آن» که وقتی از ارتباط این تز با مهندسی معماری میپرسم میگوید:
زمینۀ تز من شهر تهران بود. در آنجا من به این مسئله اشاره میکردم که اگر تهران به وسایل ارتباطی مجهز شود بهراحتی زمینۀ وقوع زندگی قوی شهری در آن وجود دارد و این البته بهشرط داشتن اماکن ارتباطی و مراکز فرهنگی مؤثری است که در طرح پیشنهاد شده بود.
درواقع کامران صفامنش با این تز مدعی بود که اگر بستر ارتباطات و فرهنگی مناسبی در این شهر ایجاد شود میتوان در انرژی انسانی و سایر انرژیهای شهری صرفهجویی کرد و با توسعۀ دانش رسمی در شهر تهران این شهر را مثل دانشگاه کرد. «هنوز هم معتقدم تفاوت شهر و روستا در مقوله آموزش است. درواقع شما در شهر مدام در حال آموزش دادن و آموزش دیدن هستید و شهروند کسی است که برای زندگی مدنی آموزش میبیند و آموزش میدهد.» او در سال ۱۳۵۲ ایران را ترک میکند و در دانشگاه UCLA و برکلی ایالاتمتحده دو مدرک فوقلیسانس متفاوت اما مرتبط به هم را دریافت میکند. در دانشگاه UCLA مدرک فوقلیسانس کاربرد کامپیوتر در معماری را اخذ میکند و در دانشگاه برکلی موفق میشود در مقطع فوقلیسانس مهندسی طراحی و معماری شهری حائز رتبه خیلی عالی گردد.
و از همان زمان تا سال ۱۳۵۶ در همین دو دانشگاه شروع به تدریس میکند و با آغاز انقلاب اسلامی در ایران مقطع دکترایش را نیمهکاره رها کرده و به ایران بازمیگردد. بااینحال در سابقۀ دانشگاه و تدریس او میتوان تدریس در دانشگاه آکسفورد با عنوان استاد مدعو را دید. او در این دانشگاه تاریخ معماری و شهرسازی را تدریس کرده است. با بازگشت به ایران، کامران صفامنش وقت و زندگی خود را صرف موضوعات متعددی ازجمله باغ ایرانی و تحقیق دراینباره و همچنین پژوهش در عناصر معماری و شهرسازی ایرانی میکند و موفق میشود بحث زبان شناسانه معماری را که از عناصر، ساختار و عوامل معماری ایرانی تشکیل میشود تدوین کند که به قول خودش «دستور زبان معماری ایرانی و نحوۀ ترکیب این عناصر در معماری سنتی ایران» است. او دراینباره میگوید:
معماری ما از زمانی که تحت تأثیر معماری اروپایی قرار گرفت، ماهیت و هویت خود را از دست داد. اگر سیر طبیعی تکوین و رشد علمی و فرهنگی ایران دچار توقف نمیشد معماری ایرانی میتوانست همانند دوران گذشته محیط ما را بسازد، ما الان دچار این سردرگمی فرهنگی و دستوپا زدنهای بیخودی ناشی از جدال مدرنیته و سنت نمیشدیم.
و این در حالی است که او معتقد است: «معماری اصیل ایرانی چنانچه تا امروز تداوم پیدا میکرد نهتنها هیچ تناقضی با مدرنیته نداشت بلکه همگام و همسو با آن حرکت میکرد.»
گرچه کامران صفامنش اصلاً به مقولۀ «جدال سنت و مدرنیته» اعتقادی ندارد و میگوید:
من مدتهاست که بحث حقیر سنت و مدرنیته را کنار گذاشتهام. چرا که از نظر من مدرنیته امر ذاتی پیشرفت بشر است و حوالهاش در زمانهای مختلف دستبهدست میان اقوام و ملتهای مختلف شده و میشود.
کامران صفامنش که به هیچ دلش نمیخواهد کسی او را دکتر یا مهندس صدا بزند علیرغم آنکه ۳ مدرک فوقلیسانس در رشتۀ معماری دارد ـ دربارۀ بحث زبان شناسانهاش در معماری (و بسیار روی این زبان شناسانه بودن آن و نه زبانشناسی آن تأکید دارد) چنین میگوید:
ما برای ساختن محیطمان باید بهشدت به ماهیت و هویت محیط ایرانی توجه کنیم و چرا که معماری مثل هر زبانی که تعدادی لغت دارد، حروف عطف دارد، فعل دارد، پسوند و پیشوند دارد، روشهای ترکیب دارد و میتواند معانی را بهوسیله آنها انتقال دهد. این بحث زبان شناسانه محیط ساختهشده مثل تمام زبانهای زنده دنیا پویاست و شباهت ساختاری که در معماری و «محیط ساختهشده» دنیا دیده میشود مثل زبان فارسی که زبان مشترک تمام اقوام ایرانی است و عامل همبستگی ما در ایران است میتواند عامل همبستگی هویت و ماهیت فرهنگی ما باشد.
او «محیط ساختهشده» را چنین تعریف میکند: «هر آنچه توسط بشر دستکاریشده باشد را «محیط ساختهشده» مینامیم و این مثل شهر و جاده و جوی و خیابان و… است که در آنها عناصری را به کار میگیریم و با روشهای مختلف آنها را با یکدیگر ترکیب و خلق میکنیم». او معتقد است همانطور که براثر ترکیب اجزا و عوامل مختلف زبان پیام و هدفی را منتقل میکنیم معماری هم میتواند با ترکیب عناصر مختلف خودش پیامی را منتقل کند و بهاینترتیب یک معماری و یک شهر دارای عناصر و ترکیب و پیام هستند. او دراینباره میگوید: «درهرصورت راه و روش پیدا کردن این محیط بازگشت زبان شناسانه به آن است و چون زبان پویاست و دائماً تغییر میکند، شهر باید زنده باشد و پویا باشد و همواره در حال تحول باشد که هست. درواقع شهرها در عمل تحول خودشان پدیده زندهای هستند».
صفامنش معتقد است از زمانی که ما تحت تأثیر فرنگستان و غرب قرار گرفتیم یعنی از نیمۀ دوم قاجار به بعد که شتاب این مسئله شدیدتر شده است، دچار اختلال در هویت و ماهیت فرهنگی خود شدهایم و برای اینکه بتوانیم محیط امروزمان را درحالیکه دچار تحول و زایندگی است، همگام با تحولات مدرن جهان پیش ببریم نیازمند مراجعه به بحث زبانشناسانۀ معماری هستیم. یعنی بحثی که از طریق زبانشناسی معماری وارد میدان میشود. او دراینباره میگوید:
این مسئله میتواند ما را در یک هویت و ماهیت ایرانی و در ضمن بسیار بسیار متجددانه قرار دهد و من دراینباره از زمانی که در امریکا تحصیل و تدریس میکردهام به دنبال جمعآوری اطلاعات و تحلیل و پردازش آنها برای رسیدن به نقطۀ مطلوب در مورد «بحث زبانشناسانۀ معماری» هستم و نزدیک به ۳۰ سال از عمر خودم را صرف این کار کردهام. اما نباید فراموش کنیم که وارد شدن به این بحث نیازمند دو بال تاریخ و فلسفه است و بدون این دو پرداختن به آن غیرممکن است. به همین خاطر از سال ۱۳۵۹ شروع به گردآوری آرشیو وسیع و کامل و جامعی از اطلاعات موردنیاز میکنم و به خاطر آن با بسیاری از شهروندان قدیمی تهران که درزمینهٔ تاریخ شهر و محیط ساخته شده آن اطلاعاتی داشتند به گفتوگو پرداختم و عکس و اسلاید و سند و نوشته جمع کردم و تا آنجا که توانستم با بسیاری از بزرگان و نخبگان و محققین و متخصصین صائب و صاحب اندیشه دربارۀ تاریخ و فلسفه در این خصوص به گفتوگو پرداختم و اطلاعات فراوانی را به دست آوردم و به این نتیجۀ قطعی رسیدم که تهران شهری است که به دلیل تنوع زیاد از حد ساختارها، سبکها و دورههای مختلف در آن، مجموعاً یک آینۀ کامل و تمامنما از تاریخ ۲۰۰ سال اخیر ایران است.
یکی از ماندگارترین کارهای کامران صفامنش تأسیس و راهاندازی و اداره مؤسسۀ تهران شناسی است که درواقع اولین مؤسسه تحقیقات فردی است که به قول خودش همانند «یعقوب لیث صفار» اداره میشود و با درآمدی که به خاطر کارهایش در عرصه و معماری و شهرسازی به دست میآورد و صرف آن میکند. کاری عامالمنفعه را انجام میدهد که قانوناً و عرفاً باید دستگاههای دولتی و ذیربط انجام دهند و این در حالی است که وی تاکنون به خاطر این مؤسسه هیچ کمکی از سوی مسئولین و دستگاههای مربوط به امور شهری دریافت نکرده است. دربارۀ مؤسسهاش میگوید:
سعی کردهام مرکز تاریخ و تهرانشناسی بسازم و برای این کار برای اولین بار طرح تأسیس فرهنگسرای بهمن را به شهردار وقت دادم که کشتارگاه سابق تهران را به فرهنگسرا تبدیل کنیم و این کار را هم انجام دادیم اما نشد که مؤسسۀ تهرانشناسی در آنجا پا بگیرد. بعد سراغ کارخانۀ متروکۀ آبجوسازی سابق تهران را که شمس نام داشت رفتم و برای مرکز تهرانشناسی پیشنهاد کردم که طرح آن نیمهکاره ماند و بالاخره دو طبقه در زیر ساختمان مرکز جغرافیای تهران موسوم به GIS درکاشانک را به ما دادند که بهجای تبدیلشدن به مؤسسۀ تهرانشناسی به موزه و نمایشگاه دائمی نقشهها و مدارک مربوط به تهران تبدیل شد که تمام کارهایش را خودم کردم و تمام عکسها و مطالب آن را به کمک دانشجویانم تهیه کردم و حالا ماندگار شده است و در حال حاضر هم فعال است.
اما او تا خودش به فکر تأسیس مؤسسۀ تهرانشناسی نیفتاد و با پول و سرمایه خودش پا پیش نگذاشت نتوانست به آرزویش برسد. هرچند که امروز افسوس خیلی چیزها را که نه او بلکه ما و تهران ما از دست داده است میخورد. میگوید:
سال ۱۳۶۰ که مطالعات اولیهام را دربارۀ شناسایی و پژوهش ساختمانهای قدیمی و انواع سبکهای معماری آغاز کردم در تهران دوازده هزار ساختمان تاریخی و ملی وجود داشت که میتوانستیم برای حفظ آنها عمل کنیم و چون دستگاههای مربوطه فعال نبودند و به ما وقعی نگذاشتند، تعداد آن ساختمانها حالا به دو هزار ساختمان رسیده که همین تعداد هم رو به ویرانی است. یکی از بزرگترین و ماندگارترین فعالیتهای صفامنش که بیهیچ خواست و درخواست شخصی دنبالش بوده و پیگیر آن از روزگار جوانی تابهحال مانده طرح بزرگ محور فرهنگی شهر تهران است که در سال ۱۳۶۷ آن را به وزارت مسکن و شهرسازی ارائه میکند و از درون آن طرحهای بزرگ مرمت شهری مثل طرح مرمت و بازسازی باغ ملی، حوزۀ ارگ و حوزۀ بهارستان بیرون میآید و او و همکارانش موفق میشوند با یک روششناسی خاص و غیرمتداول و در یک سطح پیشرفتۀ علمی آنها را انجام دهند و پیاده کنند که به قول خودش هنوز که هنوز است کاری در این سطح تهیه نشده است.
علاوه بر این کامران صفامنش در مؤسسۀ تهران شناسیاش بر روی صدها ساختمان تاریخی تهران کار کردهاند و به مرمت آنها پرداختهاند که برخی از آنها، تبدیل به ساختمانهای عمومی شده است و برخی دیگر از آنها مثل پادگان ایرانشهر به باغ تهران و خانۀ هنرمندان تبدیل شده است. کامران صفامنش خاطرات بسیاری را از تبدیل این پادگان قدیمی به پارک و ترمیم ساختمانهای آسیبدیدۀ آن به یاد دارد و آن را از مهمترین کارهایش میداند. علاوه بر این طرح و اجرای عملیات بهسازی خیابان ناصرخسرو و تمام ساختمانهای قدیمی آن و همچنین بهسازی خیابان لالهزار و طرح ساماندهی میادین شهر تهران از دیگر کارهایی است که در مؤسسه زیر نظر او انجام شده است.
کامران صفامنش دربارۀ دغدغههایش میگوید:
دو چیز دغدغۀ من است. گذشته و آینده. درست است که همیشه در حال زندگی میکنم اما بهشدت به هویت و گذشته مشغول هستم. هویت در شهر و مسئلۀ نزول کیفی محیط ساختهشدهمان. برای من گذشته یعنی دغدغۀ شهرمان، تاریخ معماریمان و دربارۀ آینده هم دائماً به این فکرمیکنم که بااینحال امروز چه باید بسازیم و چه باید تولید کنیم و آینده را چگونه شکل دهیم.
او سالهاست که تلاش میکند «که چطور میتوانم ساختمانی بسازم که مصنوعی نباشد. فرمایشی نباشد و آزاد باشد.» سالهاست که تلاش میکند «کاری بکنم که ساختمانهای ما با محیط ما باهم همنوا باشند و با طبیعت و ذات ما مأنوس باشد.» برای همین سالهاست که مدل میسازد و کار میکند و تحقیق و پژوهش انجام میدهد و البته از همان Ego و یا نفس اماره میگریزد. «مهم برای من این است که چه کنم که دیگران هم بتوانند از آن استفاده کنند و دلم میخواهد همۀ مهندسان جوان در مسیر درست و بهینهای قدم بردارند و پژوهشهای من باعث ارتقای کیفی دیگران شود.»
طرحهای کامران صفامنش اخیراً توانسته در مسابقهای که برای ساخت خانۀ مولانا میان بهترین معماران و مهندسان معماری ایران برگزار شده است، جایزۀ بهترین طرح را ببرد و قرار است خانۀ مولانا بر اساس طرحهای او ساخته شود. او برای خلوتش حافظ و مولانا و ادبیات را انتخاب کرده و سالهاست که برای دلش عکاسی میکند. و وقتی از او میخواهم خودش پایانی را بر این نوشته بنویسد قلم را برمیدارد و مینویسد:
من کامران صفامنش از آینده میترسم ولی راجع به ایرانیان و جوانان ایرانی بسیار امیدوارم و شرمندهام که نتوانستهام از آن توبره که ۲۷ سال پیش آوردم ۳۰ درصد هم به مردمم بدهم…
– این مقاله ابتدا در مجموعۀ «مهرگان» و در جشننامۀ مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژۀ مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳ در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۴۰۱
– آمادهسازی متن: فائزه حجاریزاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد. برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید: